چرا باید زندگینامه بنیانگذار کفش ملی را خواند؟!
در دهه چهل و سالهای بعد، تولید صنعتی کفش و توزیع مدرن آن سبک زندگی ما را متحول کرد. یکی از این عوامل مردی بود با انگیزه و ریسکپذیری بالا که برای تحقق آرزوهایش تمام عمر خود در تلاش بود. او کسی نبود جز محمدرحیم متقی ایروانی، بنیانگذار کفش ملی که یکی از ارکان اصلی صنعت مدرن کفش در ایران است.
همانطور که میدانید مطالعه تاریخ، علیالخصوص تاریخ اقتصادی ایران، از طریق خواندن زندگینامه کارآفرینان و صاحبان سرمایه، مزایای زیادی را دربردارد. زیرا تلاشهای آنها نه تنها در صنعت، که در زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم نیز تأثیرات زیادی میگذارد. مرور تلاشها و راهبردهای این دست افراد، ضمن شناخت گذشتگان، به فهمیدن کاستیهای کنونی نیز کمک میکند.
در این نوشته ما به بررسی زندگینامه بنیانگذار کفش ملی ، راه رسمش و تأثیرش بر زندگی اقتصادی و اجتماعی مردم ایران میپردازیم. از شروعی میگوییم که ریشههای شکلگیری شخصیت او در آن است. زندگی خانوادگی پرتلاطمی که بر او و فعالیتهای آیندهاش تأثیرگذار بوده است.
از آموزشهایی که در دوران تحصیلش دید و چگونگی اثر آن بر تفکر مدرن و انضباط شخصی رحیم ایروانی حرف میزنیم.
نشان خواهیم داد که:
- او پس از تحصیل چگونه تجارتش را شروع کرد؟
- چرا و چگونه به صنعت کفش روی آورد؟
- چگونه در مدت بیش از دو دهه یکی از واحدهای بزرگ صنعتی ایران را تأسیس کرد؟
- نقش ایروانی در شکلگیری نظام توزیع مدرن کفش چه بود؟
- آیا ایروانی تنها به حداکثر کردن سود خود اهمیت میداد یا خیر؟
- فعالیتهای اجتماعی او چه بود؟
- و در پایان چه بر او گذشت؟
در این نوشته میخوانید:
کودکی تا نوجوانی
شاگرد یا آقازاده؟
زندگینامه موسس کفش ملی از زمستان 1299 شروع میشود. 21 بهمن ماه در محله مشیر شیراز، محمد کاظم متقی ایروانی که فردی تجارتپیشه بود، منتظر به دنیا آمدن اولین فرزندش است، فرزندی که قرار است تحولی عظیم در صنعت کفش ایران به وجود آورد.
به این ترتیب اولین پسر خانواده به دنیا آمد. نامش را محمدرحیم گذاشتند، پسری که ثابت کرد انتخاب نامش برازنده آیندهای بود که برای خود و کشورش ساخت و مانند نامش بسیار مهربان و دلسوز بود، هم برای خود و هم برای خانواده ملی.
روزگار با این کودک آنقدرها هم مهربان نبود. محمدرحیم شش ساله، مادرش، نزهت الزمان پارسا را هنگام به دنیا آمدن چهارمین کودکش از دست داد و سرپرستی او به عمویش، عبدالرحمن و همسرش که خالهاش هم بود، داده شد. این دو، فرزندی نداشتند پس محمدرحیم و برادرانش را همچون فرزندان خود پذیرفتند .
همانطور که گفتیم محمد کاظم ایروانی تاجر بود. هم خودش هم پنج نسل قبل او در کار تجارت بودند. او تجارتخانهای در شیراز داشت، چای و پارچه و دیگر اقلامی که وارد کرده بود را در حجره خود میفروخت.
وقتی که محمدرحیم به سن قابلقبولی رسید، کار را در حجره پدرش شروع کرد. با اینکه کودکی بیش نبود اما هر روز حجره را جارو میکرد و هر وقت که لازم بود بستهها را برای ارسال به اداره پست تحویل میداد.
نقش او در حجره پدری همچون یک شاگرد حجرهای زرنگ و پرتلاش بود تا یک آقازاده و تاجرزاده تنپرور. گذر زمان در تجارتخانه او را با راه و رسم تجارت هم آشنا کرد. این اولین گامهای او در جهت تبدیل شدن به تاجری بزرگ بود. او همیشه از آن دوران به عنوان اولین عامل موفقیتش یاد میکند.
قدمهای اول
عامل اثرگذار دیگر در تحولات فکری محمدرحیم را میتوان این دانست که او از نخستین کودکان کودکستانی بود که جبار باغچهبان سال 1306 -پس از تبعید از تبریز- در شیراز بنا نهاد. نوآوریهایی که باغچهبان در آموزش خود به کار میبرد باعث رشد خلاقیتی دائمی در ایروانیِ کودک شد.
محمدرحیم پس از آنکه دبستان را در مدرسه باقریه گذراند، در سن 12 سالگی وارد کالج استوارت در اصفهان شد تا زبان انگلیسی را یاد بگیرد. گفته میشود در آن زمان این کالج تنها کالج عمومی انگلیسی در ایران بود.
کالج استوارت
تحصیل در کالج استوارت یکی از مهمترین مقاطع زندگی محمدرحیم بود. او در دوران کالج چیزهای زیادی آموخت. از جمله این آموختهها روحیه تساهل، انضباط، دیگرخواهی، نوعدوستی و راستگویی بود که در سراسر عمر بر روابطش با دیگران، مخصوصاً زیردستان، اثر گذاشت.
کالج یک بخش شبانهروزی داشت و همکلاسیهای محمدرحیم از شهرهای مختلف ایران بودند، بچههایی با ادیان و فرهنگهای مختلفی از اقوام سراسر ایران. این تنوع قوم و فرهنگ باعث تقویت روابط اجتماعی او شد. به او آموزش داد که چگونه به هر دین و آیینی احترام گذارد و راه ارتباط با افراد مختلف را، که از پایههای تجارتش بود، یاد گرفت.
برنامههای ورزشی جزئی جدانشدنی از آموزشهای کالج بود. مسئولان تلاش میکردند با برگزاری مسابقات مختلف، روحیه رعایت قوانین و پایبندی به تعهدات را در دانشآموزان نهادینه کنند. همچنین کالج آنها را تشویق میکرد که در کنار کارهای روزمره، سرگرمی خاص خود را داشته باشند.
حتی از دانشآموزان خواسته میشد تا با همسالان خود در خارج از کشور نامهنگاری کنند. یادگیری زبان انگلیسی در آن سن باعث بالا رفتن اعتمادبهنفس محمدرحیم شد. این خود یکی از بزرگترین دلایل موفقیت او در تجارت و روابط بینالمللی بود که در ادامه، با خواندن زندگینامه بنیانگذار کفش ملی نمودش را خواهیم دید.
ایروانی بعد از اتمام کالج اصفهان، به شیراز رفت و در دبیرستان شاپور، دیپلم ادبی خود را در سال 1320 اخذ کرد.
ایروانی یک سر و هزار سودا
جوانی ناآرام
سکون در زندگی ایروانی جایی نداشت. او بعد از گرفتن دیپلم، بدون اطلاع خانواده به آبادان رفت و مدتی در شرکت ملی نفت شروع به کار کرد، این بیخبری، پدرش محمد کاظم را نگران کرد و فردی را برای پیدا کردن او راهی آبادان کرد.
پس از آن محمدرحیم به دانشگاه تهران رفت، سال 1324 از دانشکده حقوق فارغالتحصیل شد. تحصیل در این رشته آگاهی او را در زمینه سیاست، حقوق و اقتصاد بالا برد. اما فقط همین نبود، او در تمام این سالهای تحصیل بیکار ننشست.
دانشجویی فعال
او سری پرسودا داشت با هزاران فکر و ایده که در جهت تحققشان تلاش میکرد، عملگرایی او را میتوان در فعالیتهای زمان دانشجوییاش هم دید؛ از این دوران به دوره بالندگی او نیز یاد میشود.
