رهایی از سردرگمی شغلی با دوره جامع طراحی مسیر شغلی

05cd561c30ce09371833d5f2a171bd66_1200x628__1___1_-removebg-preview

قل کم‌تر شناخته شده‌ی مغز، برگ برنده‌ی ما

عوامل موثر بر هوش هیجانی
4/5 - (22 امتیاز)

همیشه شنیدن خبر موفقیت یک عده برایمان سوای هر حس دیگری، تعجب‌ برانگیز بوده‌است.

هرچه به مغزمان فشار می‌آوریم؛ همچنان نمی‌توانیم آن برگ برنده‌ای که او را به اینجا رسانده‌است، کشف کنیم.

یا در مقابل، در زندگی خود گاهی به ناکامی‌هایی بر می‌خوریم که از دیدگاه خودمان هیچ دلیل منطقی برایش وجود ندارد.

در این‌طور مواقع، پیش از آنکه به سرعت به سراغ عوامل ماوراءالطبیعه برویم؛ بهتر است به بررسی برگ برنده‌ی خود ( عوامل موثر بر هوش هیجانی ) بپردازیم.

پس اگر شما هم کنجکاوید تا پرده از اسرار موفقیت‌های چشم‌گیر افراد به ظاهر متوسط در روابط و شغلشان بردارید؛ تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.

این‌بار ما به کمک کتاب‌ها و مقالات حاضر در این حوزه سعی کرده‌ایم ضمن آشنایی با هوش هیجانی، کاربرد و عوامل موثر بر هوش هیجانی را بررسی کنیم و در نهایت راه‌های تقویت آن را به شما آموزش دهیم.

آنچه در ادامه خواهید خواند:

فهرست عناوین

بخش اول: دو قلو‌های مغز، از تفاوت‌ها تا همکاری‌ها

بخش دوم: تاریخچه پی بردن به این قل ناشناخته

بخش سوم: به چه علت گاهی بین این دوقلوها دعوا و جدال به‌پا می‌شود؟

بخش چهارم: چرا و چگونه قل هیجانی پیروز این جدال می‌شود؟

بخش پنجم: آیا تا به حال قربانی گروگانگیری عصبی شدید؟

بخش ششم: عوامل موثر بر هوش هیجانی چیست؟

بخش هفتم: کاربردهای هوش هیجانی

بخش هشتم: چند مرده حلّاجی؟

بخش نهم: هوش هیجانی مادرزادی نیست؛ می‌توان آن را یاد گرفت.

بخش دهم: نمی‌توانید حرف یک دیگر را بفهمید؟ راه‌حل مشکلتان پیش ماست

بخش اول: دو قلوهای مغز، از تفاوت ها تا همکاری ها

عوامل موثر بر هوش هیجانی

همه‌ی ما آن یکی قل مشهور که IQ نام دارد را می‌شناسیم و از تاثیرات آن بر موفقیت و زندگیمان آگاهیم.

ولی خیلی کم راجع به عوامل موثر بر هوش هیجانی و تاثیرات آن بر زندگیمان می‌دانیم.

اما بررسی‌های گوناگون، ضمن اینکه اگر خودمان هم کمی با دیدی دقیق‌تر و متفاوت به اطرافمان نگاه کنیم متوجه آ‌ن می‌شویم؛ نشان می‌دهند برای موفقیت به فاکتورهایی متفاوت‌تر از ضریب هوشی بالا نیازمندیم.

چه‌بسا افرادی که در دوران تحصیلی خود عملکردی درخشان از خود نشان داده‌اند اما در زندگی شخصی و حرفه‌ای خود عملکرد چندان مناسبی نداشتند ویا بالعکس!

زیرا برای داشتن یک رابطه‌ی سالم با اطرافیان خود بیشتر نیازمند این هستیم که احساسات آن‌ها را درک کنیم تا در حل مسائل انتگرالی! موفق عمل کنیم.

یا حتی در محیط کار سوای داشتن مهارت و علم کافی به توانایی برقراری ارتباط مناسب با همکاران و… نیازمندیم.

تا هم بستری آرام از نظر روانی برای خود فراهم کرده باشیم تا بتوانیم از شغلمان لذت ببریم.

و یک چشممان به ساعت برای دیدن ساعت اتمام کار خشک نشود.

هم اینکه بتوانیم با داشتن همکاری لازم به پیشرفت خود و همکارانمان کمک کنیم.

پس همان‌طور که فهمیدید برای موفقیت جز فاکتور IQ بالا به فاکتورهای خیلی بیشتر و حتی موثرتری (برای مثال همان چیزی که در این متن به دنبال شناخت بیشترش هستیم” عوامل موثر بر هوش هیجانی “) احتیاج داریم.

روایت داستانی از کتاب دانیل گلمن

“یکی از دوستان، داستان طلاق گرفتن خود را که برای او رویداد دردناکی بود برای من تعریف می‌کرد.

شوهرش عاشق یکی از همکاران خود شده بود و ناگهان اعلام کرده بود که قصد ازدواج با او را دارد.

دوست من بعد از چند ماه بحث و جدال در مورد خانه، پول و سرپرستی بچه‌ها که پشت سر گذاشته بود.

پس از گذشت این لحظات دشوار استقلالی به دست آورده بود که منتظرش بود و از این دستاورد ابراز خوشحالی می‌کرد.

می‌گفت: ((دیگر به او فکر نمی‌کنم و به‌راستی برایم اهمیتی ندارد)).

او در حالی این حرف‌ها را می‌زد که دم به‌دم چشمانش لبریز از اشک می‌شد.

این لحظه‌های ناراحت‌کننده ممکن است بدون توجه، از دیده پنهان بماند.

ولی درک این موضوع که چشمان اشک‌آلود یک نفر به این معنی است که برخلاف اظهار بی‌اهمیتی موضوع، این فرد همچنان غمگین است؛ بسیار ساده و آسان بود.