ایروانی پمپ بنزینی که در خیابان وصال قرار داشت و نزدیک به دانشگاه بود را اجاره و مدیریت کرد و از این راه کسب درآمد داشت.
در دانشگاه هم فعالیتش را در مجله “آیین دانشجویان” پیش برد. مطالب مختلفی از تفکرات بزرگان سیاست و ادبیات در آن چاپ کرد. اینگونه بود که دستی هم در نوشتن پیدا کرد. حتی بعدها چند کتاب تألیف و ترجمه کرد، از جمله این کتابها، کتاب مکالمه از انگلیسی به فارسی بود که برای استفاده غیرفارسیزبانان گردآوری کرد.
تجربه در آمریکا
بعد از اتمام دانشگاه، دوباره به آبادان رفت و در اداره دادگستری آنجا مشغولبهکار شد. بعد از شش ماه و دریافت پروانه وکالتش به تهران بازگشت. چند ماهی به عنوان وکیل کار کرد و مدتی نیز در بانک شاهنشاهی ایران مشغول بود. اما همه اینها چیزی نبود که ایروانی پرتلاش را راضی کند و این تغییرات شغلی را خودش راهی برای کسب تجربه و سابقه کار تجاری میخواند.
دوست دوران دانشجویی او، عباس اردوبادی، او را برای ادامه تحصیل در دوره دکترا ترغیب کرد. پس ایروانی در سال 1325 به نیویورک رفت و در دانشگاه مریلند ثبتنام کرد. اما آنجا هم نتوانست جوابگوی ذات تلاشگر و بلندپرواز ایروانی شود. بعد از گذشت زمانی کوتاه، از ادامه دوره منصرف شد و به ایران بازگشت تا شاید بتواند این روح بیقرار و تشنه تجربه خود را در کشور خودش آرام کند.
در همان مدت کوتاه زندگی در آمریکا با توجه به جستجوگری و کنجکاویای که داشت، تجربیاتی آموخت که بعدها از آن در صنعت و تجارت بهره برد. درباره یکی از این تجربهها در نامهای به فرزندش اینگونه نوشته است:
“موقعی که از دانشگاه مریلند با راهآهن به نیویورک میرفتم، بین راه در یک ایستگاه پیاده شدم و آن موقع همه دهات آمریکا برق نداشت، صاحب مزرعه یک موتور برق سوار کرده بود و به خیلیها برق میفروخت و با این ایده شرکت برق فسا را تشکیل دادم و از کارخانه برق Meadows در شهر Wolverhampton انگلیس دو دستگاه موتور برق وارد کردم و با زحمات زیاد کارخانه را در شهر فسا سوار کردم و مشغول سیمکشی شهر فسا شدم و وقتی همه کارها تمام شد، کارخانه را به راه انداختیم و خودم سویچ اصلی را پایین آوردم و کل شهر فسا روشن شد و مردم فریاد شادی برآوردند. برای من بهترین خاطره زندگانیام میباشد و چون شهر روشن شد فرماندار فسا مرحوم سلطانی و رئیس قشون پادگان فسا سرهنگ تکش به دیدن من آمدند و تبریک گفتند.”
نامۀ رحیم ایروانی به علی ایروانی، 13 نوامبر 1998
بازگشت به وطن
آذر ماه سال 1324 زمانی بود که پدر محمدرحیم درگذشت. مرگ زودهنگام پدر بر سردی رابطه با برادرانش افزود و او هیچگاه نتوانست به همراه آنها فعالیت اقتصادی مشترک انجام دهد.
ایروانی پس از بازگشت به وطن به توصیه پدرش عمل کرد. محمد کاظم همیشه به پسرش میگفت: دختری را برای ازدواج انتخاب کن که تاجرپیشه، معتقد و باهوش باشد. او نیز زمانی که در دبیرستان مهرآیین شیراز به تدریس انگلیسی مشغول بود، این موضوع را با مدیر مدرسه در میان گذاشت. در نهایت در تابستان 1327 با “زینت منتخب” که پدرش رییس اتاق تجار بود، ازدواج کرد.
استانداردِ ایروانی
از اولین اقدامات بعد از ازدواجش این بود که در همان سال ۱۳۲۷ پاساژی به نام «استاندارد» را در خیابان زند شیراز بنا کرد که دارای چند مغازه و یک سینما بود.
همسر ایروانی از احداث پاساژ استاندارد اینگونه یاد میکند:
“خانهای که در آن زندگی میکردیم، خرابش کردیم . . . و آنجا را ساختیم. آن پاساژ در آن زمان داخل خیابان زند، خیلی مدرن به نظر میآمد. بیست و پنج، شش عدد مغازه داشت و روی مغازهها هم حدود 10 تا آپارتمان داشت. ته پاساژ را هم یک سینما کردیم که اسمش را سینما مترو گذاشتیم و اینها را یکی یکی اجاره دادیم. روی یکی از بازارچهها یک عمارت جدا ساختیم که یک عکاس آنجا را اجاره کرد [به نام عکاسی ژرژ] و سالیان سال آنجا ماند.”
به سوی تهران
چندی بعد خانواده ایروانی برای گسترش تجارت خود به تهران رفت. محمدرحیم ایروانی، سال 1329 در اولین تجارتخانه خود واقع در سرای محمدیه سبزه میدان تهران، شروع به فعالیت کرد. آنجا به صادرات کتیرا، مواد روغنی، خشکبار، آنقوزه و پنبه و… و در مقابل واردات کفش، چتر، گونی و گالش از چکسلواکی میپرداخت.
بهگفته دوستان ایروانی، او از همان ابتدا برای تجارتخانه خود عنوان “Iravani Trading” را انتخاب کرده بود و آن را بر سر همه نامههای خود مینوشت بهگونهای که انگار با یک شرکت بزرگ روبرو هستیم.
کالاهایی مثل کتیرا را به صورت پاک کرده و مرغوب در کیسههای چلوار که اسم شرکت روی آن چاپ شده بود، به فروش میرساند. به همه جا برای فروش اجناس، نامه مینوشت. از هیچ تلاشی برای پیشرفت خود نمیگذشت و نتیجهی همین تلاشها، ورود او به صنعت کفش و تبدیل این صنعت به تخصصش شد.
از عوامل رسیدن به این تخصص آشنایی او با بوهوساو مولر، نماینده کفش باتا، از شرکتهای معتبر کفشسازی چکسلواکی بود.
نان شب و کفش ملی
آشنایی با تجارت کفش
همانطور که گفته شد، بوهوساو مولر نماینده کفش باتا در ایران بود، او در همسایگی حجره محمدرحیم، به تجارت گالش و کفشهای ارزانقیمت مشغول بود. تنها فردی از تجار بازار که تسلط کافی به انگلیسی داشت ایروانی بود. با او همصحبت شد و مراودات آنها باعث چرخش تجارت ایروانی به سمت صنعت کفش شد.
پس ایروانی با همکاری آقای مولر، برای پیشرفت در تجارت کفش در بهمن ماه سال 1330 شرکت سهامی استاندارد را برای صادرات و واردات بیشتر ثبت کرد.
او همزمان زمینی خرید و یک پاساژ دیگر با نام استاندارد، اینبار در چهارراه گلوبندک، با دو راه ورود و خروج به خیابان خیام ساخت. در اسفند 1333 شرکت سهامی استاندارد در این مکان جدید کار را ادامه داد.
نان یا کفش؟ مسئله این است!
در آن دهه بیشتر کفشهای تولید داخلی در کارگاههای محلی و سنتی، گیوه و نعلین بود. در مقابل شهرها به سمت صنعتی شدن میرفتند و این روند روی شیوه زندگی افراد و نیازهای آنها تاثیر زیادی گذاشت. به همین دلیل نیاز به کفش و واردات آن رو به افزایش رفت.
آنطور که ایروانی میگفت شهرنشینی و توسعه شهر بدون کفش میسر نمیشود. همهی مردم به نان و کفش نیاز دارند، آنها میتوانند برخی اوقات نان نخورند، اما نمیتوانند بدون کفش بمانند.
ادامه روند صنعتی شدن ایران و نیاز روزافزون به کفش، این ایده را به ذهن ایروانی آورد که چرا این محصولی که آنقدر مورد نیاز مردم کشور و یکی از بزرگترین اقلام وارداتی ما هست را در داخل کشور تولید نکنیم.