به راستی این رفتار از کجا سرچشمه می‌گیرد؟

یکی از این رفتارها ناشی از ذهن هیجانی و دیگری ناشی از ذهن عقلانی ماست.

در واقع باید بگوییم که ما دو ذهن داریم ؛ یکی که فکر می‌کند و دیگری که احساس می‌کند.

این روش‌های بسیار متفاوت شناخت، با هم تعامل می‌کنند تا زندگی ذهنی ما را بنیان نهند.

ذهن عقلانی و منطقی روش درک و فهمیست که ما اغلب از آن آگاهیم.

روشی که در لحظات آگاهی ما، برجسته‌تر است، فکر می‌کند و قادر به سنجیدن و به خاطر آوردن است ولی به موازات این روش، ما نظام درک و فهم دیگری نیز داریم؛ که به آن ذهن احساسی و هیجانی می‌گوییم.

با وجود غیرمنطقی بودن گاه به گاه انگیزاننده و قدرتمند نیز به حساب می‌آید.

این دوقلوهای هیجانی و عقلانی گفته شده در بالا معادل همان تفاوتی است که ما بین قلب و مغز قائل می‌شویم.

هر چه قل احساسی ما قوی‌تر باشد آن‌یکی قل عملکرد ضعیف‌تری دارد.

این امر ناشی از میلیون‌ها سال بهره‌گیری از سازوکار تکاملی است.

سازگاری که طبق آن برای مقابله فوری با موقعیت‌های بسیار خطرناک از هدایت احساس‌ها و بینش و درک مستقیم خود استفاده کرده‌ایم؛ زیرا هرگونه مکث برای تفکر، می‌توانست به قیمت زندگی‌مان تمام شود.

البته که این دوقلوهای هیجانی-عقلانی ما در بیشتر مواقع در هماهنگی کامل با یکدیگر هستند.

و با مبادله کردن شیوه‌های گوناگونی که دارند، به ما کمک می‌کنند اما همانطور که گفته‌شد، در تضادهایی که بوجود می‌آید، گاهاً بخش هیجانی چیره می‌شود.

در بخش‌های بعدی کامل توضیح می‌دهم که چرا و چگونه هوش هیجانی پیروز میدان می‌شود.

اما قبل از هر چیز واجب است که این قل را بیشتر بشناسیم تا بتوانیم از قدرت بالای او در مسیر پیشرفت خود بهره ببریم و مانع اثرات تخریبی‌اش شویم.

بخش دوم: تاریخچه‌ی پی بردن به این قل ناشناخته

همانطور که گفته‌شد، تا سالیان متمادی باور بر این بود که هوش نوع انسان فقط محدود به IQ مخفف : (Intelligence Quotient) می‌باشد.

البته تا پیش از دهه ۹۰ میلادی، عبارت هوش هیجانی در تعدادی از مقالات حوزه روان‌شناسی و روان‌پزشکی ذکر شده بود.

اما در این سال‌ها هیچ‌گاه تعریف مشخصی برای این عبارت “هوش هیجانی” ارائه نشد، ازاین‌رو شهرت قابل‌توجهی هم نیافت.

تا اینکه درسال 1990 دو محقق به نام‌های پیتر سالوی و جان مایر تحقیقات خود را در زمینه هوش هیجانی آغاز کردند و درنهایت این دو دانشمند مفهومی را تحت عنوان هوش هیجانی برای اولین بار به طور رسمی معرفی کردند.

تعریف ارائه شده توسط پیتر سالوی و جان مایر

“هوش هیجانی شامل توانایی پردازش اطلاعات پیچیده در مورد احساسات خود و دیگران و توانایی استفاده از این اطلاعات به عنوان یک راهنما برای فکر کردن و رفتار کردن است.

یعنی افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، قادر هستند که توجه کافی به احساسات خود و دیگران داشته باشند.

این افراد می‌توانند احساساتی که متوجه‌شان می‌شود را درک کنند و در نتیجه آن‌ها را کنترل و مدیریت کنند”.

تعریف ارائه شده توسط دانیل گولمن(Daniel Goleman):

دانیل گولمن، مسئول نگارش بخش مربوط به رفتار و علوم مغزی در نیویورک تایمز است.

او مدتی هم در دانشگاه هاروارد به عنوان مدرس فعالیت می‌کرد. همچنین نویسنده یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های دنیا در مورد هوش هیجانی است.

در ویدیو زیر تعریف هوش هیجانی را از زبان این نویسنده می‌شنویم.

افراد دیگری نیز تعریف هایی درمورد هوش هیجانی تعاریفی ارائه کرده‌اند که در ادامه تعدادی از آن‌ها را به منظور شفاف‌تر شدن موضوع بیان می‌کنیم:

تعریف ارائه شده توسط ادوارد ثورندایک(Edward Thorndike):

هوش اجتماعی به این معناست که بتوانیم علت نهفته در رفتارهای خود و دیگران را به خوبی درک کرده و از آن در تعاملات اجتماعی و ارتباطات خود کمک بگیریم.

تعریف ارائه شده توسط ریچارد ای. بویاتسیس(Richard E. Boyatzis):

  استفاده هوشمندانه، آگاهانه و معقول از هیجانات خود به معنای برخورداری از هوش هیجانی است.

بخش سوم: به چه علت گاهی بین این دو قل دعوا و جدل به‌پا می‌شود؟

عوامل موثر هوش هیجانی

برای فهمیدن این موضوع کافی است به میلیون‌ها سال قبل برویم و بررسی‌هایمان درباره‌ی سیر و تکامل مغز را از آنجا شروع کنیم.

تکامل مغز ما همانند رشدش در دوران جنینی از پایین به بالا بوده‌است.

بدوی‌ترین بخش مغز، ساقه یا ریشه‌ی آن است که دور قسمت بالایی نخاع تشکیل شده‌اند.

این بخش در تمامی موجوداتی که بیش از یک دستگاه عصبی دارند، مشترک است.

وظیفه‌ی تنظیم فعالیت‌های اصلی بقاء و کنترل حرکات کلیشه‌ای ثابت را برعهده دارد.

باید بدانیم کهاین قسمت مغز فاقد قدرت فکر کردن است. مراکز هیجانی مغز از این بخش اولیه منشعب شدند.

پس‌از گذشت میلیون‌ها سال و در طی فرآیند تکامل، مغز متفکر (نیوکورتکس) از مراکز هیجانی منشعب شد.

این موضوع، که میلیون‌ها سال پیش از به وجود آمدن مغز منطقی، مغز هیجانی وجود داشته است؛ قسمت اعظمی از واقعیت رابطه‌ی بین فکر کردن و احساس کردن را به ما نشان می‌دهد:

با ورود نخستین پستانداران به صحنه، لایه‌های مهم و جدیدی به مغز هیجانی اضافه شدند.

این لایه‌های حلقوی ساقه‌ی مغز را در برگرفته‌اند؛ ازین رو به آن‌ سیستم لیمبیک می‌گویند که از کلمه‌ی لاتین لیمبوس به معنای حلقه گرفته شده‌است.

زمانی که ما احساسات شدیدی را حس می‌کنیم تحت کنترل سیستم لیمبیک قرار داریم.

احتیاج به جهش‌های بزرگ در مسیر رشد هوش هیجانی

جهش‌های بزرگی در سیر تکامل برای رسیدن به جایی که اکنون در آن هستیم، رخ داده است.

حدود صد میلیون سال پیش مغز پستانداران در سیر تکاملی خود جهش بزرگی را تجربه کرد.

بالای کورتکس که از دو لایه‌ی نازک تشکیل شده بود؛ چند لایه‌ی جدید به آن اضافه شد و کورتکس جدید (نیوکورتکس) را به وجود آورد.

نیوکورتکس، برخلاف کورتکس قبلی از توانایی عقلانی قابل توجهی برخوردار بود.

کورتکس جدید هوموساپینس (انسان خردمند) که به مراتب بزرگ‌تر از نیوکورتکس حیوانات دیگر است موجب تمامی قابلیت‌ها و تمایزات میان انسان و سایر موجودات شده است.

نیوکورتکس وظیفه‌ی جمع‌آوری دریافت‌هایی که توسط حواس انجام می‌شود و ادراک آن‌‌ها را بر عهده دارد.

سپس تفکری که ما درباره‌ی آن حس داریم را به آن اضافه می‌کند و ما این توانایی را می‌یابیم تا درمورد تصورات، ایده‌ها و هنرها احساساتی داشته‌باشیم.

موفقیت‌های انسان در تمامی زمینه‌های هنری، تمدن، فرهنگ و… حاصل نیوکورتکس است.

اضافه‌شدن این بخش به مغز، منجر به افزایش اختلافات ظریف و جزئی در زندگی احساسی و هیجانی انسان شد.

بخش چهارم: چرا و چگونه قل هیجانی پیروز این جدال می‌شود؟

ساختارهای لیمبیک بوجودآورنده‌ی احساسات لذت و میل جنسی هستند.

آن‌ها هستند که موجب ارضاء میل و اشتیاق جنسی می‌شوند.

اما این اضافه شدن نیوکورتکس و پیوندهای آن با سیستم لیمبیک بود که به عشق و رابطه مادر و فرزندی امکان بروز و ظهور داد.

این رابطه در نهایت اجازه‌ی تشکیل بنیان خانواده و تعهد بلندمدت به فرزندپروری را به ما می‌دهد.

به همین علت، موجودات فاقد کورتکس جدید، برای مثال خزندگان، فاقد مهر و محبت و عاطفه‌ی مادری هستند.

به طوری‌که نوزادان تازه از تخم‌ خارج شده‌، باید خود را مخفی کنند تا توسط بزرگ‌ترها خورده نشوند.

رابطه و پیوند حمایتی که بین والدین و فرزندان انسان وجود دارد سبب می‌شود تا فرزندان قسمت اعظمی از دوران بلوغ خود را در قالب دوران کودکی خود بگذرانند.

این امر باعث می‌شود مغز همچنان در این دوران فرصت توسعه و پیشرفت خود را داشته‌باشد.

به مرور که در نردبان تکامل به سمت بالا حرکت می‌کنیم؛ جرم خالص نیوکورتکس افزایش می‌یابد.

پس به دنبال خود پیوندهای میان سلول‌های شبکه‌ی مغز را با تصاعد هندسی فزونی می‌بخشد.

افرایش این پیوندها نیز، پاسخ‌های ممکن را فزونی می‌بخشد.

 کورتکس ظرافت و پیچیدگی زندگی احساسی و عاطفی نظیر توانایی داشتن احساسات را به انسان عرضه می‌دارد.

تفاوت انسان و حیوانات در هوش هیجانی

در حالی که سایر موجودات مجموعه‌ی محدودی از پاسخ‌های همیشگی و کلیشه‌ای را نسبت به ترس دارند.

کورتکس جدید مغز انسان به او اجازه را می‌دهد تا مخزن بسیار بزرگی از پاسخ‌های متنوع را در دسترس داشته باشد.

برای ‌مثال تماس با شماره 110

هرچه نظام اجتماعی پیچیده‌تر باشد، نیاز بیشتری به این انعطاف‌پذیری وجود دارد.

ما می‌دانیم که هیچ یک از نظام‌های اجتماعی موجود پیچیده‌تر از نظام اجتماعی ما انسان‌ها نیست.

ولی این کانون‌های بالاتر بر همه زندگی احساسی و هیجانی ما تسلط ندارند.

می‌توان گفت در مسائل جدی و حیاتی عاطفی به ویژه در موقعیت‌های اضطراری هیجانی و عاطفی مغز تسلیم سیستم لیمبیک می‌شود.