پس به توماس باتا _مالک کفش باتا_ پیشنهاد داد تا در ایران سرمایهگذاری کند و کارخانه تولید کفش را راهاندازی کند. اما او این پیشنهاد را چون به تازگی خسارت بزرگی از ملی شدن کارخانههایش در اروپای شرقی دیده بود، قبول نکرد و این توفیقی شد که ایروانی خود آستینها را بالا بزند و وارد گود شود.
قدم به قدم با گالش
در آن سالها مصرف گالش در ایران و به خصوص در مناطق سردسیر بسیار بالا بود پس ایروانی ابتدا به فکر جایگزینی این کالای پرمصرف وارداتی با نمونه داخلی افتاد، راهی اروپا شد و به چکسلواکی رفت. با دو کارشناس و یک دستگاه اتوکلاو برای گرم کردن لاستیک به ایران بازگشت.
تولید گالش توسرخ ماشینی (کفش پلاستیکی و ضد آبی که داخل آن از پارچه مخملی قرمز رنگ استفاده میشد.) را در کارگاه خود شروع و با قیمت کمتر از رقبای خارجی وارد بازار کرد. این اولین قدم او در صنعتیکردن روند تولید کفش در ایران بود.
فکر بعدی او تأسیس کارخانه تولید کفش بود، پاساژ استاندارد را اجاره داد و در سال 1333 زمینی 700 متری را در مهرآباد جنوبی تهران خریداری کرد. سپس تجهیزات را به آنجا انتقال داد و با 35 کارگر مشغول به کار شد.
دوباره آمریکا
ایروانی همزمان با یک آمریکایی از کارخانه کفش ولکو شروع به شراکت کرد تا بتواند تولیدات خود در ایران را با امتیاز این شرکت به فروش برساند. کفش ولکو بعد از گذشت مدتی حاضر به سرمایهگذاری و آوردن فناوری تولید خود به ایران شد.
پس محمدرحیم ایروانی به آمریکا رفت و نقشه کارخانه را تهیه و ماشینآلات آن را وارد کرد. در سالهای قبل تعداد زیادی از مهندسان چک به ایران مهاجرت کرده بودند. ایروانی به دلیل ارتباط با مولر و مراودات تجاری با چکسلواکی، بسیاری از این مهندسان چکسلواکی را میشناخت. او از توانایی تکنیکی این مهندسان برای معماری، سفارش و نصب دستگاههای کفشسازی ولکو استفاده کرد.
با شروع کار بخش جدید، در ابتدا 150 جفت کفش در کارخانه ایروانی تولید میشد. کارگران کفاشی با اینکه از کارگاههای کفاشی استخدام شدند اما با شیوه ساخت صنعتی آشنا نبودند. اما ایروانی با آموزش و بالا بردن سطح سواد همین کارگران، تولید را به هزار کفش در روز رساند.
و اینک کفش ملی
روزگاری نو در صنعت کفش شروع شد و ایروانی به فکر ثبت کردن نامی نو برای تولیدات خود و برندسازی شخصی افتاد. ابتدا نام این شرکت را “شرکت سهامی کفش” گذاشت. اما اداره ثبت شرکتها به دلیل عام بودن این نام مخالفت کرد. او نام “ملی” را جایگزین کرد. نامی که برای همه یادآور مبارزات ملیشدن صنعت نفت بود، که البته با این نام هم مخالفت شد.
اما ایروانی کوتاه نیامد و با پافشاریهای فراوان موفق به ثبت نام شرکتش به “شرکت کفش ملی ایران” شد و رسماً کارگاه کفش در سال 1337 به “کارخانه کفشدوزی شرکت سهامی کفش ملی” تبدیل شد.
فیل ماندگار ملی
ایروانی برای نشان این شرکت تازه تأسیس شده بهدنبال نمادی مناسب بود. اول نشان خروس، بعد فیل و شیر را انتخاب کرد. اما سرانجام فیل به دلیل سختی و مقاومتش انتخاب شد تا دوام و ماندگاری را در ذهن مصرفکنندگان یادآور شود. این فیل تنومند در کنار کفش ملی نمادی برای افتخار ملی شد و هنوز هم یادآور خاطراتی دور برای بسیاری از مردم ایران است.
کفش ملی برای همه
هر ایرانی یک کفش ملی
تا اینجا جنس کفشها لاستیکی و پلاستیکی بود و هنوز خبری از تولید صنعتی کفش چرم نبود. اما ایروانی با ایدههای فراوان و هوش تجاریای که داشت، کارخانه تولید چرم را برای قدم گذاشتن در عرصه کفش چرمی افتتاح کرد.
گفتهها حاکی از آن است که تعداد 2500 کارگر در کارخانههای ایروانی مشغول به کار بودند. روزانه حدود 12500 جفت کفش تولید میکردند. اینگونه بود که ایروانی کفش که کالایی تجملی به شمار میرفت را با تنوع و قیمتهای مختلف در دسترس تمام اقشار جامعه قرار داد.
ایروانی همزمان با تولید صنعتی کفش، فعالیت خود را در زمینه توزیع و فروش نیز ادامه داد. ضعفی که در بازار عرضه کفش بود را بررسی کرد و به همین دلیل، شرکتی با نام نگارستان، جهت انجام امور فروش مستقیم محصول و افتتاح نمایندگی در دیگر نقاط کشور تأسیس کرد. فروشگاههای ایروانی فروشنده عمده محصولات کارخانه و همچنین تولیدات شرکتهای دیگر بودند.
بازاریابی خلاق
ایروانی در شرکت نگارستان علاوه بر رسیدگی به امور توزیع و فروش، به فعالیتهای تبلیغاتی از جمله تولید پوسترهای خلاق، برای ماندگاری هر چه بیشتر در ذهن مردم پرداخت.
همزمان با پیشرفتهای صنعتی، تلویزیون جایگاه خوبی بین مردم پیدا کرد. ایروانی از این موقعیت نیز استفاده و شروع به تبلیغات تلویزیونی خلاق کرد و شعار اصلی شرکت این بود:
“ایرانی کفش ایرانی به پا میکند”
علاوهبر تلویزیون، تبلیغاتی هم در مجلات و روزنامهها چاپ میشد که تهمایهای از طنز به همراه داشت. نمونهای از این تصاویر را در ادامه میبینیم.
رقبای کفش ملی
در آن زمان رقیبهای داخلی ایروانی، “کفش سهستاره” و “کفش مهشید” بودند. بعدها “کفش بلا” و “کفش وین” نیز از تجارت کفش به تولید کفش روی آوردند و به جمع رقبای کفش ملی اضافه شدند. البته در برابر تنوع و بهروزرسانی دائمی ایروانی چندان حرفی برای سخن نداشتند.
راه رقابتش در مقابل رقبای خارجی نیز تنوع محصولات و تولید با قیمت مناسب بود. به این مهم، نه از طریق پایین آوردن کیفیت محصول، بلکه از راه کاهش هزینههای تولید دست یافت. ایروانی کاری کرد که واردات کفش جای خود را به واردات فناوری و ماشینآلات کفشسازی بدهد.
پارک صنعتی ملی
با گستردهتر شدن بازار عرضه کفش و روند رو به رشد تقاضا، ایروانی کارخانه مهرآباد جنوبی را برای بلندپروازیهای خود کوچک دید و دست به گسترش فعالیتش زد.
این کار در سال 1339 با خرید زمینی به مساحت 400 هزار مترمربع در اسماعیلآباد شروع شد و هدف بعدی او یعنی افتتاح “پارک کارخانجات گروه صنعتی ملی” کلید خورد. ساختوسازها در سال 1349 تمام شد و همه بخشهای تولیدی به این مجتمع جدید انتقال پیدا کرد.
نامی ملی اما جهانی
وقتی ایروانی خیالش از تولیدات و فروش داخلی راحت شد به فکر صادر کردن کفش ملی به کشورهای دیگر افتاد. از اروپای شرقی و شوروی شروع کرد و به آن کشورها پوتین صادر میکرد. طنزی نیز در این باره گفته میشد که تعداد دقیق سربازان ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی را فقط افسرانش میدانند و ایروانی.