 با توجه به اینکه تعداد زیادی از مراکز بالاتر مغز از سیستم لیمبیک منشعب شدند و یا دامنه‌ی آن را توسعه داده‌اند، مغز هیجانی نقش حیاتی و مهمی در ساختار عصبی ایفا می‌کند.

قسمت‌های جدید مغز از مناطق هیجانی آن ریشه گرفته‌اند.

و این مناطق توسط هزاران شبکه‌ی پیونددهنده به تمامی قسمت‌های نیوکورتکس مرتبط می‌شوند.

در نتیجه این وضعیت به مراکز هیجانی مغز برای تاثیرگذاری بر فعالیت‌های سایر قسمت‌ها، از جمله مراکز تفکری قدرت زیادی می‌دهد.

بخش پنجم: آیا تا به حال قربانی گروگان‌گیری عصبی شده‌اید؟

 انفجار هیجانی را گروگان‌گیری عصبی می‌نامند.

طبق شواهد و قرائن موجود زمانی که یکی از مراکز مغز، لیمبیک، اعلام وضعیت اضطراری می‌کند، بقیه بخش‌های مغز در خدمت این بخش به کار گرفته می‌شوند.

گروگانگیری در یک لحظه اتفاق می‌افتد.

قبل از اینکه کورتکس جدید مغز متفکر بتواند حتی نگاهی اجمالی به آنچه روی می‌دهد، بیاندازد.

در این لحظات ماشه‌ی رفتارهای واکنشی، بی هیچ بررسی درباره‌ی درستی یا نادرستی آن‌ها، کشیده می‌شود.

مشخصه‌ی این گروگان‌گیری‌ها این است که فرد گروگان گرفته شده پس از رخداد واکنش هیجانی مربوطه هیچ‌گونه آگاهی در مورد اتفاقی که رخ داده‌است؛ ندارد.

بخش ششم: عوامل موثر بر هوش هیجانی چیست؟

برای توضیح عوامل موثر بر هوش هیجانی ابتدا به سراغ دانیل گلمن می‌رویم.

در این ویدیو به‌طور مستقیم و بدون هیچ واسطه‌ای با عوامل موثر بر هوش هیجانی از نظر او که پذیرفته شده‌ی جامعه علمی نیز می‌باشد؛ آشنا شویم.

برای درک بهتر این مولفه‌ها برای شما، به بسط و تفصیل بیشتر آن‌ها می‌پردازیم:

خودآگاهی (Self-awareness)

کاربرد و عوامل موثر بر هوش هیجانی

زمانی که در موقعیت خاصی قرار می‌گیرید؛ آیا می‌توانید از حس واقعی خودتان مطلع شوید؟

اگر جواب شما بله است؛ به شما تبریک می‌گوییم! شما از موهبت بالایی برخوردار هستید.

البته اگر جواب شما خیر هست؛ به شما هم تبریک می‌گوییم.

به سایت مناسبی آمده‌اید.

در ادامه برای شما راه‌حل‌هایی عملی برای ارتقاء این مهارت از سری عوامل موثر بر هوش هیجانی در نظر گرفته‌ایم.

قطعاً شما هم از اهمیت بالای برخورداری از این عوامل، به هنگام رویدادهای خاص مطلع هستید.

خودآگاهی به عنوان سنگ بنای هوش هیجانی، پایه و اساس دیگر عوامل موثر بر هوش هیجانی است.

افراد دارای هوش هیجانی بالا به طور معمول خودآگاه‌تر هستند. (به این معنی که از احساسات و عواطف خود در زمان حال آگاه هستند).

این افراد با داشتن درک درستی از نقاط قوت و ضعف خود، می‌توانند نیازهای عاطفی خود و دیگران را به نحو بهتری ارضاء کنند.

در نتیجه از اعتمادبه‌نفس و عزت‌نفس بالاتری نسبت به سایرین برخوردارند.

از نظر گلمن، انسانی که در سطح پایینی از خودآگاهی قرار دارد؛ نمی‌تواند هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی مناسبی داشته باشد.

زیرا در قدم اول دارای قدرت مدیریت و کنترل احساسات خود نیستند؛ لذا از نظم کافی برای هماهنگی خود با محیط اطراف، برخوردار نخواهدبود.

همچنین چون شناخت کافی از خود ندارند، پس به درستی نمی‌دانند چه نیازها و چه توانایی‌هایی را دارا هستند.

خود مدیریتی (Self-Management)

این جنبه از عوامل موثر بر هوش هیجانی، مربوط‌‌ به توانایی کنترل عواطف و احساسات در فرد می‌باشد.

همان‌طور که در مولفه‌ی قبلی، از خودآگاهی به عنوان زیربنای همه‌ی عوامل موثر بر هوش هییجانی یاد شد، باید اشاره داشت که، ابتدا برای کنترل عواطف باید بتوان پیش از هرچیزی آن‌ها را شناخت.

افرادی که کنترل بالایی بر روی خود دارند؛ از رفتارها و اقدامات ناگهانی خودداری می‌کنند.

این افراد قبل از اقدام به انجام هر کاری آن را به طور دقیق بررسی می‌کنند.

البته شایان ذکر است که خودکنترلی به معنای سرکوب احساسات و هیجانات نیست.

بلکه به این معناست که برای هر رویدادی، فرد حق انتخاب دارد.

پس می‌تواند احساسات خود را به‌گونه‌ای مدیریت کند که تسهیل‌کننده‌‌ی جریان تفکرات باشد و مانع انحرافات بشود.

انگیزه (Motivation)

عوامل موثر بر هوش هیجانی

هوش هیجانی بالا، معمولاً با خودانگیختگی به‌همراه است.

به بیان راحت‌تر یعنی منبع انگیزه آن‌ها، درونی است.

به منابع بیرونی نیاز کمتری دارند.