علاوه بر این کشورها، به بلژیک و آلمان و کشورهای اسکاندیناوی نیز راه صادرات را برقرار کرده بود.
او دفتری نیز در لندن راهاندازی کرد که هم بتواند به صادرات بپردازد و هم پایگاهی برای با خبر شدن از تحولات بازار کفش و رقبای خود باشد. گفتنیها حاکی از این است که سهم گروه صنعتی ملی در سالهای 1355 تا 1360 از صادرات، حتی به 8 میلیون دلار هم رسید.
تحقیقات میدانی
بنیانگذار کفش ملی دریافته بود که توسعه بدون آموزش و تحقیق امکانپذیر نمیباشد. از همان زمانی که نقشه پارک صنعتی را در ذهن داشت، محلی را برای احداث مرکز آموزش درنظر گرفته بود.
در این مرکز، تحقیق و آموزش در تمام زمینهها، از تولید و مدیریت تا فروش، انجام میگرفت. تفکر ایروانی این بود که بدون تحقیق و آموزش جذب مشتری میسر نمیشود.
در راستای این تحقیقات، گروه صنعتی تحقیقی در رابطه با اندازه و مشخصات پای خانمها و آقایان ایرانی در مناطق مختلف انجام داد.
این گروه تحقیقی، اندازه پای نمونهها را چند نوبت در نقاط مختلف کشور و در فروشگاهها اندازه میگرفتند. حتی به مدارس دخترانه و پسرانه رفته و پای دانشآموزان در سنین مختلف را قالبگیری میکردند.
ایروانی و گروه صنعتی بر اساس نتایج تحقیقات، مدام در حال تغییراتی در مدلهای کفش بودند . همیشه نوآوری بیشتر و راحتی مصرفکننده را در نظر داشتند. یکی از این مطالعات نشان داده بود که قوزک پای ایرانیان از قوزک پای اروپاییها در حدود یک سانتیمتر پایینتر است.
و در ادامه تحقیقات مشخص شد پنجههای پای ایرانیان کمی پهنتر است. به این ترتیب تغییراتی در تولیدات آتی ایجاد و بازتاب مثبتی نیز از مشتریان دریافت شد. این نشاندهنده تلاش ایروانی و تیمش برای بومیسازی صنعت کفش و دلیلی بر مناسب بودن کفش ملی برای پاهای ایرانی بود.
آموزش دائمی
همانطور که در بخش قبل گفتیم آموزش یکی از ارکان اصلی تجارت ایروانی بود. حتی کارگران ساده بدون سواد نیز از این آموزشها بهره میبردند و به کلاسهای سوادآموزی فرستاده میشدند. همچنین برای کارگران نخبه، دورههای پیشرفته برای ارتقا، در داخل و خارج از ایران در نظر میگرفتند.
گروه ملی برای کادر فروش نیز آموزشهای اختصاصی داشت و افراد بعد از آزمون ورودی، مورد تعلیم چند ماهه قرار میگرفتند. تنها در صورت قبول در آزمون پایانی به سمت فروشندگی در فروشگاههای کفش ملی منصوب میشدند.
برای مدیران و کارکنان دیگر نیز با مشارکت سازمان مدیریت صنعتی دورههایی برگزار میشد و آنها را به سمینارهای داخلی و خارجی میفرستادند.
کفش و مخلفات
ایروانی در طول فعالیتش، با دانش حقوقیای که نتیجه دوران دانشجوییاش بود و همچنین دید اقتصادیای که از آشنایی با بازارهای جهانی به دست آورده بود، شرکتها و کارخانههای متعددی تأسیس کرد. این شرکتها، قدم به قدم برای برآورد نیازهای صنعتش، هموار کردن راه تولید و وابسته نبودن به واردات برای تأمین مواد اولیه راهاندازی میشد.
او از سال 35 تا 57 در راهاندازی 53 شرکت صنعتی تجاری مشارکت داشت که میتوان به پنج گروه مواد اولیه، ماشینآلات، چکمه و دمپایی و بازاریابی دستهبندی کرد. همچنین چیزی حدود 25 شرکت در زمینه تولید کفش با مشارکت شرکتهای داخلی و خارجی تأسیس کرد.
در ادامه تعدادی از این شرکتها را برای شما، با دستهبندیهایش نام میبریم:
چهار شرکت اساسی در دهه 30
- شرکت استاندارد، که شرکتی چندکاره بود و شروع تجارت کفش او نیز از همین شرکت بود،
- شرکت سرمایهگذاری و عمران مهرآباد، که در سال 1336 برای ساختن مجتمع صنعتی برای تولید کفش راهاندازی شد،
- شرکت سهامی کفش ملی که در خرداد 1377 برای تولید صنعتی کفش به ثبت رسید،
- و شرکت نگارستان که در سال 1339 برای فروش و توزیع کفش در کل کشور، شروع به کار کرد.
شرکتهایی برای تنوع محصولات در دهه 40 و 50
- شرکت کفش فارس – مرداد 1342، تولید کفش چرم مردانه
- کفش استاندارد – اسفند 1347، تولید کفش ورزشی
- شرکت کفش صنعتی – اسفند 1347، تولید پوتینهای ارتشی و کفش و پوتین ایمنی و سرپنجه فولادی
- شرکت چکمه ملی – اسفند 1352، تولید انواع گالش و چکمههای لاستیکی و پلاستیکی
مشارکت با شرکتهای معتبر جهانی
در دهه 40 علاوه بر کارخانهها و تولیدات داخلی، ایروانی برای تنوع، مرغوبیت و محبوبیت بیشتر محصولات خود، خطهای تولیدی جدیدی با مشارکت شرکتهای معتبر جهانی به گروه صنعتی اضافه کرد:
- آبان 1349 شرکت اتافوکو با مشارکت شرکتی ژاپنی برای تولید کفش و دمپایی بهداشتی راهاندازی شد،
- آذر 1350 با شرکت آلمانی گوستاو هوفمن تولید کفشهای بچگانه چرمی را آغاز کرد،
- سال 1351 شرکت کفش گابور ایران را با مشارکت شرکت آلمانی برای تولید کفش چرمی زنانه تأسیس کرد،
- و با همکاری کیکرز، شرکت چکمه ملی شروع به تولید تخصصی کفش و پوتین جیر کرد.
این داستان، چرم!
با توسعه محصولات در زمینه اقلام چرمی، تأمین چرم از مواردی بود که ایروانی در نیازسنجی و طرحهای توسعه گروه صنعتی، ضرورت آن را متوجه شده بود.
ایروانی برای تأمین چرم موردنیاز در مدت کوتاهی، چندین کارخانه چرم راهاندازی کرد:
- یک کارخانه در تهران،
- دو کارخانه در گنجه رودبار،
- سه کارخانه برای تولید چرم بزی، گوسفندی و پوست خز در شهرهای شیراز، خرم آباد و مشهد
- همچنین کارخانه چرم خسروی تبریز را نیز خریداری و بازسازی کرد.
- و در نهایت یک کارخانه مجهز و بزرگ برای مرحله نهاییسازی چرم ساخت.
خودکفایی هرچه بیشتر
علاوه بر شرکتهای ذکرشده، ایروانی در راه خودکفایی هرچه بیشتر و کاهش هزینه واردات مواد اولیه، چندین شرکت پشتیبان دیگر نیز تأسیس کرد.
- تیر ماه 1345، شرکت سنترال گومی – تأمین چسب و تولید زیره کفش از پلی یورتان
- اسفند 1346، شرکت ماشینسازی و مهندسی ملی – تعمیر و ساخت ماشینآلات و قالب کفش
- خرداد 1347، شرکت سهامی پوشاک فالکه ایران – تولید جوراب
- شرکت ریسندگی و بافندگی مهرآباد – تولید پارچه مخصوص آستری
- بهمن 1350، شرکت پارسی چاپ – تولید جعبههای کفش و موارد چاپی
- اسفند 1352، شرکت دسما ایران، مشارکت با شرکت آلمانی دسما – تکمیل قالبسازی و دستگاههای تزریق پلاستیک
- فروردین 1352، کارخانه تسمه ایران – تولید تسمه پروانه صنعتی
- شهریور 1352، شرکت دستکش صنعتی ایران
مسئولیت اجتماعی
یکی از نقاط روشن در زندگینامه بنیانگذار کفش ملی ، فعالیتهای غیراقتصادی و توجه او به مسئولیت اجتماعی است که در ادامه به آن میپردازیم.