همچنین این افراد چون توانایی کنترل کردن احساسات خود و متعهد شدن به عمل مناسب را در خود دارند؛ راه همواری به سمت موفقیت بلند مدت برای خود می‌سازند.

از طرفی دیگر چون فکر و احساس عوامل دوگانه در تصمیم گیری هستند ما به احساس به عنوان نیروی محرک و انگیزه‌بخش خود برای فکر کردن احتیاج داریم.

هر فکری که در ذهن خود می‌پرورانیم؛ برای اینکه بتوانیم آن را جامه‌ی عمل بپوشانیم، باید به کمک احساس یا تمنایی مانند عشق یا هیجان آن را برانگیزانیم.

بر اساس این مولفه از عوامل موثر بر هوش هیجانی ، فرد برای تلاش کردن به عوامل بیرونی مانند افزایش حقوق، جایگاه بالاتر و… نیاز ندارد.

همدلی (Empathy)

هر انسانی که در دنیای واقعی با آن روبرو می‌شویم در یک میدان جنگ بزرگ با مشکلاتش قرار دارد.

همدلی دیدن دنیا و رخدادهای آن از چشم دیگر ناظرین است.

این کار باعث می‌شود دیگر همیشه سایرین را طرف مقصر ماجرا و غیرقابل پیش‌بینی ندانیم ودرک کردن آدم‌ها برایمان راحت‌تر می‌شود پس بهتر می‌توانیم به چرایی رفتار آن‌ها پی ببریم.

شاید حتی با خودمان فکر کنیم اگر ما نیز جای آن‌ها بودیم، همین کار را می‌کردیم.

دیگر آن‌قدرها برایمان رفتار آدم‌ها ناامید کننده نبود.

بلاخره می‌فهمیم تا زمانی‌که با کفش‌های یک نفر راه نرفته‌ایم قضاوت کردن به همین راحتی‌ها هم نیست.

شاید حتی توانستیم آنقدر این مهارت را در خودمان پرورش دهیم که به این باور برسیم، صرفاً قدم زدن با کفش‌های یک نفر کافی نیست.

چون حتی اگر کفش‌ها یکسان باشد، آدم‌ها یکسان نیستند.

و کمتر به خودمان اجازه‌ی قضاوت کردن دیگران را دادیم؛ ازین رو همدلی را می‌توان یکی از مهم ترین مولفه های هوش هیجانی دانست.

البته باید توجه داشت که هر قدر نسبت به احساسات خودمان پذیراتر باشیم، در فهمیدن احساسات دیگران و درک کردن آن‌ها، ماهرتر خواهیم بود.

مهارت اجتماعی (Social skill)

این مولفه را شاید بتوان ویترین هوش هیجانی دانست.

این توانایی در ارتباط با دیگران آشکار می‌شود و اصلی‌ترین راه به نمایش گذاشتن قدرت هوش هیجانی است.

زیرا اگر فردی تمامی مولفه‌های اجتماعی را هم داشته باشد؛ اما فاقد توانایی ابراز آن‌ها باشد، از مزایای آن‌ها بهره‌ی کافی را نخواهد برد.

چراکه این مولفه برای بروز دادن احساسات و واکنش‌های رفتاری، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

بخش هفتم: کاربردهای هوش هیجانی

در دهه 1940 میلادی نود و پنج دانشجوی دانشگاه هاروارد برای پروژه‌ای تصمیم گرفتند بر روی دانشجویان محصل در دانشگاه‌های شرق آمریکا که افرادی بودند متشکل از طیف گسترده‌ای از بهره هوشی (IQ)، تا سنین میان‌سالی بررسی کنند.

آن‌ها متوجه شدند افرادی که بالاترین نمره‌ها را در دوران تحصیل خود داشتند؛ از نظر حقوق دریافتی و موفقیت‌های شغلی از همدوره‌ای‌های ضعیف‌تر خود عملکرد بهتری نداشتند.

حتی مشاهده شد که آن‌ها از زندگی شخصی و روابط دوستانه، خانوادگی و عشقی خود به نسبت رضایتمندی بیشتری ندارند.

این بررسی و خیلی از تحقیقات دیگر از این دست همگی بیانگر این مهم هستند، که IQ لزوماً تنها فاکتور موفقیت نیست.

چراکه ما به برگ برنده دیگری برای موفقیت در زندگی خود احتیاج داریم.

اگر بار دیگر به عوامل موثر بر هوش هیجانی فکر کنید به‌راحتی متوجه می‌شوید که این عوامل برای موفقیت ما در تمامی ابعاد زندگی، شرط لازم هستند.

دانیل گلمن معتقد است، هوش عاطفی بالا همان مولفه‌ایست که فردی با ضریب هوشی متوسط را به فردی موفق تبدیل می‌کند.

چراکه بهرهٔ هوشی نمی‌تواند به‌تنهایی سرنوشت متفاوتِ افرادی که از فرصت‌ها و شرایط تحصیلی یکسان برخوردار بوده‌اند را توضیح دهد.

بیشتر بخوانید: نشانه‌‌های هوش هیجانی پایین چیست؟

کاربرد هوش هیجانی در دوران کرونا

در واقع هوش هیجانی، به ما در مقابل تمام پیچیدگی‌های زندگی در این قرن کمک می‌کند، تا تصمیمات بهتری بگیریم.

برای مثال همدلی باعث درک کردن مستاجرین توسط صاحبین ملک، در شرایط اقتصادی امروز جامعه در این روزهای همه‌گیری کرونا می‌شود.

خود ما نیز، به کمک عوامل موثر بر هوش هیجانی، تمامی هیجانات و امیال خود را کنترل می‌کنیم تا ضمن بهره‌مندی از بهداشت روانی بالا و کاهش سطح استرس، افرادی مسئولیت‌پذیر باشیم که موجب گسترش بیشتر ویروس در سطح جامعه نمی‌شویم.