این که میگوییم غیراقتصادی این گونه نیست که هیچ ارتباطی به اقتصاد ندارد، بلکه در این فعالیت افراد به دنبال حداکثر کردن منفعت نیستند. همیشه انجام امور خیرخواهانه بین تجار چیزی معمول بوده است، اما در مورد ایروانی، مسئله نوع دیگری از فعالیت غیراقتصادی و فراتر از اینها است. آن، نوعدوستی و انجام مسئولیتاجتماعی توسط او است.
ایروانی بسیار انساندوست بود و از هر دین و قشر و مرامی را برای کار میپذیرفت. در نامهای به فرزندش، این نوع دوستی را با یک شعر از شیخ بهایی گوشزد کرده است.
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابد، همه اعتکاف جستن
ز مناهی و ملاهی، همه احتراز کردن
شب جمعه ها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بینیازش طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ یک را ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
-شیخ بهایی-
پیشقدم در خیر
در ادامه به تعدادی از امور خیر معمولی که ایروانی در آن پیش قدم بود اشاره میشود.
- کمک به جمعیت بیماران سرطانی،
- کمک مستمر به نابینایان بیمارستان فارابی،
- کمک به احداث آسایشگاه سالمندان کهریزک،
- کمک به توسعه ساختمان مرکز سانترال کودکان سرطانی،
- کمک مستمر به کارگران و نیازمندان مسکن برای احداث واحدهای مسکونی،
- و همچنین در سال 57 تعدادی چرخ مخصوص معلولین وارد و طی آگهی به افراد نیازمند واگذار کرد. گفته میشود کارگران کفش ملی وظیفه آموزش استفاده از چرخ به افراد نیازمند و تعمیر آن را بهعهده داشتند.
خانه بزرگ ایروانی
از دیگر شرکتهای گروه صنعتی ملی میتوان به کانون مشاوره اقتصادی اشاره کرد. وجود این شرکت نمایه مسئولیت اجتماعی ایران در دوره پهلوی بود.
این کانون دوم تیر 1342 در مهرآباد جنوبی تأسیس و به “خانه بزرگ” معروف شد. وظیفه اصلی کانون به شرح زیر بود:
- انجام امور خیریه،
- قبول وکالت از موسسات و اشخاص برای اجرای نیات خیر،
- قبول مدیریت موسسات اقتصادی، صنعتی و بازرگانی،
- مشاوره اقتصادی، صنعتی، حسابداری و حقوقی
- و قبول امانت، وصیت و وکالت.
به چه منظور؟
تمامی این فعالیتها برای هدفی صورت میگرفت که در ایران بیسابقه بود. ایروانی در سال 1343 و 1344، بیست نوزاد هفتماهه تا یکونیمساله را از پرورشگاهی در شیراز به تهران آورد و سرپرستی آنها را پذیرفت. این کودکان در خانه بزرگ اقامت کردند.
ایروانی تمام وسایل رفاهی از جمله وسایل بهداشتی، تغذیه و استراحت را در اختیار این کودکان قرار داد. یک پزشک اطفال، آموزگاران و پرستاران شبانهروزی را در اختیار داشتند. امکانات مورد نیاز برای تحصیل آنها نیز فراهم شده بود. او برای این بچهها نامخانوادگی ایروانیپور (پسر ایروانی) را ثبت کرد.
کانون تصمیم گرفت تسهیلات لازم برای هر یک از کودکان، که خود تصمیم به ادامه تحصیل داشته باشد، چه در ایران یا خارج از ایران را فراهم کند تا حسابدار، پزشک یا مهندس شوند و بعد از اتمام دانشگاه میبایست در یک رشته ورزشی آموزش ببیند.
ایروانی تمامی پرسنل را با وسواسی خاص انتخاب کرد و مهمترین شرط استخدام در خانه بزرگ، علاقه بود.
جالبترین قانونی که ایروانی درنظر گرفت این بود که هیچ یک از این کودکان پس از هجده سالگی و تحصیلات، تعهدی در برابر کانون نداشتند و خود اختیاردار چگونگی ورود به جامعه هستند.
ایروانی تنها از آنها انتظار داشت که آبرومند زندگی کنند و امانتداری، صداقت، ادب و آراستگی و اخلاق خوب را سرلوحه زندگی خود قرار دهند و همیشه ارتباط خود با یکدیگر را حفظ کنند.
سرمایه زندگی
ایروانی پس از انقلاب، علیرغم مشکلات مالی، کودکان خانه بزرگ را رها نکرد و همه آنها را که 13 یا 14 ساله بودند با خود به انگلستان برد.
بنیانگذار کفش ملی، در 86 سالگی، تنها توشه و سرمایه خود را این کانون میدانست و با اشاره به عکس این کودکان میگفت:
“سرمایه من اینها هستند.”
خانه بزرگ ریشه در دیدگاههای اخلاقی وی، تعالیم و آموزش کالج اصفهان، موقعیت خانواده و تنهایی او در کودکی داشت. او فردی مسئولیتپذیر بود که این خانه را به خانهای واقعی برای این کودکان تبدیل کرد. او دستخطی به این مضمون در دفترش نوشته بود:
زندگینامه بنیانگذار کفش ملی بعد از انقلاب
چند ماه قبل از انقلاب ایروانی کشور را ترک کرده بود. با وقوع انقلاب، زندگی آن روی خود را به او نشان داد. در آن زمان ده هزار نفر برای او کار میکردند، اما به دلیل بحرانهای اخیر، گروه صنعتی ملی نیز دچار تحولات اساسی شد.
به ایروانی نیز مانند تعدادی دیگر از صاحبان صنایع بزرگ، اتهاماتی وارد شد. از جمله وابستگی به دربار حکومت پهلوی. اتهام دیگر این بود که او را باعث وابستگی اقتصاد ایران به کشورهای غربی میدانستند.
نهایتاً در دهم تیر 1358، سهام ایروانی مصادره شد و طبق قانون حفاظت از صنایع به نظارت دولت درآمد. تمام اموال محمدرحیم متقی ایروانی که نتیجه تلاشهای چند ده ساله وی بود، مصادره شد.
یکی از اتهامات بنیانگذار کفش ملی، کسی که صنعت کفش را دگرگون کرد، این بود که او پای امپریالیست اقتصادی را به ایران باز کرده است.
مشارکت با کشورهای دیگر که دلیل آن برطرف کردن نیاز به دانش فنی بود و ایروانی با جلب اعتماد بزرگترین شرکتهای جهان و مشارکت با آنها، به این مهم دست یافته بود. کاری که این روزها تبدیل به یک رویای دستنیافتنی شده است!
ایروانی از راه دور هم دست از تلاش برنداشت. برای راضی کردن مسئولان به برگرداندن خانواده ملی به صاحبش، شروع به نوشتن نامههای متعددی کرد. او حتی به هر مدیر جدید که برای کفش ملی انتخاب میشد نامهای جهت همکاری مینوشت که تمام این درخواستها بیجواب ماند.
ایروانی، بدون توقف
با وجود تمام ناملایمتیها، ایروانی فعالیت اقتصادی خود را در خارج از کشور از سر گرفت. از سال 1360 با تکیه بر تجاربی که در مهرآباد و اسماعیلآباد کسب کرده بود، حوالی شهر آتلانتا در ایالت جورجیا، ابتدا کارخانه چرمسازی و سپس کارخانجات کفش اوکاباشی را با مشارکت شرکتهای ایتالیایی و ژاپنی راهاندازی کرد.
پس از تکمیل مجتمع، که راهاندازیاش همزمان با بحران رکود تورمی امریکا بود، آن را به پسرانش سپرد و خود راهی مصر شد.