البته سوای بحث این روزهایی که در آن هستیم هوش هیجانی کاربردهای گسترده‌تری دارد. در ادامه به بررسی چندتایی از آن‌ها می‌پردازیم.

رضایت شغلی بیشتر در کنار موفقیت‌های روزافزون


این ویژگی فقط بر پایه یکی از عوامل موثر بر هوش هیجانی اتفاق نمی‌افتد و مجموعه‌ای از عوامل مختلف است.

  • زمانی که شما خودآگاهی داشته باشید، به‌راحتی نیازهای خود را تشخیص می‌دهید.

بدون هیچ سردرگمی به کمک بهره‌مندی از نیروی خودانگیزگی بر روی آن متمرکز می‌شوید.

نهایت تلاش خود را برای رسیدن به نتیجه مطلوب می‌کنید.

چون تنها به فکر ارتقای خود نیستید؛ در کنار پیشرفت خود، برای پیشرفت سایرین هم تلاش می‌کنید. این مسأله به خودیِ خود کمک متقابل دیگران را به دنبال دارد و شانس موفقیتتان را افزایش می‌دهد.

  • همچنین کمال‌گرا نبودن به‌نوبه‌ی خود کمک می‌کند بدون هیچ اتلاف وقتی وارد عمل شوید؛ همچنین از نتیجه‌ی کار خود لذت کافی را ببرید.
  • در علم مدیریت نیز باور بر این است که رهبران و مدیران، با هوش‌های هیجانیِ بالاتر، قابلیت بالاتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشان دارند.

بیشتر بخوانید: کاربرد هوش هیجانی در مدیریت

یافته‌های جدید حاکی از این است که کارکنان با وجدان کاری بالا، اما بی‌بهره از هوش هیجانی و اجتماعی‌، در مقایسه با کارکنان مشابه ولی با هوش هیجانی بالاتر عملکرد ضعیف‌تری دارند.

رضایت از زندگی بالا در گرو هوش هیجانی بالا

  • زمانی که شما به کمک خودآگاهی به درک نسبی از عواطف و احساسات درونی خود می‌رسید و سعی در پذیرفتن و کنار آمدن با آن‌ها را دارید؛ در واقع در مسیر رسیدن به صلح درونی قدم می‌گذارید.

این خود به منزله‌ی برخورداری از آرامش روزافزون است.

اما کار به همین‌جا ختم نمی‌شود.

شما قادر خواهید بود که احساسات و هیجانات خود را کنترل کنید تا آن‌ها را به نحو مناسبی، در زمان و مکان درست بروز دهید.

این امر تنش‌های روزمره‌ی شما را کاهش می‌دهد.

درنتیجه، شما اعصاب آرام‌تری دارید و همچنین وقت بیشتری برای کارهای مهم و مفیدتان، و از همه مهم‌تر روابط سالم‌‌تری خواهید داشت.

در نهایت اینکه شما در یک چرخه‌ی مثبت قرار می‌گیرید که در آن همه‌ی این اتفاقات یک‌دیگر را تقویت می‌کنند. (اعصاب آرام‎تر، رابطه‌ی سالم‌تر و رابطه‌ی سالم تر با خود اعصاب آرام‎تر را به دنبال دارد. و…)

  • اکنون شما این قدرت را دارید که با خود مهربان‌تر باشید و خودتان را بابت اشتباهاتتان ببخشید.

چراکه به خوبی می‌دانید به عنوان یک کل همه‌ی ما دارای نقاط تیره و روشن هستیم.

از قدرت هم‌دلی این بار در رابطه با خودتان کمک می‌گیرید و تمامی اتفاقات گذشته را پشت‌ سر می‌گذارید.

  • در مواقع استرس هیجانات خود را کنترل می‌کنید و باعث افزایش تصاعدی آن با سرزنش کردن مداوم خود و دامن زدن به افکار منفی نخواهید شد.
  • همچنین همدلی به عنوان زیباترین بخش وجود هر آدمی، به کمکتان می‌آید تا با درک کردن اطرافیان دیگر نه آن‌ها را ناامید کنید و نه از آن‌ها ناامید شوید.

در نتیجه می‌توانید روابطی سالم برای زیبا و دلنشین‌تر کردن زندگی خود داشته باشید.

بیشتر بخوانید: کاربرد هوش هیجانی در زندگی – 12 موقعیت که هوش هیجانی به کارتان می‌آید

تن سالم با هوش هیجانی سالم!

این را دیگر همگی می‌دانیم زمانی که اعصاب آرامی داشته باشیم، بدنمان هم آرام‌تر و سالم‌تر خواهد بود.

تمامی تحقیقات با زیربنای علمی هم خود شاهدی بر این موضوع هستند.

حال بیایید دوباره به بررسی عوامل موثر هوش هیجانی بپردازیم.

در این بین می‌بینیم که همگی این عوامل خودآگاهی، خودتنظیمی، همدلی و… موجب کم تنش‌تر شدن زندگی ما می‌شوند.

چیزی که این روزها همه‌ی ما به آن بیشتر از هرچیزی احتیاج داریم.

این فیلم از سری فیلم‌های ارزشمند مدرسه‌ی زندگی می‌باشد که به زیبایی هرچه تمام‌تر به بیان کاربردهای بلوغ عاطفی پرداخته است.

قطعاً پیشنهاد می‌کنیم که چندبار با دقت تماشایش کنید و با عزیزان خود به اشتراکش بگذارید؛ از دیدنش پشیمان نخواهیدشد.

بخش هشتم: چند مرده حلّاجی؟

شاید حالا که پی به قدرت و کاربرد این موضوع برد‌ه‌اید، دلتان بخواهد بدانید در چه سطحی قرار دارید.

حتی اگر در این باره کنجکاو هم نیستید، باز به شما توصیه می‌کنم حتماً حتماً توانایی‌های خود را در این حوزه بسنجید.

چراکه برگ برنده‌ی شما در هر بُعدی از زندگیتان است.

ما با این کار متوجه می‌شویم در چه سطحی قرار داریم.

از همه مهم‌تر به نقاط قوت و ضعفمان پی خواهیم برد.

پس به شما پیشنهاد می‌کنم حتماً در این تست‌ها شرکت کنید و نتیجه‌ی آن را بررسی کنید.

سپس به کمک راهکارهایی که در ادامه به شما می‌گوییم، در جهت ارتقاء هوش هیجانی خود و به دست ‌آوردن این برگ برنده تلاش کنید.

بخش نهم: هوش هیجانی مادرزادی نیست؛ می‌توان آن را یاد گرفت

حال پس از آن که با کاربرد و عوامل موثر بر هوش هیجانی آشنا شدید و به کمک تست بالا توانایی خود را در این زمینه سنجیدید.

قطعاً این مسئله که چگونه هوش هیجانی را در خودمان تقویت کنیم برای شما بسیار پررنگ‌تر و حائز اهمیت‌تر شده‌است.

چراکه شما هم پس از خواندن بخش‌های کاربرد و عوامل موثر بر هوش هیجانی به برگ برنده بودن این مسئله در تمامی ابعاد زندگی خود پی برده‌اید.

اول از همه باید بگوییم که نگران نباشید!

قطعاً قرار نیست شما در همه‌ی این توانایی‌ها به یک اندازه توانمند باشید.

بعضی‌ها ممکن است، در کنار آمدن با اضطراب‌های خود به‌طور کامل موفق باشند، ولی به طور مثال در تسکین دادن نگرانی‌های دیگران چندان خبره نباشند.

خبر خوب اینکه این توانایی‌ها همگی اکتسابی، قابل آموزش و ارتقاء دادن هستند.

زیرا همه‌ی این موارد مجموعه‌ای از عادات و واکنش‌هایی است که می‌توان با تلاش و کوشش در مسیر درست خود، آن‌ها را بهبود بخشید.

در این بخش به چند راهکار کلیدی و متفاوت اشاره می‌کنیم. اما اگر مشتاقید که بیش‌تر بدانید؛ و می‌خواهید که در این مهارت‌ها توانمند‌تر شوید؛ توصیه می‌کنییم حتماً به مطلب تقویت هوش هیجانی سر بزنید.

گوش دادن فعال

برای تمرین کردن این مورد باید زمانی که درحال صحبت کردن با فردی هستید، با حالات چهره و بدن خود به او حس اشتیاق و تمایلی که نسبت به حرف‌هایش دارید را القاء کنید.

تلاش کنید روی صحبت‌هایش متمرکز بمانید و همزمان با گوش دادن به حرف‌هایش، به کارهای حاشیه‌ای دیگر مانند چک کردن گوشی همراه و… نپردازید.

از ارتباط چشمی مناسب و به کار بردن کلماتی که بیانگر توجه شما به صحبت‌های طرف مقابل است؛ بهره ببرید.

همگی این موارد به بهبود این مهارت و ارتقاء عوامل موثر بر هوش هیجانی کمک می‌کنند.

خودتان را به صورت یک کل فرض کنید.

برای اینکه بتوانید خودآگاهی را که یکی از عوامل موثر بر هوش هیجانی است تقویت کنید، باید خودتان را به صورت یک کل در نظر بگیرید.

با باور به این نکته که همه‌ی ما کلیتی هستیم که می‌تواند ابعاد مثبت و منفی مختلفی داشته باشد و همیشه در یک حالت پایدار باقی نمی‌مانیم.

باید بپذیرید که همه‌ی ما درونمان علاوه بر تمامی عواطف مثبتی مانند عشق، شادی و لذت، احساساتی نظیر نفرت، خشم و غم را نیز تجربه می‌کنیم.

باید بدانیم که، نباید هیچ کدام از این احساسات را نادیده بگیریم یا بابت آن‌ها خودمان را سرزنش کنیم.

پذیرش این نکات به ما کمک می‌کند که حس بهتری نسبت به خود داشته باشیم و در نتیجه بهتر با خودمان کنار بیاییم.

همه‌ی این‌ها در نهایت منجر به تقویت یکی از مهم‌ترین عوامل موثر بر هوش هیجانی یعنی خودآگاهی می‌شود.

خودتان را در کنار دیگران بشناسید.

«خلوت بسی شیرین است تا زمانی که راه من به سوی دیگران باز باشد، هرچه باشد آدمی فقط برای خودش نمی‌درخشد. »

بخشی از فرآیند خودشناسی ما در کنار سایرین انجام می‌شود.

دیگران ما را از زاویه‌ای می‌بینند که ما نمی‌توانیم خودمان را از آن زاویه نگاه کنیم.

همچنین دوستان واقعی ما شهامت دیدن نقص‌های ما را دارند که ما می‌ترسیم از وجود آن‌ها در خودمان آگاه شویم.

روزانه نویسی کنید

کاربرد و عوامل موثر بر هوش هیجانی

روزانه نویسی همانند ورزش، مدیتیشن و… از عادت‌های خوب روزانه است. روزانه نویسی به ما کمک می‌کند بیشتر به این موضوع پی ببریم که در مواقع گوناگون چه احساسی به ما دست می‌دهد و درنتیجه به خودشناسی بیشتر ما کمک می‌کند.

صحبت کردن به‌جای فرار کردن

عوامل موثر هوش هیجانی

با این کار می‌توانید قبل از اینکه خیلی دیر شود، اختلافات سطحی را برطرف کنید.

از عواطف اطرافینتان و نیازهای آن‌ها آگاه شوید و بفهمید در مواقع مختلف بهتر است با آن‌ها چگونه رفتار کنید.

همچنین قرار گرفتن در موقعیت‌های سخت به ما درس‌هایی می‌دهد که فرار کردن از آن‌ها فرصت آموزش این درس‌ها را از ما می‌گیرد.