استانداردِ مصر
در تمام دوران زندگی در آمریکا ایروانی مشغول فعالیتهای مالی و مشاورهای بود و در سر نقشهای برای تأسیس کارخانه کفشسازی در مصر را میپروراند.
در نهایت، سال 1366 ایروانی کارخانه کفش استاندارد را در مصر تأسیس کرد. ایروانی با روابطی که با برخی از بانکهای مصر برقرار کرده بود توانست اعتبارات مالی برای سرمایهگذاری در صنعت کفش را دریافت کند.
او دستگاههایی از آلمان، ایتالیا و انگستان خرید و تولید کفش را شروع کرد. برخی از مدیران ارشد سابق خود در کفش ملی که با خود به آنجا برده بود را بهکار گرفت. از همان تجارب خود و گروه ملی برای توزیع و فروش کفش استفاده کرد و فروشگاههایی در نقاط مختلف در نظر گرفت.
ایروانی مدیریت خود را نیز بهروز کرده بود. حتی از قبل از شروع فروش، تیمی از فارغالتحصیلان اقتصاد در مصر را به نام اکونومیستها تشکیل داده بود. هر روز با آنها جلسه میگذاشت. پس از راهاندازی کامل، هر کدام در بخشی مشغول بهکار شدند.
در سال 1371 شمسی که فعالیت ایروانی در مصر به اوج خود رسید. بانکها دیگر حاضر به حمایت مالی نشدند و به ناچار او سهام خود و مدیریت کارخانه را به بانک واگذار کرد.
تلاشهای نافرجام و پایانی آرام
در سال 1371 ایروانی که شرایط را متفاوت از قبل میدید به ایران بازگشت. با تعدادی از مدیران دولت برای بازگرداندن کارخانههای چرم و کفش خود ملاقات کرد. حتی پیشنهاد داد چند هزار نفر از جمله معلولان را به کار گیرد.
در زمان حضورش، مخالفان مقالاتی متعدد علیه او نوشتند و او را به دامن زدن به تنشهای کارگری در کارخانهها متهم کردند. اوضاع در حال وخیم شدن بود و بیم این بود که اتهامات جدیدتری علاوه بر اتهامات قدیم، به او وارد شود. بنابراین ایروانی که قبل از این با یک حمله قلبی مواجه شده بود، با اصرار همسرش از ایران خارج شد.
ایروانی بعد از تلاشهای نافرجامش در ایران، به انگلستان بازگشت. سال 1384 و در روزهای شروع به کار احمدینژاد به سعیدلو، معاون اجرایی ریسجمهور، نامه نوشت.
ایروانی درخواست کرد تا گروه صنعتی ملی را به او بازگردانند. در مقابل آن، او حاضر است به عنوان معاون گروه کار کند. همچنین قول داد که در عرض سه سال ده هزار نفر را استخدام کند. اما این تقلای او نیز ناکام ماند و جوابی دریافت نکرد!
طرحی برای افغانستان
دیگر تلاشی که ایروانی در صنعت کفش انجام داد، طرح تأسیس کارخانه چرم و کفشسازی در افغانستان بود. طرح خود، که باعث تغییر روند کشت از مواد مخدر به کشاورزی، دامداری و تولید انبوه کفش میشد را به وزیر انگلستان ارائه کرد و او نیز موافقت خود را اعلام کرد.
ایروانی حتی این پیشنهاد را به هیئت مدیره وقت کفش ملی داد که ماشینهای بلااستفاده کارخانه را خریداری و به افغانستان انتقال دهد. اما این تلاش، به آخرین درخواست بیجواب او در پایان عمر پرحاصلش بدل شد.
پایانِ بی پایان
تولید کفش در کارخانههای کفش ملی سی سال پس از آنکه مصادره و دولتی شد، متوقف گردید. تنها تعدادی از فروشگاههای کفش ملی باقی ماند که به عرضه تولیدات کارخانههای دیگر ادامه دهد.
پارک صنعتی ملی نیز به یک شرکت خودروسازی بهعنوان انبار تجهیزاتش اجاره داده شد. تأسیسات گروه مهرآباد جنوبی نیز برای تبدیل شدن به پاساژ تجاری کاملاً تخریب شد.
و اما محمدرحیم متقی ایروانی، تلاشگر و صنعتگر بیتوقفی که آرزوهای بزرگی برای صنعت کفش ایران و ایرانیان صنعتگر در سر داشت در روز 12 اسفند 1384 بعد از اتمام روز کاری خود در لندن، به خانه بازگشت و برای همیشه آرام گرفت.
میراث ایروانی
ایروانی رفت اما میراثش باقیمانده است. فرزندانی که زیر بال و پر خود گرفت، در جای جای دنیا مشغول به زندگی و کار هستند. کارگران و کارمندانی که با آموزشهای او تخصصهای زیادی آموختند هنوز هم همکاری با ایروانی را نقطه عطف زندگیشان میدانند.
شاید بزرگترین میراثی که از ایروانی بهجای مانده است را میتوان شرکت اوکاباشی دانست. شرکتی که اکنون توسط سارا ایروانی، دختر بهمن و نوه محمدرحیم ایروانی، اداره میشود. او نیز مانند پدربزرگ خود ثابت بودن در کیفیت و بهروزرسانی را از اهداف اصلی شرکتش قرار داده است.
برای دیدن محصولات اوکاباشی و شنیدن حرفهای سارا ایروانی نوهی بزرگمرد کشورمان، محمدرحیم ایروانی، میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید. او در ویدیوی مجموعه، از پدربزرگش و کفش ملی حرف میزند.
زندگی نامه بنیانگذار کفش ملی ، محمدرحیم متقی ایروانی در این جا به پایان رسید. اما راه و رسمش ادامه دارد. انسانی خودساخته و همنوعدوست که در تمام زندگی سخت کار کرد. زندگی و تفریح او در کار خلاصه میشد. فردی که گروه ملی را به خانواده ملی بدل کرد.
او به رسوم زندگی و عقاید دیگران احترام خاصی میگذاشت. دیگران را با شیوههای مختلف زندگیشان میپذیرفت. همچنین همیشه به استقلال در شخصیت و عزتنفس اعتقاد داشت. دستخطی از او در سالهای آخر عمرش باقی مانده است که به این مساله تاکید دارد.
از زندگینامه بنیانگذار کفش ملی چه میآموزیم؟
با مرور زندگی کارآفرینان و افراد موفق، چه در ایران چه در خارج از ایران، میتوان دروسی برای رسیدن به آیندهای بهتر آموخت. همیشه گفته شده است که خواندن بیوگرافی و زندگینامه، تجربه کردن بدون صرف هزینه و زمان است.
مرور دقیق زندگینامه بنیانگذار کفش ملی میتواند درسهای زیادی به ما بیاموزد. از تجارت و روابط کسبوکار تا روابط اجتماعی و خانوادگی، پر از نکاتی برای یادگیری است. در این بخش شما را به بررسی برخی از این نکات دعوت میکنیم.
روابط ایروانی با کارگران و مدیران
روابط با کارگران
حل مشکلات کارگران و خانوادههایشان برای او خیلی مهم بود. ایدئولوژی او این بود که حل این مشکلات بر کارایی و بهرهوری آنها تأثیر مثبت میگذارد.
در پایان هر سال با فرد فرد کارگران دست میداد و شخصاً پاداششان را اعطا میکرد. برای آنها تبریک میفرستاد و هر هفته به باغ کفش ملی دعوتشان میکرد.
او میگفت خدا هیچکسی را نالایق نیافریده است. افراد باید فرصتی پیدا کنند تا استعداد خود را نشان دهند. معتقد بود در مقابل محبت و احترام، هیچوقت نادرستی نخواهد دید.
ایروانی به رفاه اجتماعی اعتقاد داشت، خانه سازمانی برای کارگران فراهم میکرد و وامهای کمبهره در اختیار کارگران قرار میداد.
در مجاور هریک از کارخانههای خود واحدی اجتماعی، شامل موارد زیر داشت:
- مسجد
- مهدکودک برای نوزادان و کودکان کارگران زن
- رستوران مجزا
نظام کارگری گروه ملی
به طور کلی نظامی ایجاد کرده بود که ویژگیهایش این موارد بود:
- انعطافپذیری درکار
- کاهش احتمال از خودبیگانگی کارگران
- افزایش اعتماد به کارگران
که نتیجه آن افزایش بهرهوری آنها بود و روابط انسانیتری را ایجاد میکرد. همچنین ایروانی بعد از نماز، یک ساعت استراحت و خواب اجباری برای افزایش بهرهوری کارگران در نظر گرفت.
او در مورد کارگران خاطی یا کمکار هم مهربان بود. از همان ابتدا سیاست اخراج را به کار نمیبرد.
- مرحله اول، جریمه نقدی میکرد.
- با ادامه وضعیت، او را در اختیار کارگزینی قرار میداد.
- در مرحله سوم، فرد خاطی تنزل مقام مییافت.
مدیران و سرپرستان
یکی از عوامل مهم برای ایروانی در توسعه گروه ملی، انتخاب، آموزش و کارایی مدیران بود. ایده ایروانی این بود که یک مدیر، وقتی موفق است که این موارد را دارا باشد.
- کمی بخت
- مقداری سخاوتمندی
- احساس برابری با همکاران
- دلی مهربان
- شخصیتی با انضباط
البته در مقابل نیز عواملی پشتوانه این سیاست او بود:
- سطح حقوق ماهانه بالا
- فرصت دریافت پاداش در میانه و پایان سال (البته درقبال کارایی و شایستگی)
- حق دریافت وام مسکن
- تشویق و دریافت کمک از گروه ملی برای سرمایهگذاری
- فرصت شرکت در سمینارها در خارج از کشور
- بورس تحصیلی دانشگاهی به مدیران و فرزندان مدیران بلندپایه
این بود که مدیران، شرکت را جزئی از اموال خود میدانستند. بارها این جمله را از ایروانی میشنیدند که: “این شرکت مال شماست”.
ایده مدیریتی ایروانی این بود که حقوق یک مشوق موقت است. هرچقدر هم باشد علاقمندترینها هم به آن خو میکنند. پس پاداش باید بر اساس سود واحد مربوطه تعیین شود.
ایروانی با مدیران، کارکنان و سرکارگران غذا میخورد تا حرف آنها را بشنود. او سعی میکرد همه مشکلات را زیر نظر داشته باشد.
شخصیت کاریزماتیک ایروانی
شخصیت کاریزماتیک به مسائل زیادی بستگی دارد که بهطور کلی مربوط به اخلاق رهبری موفق است. میتوان این ویژگیها را به سه سرمایه دستهبندی کرد. رحیم ایروانی در خانوادهای تاجرپیشه متولد شد و در بهترین شرایط ممکن آموزش دید. درنتیجه به طور نسبی هر سه ضلع این مثلث را دارا بود.
- سرمایه فیزیکی: نفوذ شخصیتی فراوان، رفتارهای نوعدوستانه و …
- سرمایه انسانی: دانش انگلیسی، دانش حقوق، دانش اقتصادی و دانش مدیریت
- سرمایه اجتماعی: ایجاد شبکه روابط و استفاده از آن در رهبری
آیندهنگری ایروانی یکی از مهمترین ویژگیهای کاریزمایی او و عامل اصلی موفقیتش بود. او از فرصتها به درستی استفاده میکرد. همیشه اصرار داشت تا مدیران برای آینده نقشه طرح کنند.
علاوه بر برنامهریزی، برای ایروانی حسابداری اهمیت زیادی داشت و جزو نکات مهمی بود که در بدو استخدام به کارکنان متذکر میشد.
ایروانی محکم مینوشت، با قاطعیت تصمیم میگرفت و با قدرت عمل میکرد. مدیری نوآور و باهوش بود. در خبرنامه کفش ملی اعلام کرده بود در مقابل انتقاد کوبنده اما مستند، جایزه دریافت خواهید کرد.
ایروانی هوشیار و باکفایت و دور از خواب و خیال بود. او در روز 16 الی 17 ساعت کار مداوم انجام میداد و نه تنها خسته نمیشد بلکه لذت میبرد. نمونه واقعی انسانی بود که کار نمیکرد بلکه با کارش زندگی میکرد. بزرگترین تفریح ایروانی کار کردن بود. دلش میخواست محیط این تفریح دلچسب باشد.
شبکه مستحکم روابط اجتماعی
یکی از خصوصیات ایروانی، استفاده از روابط اجتماعیاش بود. از تمام روابط و دوستانش در طول دوران کودکی تا دوران تجارت برای پیشرفت اهدافش استفاده میکرد.
شیوههای خاص ایجاد رابطه محکم و بادوام را از کالج استوارت آموخته بود. او شبکه دوستی محکمی داشت. نه تنها از دوستان و همکاران، بلکه از تمام خانواده و ارتباطات آنها خبر داشت.
نام تمام کارگران را با نام فرزندان و وابستگانشان به یاد داشت. از تمام حوادث و اتفاقات و بیماریهای خانواده آنها آگاه بود.
او سعی میکرد در مرکز توجه باشد. شاید به دلیل از دست دادن مادر در طفولیت، مرگ زود هنگام پدر و یا اختلاف با برادران، تلاش میکرد همه را به خود وابسته کند و شبکه روابط اجتماعیاش را محکمتر کند.
این روابط تنها به اینجا ختم نمیشد. او طیف دوستانهی وسیع و متفاوتی از میان نویسندگان، روشنفکران و مقامات سیاسی و اقتصادی خارجی و داخلی را در اطراف خود داشت.
خانواده بزرگ کفش ملی
ایروانی با آنکه خانوادهای تاجر پیشه داشت و تجارت را از پدر و پدربزرگ خود آموخته بود. اما نتوانست بنگاه خانوادگی ایروانی را راه بیاندازد و این از معدود نقاط تاریک در زندگینامه بنیانگذار کفش ملی است. یک علت مهم این ناکامی، فقدان پدر بود. مرگ مادر و قرار گرفتن تحت سرپرستی عمو و خاله نیز بر این ناکامی و اختلاف بین برادران اثر گذاشت.
با وجود این اختلافات، ایروانی تا آخرین روزهای زندگیاش عکس برادرانش را روی میز کارش نگاه داشت. این نشان از بزرگترین افسوس ایروانی یعنی فقدان خانواده بود.
همچنین علیرغم نگاه مثبتی که به نقش زنان در فعالیتهای اقتصادی داشت، به سبب جوانی همسرش و مشغولیتش به تربیت فرزندان، نمیتوانست از نیروی او استفاده کند.
فرزندان هم برای ساخت بنگاه اقتصادی خانوادگی، سن و سال و تجربه کمی داشتند. با این وجود در سالهای پیش رو آنها را در تمامی کارها وارد و در عمل با فعالیتهای اقتصادی آشنا کرد.
شکست محدودیت
ایروانی که تمام عشقش راهاندازی گروه صنعتی خودش بود. این فقدان را با تبدیل این گروه به یک خانواده بزرگ تسلی بخشید. او عاشق کارکردن در این خانواده بود.
مانند پدری مسئول، دلسوز و مهربان، با ایجاد روابط عاطفی با کارکنان و ذینفعان، قلمرو اقتصادی خود را گسترش داد.
این بود که ایروانی اصرار داشت تا از کوچکترین مشکلات خانواده مطلع باشد. چون خود را مسئول و پدر آن خانواده میدانست. تاکید زیادی به تأهل داشت و آن را عامل استحکام خانواده ملی میدانست. او بارها به کارگران میگفت که سفرهای پهن است و همه بر سر یک سفره نشستهایم.
او سفره بزرگ ملی را برای همه میخواست. ایروانی پدری کارآفرین بود که پساندازها را برای زندگی بهتر فرزندان به کار میگرفت.
پدری دور از خانواده
او حتی پس از خروج از ایران و مصادره اموالش نگران این خانواده بود. هر سال در اواخر اسفند، با ارسال نامه و تبریک سال نو، به کارکنان سفارش میکرد تا با دلسوزی و علاقه برای حفظ این گروه تلاش کنند. چون این خانواده مال خودشان است.
بعدها هر بار که مدیرعامل جدیدی برای کفش ملی انتخاب میشد. برای او گل میفرستاد و آمادگی خود را برای کمک به او اعلام میکرد.
ایروانی برای اینکه گروه صنعتی ملی به “خانواده بزرگ کفش ملی” تبدیل شود و ماندگار بماند جنگید. خانوادهای که پدری با اقتدار، دلسوز و منظم داشت. گفتهها حاکی از این است که تا روزهای نزدیک به انقلاب 1357 در کفش ملی اعتصابی رخ نداد.
زندگینامه بنیانگذار کفش ملی در یک نگاه
حالا که به پایان این مطلب رسیدیم بد نیست زندگی محمدرحیم متقی ایروانی را در یک نگاه مرور کنیم. چه کسی بود؟ از کجا آمد؟ و چه کرد؟!
برای دریافت این اینفوگرافی میتوانید از لینک زیر استفاده کنید و فایل با کیفیت آن را ببینید.
منبع مرتبط با زندگینامه بنیانگذار کفش ملی
اگر مشتاق به دانستن جزییات بیشتری از محمد رحیم ایروانی هستید، میتوانید کتاب زیر را تهیه و مطالعه کنید. علیاصغر سعیدی و فریدون شیرینکام در این مطالعه به بررسی زندگینامه بنیانگذار کفش ملی و شرح کسبوکار ایروانی پرداختهاند.
به این مطالب سر بزنید
اگر از خواندن زندگینامه بنیانگذار کفش ملی لذت بردید، یا علاقمند به خواندن بیوگرافیهای افراد دیگر که در راستای علاقه خود قدم برداشتند هستید. میتوانید این مطلب را نیز مطالعه کنید.
همچنین میتوانید اینجا دیگر کارآفرینان زن موفق ایران را بشناسید.
و یا اینجا با کارآفرینان زن موفق دنیا آشنا شوید.
اگر علاقمند به کارآفرینی هستید، اما نمیدانید که چیست و چگونه میتوان در این زمینه موفق شد، حتماً به این لینکها سر بزنید.
لینک زیر هم بد نیست که سری بزنید تا با کارآفرینان معلول آشنا شوید.
یک قدم عقبتر
شاید الان کمی احساس گیجی داشته باشید و با خودتون فکر کنید من که استعدادی ندارم یا در ایران چهکاری هست که من انجام بدهم؟! پس برای جواب سوالهایت اول استعدادت را پیدا کن و بعد ببین در ایران چه کسبوکارهایی وجود دارد که پولساز هستند و یا چه نیازهایی هست که هنوز جواب داده نشده. پس همین الان شروع کن.
شاد و موفق باشید.
امیدوارم از خوندن زندگینامه بنیانگذار کفش ملی و زندگینامههای دیگهای که توی سایت هست لذت برده باشین. همه ما افراد الهامبخشی توی زندگیمون دیدیم یا در موردشون مطلبی خوندیم که مارو متحول کرده.
اگه دوست دارین در مورد این افراد بیشتر بدونین یا حتی اگه سوال دیگهای دارین، حتماً توی کامنتها برامون بنویسین.
خوشحال میشیم با فرد الهامبخش زندگیتون ما رو آشنا کنین.
بادرود به ایران دوستان
من بزرگ شده ی یک کارمند کفش ملی در قبل از بهمن 1357 هستم.
پدرم در دهه 40 استخدام کفش ملی شد.
خودم 2 سال در کفش ملی استخدام بودم.
کفش ملی تا حدود سال 1380 با پتانسیل آقای ایروانی سرپا بود و بعد سقوط کرد.
آقای ایروانی مدیری نمونه و تک بود.
متاسفانه پس از بهمن 57 همه ی کارآفرینان را با انگ های بی مورد و دروغ فراری دادن.
در حال حاضر کفش ملی تبدیل به انبار کفش تولید کنندگان دیگر شده.
سلام
دمتون گرم خیلی برای این صفحه زحمت کشیدید. ممنونم. خیلی مقاله رو زیبا و تمیز نوشتید. محتوایی خوب و آموزنده.
علاقه دارم نکته ای رو به مقاله شما اضافه کنم:
به نظرم آقای ایروانی، نه به عنوان یک نقطه منفی، بلکه به عنوان نکته ای آموزنده برای ما، لازم بوده که حوادث سیاسی سالهای 55 تا 57 رو بهتر درک می کردند و همان قدرت نفوذی که در مسئولین مملکتی داشتند رو باید در حلقه های زیرزمینی مساجد بازار هم ایجاد می کردند. حفظ تعادل در موضوعات سیاسی و حکومتی برای حفظ ارکان کسب و کار لازمه.
پس لازمه که یک کارآفرین حوادث زمانه رو هم زیر نظر بگیره و برای همه حالت ها از قبل آماده باشه تا بتونه بدون آسیب به کسب و کار از بحران های اجتماعی راحت تر عبور کنه. کاری که شرکت های ژاپنی در قبل و بعد از جنگ جهانی دوم انجام دادند و نمونه های موفق و ناموفق زیادی در ژاپن، چین و کره جنوبی دیده میشه. درکل از ادمین و همکاران سایت کارنکن دات آی آر کمال تشکر را دارم. مخلص شما میم کاف.
ممنونیم از نظر خوب و آموزنده شما میم کاف عزیز 🙂
منزل ايرواني تو جماران چي شد ؟؟؟؟
ممتاز
منزل ایروانی جماران نبود.
منزل جماران که آقای خمینی در آن زندگی کرد متعلق به «سید علی خسروشاهی» صاحب اصلی شرکت مینو است.
بنده سال هشتاد و یک تا هشتاد و سه کفش ملی بودم.اون زمان تولیداتشون خیلی کم بود اما هنوز پارک صنعتی ملی تو جاده قدیم وجود داشت خودش یه شهرک صنعتی بود که کلی کارخونه مختلف توش وجود داشت.تازه اونجا فهمیدم کفش ملی چیه و ایروانی کیه و چطور بزرگترین شرکت تولید کفش تو خاور میانه رو تاسیس کرد و یک سوم پوتین های ارتش شوروی رو تامین میکرد.هر چقدر بیشتر در مورد شرکت کفش ملی و صفات و خصلت های نیک آقای ایروانی خوندم بیشتر عاشق این بزرگ مرد شدم و ارزو میکردم ای کاش زمانی بدنیا میومدم که میتونستم در کنار ایشون تو شرکت کفش ملی باشم و رشد کنم.اگر ایروانی تو کشور میموند قطعا این شرکت به یکی از بزرگترین هلدینگهای تولیدی اقتصادی و تحاری تاریخ ایران تبدیل میشد ولی افسوس که قدر افرادی مثل ایروانی و خیامی و خسوشاهی و دیگران دانسته نشد.چقدر با حسرت مجلات قدیمی شرکت که مربوط به قبل از انقلاب بودند رو میخوندم.مرحوم ایروانی منشا خدمات بسیار بزرگی بود و قطعا روحش قرین شادی و رحمت و آرامش پروردگار خواهد بود.
با سلام خدمت سرکار خانم صفوی
بابت تهیه،تدوین و نگارش زندگینامه یکی از بزگ مردان خستگی ناپذیر و افتخار آفرین این سرزمین به محضرتان عرض تبریک دارم.
سرگذشت آقای ایروانی،یکی از کارآفرینان ایران زمین را با قلمی شیوا و متنی جذاب برای مخاطبین هنرمندانه بیان داشتین.
باشد تا قلم و نگارش هرمندان و نویسندگانی چون شما برای فرزندان امروز این کشور حکایت نگار بزرگان عرضه کار وتلاش و افتخار آفرینان صنعت این مرز بوم باشند.معرفی این مردان پرافتخار به نسل امروز شاید کمترین رسالت و اداء دینی است که بر دوش خود داریم و شما این وظیفه را بخوبی در قالب واژه و جملات مختصر،مفید و مکفی به خوانندگان عرضه داشتین.
برای شما آرزوی سلامتی و سربلندی روز افزون داشته و منتظر مطالب جدید و سودمند ازشما خواهیم بود.
مطلب خیلی خوب و جالبی بود…
ممنون از اطلاعات خوبی به اشتراک گذاشتین..