خودتان را قضاوت نکنید

به احساسات خود اجازه‌ی بروز بدهید. پیش‌از آنکه احساسات خود را به خوبی بفهمید، سعی نکنید آن‌ها را تغییر دهید.

جز کتاب دنیل گلمن، کتاب‌های خوب دیگری نیز در این زمینه نوشته‌ شده‌است.

همه‌ی این کتاب‌ها راهنماهای خوب ما در این راه هستند.

پس بدون فوت وقت به مطلبی که در این باره نوشتیم یعنی کتاب‌هایی برای تقویت هوش هیجانی سری بزنید و کتاب مناسب و موردنظرتان را پیدا کنید.

بخش دهم: نمی‌توانید حرف یکدیگر را بفهمید؟ راه‌حل مشکلتان پیش ماست.

نگران نباشید. مهارت‌های هوش هیجانی در اینجا هم برگ برندهء شماست.

خبر خوب اینکه آموزش‌های مرتبط با هوش هیجانی را می‌توان از همان دوران کودکی آغاز کرد.

هرچه کودک ما در این زمینه از مهارت بالاتری برخوردار باشد؛ در ارتباط با دیگران بهتر عمل می‌کند.

در این حالت، هم کودک ما بهتر می‌تواند خواسته‌های خودش را بیان کند وهم بهتر می‌تواند انتظارات ما را درک کند.

این امر موجب می‌شود کودک در فضای سالم‌تر و به مراتب بهتری مراحل رشد و تربیت خود را بگذراند.

کودکی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار است؛ تربیت‌پذیری بیشتری نسبت به هم سن‌وسالان خود دارد.

آموزش این کودکان راحت‌تر است چراکه بهتر متوجه منظور اطرافیان خود می‌شوند و کنترل بیش‌تری روی هیجانات خود دارند.

اما مهم‌ترین نکته در این مسئله توجه به این موضوع است که کودکان ما بیشتر تقلیدکننده‌های قهاری هستند تا شنونده‌های خوب.

پس اول از هرچیزی باید به این نکته توجه کنیم که چه قدر الگوی مناسبی هستیم؟

البته، باز هم نگران نباشید.

به کمک تست‌هایی که قرار دادیم و راه‌کارهایی که بالاتر ارائه کردیم؛ شما قطعاً به یک الگوی خوب تبدیل خواهید شد.

نکته مهم دیگر در این مسئله، توجه به این نکته است که، کودک شما چه‌قدر از بیان احساساتش پیش شما هراس دارد؟

باید سعی کرد با آموزش مناسب، مهارت‌های او را در نشان دادن هیجاناتش تقویت نماییم.

تا او بتواند با ابراز مناسب هیجانش، به مقبولیت بیشتری در میان اطرافیانش برسد.

و احساس خود ارزشمندی در او تقویت شود که این یک چرخه‌ی عالی در تربیت فرزندان است.

همان‌طور که می‌دانید کودکان ما عاشق بازی کردن هستند.

پس یکی از مواقع مناسب آموزش آن‌ها در حین بازی کردن است.

در این مواقع، می‌توانیم نکات خیلی مهمی را به آن‌ها آموزش دهیم.

بیشتر بخوانید: بهترین و ارزان‌ترین بازیهای تقویت هوش هیجانی

سخن پایانی

همان‌طور که متوجه شدید هوش هیجانی مسئله‌ی بسیار مهمی است.

با کاربردها و عوامل موثر بر هوش هیجانی آشنا شدیم.

راه‌های تقویت آن را در خود و کودکانمان آموختیم.

حال وقت آن است که به زندگی خود برگردید و تمامی چیزهایی که فرا گرفتید را جامه‌ عمل بپوشانید.

این بخش از تمامی بخش‌هایی که در این متن سعی داشتیم به شما آموزش دهیم مهم‌تر است.

چرا که علم بدون عمل به چه ماند؟ به زنبور بی عسل!😊

لینک‌های مرتبط برای شناخت بهتر و استفاده‌ی بیشتر

در ادامه هم به لینک‌هایی مفید و جذاب درباره‌ی این برگ برنده‌ی مهم و حیاتی اشاره کردیم. تا بیشتر با این قل کم‌تر شناخته شده، آشنا شوید.

یکی از بهترین و ساده‌ترین راه‌کارهای تاثیرگذار بر هوش هیجانی، ایجاد حس شادی درون خود و خندیدن است. برای ایجاد این حس زیبا می‌توانید مقاله زیر را مطالعه کنید.

  • درباره‌ی کاربرد هوش هیجانی و عوامل موثر بر آن در سه زمینه‌ی مختلف به صورت تخصصی‌تر توضیحاتی داده‌ایم. پس اگر می‌خواهید از برگ برنده‌ء خود برای موفقیت در این زمینه‌ها استفاده کنید؛ خواندن این مطالب را به شما توصیه می‌کنم.
  • شاید هم به موضوع هوش هیجانی و اهمیت بالای آن علاقه‌مند شدید و می‌خواهید درباره‌ی آن بیش‌تر بخوانید. در این صورت خواندن مطالب این دو صفحه قطعا برای شما جذاب خواهد بود.

و در پایان ممنونیم از همه‌ی شما که تا انتها با ما همراه بودید. خوشحال می‌شویم اگر شما هم در زندگی خود یا اطرافیانتان به مثال‌هایی از این دست، نقش هوش هیجانی به عنوان برگ برنده، مواجه شدید، با مادر میان بگذارید. مشتاق شنیدن تجربه‌هایتان در این زمینه هستیم تا به اهمیت هرچه بیشتر این موضوع پی ببریم.



کانال یوتیوب پادکست رادیو کارنکن
اینستاگرام پادکست رادیو کارنکن

4 دیدگاه برای “قل کم‌تر شناخته شده‌ی مغز، برگ برنده‌ی ما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *