karnakon.ir

گفت و گو با حامد و حسام توکلی: درآمد دلاری در 16 سالگی برای دوقلوها

نام نویسنده: الناز یزدانی پرست

گفت و گو با حامد و حسام توکلی: درآمد دلاری در 16 سالگی برای دوقلوها

Rate this post
حامد و حسام توکلی

حامد و حسام توکلی، دوقلوهای ۱۶ ساله از قم که دارن برای آدم‌های معروفی مثل مارک منسن و استیون بارتلت ویدیو ادیت می‌کنن.
تو این گفت‌وگو، کامل می‌فهمی این مسیر چطور براشون شروع شد، چطوری پروژه‌های بین‌المللی گرفتن، چه تکنیک‌هایی دارن، با چه چالش‌هایی روبه‌رو شدن و چطور با همین سن کم، فریلنسری دلاری انجام می‌دن.


امین آرامش: سلام، اینکه تو ایران کسی ماهی چند هزار دلار درآمد داشته باشه، هم جالبه و هم خیلی رایج نیست. حالا اگه این راه کسب درآمد از طریق همکاری با نویسنده‌ها، پادکسترها و بلاگرهای شناخته‌شده‌ی بین‌المللی باشه، داستان جذاب‌تر می‌شه. جذاب‌تر از اون اینکه فردی که این کار رو انجام می‌ده، سن زیادی هم نداشته باشه.
ما تو این قسمت از «کار نکن» دو تا مهمون نوجوون داریم که ۱۶ ساله‌ان و به صورت دلاری درآمد کسب می‌کنن و قراره داستانشون رو تعریف کنن.
سلام به حامد توکلی و حسام توکلی، خیلی خوش اومدین به کار نکن.
حامد توکلی: سلام عرض می‌کنیم. ممنونیم و خیلی خوشحالیم که توی پادکست هستیم و برامون باعث افتخاره. یه جورایی همیشه تو ذهنمون بود که موفق بشیم بیایم پادکست «کارنکن» و همیشه این ایده رو داشتیم.
اگه بخوایم یه معرفی کوتاهی از خودمون داشته باشیم…
امین آرامش: تو معرفی کوتاه که قراره خیلی مفصل‌ترش بگی.
حامد توکلی: آره اول کوتاهشو بریم جلو. اینکه ۱۶ ساله‌ هستیم، ساکن قم‌ایم و دانش‌آموزیم که داریم ادیت ویدیو انجام می‌دیم برای پادکست و افرادی که مثلاً تو مجله فوربس هستن. دو سه نفر از اونا رو داریم. چند تا پادکست داریم و در واقع اون حوزه‌ی تخصصی که داریم، ویدیو ادیتینگ برای پادکست و این جور مباحثه.

حامد و حسام توکلی

امین آرامش: خیلی هم خوب. به روال همیشگی، از اولش تعریف کنیم. ببینیم چی شد که تصمیم گرفتین کار کنین. چون خیلی رایج نیست که یه بچه ۱۳، ۱۴، ۱۵ ساله بگه من قراره کسب درآمد داشته باشم. چی شد این فکرها به سرتون زد و از کجا استارت خورد؟

حسام توکلی: می‌تونیم برگردیم به سال‌های خیلی قبل‌تر که تازه با کامپیوتر آشنا شدیم.

امین آرامش: از کجا شروع کنیم؟ هر جا که فکر می‌کنی مهمه بگو. شما از همون اول فهمیدین که باید برین سراغ ادیت ویدیو؟

حسام توکلی: نه، این‌جوری نیست که! یه مسیری باید طی بشه. باید چیزای مختلف رو امتحان کنیم، حوزه‌های مختلف رو تست کنیم، بعد ببینیم کدوم بهتره. اون‌وقت تخصصی‌تر بشیم و تو اون حوزه بریم جلو.

حامد توکلی: اگه بخوام از اولِ اولش بگم، برمی‌گرده به هفت، هشت سالگیمون. ما از همون بچگی یه عشق و علاقه خاصی به کامپیوتر داشتیم. می‌پرسیدن «می‌خوای چیکاره شی؟» ما می‌گفتیم انیمیشن‌ساز یا با لحن بچگونه می‌گفتیم «می‌خوایم کارتون‌ساز بشیم». این فکر همیشه تو سرمون بود و همیشه از این کارا می‌کردیم. فکر کنم کلاس اول بودم، یه کتاب داستان داشتم. با سیستمی که تو زیرزمین خونمون بود – زیرزمین همیشه یخ و خالی بود، فقط یه سیستم گوشه‌اش بود – پتو می‌بردیم و می‌نشستیم پای سیستم. کتاب داستان رو برداشتم، دیدم این برنامه ورد چیه که مامانم باهاش کار می‌کرد. متن داستان رو خوندم و شروع کردم به تایپ کردنش.

حسام توکلی: حتی بلد نبودیم فونتش رو عوض کنیم.

حامد توکلی: آخه تازه نوشتن یاد گرفته بودم. همین‌جوری شروع کردم به نوشتن تا تموم شد. یعنی کامل نشستم کل داستان رو تو ورد نوشتم. این اولین تجربه کار با کامپیوترمون بود و انگار سفرمون تو دنیای کامپیوتر از اینجا شروع شد.

حسام توکلی: یه کم که گذشت، رسیدیم به دوران راهنمایی. یکی از مدیرها، فکر کنم آقای بابایی، خیلی هوامونو داشت و تشویق‌مون می‌کرد بریم سراغ نرم‌افزارهای آفیس. خودش اون موقع پاورپوینت و ورد رو خوب بلد بود. بهمون می‌گفت اینا رو یاد بگیرین، خیلی به دردتون می‌خوره و کلی می‌تونین ازش استفاده کنین. گفت برین پاورپوینت یاد بگیرین. اونجا یه چیزایی یاد گرفتیم و خودمونم خیلی دنبالش رو گرفتیم. جزو اون چندتا دانش‌آموزی بودیم که می‌رفتیم آموزش می‌دیدیم. دوشنبه‌ها بعد از زیارت عاشورا یه زنگ‌هایی داشتیم که ما رو نگه می‌داشتن؛ بقیه می‌رفتن خونه، ما می‌موندیم و پاورپوینتمون رو ارائه می‌دادیم، اسلاید می‌ساختیم، انیمیشن درست می‌کردیم. این مال همون دوره دبستان بود، آره.

حامد توکلی: واقعاً باید ازشون تشکر کرد. اون مدیر خیلی جلوتر از زمانش بود، ما رو انقدر جدی می‌گرفت که می‌گفت شماها آینده تکنولوژی‌این، باید این چیزا رو یاد بگیرین.

امین آرامش: کلاس چندم بودین؟ چهارم پنجم؟ یا دوم سوم؟

حسام توکلی: دوم سوم بودیم، خیلی کوچیک‌تر.

حسام توکلی: خلاصه ما کارمون این بود، هی می‌ساختیم. اسلایدهای خیلی بزرگ، گاهی ۱۰۰ تا، ۲۰۰ تا اسلاید! چند دقیقه انیمیشن‌طوری با پاورپوینت درست می‌کردیم.

حامد توکلی: از مدل ارائه‌مون هم بگم. فرض کن اونی که داشت ارائه می‌داد و اون دیتا پروژکتور، یه متر با ما فاصله داشتن. ما می‌رفتیم تو یه متریش می‌شستیم و زُل می‌زدیم بهش. همیشه همین بودیم!

حسام توکلی: اون موقع‌ها اینترنت درست‌حسابی نداشتیم، تقریباً هیچی. کل یادگیری‌مون تو مدرسه بود، از ارائه بقیه بچه‌ها و چیزایی که خودمون کشف می‌کردیم.

حامد توکلی: اتفاقاً یه پست هم تو لینکدین گذاشتیم که فکر کنم ۷۰۰، ۸۰۰ تا لایک گرفت و خیلی وایرال شد. عکس من و حسام بود، کلاس دوم، هفت هشت ساله، کنار هم داشتیم با لپ‌تاپ ارائه می‌دادیم. یه عکس دیگه هم داشتیم که قشنگ همه به نزدیک‌ترین نقطه خیره شده بودیم. یکی از بچه‌ها بود خیلی تو این کار حرفه‌ای بود. زنگ تفریح می‌رفتیم سراغش که فلانی، اون افکته رو چجوری زدی؟ اینو چیکار کردی؟ اونو چیکار کردی؟ خیلی حس جالبی بود.


امین آرامش:
 پس این علاقه به کامپیوتر از همون دبستان شروع شد، ولی در حد یه کنجکاوی همون سن بود که چیزهایی درست کنیم و بفهمیم. این ماجرا از کی یه کم جدی‌تر شد که به این فکر بیفتید که می‌تونه یه کار باشه؟

حامد توکلی: یه مقدار جدی‌تر شدنش این‌جوری بود که ما این داستان رو تا حدوداً ۱۲ سالگی، یعنی اواخر دوره ابتدایی، ادامه دادیم. بعد یه ماجرای دیگه برامون پیش اومد: ساختن استاپ موشن، که تا جاهای خیلی خوبی هم توش پیش رفتیم. اوایل دوره راهنمایی بودیم، یکی از بچه‌ها یه فلش آورد و یه چیزی نشون داد که دیدیم لگوها دارن حرکت می‌کنن. پرسیدیم داستانش چیه؟

حسام توکلی: آره خیلی برامون جذاب بود. کلاً دوست داشتیم به یه شخصیتی، به یه کاراکتری که خودمون ساختیم، جون بدیم و داستان خودمونو بسازیم. توی اون داستان، شخصیت‌های خودمونو داشتیم و این خیلی برامون جذاب بود. چون ما تو ذهن خودمون هم که فکر می‌کردیم، خیال‌پردازی‌هایی داشتیم، برای خودمون تو ذهنمون شخصیت خیالی می‌ساختیم، براش زندگی تعریف می‌کردیم. کلاً این شروع انیمیشن‌سازی ما بود.

حامد توکلی: خلاقیتی که داشتیم این‌جوری بود که یه کاغذی برمی‌داشتیم آماده می‌کردیم، می‌اومدیم یه لیگ فوتبال با تک تک بازی‌ها و اطلاعات گل‌ها رو، تقریباً تو چند هفته می‌نوشتیم. از این جور کارها خیلی انجام می‌دادیم. یه بار از گوشه دفترم یه تیکه کاغذ کندم، به اون دوستم گفتم اسم این نرم‌افزار رو برام می‌نویسی؟

رفتم همه جا دنبال نرم‌افزار گشتم، البته هزینه داشت و به سختی تونستم پیداش کنم. اول با یه تبلت شروع کردیم، بعد با گوشی و دوربین. یعنی یه انیمیشن استاپ موشن می‌ساختیم که ۸ هزار تا عکس داشت، ۸ هزار فریم پشت سر هم. بعد از یه سال ادامه دادن این کار، خیلی ساده و آروم، با تمام ایده‌هامون. یه سه پایه یونی‌مارت هست که خیلی معروفه، حدود ۴۰، ۵۰ تومن بود، هنوزم همون قیمته تقریباً! همون سه پایه رو رفتیم گرفتیم. رفتیم دو تا چراغ مطالعه گرفتیم برای نورپردازی. بعد لگو می‌خریدیم. هر چی پول در میاوردیم خرج همین‌ها می‌شد.

امین آرامش: و این صرفاً یه کنجکاوی کودکانه بود دیگه، یعنی فکر دیگه‌ای فعلاً پشتش نبود که قراره بعداً به جایی برسه. کی تشویق‌تون می‌کرد؟ از طرف خانواده این‌طور نبود که بگن ته این کارا چیه؟ یا فعلاً همین که انجام می‌دین خوبه و داره خوش می‌گذره؟

حامد توکلی: صرفاً کنجکاوی بود. ما اون موقع آپارات هم راه انداختیم، یه کانال آپارات درست کردیم.

حسام توکلی: بازخوردهای مردم هم یه جورایی ما رو تشویق می‌کرد.

امین آرامش: همون استاپ موشن‌ها رو عمومی می‌ذاشتین که بقیه ببینن؟

حامد توکلی: آره، بازدیدهاشون هم بالا بود، ۳ هزار تا، ۱۰ هزار تا، ۲۰ هزار تا.

امین آرامش: پس فقط برای دل خودتون نبود، منتشر هم می‌کردین؟ احتمالاً اینکه می‌دیدین بقیه هم تحسین می‌کنن، تأثیر زیادی داشت؟

حسام توکلی: آره. همون بحث لایک و کامنت‌هایی که می‌ذاشتن، ما رو تشویق می‌کرد که ویدیو بسازیم. بعد از اینکه یه کاری رو می‌سازی و رندر تموم می‌شه، داری خروجی نهایی رو می‌گیری، واقعاً به آدم انرژی می‌ده. مخصوصاً وقتی کاری رو دوست داری و انجامش می‌دی، برات خیلی جذابه و بهت انرژی می‌ده.

حامد توکلی: شروع کار بلاگری و پست گذاشتن ما برمی‌گرده به همون آپارات. تجربه‌ی موفقی هم بود، بررسی کالا گذاشتیم ۱۰۰۰۰ تا بازدید خورد. دیگه همین‌طور رفتیم جلوتر تا به اتفاقات جالب‌تری رسیدیم.

امین آرامش: خیلی خوبه، بریم جلوتر. من دوست دارم ببینم از کی این قضیه تبدیل به یه کار شد.

حامد توکلی: جلوتر که رفتیم، استاپ موشن رو ادامه دادیم و به یه جایی رسیدیم که برادر بزرگ‌ترمون، هادی، با یه لپ‌تاپ اومد. طبقه بالای ما زندگی می‌کرد. از خونشون اومد پایین، لپ‌تاپ رو به ما نشون داد و گفت: ببینید این پاورپوینت ۲۰۱۹ چقدر افکت داره، چقدر مورف و از این کارا. گفت شما بیاید سراغ فتوشاپ، ایلاستریتور، پریمیر و این‌جور نرم‌افزارها؛ بیاید تو کار کامپیوتر به جاهای خوبی می‌رسید. خیلی به ما انگیزه داد. این‌جوری شد که با پدر و مادر صحبت کردیم، خودمون هم خیلی با هم حرف زدیم، تا بعد از چند ماه یه سیستم مینی کیس گرفتیم که فکر می‌کنم ۸ تومن بود.

امین آرامش: اون مینی کیسی که گرفتین برای کی بود؟ چند سال پیش؟

حسام توکلی: حدوداً برای ۳ سال، ۳ سال و نیم پیش. مثلاً ۱۳ سالمون بود، یه مینی کیس ۸ تومنی که هنوزم همون قیمته. قسطی و با این جور داستان‌ها گرفتیم و همون باعث شد که داستان ما شروع بشه و وارد کار با کامپیوتر بشیم، امین آرامش: یه کم جدی‌تر.

حسام توکلی: خب، آره یه کم جدی‌تر شروع شد. شروع کردیم. اول یه سی‌دی آموزشی داشتیم، اسمش رو نمیگم، نمی‌خوام بد بگم. یه سی‌دی آموزشی فتوشاپ ۲۰۱۶ بود. اون موقع ما فتوشاپ ۲۰۲۰ یا ۲۰۲۱ کار می‌کردیم. مال فتوشاپ ۲۰۱۶ بود. ما این رو می‌دیدیم، فکر کنم حدود ۹۰ ساعت یا یه عدد خیلی بالایی آموزش بود. مثلاً ۱۰ دقیقه آموزش فلان ابزار، بدون اینکه پروژه محور باشه.

حامد توکلی: یه چیز جالب هم که اون آموزش داشت این بود که آموزش‌های جدید رو دیدید که طرف خیلی صمیمی می‌گه من می‌خوام تو این ویدیو این رو آموزش بدم، این کار رو بکنم؟ ولی تو اون آموزش، یه صداپیشه با صدای حالت مخملی گذاشته بودن. می‌گفت: «در اینجا کلیک کنید».

امین آرامش: مدل آموزش نسل قدیم اینجوری بود. چون اساساً آموزش از فضای آکادمیک و دانشگاهی خیلی جدی شروع شده بود. الان رو نبین که یوتیوبرها با شلوارک آموزش می‌دن.

حسام توکلی: آره، این‌ور انرژی جالبیه.

حامد توکلی: همون شد که ما فتوشاپ یاد گرفتیم، با یه پروسه‌ی خیلی طولانی و خسته‌کننده.

امین آرامش: اصلاً چی تو فکرتون بود که برید فتوشاپ یاد بگیرید؟

حامد توکلی: همون ایده‌هایی که برادرمون مطرح کرده بود؛ گفته بود می‌تونید به درآمد برسید، می‌تونید کارهای مختلف بکنید، می‌تونید کار بزرگی انجام بدید. همین یه جورایی انگیزه ما بود که از طریق فتوشاپ و این کارها به یه جایی برسیم.

امین آرامش: دقیقاً چی بهتون گفت؟ این قسمت خیلی مهمه.

حامد توکلی: یه حس از خودمون بود، یه حس از برادرمون؛ اون حس درآمدزایی و توانمند بودن. و یه حس هم حس نوجوونیه.

نوجوون‌ها یه دغدغه‌ای که دارن اینه که می‌خوان رو پای خودشون وایستن، درآمد داشته باشن، بزرگ بشن. چون بین کودکی و بزرگسالی گیر کردن، می‌خوان بگن من بزرگسالم، من درآمد دارم، من شخصیت دارم. این خیلی برای ما جذاب بود که درآمدی داشته باشیم، بتونیم بزرگ باشیم. این خودش یکی از نکته‌های خیلی قوی بود.

حسام توکلی: البته بحث علاقه هم بود. به طور کلی ما علاقه داشتیم، همون‌طور که قبلاً گفتم، که یه دنیایی خلق کنیم، شخصیت‌هایی بسازیم، این شخصیت‌ها کارهایی بکنن، حالا اون موقع‌ها جنگی بود یا هر موضوع دیگه‌ای. موضوع بسازیم، داستان بسازیم و این برامون خیلی جذاب بود. همین یکی از مشوق‌های ما بود که بیایم تو کار کامپیوتر، شخصیت بسازیم، انیمیشن‌سازی کنیم.

حامد توکلی: یه چالشی هم برامون بود که خیلی سنگین بود. چون ما تو سنی هستیم که به بازی علاقه داریم. اینکه چجوری بتونیم بین بازی و کار، کار رو انتخاب کنیم، یکی از سخت‌ترین اتفاقاته که هم خیلی زمان‌بره، هم باید خیلی روش کار کنیم.

حسام توکلی: می‌تونیم اینجا درباره‌ش صحبت کنیم. به نظرم وقتی وارد کار کامپیوتر شدیم، کنارش یه ایکس باکس هم داشتیم. چند وقت پیش تو لینکدین گذاشته بودیم. می‌رفتیم با اون ایکس باکس بازی می‌کردیم، بازی‌های مختلف، گوشی و این‌ها. اون بحث کار یه مقدار کمتر بود.

امین آرامش: ببین یه واقعیتی هم هست که بازی همون لذت آنی رو می‌ده، ولی اولش که می‌خوای یه نرم‌افزار جدید یاد بگیری، واقعاً لذت‌بخش نیست، چون خیلی چیزها رو بلد نیستی.

ببخشید این هیچ توهینی نداره، اون بچه تو اون سن پایین‌تر، این‌جوریه که حالا من این کار رو انجام بدم؟ به همین خاطر من خیلی کنجکاوم بدونم تو مغزتون چی می‌گذشت که می‌گفتین من این رو یاد می‌گیرم که بعداً… بابا ول کن بذار همین الان بازی کنم.

حامد توکلی: این دوباره یه حسه. در واقع اون حسی بود که ما سه چهار سال گشتیم و آخرش پیدا کردیم. این یه حسیه که شما بین بازی و کار، کار رو انتخاب می‌کنی. یعنی داری با کارت بازی می‌کنی. اون علاقه‌ای که به کارت داری. من می‌گم که دارم با کارم زندگی می‌کنم. می‌گم بهره‌وری و خوشحالی کنار هم باشن.

امین آرامش:یعنی یه «کار نکن» واقعی می‌شی.

حامد توکلی: یه «کار نکن» واقعی که شعار شماست.

امین آرامش: فکر کنم البته قبلش یه اتفاق جالب دیگه هم افتاده؛ شما لذت خلق کردن رو تو همون استاپ موشن و پاورپوینت چشیده بودین. دیدین یه چیزی نبود، رفتین یاد گرفتین و خلقش کردین. یعنی این‌طور هم نبوده که همه‌ش سختی باشه، لذت‌بخش هم بوده.

حسام توکلی: ولی خب این لذت خلق کردن بعد از خروجیه، در حالی که بازی همون لحظه لذت داره. به خاطر همین باید یه انگیزه‌ای برای این کار باشه.

امین آرامش: ببین این دوراهی طلایی زندگی با کیفیت. اینکه لذت در لحظه رو انتخاب کنی یا یه لذت با تأخیر ولی احتمالاً عمیق‌تر. تو ورزش کردن، رژیم گرفتن، کار کردن، روابط عاطفی، همه‌جا همینه. همین دوراهی خیلی مهم.

حامد توکلی: آره، دوراهی بود که ما تونستیم یه جورایی حلش کنیم. یه مسئله جلوی خودمون گذاشتیم و گفتیم این مسیریه که می‌خوایم پیش ببریم. نوجوون تو دورانی قرار داره که می‌تونه مسیرهای مختلف رو امتحان کنه، دغدغه مالی نداره و می‌تونه کارهای مختلف رو تست کنه تا برای آینده‌اش تصمیم بگیره که کجا می‌خواد بره. الان من ممکنه برم طراحی سه‌بعدی کار کنم، یه سال این کار رو برای خودم انجام بدم و ببینم استعداد یا علاقه‌ای بهش ندارم. بحث این بود که گفتیم میایم تو بازه‌های زمانی مختلف، سه ماه، چهار ماه، پنج ماه یک‌بار، مهارت‌های مختلف رو تمرین می‌کنیم و می‌بینیم به کدومش بیشتر علاقه داریم. داستانش این بود.

امین آرامش: رفتین جاهای مختلف رو تست کردین؟

حسام توکلی: آره. خب بعد از اینکه فتوشاپ رو، که گفتم تقریباً دو ماه طول کشید یاد بگیریم و واقعاً هم هنوز خوب یاد نگرفتیم، رفتیم سراغ نرم‌افزار پریمیر. چون هدف نهایی از اومدن تو کار کامپیوتر این بود که آخرش برسیم به افتر افکت. گفتیم قبلش فتوشاپ و پریمیر رو یاد بگیریم تا آخر بتونیم بریم سراغ افتر افکت که انیمیشن بسازیم. اون موقع فقط فکر انیمیشن بودیم.

حامد توکلی: بعد داداشم یه فلش برامون آورد که ویدیوهای آموزشی اسکیل‌وید (امیر عباس) توش بود، که خیلی ازش تشکر می‌کنیم. این آدم خیلی تأثیرگذار بود تو مسیر شغلی ما.

حسام توکلی: ویدیوهای آموزشی پریمیر که گذاشته بود، آموزش‌های یوتیوبی که می‌ذاره واقعاً درجه یک و با کیفیت هستن.

حامد توکلی: با سه تا ویدیو حدوداً ۲۰ دقیقه‌ای، پریمیر رو یاد داد و ما گفتیم آموزش یعنی این! مفهوم آموزش درست رو فهمیدیم و پریمیر رو از اون یاد گرفتیم و باز هم رفتیم جلوتر.

حسام توکلی: بعد از اینکه پریمیر رو یاد گرفتیم، هدف نهایی افتر افکت بود. از قبل می‌خواستیم بریم افتر افکت. گفتیم دیگه بریم افتر افکت یاد بگیریم. به پریمیر مسلط شده بودیم. رفتیم دوباره از طریق همین امیر عباس و کانال میلاد میکادیارت فکر کنم، کانالی که احتمالاً کسایی که افتر افکت کار کردن می‌شناسنش. همه می‌شناسنش.

امین آرامش: پس شما هم دانشگاه یوتیوب رو قبل از رسیدن به سن دانشگاه شروع کردین.

حسام توکلی: دقیقاً. کلاً تو فضای یوتیوب بودیم. تو یوتیوب آموزش‌های خوب به شدت زیاده و می‌تونی خیلی عالی، حرفه‌ای و آکادمیک هر نرم‌افزاری که می‌خوای رو یاد بگیری. افتر افکت رو یاد گرفتیم.

حامد توکلی: رفتیم جلوتر. حسام رفت سراغ ایلاستریتور و بعدش هم اومدیم این‌ها رو برای همدیگه تکمیل کردیم.

حسام توکلی: حالا اینجا یه نکته‌ای بگم. وقتی افراد می‌خوان چند نرم‌افزار یاد بگیرن، نرم‌افزار مثل یه ابزار می‌مونه. پریمیر، افتر افکت، ایلاستریتور، فتوشاپ. اول که نگاه می‌کنی می‌گی ایلاستریتور و فتوشاپ هر دو برای ادیت عکسن، چرا دو تا رو یاد بگیرم؟ هر دو هم از یه شرکتن. بعد در مورد پریمیر و افتر افکت هم همین‌طور؛ هر دو برای کار ادیت ویدیو هستن، چرا باید هر دو رو یاد بگیرم؟ همیشه یه مقاومتی برای خودمون بود که چرا بریم سراغ افتر افکت یا ایلاستریتور؟

حامد توکلی: باید یه انگیزه‌ای داشته باشیم.

حسام توکلی: به هر حال آدم باید تو این مرحله ابزارها رو بلد باشه تا بتونه کارش رو ارتقا بده.

امین آرامش: خب واقعاً چرا هر دو تا رو یاد بگیریم؟ چه مزیتی داره؟

حسام توکلی: اولش واقعاً جواب منطقی براش نیست. یکی از دلایلیه که اوایل کار جوابی نداری. ولی مثلاً سیستم افتر افکت سنگینه و کلاً روی موشن گرافیک تمرکز داره، یعنی افکت‌ها و انیمیشن‌های خاصی داره. پریمیر یه سیستم سبکه که می‌تونی کات بزنی، توضیحات بیاری، کپشن و این‌ها. به خاطر همین اگه این دو تا ابزار رو با هم بلد باشی دستت بازتره تا بتونی ایده‌ت رو قوی‌تر کنی.

حامد توکلی: یه حسی هم که ما داشتیم این بود که خیلی عاشق یاد گرفتن بودیم و این حس رو تو خودمون تقویت کردیم که فقط می‌خواستیم یه چیزی یاد بگیریم و نمونه کار ببینیم. این حس خیلی به ما کمک کرد.

حامد توکلی: یه سیستم خودآموزی هم که داشتیم این بود که هر چیزی که می‌خواستیم، با اون اعتماد به نفسی که اول برادرمون با ویدیوهای اسکیل‌وید به ما داد، گفتیم هر چیزی که بخوایم راحت و رایگان هست، می‌ریم سرچ می‌کنیم و یادش می‌گیریم. انقدر یاد می‌گیریم تا سطحمون رو تو اون زمینه بالا ببریم.

امین آرامش: ببین این خیلی چیز فوق‌العاده‌ایه. یعنی واقعاً این چیزی که بارها من دقیقاً با همین تعبیر ازش یاد کردم، جادوی اینترنت، کار رو از این منظر که همه آموزش‌ها در دسترسه، خیلی راحت کرده. خب خیلی خوبه که در دسترسه، ولی سختی داستان اینه که تو اون سن، بچه بتونه این حس رو داشته باشه که یاد گرفتن لذت‌بخشه. چون چیزی که از یاد گرفتن تو مدرسه می‌بینه، خیلی لذت‌بخش نیست. ذهنش بد کالیبره شده. (اصطلاح کالیبراسیون رو البته آقا هادی که اینجا نشسته احتمالاً بهتر می‌تونه توضیح بده). ولی بعد تازه میاد اینجا، ذهنش کالیبره می‌شه که اِ، یاد گرفتن چیز لذت‌بخشیه! و اگه یه والد بتونه همین رو به بچه‌ش منتقل کنه که یاد گرفتن لذت‌بخشه، و اینم یوتیوب، دیگه تمامه. اون کنجکاوی خودش تا انتهای مسیر رو می‌ره.

حسام توکلی: دقیقاً. به غیر از اون، یه انگیزه‌ای هم برای یادگیری نیازه. من این رو یاد بگیرم که چی بشه؟ فتوشاپ یاد بگیرم باهاش چیکار کنم؟

امین آرامش: همون هدف کارتون‌سازی بود اون موقع؟

حسام توکلی: آره، ولی از وقتی که برادر بزرگ‌ترمون، هادی، اومد و انگیزه‌های دیگه‌ای به ما داد، در مورد پروژه‌ها، موقعیت‌های فریلنسری صحبت کرد، انگیزه پول هم که اومد وسط، انگیزه دو برابر شد و انرژی برای کار کردن و آموزش دیدن بیشتر شد.

حامد توکلی: یه کم جلوتر از بحث افتر افکت و پریمیر، ما رفتیم سراغ طراحی سایت. گفتیم طراحی سایت با وردپرس رو هم تست کنیم. حسام فکر کنم تا الان ۷ تا سایت مختلف با وردپرس بالا آورده. اون موقع گفتیم بریم سراغ وردپرس و این کار رو انجام بدیم. اینجا یه اتفاق جالبی افتاد که برادر بزرگ‌ترمون اومد و یه تکنیکی زد؛ در واقع خودش مشتری ما شد. تصور کنید شما فرزندی داری که می‌خواد کاری انجام بده، میای می‌گی من خودم مشتریش می‌شم و اگه این کار رو انجام بدی، برات فلان چیز رو می‌دم. نمی‌گی که من برات سیستم می‌خرم، می‌گی اگه بتونی این پروژه رو برای من انجام بدی، من بهت به خاطر اون پاداش می‌دم. انگار یه مشتری واقعی هستی که این کار رو بهش داده.

حسام توکلی: برای مثال، برای طراحی سایت، می‌تونی به فرزندت که داره طراحی سایت یاد می‌گیره بگی برای من یه وبلاگ شخصی بزن که نوشته‌هام رو توش بذارم. این انگیزه می‌شه. البته یه مسئله مالی هم باید یه کم شارژش کنه. این انگیزه می‌شه که بره یاد بگیره، سایت بزنه و کار کردن رو یاد بگیره این واقعاً درجه یکه.

حامد توکلی: آینده‌نگری هم هست. به فرزند یا برادر کوچیک‌تر یه انگیزه‌ای می‌ده که در آینده خیلی براش تأثیرگذار می‌تونه باشه.

امین آرامش: دمش گرم واقعاً. خیلی خیلی دمش گرم. آقا هادی، خیلی دم شما گرم. (پشت صحنه هم بیاد).

حسام توکلی: کل اتفاقی که افتاده همین داستانه. از اول تا آخر.

امین آرامش: خیلی عالیه. اولین درآمدتون پروژه‌ای بود که برادرتون داد. یه سایت بود که براش زدین. بعدش چی؟ این مال کی بود؟ مال چند وقت پیش؟

حسام توکلی: فکر کنم دو سال و نیم، سه سال پیش تقریباً.

امین آرامش: مثلاً دو و نیم سال پیش. خب بعدش درآمد بعدی چی بود؟

حامد توکلی: بعدش دیگه جلوتر رفتیم، طراحی سایت رو انجام دادیم. چند بار این تکنیک رو زد و خودش رو به عنوان مشتری‌های مختلف جا زد.

حسام توکلی: دو سه بار فکر کنم سر این سایت‌ها کار کردیم و سایت زدیم.

حامد توکلی: می‌گفت فلان شرکت یا فلان شخص. دوستش بود، ما می‌شناختیمش. گفته بود روی سایتش کار کنیم. مثلاً ۸ میلیون، ۶ میلیون.

حسام توکلی: یه سایت خیلی حرفه‌ای بود. ما تو اون سن هیچ مهارتی برای زدن اون سایت نداشتیم. گفته بود این سایت خیلی ضعیفه، من می‌خوام تو بهترش رو بزنی.

امین آرامش: واقعاً کاری نداره. نگاه کن، احتمالاً شما حرفم رو تأیید می‌کنید. وقتی آدم یادگیرنده بشه، سخت‌ترین نرم‌افزار هم یادگیریش کاری نداره. یه کم ور می‌ری و یاد می‌گیری. قلقش دستت میاد. اصل داستان اینه که تو یک یادگیرنده بشی؛ یعنی هم بتونی انگیزه‌ای داشته باشی که براش تلاش کنی، هم اون رنج یادگیری اولیه رو، که یادگیری هر چیزی رنج داره، طی کنی. تمام.

حامد توکلی: نکته‌ای هم که هادی خیلی تو این مسیر بهمون می‌گفت این بود که ما کلاً از ارتباطاتمون نهایت استفاده رو ببریم. یادمه حسام به یکی که طراح سه‌بعدی بود انقدر پیام می‌داد که طرف کلافه شده بود! سوال می‌پرسید، می‌گفت می‌خوام این کار رو با هم انجام بدیم. هادی گفت از ارتباطات بیشترین استفاده رو ببرین. این نکته‌ای بود که تو این مسیر و تو مسیر طراحی سایت خیلی به درد خورد.

حسام توکلی: حالا بریم سراغ درآمدهای بعدی. یه کم درآمدها بالاتر رفت. بعد از طراحی سایت، یه سفارش لوگو هم به برادرمون دادیم که همون دو سال و نیم پیش بود. ۲ تومن هم فکر کنم برای لوگو به ما پرداخت کرد؛ لوگویی که الان لوگوی خودمون هم شده. این لوگو و طراحی سایت رو انجام دادیم. تا اینکه از طریق پروژه‌های فریلنسری و لینکدین، با اکانت لینکدین خودش، یه سری پروژه از شرکت‌های آمریکایی و چینی گرفته بود.

امین آرامش: خودش پروژه دلاری می‌گرفت؟

حسام توکلی: بله، اون موقع پروژه دلاری می‌گرفت. گفت برای یکی از ویدیوها ادیت می‌خوام.

حامد توکلی: داستان اینکه چطور خودش وارد لینکدین شد هم جالبه. خودش انگیزه داشت و چند باری هم ما براش با تجهیزات کمی که داشتیم، ضبط‌های کوتاهی انجام دادیم. انگیزه داشت که بره تو لینکدین و در لینکدین لرنینگ (که تازه از لیندا خریده شده بود) یه دوره آموزشی بسازه. با لینکدین آشنا شد، فهمید باید ارتباط بسازه و این کارها رو انجام بده. تو مسیرش و با ارتباطات خوبی که داشت و آدم‌های خوبی که سر راهش قرار گرفتن، تونست دید خیلی خوبی نسبت به بازار فریلنسری پیدا کنه و راهنمای ما تو این مسیر باشه.

امین آرامش: البته برای اونایی که کنجکاوند چطور می‌شه از لینکدین پروژه فریلنسری گرفت، جلوتر مفصل صحبت می‌کنیم.

حسام توکلی: برادرمون گفت برای این پروژه ادیت می‌خوام. خودش پروژه شبیه‌سازی می‌زد، مثل تست خطای ربات‌ها. گفت شما روی اون یه ادیتی بزنید. ادیتش هم خیلی ساده بود؛ چهار تا کات، چهار تا ترنزیشن و یه آهنگ.

حامد توکلی: اما یه ددلاین خیلی کوتاهی داشت. اومد خونه‌مون و گفت من این ویدیوها رو دارم، خیلی خام هستن. می‌تونید ادیت بزنید یا نه؟ تا امشب هم می‌خوام. ما گفتیم داریم طراحی سایت می‌کنیم. گفت کار پیش اومده، بیاید سراغ این کار. گفتیم اوکی، می‌زنیم، بلدیم. ولی خب خیلی از مهارت‌ها یادمون رفته بود. دوباره نشستیم آموزش‌ها رو دیدیم و تو یه روز یه موزیک زیرش انداختم، چند تا ترنزیشن عجیب و غریب زدم و کار رو انجام دادم و تحویلش دادم. گفتم اینه، بفرما. بعد از سه چهار ساعت، چهار پنج تا نمونه با مدل‌ها و آهنگ‌های مختلف تست کردیم و بهش دادیم. این اولین درآمد دلاری ما بود.

امین آرامش: چقدر خوب. یعنی پروژه دلاری رو برادرتون گرفته بود، شما داشتین طراحی سایت کار می‌کردین و یه مدتی بود که کلاً ادیت ویدیو رو کنار گذاشته بودین. این شد اولین درآمد دلاری شما از ادیت ویدیو. این کی بود؟

حامد توکلی: فکر کنم اسفند ۹۹ یا اوایل ۱۴۰۰ بود.

امین آرامش: پس بگیم اول ۱۴۰۰، تقریباً دو سال پیش.

حسام توکلی: بله، حدوداً دو سال پیش. اون پروژه رو گرفتیم و تعداد ویدیوها زیاد بود. حدود ۱۰۰ تا پروژه تو اون بازه زمانی انجام دادیم، ویدیو ادیت می‌زدیم و ساعتی ۱۰ دلار باهاش بسته بودیم. ادیت‌ها رو می‌زدیم و جلو می‌رفتیم. با همین پول‌ها پس‌انداز کردیم و یه سیستم ۳۶ میلیونی (به غیر از کارت گرافیک) همون زمان، تو سن ۱۴ سالگی گرفتیم. پروژه‌ها درجه یک و خوب بود.

حامد توکلی: بعدش هم یه کارت گرافیک ۲۰ تومنی گرفتیم. پروژه داشت خوب پیش می‌رفت، ادیت می‌زدیم و کارهای مختلف می‌کردیم. همه پروژه‌هایی که برادرمون گرفته بود رو انجام می‌دادیم. فکر کنم حدود سه، چهار یا پنج ماه طول کشید که ما به صورت پاره‌وقت، دو سه هزار دلار درآمد داشتیم و تونستیم سیستم و تجهیزات بخریم. شرایط خیلی خوب بود و همه چی عالی پیش می‌رفت.

حسام توکلی: حالا یه نکته این وسط بگم؛ سر پروژه ادیتینگ، اون مشتری اصلاً ادیتینگ نمی‌خواست. قرار نبود ادیتینگ با ما کار کنه. کارهایی که براش کردیم مثل لوگو انیمیشن و تصویرسازی رو اصلاً مشتری نخواسته بود. چطور ازش پروژه ادیتینگ گرفتیم؟ این‌طوری بود که ویدیو رو داد، هادی به ما داد و گفت این ویدیو خامه. (بعداً به مشتری گفت) این ویدیویی که دادم برادرام ادیت کنن. می‌خوای با این‌ها قرارداد ببندیم؟ ساعتی ۱۰ دلار کار می‌کنن.

حامد توکلی: اولین بار به ما گفت این پروژه رو طرف داده و باید انجام بدید. نگفت که من خودم دارم هزینه می‌کنم و کارفرمای شما هستم. داشت انگیزه‌ای برای ما ایجاد می‌کرد که کار رو جلو ببریم. در مورد مسیرش هم اتفاقات جالبی افتاد. ما رفتیم با پسرداییمون و اقوام دیگه که هفت، هشت، ده سالشون بود هم کار کردیم. بهشون فتوشاپ و ایلاستریتور یاد دادیم. دقیقاً همون کاری که ما کردیم، پسرداییمون هم انجام داد؛ رفت ایکس‌باکسش رو فروخت و سیستم خرید.

حسام توکلی: حالا ماجرای ایکس‌باکس خودمون: سر خرید سیستم، گفتیم که بین بازی و کار درگیر بودیم. تصمیم گرفتیم بازی رو کنار بذاریم و کل تمرکزمون رو بذاریم روی کارمون تا بتونیم درآمدهای خوبی کسب کنیم. به غیر از این، کارمون رو خیلی دوست داشتیم و برامون مثل بازی بود. اونجا تصمیم گرفتیم مینی کیس‌مون رو بفروشیم و پولش رو بذاریم روی کیس جدید.

حامد توکلی: ایکس‌باکس‌مون رو هم بفروشیم. خانواده مخالفت می‌کردن که شما الان می‌خواید بازی کنید، سنتون کمه. با پول ایکس‌باکس فکر کنم مانیتور گرفتیم. یه مانیتور داشتم مال سال ۲۰۰۶ بود، یه سال از من بزرگتر بود! گفتم من ایکس‌باکس رو می‌فروشم، می‌خوام یه مانیتور بزرگتر بگیرم. همون رو فروختیم و مانیتور خریدیم. این بود داستانش.

امین آرامش: شما هم مثل من قطعاً دارین لذت می‌برین، همه شنوندگان و بینندگان. لذت ادامه داره.

حسام توکلی: بله، پروژه رو انجام دادیم و اون پروژه آمریکایی واقعاً به اوج رسیده بود. برای یه لوگو انیمیشن که براش زدیم، ۳۰۰ دلار فاکتور کردیم. کلاً ۸ روز طول کشید.

حامد توکلی: ۲۰ دقیقه آموزش دانلود کردیم و با افتر افکت همون رو زدیم و ۳۰۰ دلار فاکتور کردن. حالا یه داستانی که اینجا پیش میاد؛ ما داشتیم با این کارفرما کار می‌کردیم و جلو می‌رفتیم که یه اتفاق خیلی بد افتاد. این کارفرما مشکل کلیوی داشت، تو آمریکا بود، فکر کنم سانفرانسیسکو. پست اعلام فوتش رو برامون فرستادن و کارفرما فوت کرد. فکر کنم حدود ۶۰۰ دلار ما پیشش داشتیم، برادرمون هم کلی طلب داشت و یه جورایی تو نقطه اوج، سقوط کردیم. اینجا بود که گفتیم خودمون باید الان پروژه بگیریم و شروع کنیم و به پروژه‌هایی که خودمون می‌گیریم ادامه بدیم.

حسام توکلی: این فاصله برای ما خیلی طولانی بود. شاید یک سال و خورده‌ای تا پروژه بعدی‌مون فاصله افتاد. اون موقع فرض کنید تو ماه، ساعت خیلی کمی کار می‌کردیم، حدود ۵۰ ساعت، و مثلاً ۵۰۰ دلار پول می‌گرفتیم. بعدش اتفاقی افتاد که تو کل سال بعدش، شاید در جمع ۵۰۰ دلار تونستیم در بیاریم.

حامد توکلی: دیگه درآمد دلاری و این‌ها هیچی. خودمون باید می‌رفتیم سراغش. تو اون بازه بود که با دیجی‌کالا و مسابقات بررسی کالا دیجی‌کالا آشنا شدیم؛ مسابقاتی با نام استندآپ ریویو و آنباکس.

حسام توکلی: پلتفرم مگنتو رو دیدید؟

امین آرامش: نه، اسم مسابقاتش رو شنیدم.

حامد توکلی: پلتفرمی که دیجی‌کالا خیلی هوشمندانه روش کار می‌کنه، پلتفرم مگنته. مگنت هم به این لیست اضافه شده. الان اکثر کالاهایی که تو دیجی‌کالا هست، زیرشون یه بررسی کالا داره که طرف توضیح داده از چه چیزی راضیه یا نیست. دیجی‌کالا با کارهای هوشمندانه و مسابقاتی با هزینه‌های کم، ولی با بهره‌وری زیاد، تونسته تو این یکی دو سال تقریباً اکثر محصولاتش رو ویدیودار کنه و این تجربه خیلی خوبیه.

امین آرامش: کاربرا ویدیو می‌گیرن بعد به هر کدوم پول می‌ده یا حالت مسابقه‌ای داره؟

حسام توکلی: الان مسابقه‌های روزانه داره. می‌گه هر کس امروز ویدیویی بسازه که کیفیت خوبی داشته باشه، بهش ۵۰۰ هزار تومن می‌ده. یه مسابقه هفتگی هم داره که الان ۳ میلیون، ۲ میلیون، ۱ میلیون، ۷ تا ۵۰۰ هزار تومن و ۹۰ تا ۱۰۰ هزار تومن جایزه هفتگی داره. هزینه خیلی بالایی می‌کنه فقط برای اینکه محصولاتش ویدیو داشته باشن.

حامد توکلی: یه تیم مگنتی هم دارن که استخدام دیجی‌کالا هستن و فکر کنم تا الان ۵۰۰ هزار ویدیو ساختن. این مسابقات خیلی هوشمندانه داره جلو می‌ره و با هزینه نسبتاً کم نسبت به بازدهی، اکثر محصولاتش رو ویدیودار می‌کنه و تجربه جدیدی از خرید رو تو ایران وارد می‌کنن.

حسام توکلی: داستان ما و دیجی‌کالا چطور بود؟ بعد از اینکه پروژه‌های دلاری کنسل شد، شروع کردیم برای مسابقه استندآپ ریویو، که اتفاقی تو دیجی‌کالا دیده بودیم، محتوا بسازیم. همون دو سال پیش.

حامد توکلی: یه مسابقه‌ای بود که نفر اول ۲۰ میلیون، نفر دوم ۱۰ میلیون، نفر بعدی ۵ میلیون و ۱۳-۱۴ نفر هم ۱ میلیون تومن جایزه می‌گرفت. ما این مسابقه رو دیدیم و گفتیم تمام تلاشمون رو می‌کنیم که نتیجه بگیریم.

فکر کنم تقریباً یک یا دو ماه کامل کار کردیم، حتی برادرمون هم خیلی کمک کرد و اون دو ماه داستان عجیبی بود. اول اومدیم صحنه چیدیم. کمد اینجا بود، کیس اینجا، سیستم اینجا.

چون اتاق خیلی محدود بود (کتابخونه و تخت داشتیم)، یه قاب خیلی بسته گرفتیم؛ من اینجا و پشتم سیستم. پشت سرم یه کمد بود که روش یه پارچه قرمز انداختم و کار رو شروع کردم. اولین ویدیو رو ضبط کردیم، شب تا ساعت ۳-۴ بیدار بودیم. شات‌های مختلف با خلاقیت‌های متفاوت، نورها رو جابه‌جا می‌کردیم، نورهای رنگی ارزون، حالت‌های مختلف رو تست می‌کردیم. با گوشی، سه‌پایه، هر چیزی که می‌تونستیم و با ایده‌هایی که داشتیم، وسیله می‌خریدیم و کار رو جلو می‌بردیم. برای اون مسابقه یه صندلی ریزر آنباکس کردیم.

یه موکت شبیه همین (که شاید اینجا بیننده‌ها نبینن) از پشت‌بوم آوردیم پهن کردیم. استودیو، نور و همه چیز. خیلی خیلی طول کشید و چندین ویدیوی پرزحمت ساختیم.

حسام توکلی: روز اعلام نتایج، نشستیم پای لایوی که تو برج میلاد گذاشته بودن، فکر کنم با حضور افراد معروفی مثل شهروز چرکچی، مهدی شجری، صدرا احمدی که تو یوتیوب فعالن. شروع کردن از نفر بیستم تا اول اعلام کردن. نفر بیستم فلانی، نوزدهم، هجدهم… ما منتظر موندیم، دیدیم رسید به سه نفر آخر. گفتیم سه نفر اول که نمی‌شیم. نفر سوم، دوم، اول…

حامد توکلی: نتیجه این شد که ۵ تا ویدیو با هزار زحمت ساختیم ولی هیچی نشد. یه جورایی تا چند روز تو شوک بودیم. شکست بود دیگه، و خیلی هم سنگین بود برامون.

تا چند روز اصلاً حال و روز خوبی نداشتیم. من اون شب خیلی ناراحت بودم. ولی بعد از چهار پنج روز دوباره شروع کردیم تو همون دیجی‌کالا، تو مسابقات روزانه. دوباره اونجا هم شکست خوردیم، سه چهار بار، پنج بار. یه بار که خیلی خسته و ناراحت بودیم، بعد از یه شکست جدید، نشستم دو تا ویدیو و عکس رکورد کردم. اون موقع بود که بالاخره به نتیجه رسیدیم.

حسام توکلی: بررسی یه جاکلیدی بود، طرح خیلی فانتزی و خاصی داشت. همون موقع برنده مسابقه شدیم و ۱ میلیون تومن گرفتیم.

حامد توکلی: بعد از دو سه ماه تلاش. حالا این رو مقایسه کنید با اون ویدیوهای دلاری برای شرکت آمریکایی! مقدارش رو مقایسه کنید. ولی بالاخره رسیدن به اون جایزه، خودش خیلی برامون لذت داشت، مخصوصاً بعد از اون همه تلاش. چقدر ما پشت دیجی‌کالا حرف زدیم، می‌گفتیم جایزه‌ها رو به آشناهای خودشون می‌دن. این حس همیشه بود ولی باهاش مقابله کردیم و برنده شدیم.

حامد توکلی: اینجا که جلوتر رفتیم، گفتیم فعلاً برگردیم به همون رویاپردازی‌ها. طراحی سایت، فتوشاپ، پریمیر و افتر افکت رو امتحان کرده بودیم. گفتیم الان وقتشه بریم سراغ طراحی سه‌بعدی. هادی، برادرمون، ویدیوهایی تو یوتیوب دیده بود و در مورد طراحی سه‌بعدی با بلندر صحبت کرد. خودمون هم از هفت، هشت، ده ماه قبل، از طریق بازی‌ها، با بلندر آشنا بودیم؛ می‌دونستیم نرم‌افزار رایگانیه، می‌شه باهاش طراحی سه‌بعدی کرد و مشتری‌های زیادی داره.

حسام توکلی: البته آشنایی‌مون با بلندر برمی‌گرده به ۸ سال پیش، از زمان استاپ موشن‌سازی. اون موقع می‌گفتیم بلندر نرم‌افزاریه که می‌تونه شخصیت‌های لگویی ما رو وارد فضای سه‌بعدی کنه و اونجا خونه‌سازی کنیم و شخصیت‌ها رو انیمیت کنیم.

حامد توکلی: این همون هدف هفت هشت سالگی‌مون بود. واردش شدیم و تقریباً یکی دو سال روش کار کردیم. اما کلاً تو طراحی سه‌بعدی به درآمد قابل توجهی نرسیدیم؛ فکر کنم تو یک سال و نیم، کل درآمدمون حدود ۴۰۰ هزار تومن بود.

امین آرامش: خب بچه‌ها، به نظر میاد کارهایی که انجام می‌دادین و نتیجه نمی‌گرفتین هم کم نبوده؛ چه داستان دیجی‌کالا، چه یادگیری طراحی سه‌بعدی و نتیجه نگرفتنش. بعد از این شکست‌ها چی تو ذهنتون می‌گذشت؟

روایتتون از این موضوع چی بود؟ چون خیلی احتمال داره آدم فکر کنه که کلاً نمی‌تونم و ولش کنه.

حسام توکلی: یا مثل بقیه فکر کنه که درسش رو بخونه تا به جایی برسه. خیلی وقت‌ها پیش می‌اومد. یه مثال از همین طراحی سه‌بعدی بزنم که تو لینکدین هم نوشته بودم. یه پورتفولیو برای گام‌رود ساختیم. می‌خواستیم یه محصولی تو گام‌رود منتشر کنیم. برای ارتقای مهارت مدل‌سازی سه‌بعدی‌مون، نشستیم تمام محصولات اپل، مثل آیفون، مک‌بوک و بقیه مدل‌ها رو طراحی سه‌بعدی کردیم. سه چهار ماه طول کشید، زمان خیلی زیادی بود. اواخرش که تو مرحله ارائه، ساخت جلوه محصول، عکس پوستر و ادیتینگ بودیم، اون روزها تا ساعت ۳-۴ شب بیدار می‌موندیم. ولی وقتی تو گام‌رود گذاشتیم و تو لینکدین پست کردیم.

حامد توکلی: خیلی‌ها گفتن می‌خوایم بخریم ولی نخریدن و آخرش فکر کنم فروشمون صفر شد. اون هم یه شکست بود. در کنارش چند تا شکست دیگه هم داشتیم.

امین آرامش: بعد از اون شکست چی می‌شد؟

حامد توکلی: نمی‌دونم، در مورد شکست… ما این‌جوری هستیم که اولش برای رسیدن به نتیجه و دیدن نتیجه خیلی استرس می‌گیریم، ولی بعد از سه چهار روز که می‌گذره، می‌گیم خب، شکست خوردیم، حالا بریم سراغ کار جدید.

حسام توکلی: انگار این مدلی هستیم. وقتی شکست می‌خوردیم، سه چهار روز بعد کاملاً ریکاوری می‌شدیم و آماده بودیم دوباره شروع کنیم. خیلی جالبه. طراحی سه‌بعدی آیفون نشد؟ ولش کن، می‌ریم سراغ یه حوزه دیگه، مثلاً طراحی ایزومتریک.

امین آرامش: آدم‌های اطرافتون چی؟ چطور باهاتون برخورد می‌کردن؟

حسام توکلی: اطرافیان بیشتر انگیزه می‌دادن، می‌گفتن اشکالی نداره، این هم یه جور موفقیته. کلاً ما واژه شکست رو خیلی تو ادبیاتمون نداشتیم. نمی‌گفتیم الان شکست خوردم که این محصول نفروخت. می‌گفتیم من الان ۵۰ تا محصول اپل رو مدل کردم، طراحی سه‌بعدی کردم، ۳ ماه ازم زمان برده، ولی مهارت مدلینگ من خیلی بالا رفته. من الان تو مدل‌سازی گوشی خیلی حرفه‌ای شدم. می‌تونم لپ‌تاپ، سیستم و قطعات این‌چنینی رو مدل کنم. به غیر از این، فهمیدم که بازار طراحی سه‌بعدی این محصول رو نمی‌خواد.

یعنی اون موقع هم که می‌خواستیم منتشر کنیم، این ترس رو داشتیم. اون زمان یه چیزی معروف بود به نام موکاپ، که طرح سه‌بعدی محصول (مثل آیفون) بود و به صورت انیمیشنی، عکس دوبعدی شما رو داخلش نمایش می‌داد.

حامد توکلی: این هم داستانی بود که تو طراحی سه‌بعدی باهاش روبرو شدیم سؤالی پرسیدی در مورد دید اطرافیان.

حامد توکلی: در مورد مدرسه بخوام بگم، ما اصلاً درس نمی‌خوندیم.

امین آرامش: همین که تا ۳-۴ صبح بیدار بودین، مدرسه چی؟ دانش‌آموز خوبی بودین؟

حامد توکلی: تو کلاس می‌خوابیدیم. خیلی از معلم‌ها می‌گفتن این‌ها خوابن. ما کلاس هفتم، هشتم که هنوز یه جورایی سرمون به سنگ نخورده بود، جزو شاگردهای اول کلاس بودیم، نمره‌ها و رتبه‌های برتر تو تست.

حسام توکلی: حتی رتبه برتر استان بودیم. تو امتحان‌های تستی رتبه خیلی بالایی میاوردیم. می‌نشستیم می‌خوندیم و علاقه هم داشتیم به درس خوندن، واقعاً انرژی می‌گرفتیم. ولی خب دیدیم خیلی فایده‌ای برامون نداره. هر چی فکر کردیم که مثلاً این درس‌ها در آینده برای دانشگاه یا فرصت شغلی چه کمکی می‌کنه؟

حامد توکلی: حالا سه تا دیالوگ یا دیدگاه مختلف تو سه تا بازه زمانی متفاوت وجود داشت: یکی همین نگاه مدرسه، یکی از شوهر عمه‌م بود یکیم از عموم، و یکی هم از خانواده که ایده ذهنی‌شون مداوم بود. الان که رشته ریاضی رفتیم، می‌گفتیم هنرستان هم هست با رشته‌های فتوگرافیک و… ولی اون‌قدری که باید… اون موقع تصمیم گرفتیم بریم ریاضی. رفته بودیم خونه عمومون، گفت ببین اصلاً باید می‌رفتی تجربی، پول تو دکتریه. ببین عموت دکتره… چون تو خانواده ما، من و حسام یه جورایی متفاوت بودیم.

پسرعمومون ام‌آی‌تی بود. می‌گفتن اون خودش رو دیوانه می‌کرد، فقط درس می‌خوند که بره ام‌آی‌تی. عموهامون، پسرعموهامون، همه دندون‌پزشک، همه تو بهترین دانشگاه‌ها. خود پدر و مادرمون هم دکترا و فوق لیسانس دارن. ولی ما این وسط بودیم که چرا اون‌ها اون‌طورین و ما چرا باید این کار رو بکنیم؟

امین آرامش: خب یه کم این‌ها رو باز کنید ببینیم دقیقاً چی شد؟

حامد توکلی: همین که گفتم، عمومون اومد گفت می‌رفتی دکتر می‌شدی، ببین فلانی رفته فلان جا، رفته آرژانتین، اون رفته خارج، این رفته این کارو کرده. گفتیم ما اصلاً به این علاقه نداریم. می‌گفتن چرا علاقه نداری؟ باید علاقه داشته باشی، پول زیادی توشه. می‌گیم ما قراره اکثر عمرمون رو صرف کار کنیم، باید کاری بکنیم که دوست داریم. من خودم علاقه ندارم دندون‌پزشکی کنم، با خون و این چیزها سر و کار داشته باشم. وقتی به اون کاری علاقه ندارم، هیچ فایده‌ای برام نداره. همین حس برامون خیلی مهم بود.

حسام توکلی: خیلی از فامیل و افرادی که مال نسل‌های قبل‌تر هستن، آپدیت نشدن و فکر می‌کنن تنها مسیر موفقیت اینه که درس بخونی، بری دانشگاه تاپ مثل شریف، اون‌وقت بهت می‌گن آدم موفق.

حامد توکلی: بعدش هم می‌گن فقط درس بخون، لیسانس، فوق لیسانس، دکترا، همه رو بگیر، تا اینجا حمایتت می‌کنیم (همون‌طور که شما تو داستان خودتون گفتید)، بعدش برو سراغ کار. خیلی از این افراد رو تو اقوام و سر کلاس می‌بینیم. من سعی می‌کردم دوستام رو تو این زمینه‌ها راه بندازم، می‌گفتم ببین این فلان آموزشه. می‌گفتن آره، رفتم یه دوره فتوشاپ ۲ میلیونی خریدم ولی هنوز وقت نکردم ببینم. می‌گم تو که همین الان تو گروه پیام دادی دی‌ان‌اس برای بازی چی سراغ دارید؟ وقت نکردی ببینی؟ ۲ میلیون هزینه کردی ولی آموزش رو ندیدی؟

حامد توکلی: این بچه‌ها همیشه یه مشکلی که هست، طبق یکی از سخنرانی‌های معروف (فکر کنم اسمش اولیور بود)، می‌گفت از هر کی می‌پرسی می‌گه من خیلی مشغولم، خیلی کار دارم. این حسیه که همه دارن، ولی کارهای بیهوده‌ای هم انجام می‌دن؛ تو گوشی، تیک‌تاک، یوتیوب و… این مشکلیه که داریم؛ طرف دوره می‌خره، آموزش دانلود می‌کنه، ولی نمی‌بینه.

امین آرامش: خب شما موفق شدین بچه‌های فامیل که بهشون آموزش می‌دادین رو هم بیارین تو کار؟

حامد توکلی: بله بله. الان پسرداییمون که پستش رو هم گذاشتیم، ۱۳ سالشه.

حسام توکلی: یه پست لینکدین هم در مورد پسردایی دیگه‌مون گذاشتیم که تو همین پروسه دیجی‌کالا، اون رو هم آوردیم تو کار؛ الان ۱۱ سالشه. از همین چند وقت پیش آوردیمش و اول پشت صحنه تو فیلمبرداری و این‌ها کار می‌کرد. ما گفتیم تو باید بیای جلوی دوربین و کالا رو بررسی کنی. دو تا ویدیو گرفت و یکیشون هم برنده شد و ۵۰۰ هزار تومن تو سن ۱۱ سالگی جایزه برد، اون هم با استانداردهای سخت قبولی مسابقه. خودش هم رفته بود با پریمیر ادیت کرده بود، با فتوشاپ کاور زده بود و همه این‌ها رو آروم آروم کنار بازی کردنش بهش یاد دادیم.

امین آرامش: چقدر خوبه که چنین زمینه‌هایی برای بازی کردن بچه‌ها هست، چون این هم یه نوع بازیه که دیجی‌کالا تعریف کرده.

حامد توکلی: بله دیگه، تولید محتواست. هی می‌گفت حامد، محصول چی دارین که من برم براش بررسی بسازم؟

امین آرامش: شما مثلاً می‌رفتین محصولتون رو می‌خریدین؟

حامد/حسام توکلی: باید بری محصول رو بخری و بررسی کنی. بله، محصولی که خریده باشی. یه گوشی برمی‌داری می‌گی من می‌خوام این گوشی رو بررسی کنم.

امین آرامش: محصولات خاصی هست که تو این بازه زمانی قبول می‌کنن یا هر محصولی می‌شه؟

حسام توکلی: هر محصولی که تو دیجی‌کالا موجود باشه، یا حتی ۱۰ سال پیش موجود بوده باشه، یعنی یه لینکی داشته باشه.

امین آرامش: حالا می‌رسیم به اونجا. من حواسم به مسیر هست، نگران نباش. ولی داستان برخورد پدر و مادرتون رو هنوز نگفتین. اون‌ها چی؟ برخوردشون چطور بود و اینکه تا یه جایی درس‌خون بودین، بعدش اوضاع درس چی شد؟

حامد توکلی: پدر و مادر خیلی تو مسیر ما کمک کردن. هر جا بودن، مثلاً سر مسائل مالی که یه کم کم میاوردیم، کمک می‌کردن و برامون سرمایه‌گذاری می‌کردن.

امین آرامش: و بهتون نمی‌گفتن درستون رو بخونین؟

حسام توکلی: می‌گفتن در کنارش درستون رو هم بخونید. اون‌ها یه کم آپدیت‌تر بودن. گفتم که بعضی‌ها هنوز تو ذهن چند سال پیش هستن، ۲۰-۳۰ سال پیش که حتماً باید مدرک بگیری و فقط یه مسیر رو قبول دارن. ولی خانواده ما این‌طوری نبودن. قشنگ از ما حمایت کردن. وقتی کار می‌کردیم، می‌گفتن کارتون رو بکنید، کنارش یه درس درست و حسابی هم بخونید.

حامد توکلی: پدرمون خیلی کمک می‌کنه، سر پروژه‌ها میاد. خودش چون انگلیسی‌اش خوبه و کلمه‌های سخت و طولانی رو بلده، سر کلمه‌های طولانی ازش کمک می‌گرفتم. همیشه میاد بالا سرمون سر پروژه‌ها و کار رو نگاه می‌کنه. همیشه یه دیدی نسبت به کارمون دارن.

حسام توکلی: اینجا می‌خوام یه نکته‌ای بگم که خیلی برام مهمه: خانواده‌ها باید از نوجوونشون، چه پسر چه دختر، حمایت کنن. همون‌طور که گفتیم، پروژه‌هایی بهشون پیشنهاد بدن و بتونن انگیزه کار کردن و انگیزه تصمیم‌گیری رو ایجاد کنن.

امین آرامش: همین که شما دارین می‌گین، دارم فکر می‌کنم دختر من از شما ۶ سال کوچیک‌تره، یگانه ۱۰ سالشه. کلی ایده الان به ذهنم رسیده بعد از این گفتگو برم ببینم چه داستان‌هایی می‌تونم…

حسام توکلی: پروژه طراحی باشه خیلی جالبه.

امین آرامش: خب.

حسام توکلی: کلاً نقش خانواده اینه که بتونن تو نوجوونی، انگیزه رو برای همون تصمیم کلیدی ایجاد کنن که فرد بین بازی و کار کدوم رو انتخاب کنه؟

حامد توکلی: اینکه باید بذارن خودش ماجراجویی کنه. نباید به زور باشه که فقط بره… نگن من برنامه‌نویسم، بچه‌م هم باید برنامه‌نویس بشه. یا من گرافیستم، بچه‌م هم باید گرافیست باشه. این‌جوری نباید باشه.

امین آرامش: می‌تونیم با کمک شما یه مدل دربیاریم؟ فرض کنیم یه والدی داره این‌ها رو می‌شنوه، یا حتی خود اون نوجوون. من یه سناریویی به ذهنم رسید، این رو می‌گم با هم چکش‌کاریش کنیم: بره تو چند تا حوزه، مثلاً ادیت ویدیو، طراحی دوبعدی (لوگو و…) با فتوشاپ، برنامه‌نویسی، بالا آوردن سایت. این چهار تا حوزه رو تو یه بازه زمانی سه چهار ماهه تست کنه، فقط تفریحی، یه دوری توشون بزنه. ممکنه این پروسه یه سال طول بکشه.

حامد توکلی: پروژه هم بهشون بدن. پروژه محور بره سراغ این‌ها.

امین آرامش: آهان، بره تو کل پروسه از صفر شروع کنه. به کمک یوتیوب کافیه یا آموزش دیگه‌ای هم لازمه؟

حسام توکلی: اکثراً یوتیوب کافیه. در مورد برنامه‌نویسی و طراحی سایت نمی‌دونم بهترین منبع کجاست، ولی تو ادیتینگ و گرافیک، یوتیوب منبع خیلی خوبیه. چون یوتیوبرها خودشون ادیتور هم هستن و تعداد زیادی میان سراغ آموزش دادن.

حامد توکلی: یه مبحث خیلی مهم دیگه هم در کنار آموزش باید برای بچه ایجاد بشه. ببینید، من اگه این هفته تو نرم‌افزار طراحی سه‌بعدی کار کنم، فضاش رو می‌بینم، ولی بعدش چی؟ چه پروژه جدیدی تعریف کنم؟

اون کانسپت و ایده‌ای که باید از پروژه‌ها تو ذهنت شکل بگیره، اون خلاقیت هنری، یه حس هنرمند شدنه. یه هنرمند می‌دونه چطور با رنگ‌ها بازی کنه، چون انقدر تجربه طراحی و کار داره که بازی با رنگ‌ها رو بلده. این نکته خیلی مهمیه که باید بچه رو تو مسیری قرار بدن که مثلاً فقط بشینه پلتفرم‌هایی مثل بی‌هنس (Behance) یا جاهای دیگه رو ببینه. اگر ویدیو ادیتوره، مثل ما، فقط بره کارهای خفن‌های این حوزه مثل علی عبداللهی و بقیه رو ببینه. حتی اگه اولش نمی‌فهمه دقیقاً چیکار می‌کنن، ویدیو رو ۱۰۰ بار ببینه، تک تک افکت‌ها رو بررسی کنه.

یه مستندی در مورد زلاتان ابراهیموویچ هست که می‌گفت داستان زندگیش این بوده که جلوی مانیتور می‌نشسته و تک تک فریم‌های دریبل رو می‌دیده؛ فریم بعدی، فریم بعدی… می‌دیده که پا چطور جابجا می‌شه. این باید انقدر تو ذهنش تکرار بشه. من خودم وقتی می‌خوام تفریح کنم، همیشه کانال‌هایی رو می‌بینم که ادیت خوبی دارن. هی می‌شینم ویدیوهاشون رو می‌بینم و می‌گم اوه این چقدر خفنه، این ایده‌ش جالبه.

حسام توکلی: تکنیک‌ها رو هم کاملاً کپی می‌کنیم؛ یعنی تکنیک حرکتی که می‌زنه رو عیناً اجرا می‌کنیم تا اون خلاقیت به دستمون بیاد. پس کنار آموزش دیدن و انجام پروژه، باید نوجوون رو به سمت دیدن نمونه‌های دیگه سوق داد تا فقط تو ذهن خودش نباشه و خلاقیتش رو ارتقا بده.

حامد توکلی: کتاب Steal Like an Artist «مثل یک هنرمند بدزدید» آستین کلئون رو دیدین دیگه؟

خود نویسنده می‌گه یه روزنامه برداشتم، همه جا رو سیاه کردم و فقط کلمه‌های مهم رو نگه داشتم که خودشون یه جمله تشکیل می‌دادن. این رو تو بلاگم گذاشتم. یکی گفت داری از فلانی کپی می‌کنی، ۲۰ سال قبل از تو این کار رو کردن. رفتم دیدم یکی دیگه تو سال ۱۹۱۵ و خورده‌ای این کار رو کرده. بعد دیدم اون هم از خودش نبوده، از یه فیلسوف دیگه تو سال ۱۹۱۰ گرفته. بعد دیدم اون هم از خودش نبوده و این کانسپت برمی‌گرده به قرن ۱۷ و ۱۸.

اون اولی هم از کی کپی کرده، خدا می‌دونه. یه جمله‌ای از یه نفر شنیدم که خیلی برام جالب بود: «فقط خداست که خلق می‌کنه، ما باید فقط کپی کنیم.» ما اول کار کپی می‌کنیم.

امین آرامش: بله دیگه، آدم با کپی کردن یاد می‌گیره. همون کپی کردن هم واقعاً بخشی از خلاقیته که با اضافه کردن یه چیزی، یه خلاقیت جدید می‌سازه.

پس تو یه سال، چند تا حوزه مختلف رو تست کنه، یه پروژه واقعی تو هر کدوم انجام بده، بعد اونی که بیشتر باهاش حال کرد رو ادامه بده.

حسام توکلی: به نظرم خلاقیت هم باید رشد پیدا کنه. چون تو مدرسه، حداقل سیستمی که الان هست، معلم میاد (مثلاً معلم فیزیک)، سؤال رو می‌ده، راه حلش رو هم می‌گه و می‌گه اگه به این سؤال خوردین، با این راه حل برید. اما این سیستم اشتباهیه و خلاقیت رو کور می‌کنه.

اگه همون سؤال رو جلوی شما بذاره و بگه سه چهار راه دارید، ببینید کدومش سریع‌تره، اون‌وقت خلاقیت شما رشد پیدا می‌کنه.

حامد توکلی: من همیشه این ایده رو داشتم که یه کلاسی باشه، دانش‌آموزا بیان بشینن، معلم بگه می‌خوایم یه سوپرمارکت بزنیم و براش یه مارکتینگ خوب انجام بدیم. به نظرتون چه نکته ویژه و خلاقانه‌ای می‌تونیم توش قرار بدیم؟ هر کی بیاد یه طرحی بده. این خودش مهارت حل مسئله‌ست.

حسام توکلی: با یه عزیزی به اسم هرمس صحبت می‌کردیم که تو یکی از دانشگاه‌های آمریکا درس می‌داد. می‌گفت ما اینجا برای بچه‌های ۸ ساله یه کلاس رایگان داریم که در مورد خلاقیت صحبت می‌کنیم. مثلاً می‌گیم بطری رو می‌ذاری رو میز، ممکنه دستت بخوره بیفته، یه حالتی طراحی کن که آب نریزه. یا مثالی که اون موقع زد این بود که توسترها زیرشون داغ می‌شه و میز رو می‌سوزونه. چه پیشنهادهایی دارید که این اتفاق نیفته؟ کل دانش‌آموزا می‌رن ایده‌هاشون رو می‌دن. این کار می‌تونه خلاقیت دانش‌آموز رو بالا ببره و شاید دو روز دیگه یه کسب‌وکاری راه بندازه.

امین آرامش: و یه مسئله واقعیه که یه جواب درست نداره و آدم باید بره و سعی کنه…

حسام توکلی: آره، دنبال جواب‌های زیادی می‌گردن و این خلاقیت واقعیه.

امین آرامش: دقیقاً، نکته‌ای که گفتی همینه که نظام آموزش رسمی اصلاً خلاقیت‌کُشه. می‌گه یک راه درست هست، اونم اینه، همینو یاد بگیر و اجرا کن.

حامد توکلی: دقیقاً. من یه معلم هندسه دارم که همیشه می‌گه چرا تو راه‌حل‌هایی که من می‌گم رو نمی‌نویسی و همه‌ش میری سراغ راه‌های عجیب و غریب؟ در مورد هرمس و داستانی که گفتم، می‌گفت این کلاس رو هم برای ۸ ساله‌ها می‌ذاره، هم برای ۵۰-۶۰ ساله‌ها و هم برای دانشجوها. برای همه می‌ذاره و یه جورایی مهارت حل مسئله‌ست. حسام توکلی: طوری برای همون ۸ ساله ساده یاد می‌ده که همون مطلب رو می‌تونه با همون سادگی به کسی که تو دانشگاهه هم یاد بده. می‌گن محتوا رو طوری بساز و ساده یاد بده که اگه یه بچه ۵ ساله هم اومد بتونه یاد بگیره. مادربزرگت فکر کنم تو اون مثال بود. بتونی یادش بدی.

امین آرامش: خب گفتیم که خانواده که این‌جوری بودن، پس تو مدرسه درس‌خون نیستید؟

حسام توکلی: نه، درس‌خون نیستیم.

امین آرامش: ولی مقاطع رو همین‌جوری میرین جلو. تو مدرسه هستین ولی درس‌خون نیستین. رشته‌تون هم الان ریاضیه.

حسام توکلی: بله بله.

امین آرامش: برخوردتون با همکلاسی‌ها چطوره؟ چقدر حرف مشترک دارین؟ اون‌ها چطور به شما نگاه می‌کنن و شما چطور به اون‌ها؟

حامد توکلی: ما معمولاً مسائل کاری رو تو مدرسه مطرح نمی‌کنیم. خیلی عادی هستیم و رفاقت خوبی با بچه‌ها داریم. بعضی وقت‌ها در مورد مسائل تکنولوژی و این‌ها با هم صحبت می‌کنیم.

امین آرامش: بچه‌های دیگه هم‌سن شما چقدر مثل شما هستن؟

حسام توکلی: یه نفر تو هر کلاس یا یک نفر بین ۲۰-۳۰ نفر.

حامد توکلی: حدود ۴-۵-۶ نفر هستن که تو این زمینه‌ها فعالن. ولی مثلاً به یکی‌شون می‌گی فلان آموزش رو بفرست، می‌گه باشه. بعد می‌گم خب الان یه پیام یادآوری بفرست. وقتی می‌بینم طرف یه ماه دیگه پیام رو می‌فرسته، خب معلومه اراده نداره. اون اراده یادگیری فکر کنم تو هر ۳۰ تا ۵۰ نفر، فقط یکی دو نفر باشن که داشته باشن.

حسام توکلی: آره، این نسبت واقعاً خیلی پایینه متأسفانه.

امین آرامش: البته در مورد این بارها تو «کارنکن» حرف زدیم. حالا بریم جلوتر، هنوز به بخش‌های جذاب‌تر داستان شما نرسیدیم. ببینید، اگه قرار باشه نظام آموزش رسمی و دانشگاه تهش ما رو به درآمد و رضایت شغلی برسونه، ما نمی‌گیم اون مسیر بده، می‌گیم اون تنها مسیر نیست.

نکته اینه که آدم‌ها اصلاً تو این مسیرهای دیگه نمی‌رن. یک درصد یا دو درصد آدم‌ها فقط تو اون مسیرن. این خیلی چیز عجیبی‌یه. فکر کنید دو تا مسیر برای رسیدن به یه جایی دارید، همه از این مسیر می‌رن. خب چرا این مسیر دیگه رو تست نمی‌کنین?

حامد توکلی: واقعاً یه مسیر ثابتی جلوتون قرار دادن، گفتن برو درس بخون، درس بخون، درس بخون… بعد مدیر مدرسه میاد در مورد آینده صحبت کنه، خیلی حس می‌کنه آدم آینده‌نگریه. مدیر راهنمایی‌مون می‌گفت بچه‌ها اگه مدرسه نمونه دولتی قبول نشید، آینده‌تون تباهه. فقط باید قبول بشید که بتونید تو کنکور موفق بشید و اگه کنکور موفق بشید، زندگیتون ساخته شده. ما همه‌ش به این حرف‌ها گوش نمی‌کردیم.

امین آرامش: و چه حرف بدی هم گفته می‌شه که با واقعیت هم تطابق نداره. این‌جوری نیست که آدم‌هایی که دانشگاه می‌رن… فقط یه راه نیست اصلاً. ای کاش همین بود، ای کاش هر کسی که دانشگاه قبول می‌شد دیگه خیالش راحت بود. ولی واقعیت این نیست. حتی بهترین دانشگاه هم دیگه تضمینی نیست. خانواده‌ها فکر می‌کنن فقط کافیه قبول شی. نمی‌دونم، انقدر در این مورد حرف زدیم که به نظرم تکرار نکنیم. خیلی پدیده عجیب‌غریبیه واقعاً. این همه راه هست ولی خانواده‌ها سراغش نمی‌رن. خیلی عجیب‌غریبه.

امین آرامش: اوکی، شما بعد از چندین بار تلاش تو اون جایزه دیجی‌کالا که جایزه نگرفتین، یه روزی جایزه گرفتین. و الانم چند ماهی گذشته از زمانی که اون درآمد دلاری قبلی‌تون به خاطر فوت اون بنده خدا متوقف شد. بعدش چی شد؟

حامد توکلی: بعد از اون ماجرا، یه داستان کوچیک هم این وسط بگم. ما تو دیجی‌کالا خیلی فعال بودیم. وقتی داشتیم تو طراحی سه‌بعدی کار می‌کردیم، دیجی‌کالا یه مسابقه “بازگشت به مدرسه” گذاشته بود که سه تا آیپد جایزه می‌داد. گفتیم بذار این رو هم تست کنیم. من دقیقاً در حال طراحی محصولات اپل بودم و داشتم آیپد رو طراحی می‌کردم که یهو حسام گفت ببین ما برنده شدیم! صحنه خیلی عجیبی بود.

حسام توکلی: من نشسته بودم و تو گوشی‌م بودم که اعلام نتایج قرعه‌کشی آیپد رو گذاشتن. یه لحظه اسم و نام کاربری خودمون رو دیدم. سرم رو که آوردم بالا دیدم حسام داره آیپد طراحی می‌کنه! خیلی داستان جالبی بود.

حامد توکلی: ما آیپد رو یه ماه استفاده کردیم، بعد فروختیمش و پولش رو دادیم قلم نوری و قطعات سیستم خریدیم.

حسام توکلی: کلاً ما از اول کار، حتی تا الان، همین‌طوری بودیم؛ هر چی پول درآوردیم خرج کارمون کردیم. سیستم خریدیم، قلم نوری گرفتیم، موس گرفتیم این خیلی چیز جذابیه.

امین آرامش: دارین زیر ساخت فراهم می‌کنید، هنوز اول کار هستین.

حامد توکلی: به خاطر عشق و علاقه‌ایه که داریم. ما خیلی به تکنولوژی علاقه داریم؛ به میکروفون، دوربین، همه چیز. کلاً تمام خریدهامون تو همین حوزه تکنولوژی بوده.

امین آرامش: خب عالی. اولین پروژه‌ای که خودتون به صورت دلاری گرفتین چی بود؟

حامد توکلی: یه پروژه طراحی سه‌بعدی بود که گفتیم توش کلی شکست خوردیم.

حسام توکلی: یه چیزی رو جلوتر توضیح بدیم. بعد از اون جایزه دیجی‌کالا که گرفتیم، حدوداً یک سال و نیم پیش بود. طراحی سه‌بعدی رو ادامه دادیم ولی خیلی بهش علاقه نداشتیم. ما یه استانداردی برای خودمون داشتیم که تو هر حوزه‌ای میریم باید به تهش برسیم، دوست داشتیم بهترین باشیم. ولی طراحی سه‌بعدی هر چی جلوتر می‌رفت، خروجی کارمون اصلاً به دلمون نمی‌نشست، خوب و جذاب نبود.

حامد توکلی: شکستی هم که دوباره تو این راه خوردیم، از بقیه بزرگ‌تر بود و همین چند ماه اخیر اتفاق افتاد؛ یه پروژه کاراکترسازی بود. یه نفر به اسم کِلسی کروزبی اومد گفت من ۵ تا کاراکتر می‌خوام. این اولین پیشنهاد خارجی بود که از طریق خودمون گرفته بودیم. ما تو این پروژه یه سری اشتباهات داشتیم که برامون درس شد و می‌تونم در موردشون بگم. گفته بود چهار پنج تا عکس هست و کاراکترهاشون رو بزنید.

ما گفتیم یکی رو خودمون می‌زنیم، یکی رو هم می‌دیم به دوستمون. اونی که دادیم به دوستمون، انگار اونی که دادیم به دوستمون فرص کار بود و ما هم خیلی جدی نگرفته بودیم.

حسام توکلی: همین‌طوری گفتیم یه چیزی بزن. اولش تست بود؛ ۳ روز کار می‌کردی و خروجی رو می‌فرستادی، اگه خوب بود ادامه می‌دادی. ما با اینکه اولین پروژه‌مون بود، جدی نگرفتیم و پروژه پرید. این اولین سفارش کارمون بود که از دست رفت.

حامد توکلی: یه اشتباه تو پیام‌هامون داشتیم که گفتیم ما و دوستمون به شما اعتماد نکرده. این رو که گفتیم، همه‌چیز به هم خورد و پروژه کلاً کنسل شد. چون مسئله اعتماد خیلی مهمه و هندیا اصلاً ندارن. ما خیلی جدیداً روی این موضوع کار می‌کنیم و می‌تونیم جلوتر در موردش صحبت کنیم.

امین آرامش: من جلوتر یه سؤال ازتون می‌پرسم که شما اساساً یه پروژه رو چطور می‌گیرین، چون دوست دارم به همین بحث درآمد برسیم.

حسام توکلی: خیلی چیزهای دیگه هم این وسط بود. فکر کنم بحث کانال یوتیوب جا افتاد. وقتی طراحی سه‌بعدی رو پیش می‌بردیم، گفتیم یه کانال یوتیوب بزنیم و در مورد پروژه‌های قبلی (پروژه‌های دلاری) و تجربیات بدی که خودمون و برادرمون داشتیم، ویدیو بسازیم. برای این کار رفتیم دوربین آلفا سون اس ۲ که قدیمی بود و لنز زایس اجاره کردیم، استودیو تو خونه چیدیم، دو تا نان‌لایت ۶۰ خریدیم و گذاشتیم بالای استودیو. نمی‌دونم کانال یوتیوب ما رو دیدید یا نه؟

امین آرامش: نه متأسفانه.

حسام توکلی: شروع کردیم در مورد تجربه پروژه آمریکایی صحبت کردیم. این کار یوتیوبری به ما دید وسیع‌تری در مورد ادیتینگ داد؛ اینکه کارفرما واقعاً از کار چی می‌خواد، یه یوتیوبر از کار ادیتینگ چی می‌خواد.

حامد توکلی: برندسازی خوبی هم برامون بود. از نتایجش بخوام بگم، فکر کنم ۶ تا ویدیو ساختیم و در حال حاضر ۱۵۰۰-۱۶۰۰ سابسکرایبر داریم. ویدیوها میانگین ویوشون ۳۰۰۰ تاست، ۱۰ هزار تایی هم داریم. این مال یک سال و نیم پیشه و خیلی هم وقت نذاشتیم. اینکه محتوا در مورد یوتیوب بود، ما رو به این سمت آورد که خودمون رو معرفی کنیم، بگیم کی هستیم و چی داریم. یوتیوب خیلی بهمون کمک کرد.

حسام توکلی: می‌خواستم بگم که ما یوتیوب و حتی یوتیوبر شدن رو هم امتحان کردیم. و الان فکر کنم می‌تونیم برسیم به اولین پروژه‌های جدی‌تر.

امین آرامش: بگو اولین پروژه‌ای که خیلی جدی‌تر شد.

حامد توکلی: این پروژه برمی‌گرده به همون زمانی که درگیر طراحی سه‌بعدی بودیم. برادرمون، هادی، اومد یه ویدیویی نشون داد؛ مصاحبه فرانک لمپارد با استیون بارتلت بود. استیون بارتلت یکی از بهترین پادکسترهاست. ادیت ویدیو رو که نگاه کردیم، گفتیم واو! عجب ادیتی زده! چون تو دنیای ادیت، پادکست «Diary of a CEO» (خاطرات یک مدیرعامل) واقعاً یه برند سرآمده. هادی ویدیو رو نشون داد و گفت چقدر کارشون خفنه. بعد گفت یه آگهی شغلی زده. شرایط آگهی این بود: باید بالای ۱۸ سال باشی، باید تو انگلیس به صورت حضوری کار کنی. ما هیچ‌کدوم از این شرایط رو نداشتیم و ۴۵۰ نفر هم برای این موقعیت شغلی اپلای کرده بودن. ما حتی نمونه کار هم نداشتیم. اینکه چطور توش استخدام شدیم رو حالا حسام توضیح می‌دم.

حسام توکلی: یه کم پریدیم وسط بحث و نظم به هم خورد. یه تیکه جا موند: ما بعد از اینکه دیدیم تو طراحی سه‌بعدی موفق نشدیم، اون رو کنار گذاشتیم و تصمیم گرفتیم برگردیم سراغ ادیتینگ. حدود ۶ ماه پیش بود که داشتیم سبک ادیت «Diary of a CEO» یا همون استیون بارتلت رو می‌دیدیم و خیلی برامون جذاب شد. ادیتورش، آنتونی اسمیت، برای هالیوود و مارول کار کرده و تو تریلرهای پادکستش از افکت‌های سینمایی، کات‌های خاص و میکس آهنگ‌های عجیب و درجه یک استفاده می‌کنه.

حامد توکلی: این پایان اون دوره گشتن ما بود؛ بالاخره چیزی که دنبالش بودیم رو پیدا کردیم. حدود ۶ ماه قبل از اینکه دوباره جدی وارد ادیتینگ بشیم، تمام این تجربیات رو کنار هم گذاشتیم. گفتم من دارم این کار و اون کار رو می‌کنم، دیگه از طراحی سه‌بعدی خسته شدم. چقدر تو ادیتینگ کار می‌کردم و چقدر اون حوزه خوب بود! با اینکه خیلی‌ها می‌گن همه حوزه‌ها رو تجربه کن و آخرش یا اولی رو انتخاب می‌کنی یا آخری رو، من همون وسط گفتم ادیتینگ می‌تونه آینده من باشه.

حسام توکلی: از اول قصدمون انیمیشن‌سازی بود، تجربه‌ش کردیم، ولی در نهایت فهمیدیم که به ادیتینگ علاقه داریم.

حسام توکلی: حالا می‌تونیم در مورد پروژه استیون بارتلت صحبت کنیم.

حامد توکلی: این پروژه جلوی ما بود، هیچ‌کدوم از شرایطش رو نداشتیم و ۴۵۰ نفر دیگه هم بودن که حداقل یه مزیت نسبت به ما داشتن. ما هیچ شانسی برای قبول شدن نداشتیم. الکس بنایان، نویسنده کتاب «در سوم»، که ما یه تجربه همکاری ادیتینگ هم باهاش داشتیم، یه جمله خیلی جالبی می‌گه. اون دو سه سال رفته سراغ بیل گیتس، لری کینگ، لیدی گاگا و کلی آدم موفق دیگه و راز موفقیتشون رو پرسیده.

حسام توکلی: به یه نتیجه‌ای رسیده: مسیرهای موفقیت مثل یه کلاب شبانه می‌مونه که ۳ تا در داره.

حامد توکلی: در اول، در VIP هست که سلبریتی‌ها و افراد خاص ازش وارد می‌شن. در دوم، یه صف خیلی طولانی از مردمه که باید بری ته صف وایستی تا بتونی وارد بشی (موفقیت). و در سوم، درِ خلاقیته؛ اینکه پنجره رو بشکونی.

حسام توکلی: از آشپزخونه یا کوچه پشتی بری داخل. جامعه و مدرسه به ما می‌گن فقط راه اول یا دوم وجود داره: یا تو خانواده پولدار به دنیا میای و موفق می‌شی، یا تو خانواده فقیر هستی و باید هزار جور درس بخونی و بری دانشگاه شریف و دکتر بشی تا موفق شی. ولی الکس بنایان می‌گه یه راه سومی هم هست.

حامد توکلی: که راه خلاقیته، راهی که باید یه کار ویژه انجام بدی. همه ویدیو ادیت می‌کنن، ولی من این‌جوری ادیت نمی‌کنم. من متفاوتم، خلاقیت دارم، کاری می‌کنم که مشتری من رو بخواد.

امین آرامش: اجرای همین رو فکر می‌کنم در مورد همین کیس که ۴۵۰ نفر اپلای کرده بودن، احتمالاً شما انجام دادی و موفق شدی. چیکار کردین؟ بگو الان سر همین کیس که هیچ‌کدوم از شرایط رو نداشتین.

حسام توکلی: بله، این‌طوری بود که اون آگهی استخدام گفته بود همه افرادی که می‌خوان اپلای کنن باید یه پروژه تست برای ما بزنن. باید روی یکی از اپیزودهای استیون بارتلت (که فکر کنم مشخص هم بود) تریلر می‌ساختن تا ببینن کی بهتر می‌زنه. می‌خواستن فکر کنم ۱۱ تا نیرو استخدام کنن، چون شرکت خیلی بزرگی دارن. نکته جالب اینه که از انتشار اون آگهی استخدام ۶ ماه گذشته بود و احتمالاً تا اون موقع نیروها رو هم استخدام کرده بودن.

حامد توکلی: حالا این ایده به ذهن برادر بزرگ‌ترمون و حسام رسید که ما خودمون رو تو استودیو پادکست اون‌ها قرار بدیم. تجهیزات خیلی خفنی نداشتیم، حتی پرده سبز هم نداشتیم.

صرفاً یه پرده خاکستری پشتمون بود. نشستیم، دوربین رو جلوی خودمون ست کردیم، نورها رو تنظیم کردیم؛ یه نور رو کلوینش رو کمتر کردیم تا سینمایی‌تر و نارنجی‌تر بشه، یه سمت هم سفیدتر، دقیقاً مثل شرایط اتاق پادکست خودشون. همه این‌ها رو کاملاً کپی کردیم و با روتوبراش ال (که خیلی سخت و طاقت‌فرسا بود) این کار رو درآوردیم.

حسام توکلی: بذار در مورد ایده اولیه‌ش بگم. ما اول خواستیم ویدیو رو بسازیم، دیدیم دو تا راه داریم. اولین چیزی که به ذهنمون رسید این بود که بریم یکی از اپیزودهای موجود رو دانلود کنیم و براش تریلر بزنیم. اما اینجا بود که ایده خلاقانه به ذهنمون رسید: چرا من با استیون بارتلت پادکست برگزار نکنم؟ چرا پادکست من با حضور استیون بارتلت نباشه؟ همین شرایط رو ایجاد کردیم و فیلمبرداری کردیم. سر فیلمبرداری اصلاً متن نداشتیم. همین‌جوری هادی گوشی رو باز می‌کرد، پادکست رو می‌دید، مثلاً یه تیکه‌ش رو می‌گفت؛ مثلاً می‌گفت من اصلاً بیزنسی نداشتم که ۹۰ درصدش رو از دست بدم. همین‌ها رو گفتیم.

امین آرامش: تو قاب تصویر خودتون رو با یه بخشی از اون پادکست میکس کردین؟

حسام توکلی: یه سری متن‌ها رو از پادکست درآوردیم و وسطش ری‌اکشن و صدای استیون بارتلت رو اضافه کردیم.

حامد توکلی: یه نکته دیگه هم این بود که تو این متن، داشتیم خودمون رو هم معرفی می‌کردیم؛ می‌گفتیم من ویدیو ادیتورم، تامنیل دیزاین می‌کنم و این کارها رو انجام می‌دم. در کنار هدف اصلی، یه هدف مخفی هم داشتیم که خودمون رو معرفی کنیم.

امین آرامش: از پنجره سوم وارد شدین، پنجره رو شکستین و از اون در سوم رفتین تو.

اینجا رو من بگم؟بله دقیقاً. حالا داستان رسوندن این ویدیو به استیون بارتلت از طریق آنتونی اسمیت (ویدیو ادیتورشون) خودش یه ماجرایی داره.

امین آرامش: چه‌جوری رسوندید؟

حسام توکلی: اینجا رو من بگم؟ آنتونی اسمیت و کل تیم ۳۰ نفره‌شون تو لینکدین فعالن، ولی واقعاً جواب پیام‌ها رو نمی‌دن و کانکشن‌ها رو قبول نمی‌کنن. باید یه مسیری رو طی می‌کردی. کلی لایک کردیم، کامنت گذاشتیم، استوری و پست کردیم، ولی آخرش توجهی نکردن. تو لینکدین اگه می‌خوای با آدم بزرگی ارتباط بگیری، اول باید بری پست‌هاش رو لایک کنی، کامنت بذاری، ری‌پست کنی. ما این کارها رو کردیم ولی باز هم توجه نکرد.

حامد توکلی: پس دوباره به طرح اول رسیدیم: یه کار فوق‌العاده شگفت‌انگیز بزنیم که خودشون بیان سراغمون.

حسام توکلی: بعد از دو هفته کار شبانه‌روزی روی ویدیو (واقعاً طول کشید چون من فقط کات زدن بلد بودم و حالا می‌خواستم یه ادیت سینمایی بزنم، با متن‌ها بازی کنم، رنگ‌ها رو درست کنم و…)، یه سری کارهای جالب هم انجام دادیم؛ مثلاً با هوش مصنوعی فتوشاپ، میکروفون‌ها و استودیوشون رو از خود فرد جدا کردیم. پروسه‌های چندین روزه بود تا بتونیم خودمون رو به بهترین شکل اونجا قرار بدیم. حالا بریم سراغ پست کردنش.

حسام توکلی: ویدیو رو تو لینکدین، تو اکانت من پست کردیم. متن و کامنت گذاشتیم و آنتونی اسمیت و خود استیون بارتلت رو منشن کردیم. یه روز گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد. چون اکثر پست‌ها تو لینکدین همون روز اول بازدید و لایک می‌خورن، احساس کردیم این کار هم مثل شکست‌های قبلی شکست خورده.

حامد توکلی: ولی روز دوم یهو دیدیم آنتونی اسمیت اومد کامنت گذاشت: “اوه مای گاد، روز منو ساخت!” بعد یه کامنت دیگه: “هفته منو ساخت!” اصلاً یه چیز عجیب!

امین آرامش: ویدیوی دیگه‌ای ازش درست کردین؟

حامد توکلی: نه، همون بود. تو همون کامنت‌ها. بعد اومد پست ما رو ری‌پوست کرد.

حسام توکلی: متنی که من گذاشته بودم… خلاصه، این تریلر که اول به ما توجه نمی‌کرد، وقتی ویدیو رو گذاشتیم و روش کار کردیم، خودش اومد ری‌پوستش کرد و نوشت: “Well done team. Tech, very good.”

حامد توکلی: خیلی‌ها هستن که می‌خوان مثل «Diary of a CEO» براشون ادیت کنیم؛ سبکیه که خیلیا دوستش دارن. از طریق ری‌پوست آنتونی اسمیت و بعدش کامنت‌های استیون بارتلت (که اون هم خودش یه داستان داره؛ قبلش یه پست گذاشته بودیم که استیون، ما می‌خوایم بیایم تو تیمت. یه پلن و نقشه داشتیم. بعد از آپلود ویدیو، استیون رفت سراغ اون پست قبلی و کامنت گذاشت که آره دیدمش، خیلی کنجکاو شدم و… بعد رفت ویدیو اصلی رو دید و اونجا کامنت گذاشت)، توجه زیادی جلب شد. استیون بارتلت که معمولاً فقط برای بیل گیتس و امثال اون کامنت می‌ذاره، اومد دو بار برای ما تو لینکدین کامنت گذاشت.

حسام توکلی: پیجش حدود ۱.۷ میلیون فالوور داره و این اتفاق بی‌سابقه بود. دیده بودم کسای دیگه هم ویدیوهای مشابهی ساخته بودن، ولی تیمشون هیچ محلی به اون‌ها نذاشته بود. ری‌پوست آنتونی اسمیت (که خودش شاید ۷ هزار فالوور داره) ۲۵۰ تا لایک و کلی بازدید برای پست ما آورد. نمی‌دونم ارتباطاتش چطور بود. اون روز لینکدین ما منفجر شد. کامنت پشت سر هم می‌اومد: “بیا من تو رو می‌خوام”، “بیا برا من ادیت بزن”.

حامد توکلی: جک سیلوستر، منیجر کل «Diary of a CEO»، کامنت گذاشت: “بریم شروع کنیم کارو”. ما یه جورایی ترسیدیم!

حامد توکلی: حالا لینکدین… اصلاً تو این پادکست بهش اشاره نکردیم. اکانت لینکدین من به خاطر پست اولی که ۱۳۰ هزار ایمپرشن و ۲۰۰۰ لایک خورد، بسته شد. یه بار دیگه سر یه دوره که یه پیام تکراری رو به ۴۰ نفر دادیم، فکر کرد رباتیم و دوباره بسته شد. و نهایتاً تو همین مدت اخیر هم دوباره بسته شد. کلاً لینکدین اکانت‌ها رو می‌بنده.

حسام توکلی: ما ترسیدیم نکنه اصلاً این اکانت هم بسته بشه. این کامنت‌ها اومدن، کلی مشتری گفتن ما این سبک ادیت رو می‌خوایم، چون ادیت خیلی جذابی بود.

امین آرامش: این ماجرا مال چند وقت پیشه؟ این پست لینکدین.

حسام توکلی: دو سه ماه پیش.

امین آرامش: یعنی از دو سه ماه پیش با همین پست و همین استراتژی، یهو کلاً ورق برگشت. خیلی جالبه، خب بعدش چند تا پروژه گرفتین؟

حسام توکلی: حدود ۵۰ تا جواب مثبت گرفتیم.

امین آرامش: عجب! واقعاً عجیب‌غریبه. این هم با همون یه پست لینکدین؟

حسام توکلی: بله. یه دلیل کوچیکش هم این بود که مخاطبای پادکست «Diary of a CEO» خیلی‌هاشون این سبک ادیت رو دوست دارن. بازار پادکست هم خیلی داغه و همه دارن واردش می‌شن، مثل همین مارک منسون که می‌خوایم در موردش توضیح بدیم. مخصوصاً تو آمریکا و انگلیس. مخاطب‌ها این ادیت شبیه «Diary of a CEO» رو دوست داشتن و به خاطر همین ۵۰ تا سفارش کار گرفتیم.

امین آرامش: چند تاش رو قبول کردین؟

حسام توکلی: فکر کنم ۸، ۹، ۱۰ تا یا شایدم بیشتر قبول کردیم و براشون صف بستیم. گفتیم بذاریم نمونه کار بگیریم و ارتباطاتمون رو گسترش بدیم، یعنی افراد زیادی رو بشناسیم. با چند تاشون قبول کردیم.

حامد توکلی: حالا یه داستانی که هست، ما یه تکنیکی زدیم به اسم “مشتری فرضی”. این رو بخوام بازش کنم، از دو سال پیش همه جا این تکنیک رو می‌زدیم؛ برای کاله، برای خیلی چیزهای مختلف زدیم و اکثراً جواب نمی‌داد، تا آخرین بار که روشش جواب داد و اون استیون بارتلت بود. ما همون تکنیک مشتری فرضی رو استفاده کردیم. گفتیم طرف نه می‌خواد ما رو استخدام کنه، نه علاقه‌ای داره، ولی ما داریم خودمون رو بهش تحمیل می‌کنیم که من می‌خوام ویدیوی تو رو ادیت کنم.

حسام توکلی: تو کارهای قبلی‌مون با مشتری فرضی، مثلاً برای یه یوتیوبری که فکر کنم ۲ میلیون سابسکرایبر داشت، یه ویدیوش رو ادیت زدیم و فرستادیم.

برای افراد دیگه‌ای هم ادیت زدیم و فرستادیم ولی جواب نداد. اما اینجا یه کم متفاوت بود. وقتی تکنیک مشتری فرضی رو استفاده کردیم، یه خلاقیتی هم بهش اضافه کردیم؛ همین که خودم تو پادکست بودم. یعنی می‌تونستیم روی تریلر یه اپیزود عادی ادیت بزنیم، ولی ما اومدیم مشتری فرضی رو با خلاقیت نشون دادیم. تو اون ویدیویی که ساختیم، در مورد ادیتینگ صحبت کردیم و همه چیز برنامه‌ریزی شده بود.

حامد توکلی: حتی حسام یه بار دیگه همین تست رو زد و روی یه پروژه دیگه با روشی متفاوت این کار رو کرد. این تکنیک رو می‌شه تو هر چیزی به کار برد. مثلاً تو سئو، شما می‌تونید تو وبلاگ شخصی خودتون، یه پستی رو تو صفحه اول گوگل بیارید و بگید من تو زمینه شما این کار رو کردم، پس می‌تونم برای شما هم انجام بدم.

حسام توکلی: حالا من دقیقاً نمی‌دونم، چون تو سئو به خود سایت هم ربط داره و یه کم سخت‌تره.

امین آرامش: ولی به نظرم همین طرز فکر درسته که به جای اینکه فقط بگی من این توانمندی‌ها رو دارم، یه چیزی بهش نشون بدی و بگی ببین، این هست.

حامد توکلی: بله، جاستین ولش یه صحبتی داره که می‌گه نگید من می‌خوام اپلای کنم یا می‌خوام بیام برا شما کار کنم. بگید من لیاقتش رو دارم و نشون بدید که لیاقت دارید.

حسام توکلی: چه حرفی می‌زنه؟می‌گه “Show, don’t tell” (نشون بده، نگو). به جای اینکه بگید من کار ندارم و منو استخدام کنید، توانمندی‌تون رو نشون بدید. این بهترین راه برای گرفتن کاره.

امین آرامش: در نهایت با چند تا از اون‌ها دارین کار می‌کنین و ادامه دادین؟ با کیا کار می‌کنین؟

حامد توکلی: در حال حاضر با چهار پنج تاشون داریم ادامه می‌دیم.

امین آرامش: با چند تاشون ساعتی کار می‌کنین مثل قبل؟ یا بر اساس هر ویدیو؟

حسام توکلی: من استخدامی کار می‌کنم، حامد ساعی. الان مدل‌های مختلف داریم؛ با پکیج‌بندی، با ساعتی.

امین آرامش: یعنی الان کار مشترک نمی‌کنید؟ هر کدوم کارفرمای مختلف دارین؟

حامد توکلی: بله، کارفرمای مختلف. می‌تونیم در مورد «Diary of a CEO» بگیم.

امین آرامش: بگو. خب مثلاً با اون‌ها در قالب هر ویدیو کار می‌کنین؟

حامد توکلی: ساعتیه. روی ۴-۵ تا ویدیو کارهای مختلف انجام دادیم.

امین آرامش: ساعتی چقدره اون؟

حسام توکلی: برای اون پروژه، چون هدفمون ساخت پورتفولیو بود و مشتری مهمی بود، نرخ پایین‌تری پیشنهاد دادیم؛ ۱۰ پوند در ساعت. (اینم نکته مهمیه که خوب شد گفتید). گفتیم ما الان پورتفولیو نداریم و باید جمع کنیم. کارگردان پادکست «Diary of a CEO»، بهترین پادکست انگلیس و شاید دومین یا سومین پادکست دنیا، اومده گفته بیا استخدامت کنم. من گفتم باشه. ولی پرسید نمونه کار داری؟ پورتفولیو داری؟ ما موندیم چی بگیم.

امین آرامش: خب چی گفتی بهش؟

حسام توکلی: فقط یه ویدیو داشتیم که اون هم اصلاً تو یوتیوب آپلود نشده بود. تو مرحله اول گفتیم ما باید حتماً این پروژه «Diary of a CEO» رو بگیریم و پیشنهادمون ۱۰ پوند در ساعت بود تا پروژه جور بشه. بعداً یه جوری نرخمونو سر هر مشتری جدید، ۲ دلار یا ۲ پوند اضافه می‌کردیم و این رو تصاعدی بالا می‌بردیم. حالا می‌خوام در مورد فعالیت فعلی‌مون بگم.

حامد توکلی: یه کار دیگه حسام تو لینکدین انجام داد که دوباره با تکنیک مشتری فرضی بود. یه فردی بود که پستی گذاشته بود و سه تا ویدیو رو مقایسه کرده بود؛ یکی ۲۰ هزار ویو، یکی ۱۰۰۰ تا، یکی ۲۰۰۰ تا. توضیح داده بود که چطور اون ویدیوی ۲۰ هزارتایی موفق شده.

حسام توکلی: اون طرف خیلی طرفدار «Diary of a CEO» بود و با گریس اندرو (فکر کنم فامیلیش این بود)، که وایرال منیجر «Diary of a CEO» هست و تو سوشال مدیا هم فعاله (حدود ۶۰ هزار فالوور لینکدین داره)، مصاحبه کرده بود در مورد اینکه ویدیوهای «Diary of a CEO» چطور ساخته می‌شن.

ما برای اینکه کار این فرد رو بگیریم، چند تا پست براش گذاشتیم، پست‌هاش رو لایک کردیم و کامنت گذاشتیم. بعد یه پست طراحی کردیم که سه تا ویدیو از مصاحبه با گریس اندرو رو نشون می‌داد؛ یکیشون ۱۰۰۰ تا ، یکی ۲۰۰۰ تا و اون یکی ۲۵۰ هزار تا بازدید خورده بود. این فرد صاحب پادکست «Creator Playbook» بود و اسمش کالم ام‌سی‌دانل بود.

حامد توکلی: یه نکته در مورد طرز فکرمون بگم. ما تو این کارها با مشتری که جلو اومدیم، گفتیم تو یکی دو ماه اول فقط می‌خوایم پورتفولیو ببندیم. یعنی مثلاً ۲۰ دلار بده یا ۳۰ دلار. گفتیم هدفمون بستن پورتفولیوئه، نه پول برامون مهمه نه چیز دیگه. فقط می‌خوایم اسم‌های بزرگ رو بیاریم تو کارنامه‌مون و نمونه کار بزنیم. آدم باید این رو تو ذهنش داشته باشه که فقط هدف کسب درآمد نیست. فکر کنم نصف انرژی‌مون رو گذاشتیم روی گرفتن کار.

حسام توکلی: پستی که گذاشتیم، یه کاری کردیم که خودش بیاد پیشنهاد بده. این خیلی حرفه‌ای‌تره. تو لینکدین شما پست می‌ذاری. تو سایت‌های آپ‌ورک و فایور، شما میری دنبال کار.

امین آرامش: پلتفرم‌های گرفتن کار فریلنسری.

حسام توکلی: بله. اونجا شما میری دنبال کار. اما وقتی کارفرما بیاد دنبال شما، می‌تونی نرخ رو ببری بالا و کلاس بذاری. این کار رو تو لینکدین می‌شه انجام داد.

حسام توکلی: ما براشون نمونه کار درست می‌کنیم.

امین آرامش: دقیقاً همین استراتژی که بهشون نشون می‌دی شما این کاره‌اید.

حسام توکلی: ما نشون می‌دیم این کاره‌ایم، ولی نمی‌گیم من می‌خوام ویدیوی تو رو ادیت کنم، اون میاد پیشنهاد می‌ده. یعنی ما یه پلنی می‌سازیم، با ایده مشتری فرضی، یه کاری برای اون فرد می‌سازیم و تو لینکدین پست می‌کنیم. نمی‌گیم می‌خوایم ادیتورش بشیم، کاری می‌کنیم که خودش بیاد پیام بده و بگه بیا با من کار کن، بیا ادیتور من شو. حامد توکلی: پروسه‌ش این بود که برای هر فرد، یه هفته فقط تحقیق می‌کردیم؛ روحیاتش چیه؟ چیکار می‌کنه؟

چه سبکی از ادیت می‌زنه؟ آموزشش چجوریه؟ هفته اول کاریمون رو انقدر سخت می‌گرفتیم و زمان می‌ذاشتیم که می‌گفتیم باید همه‌چیز طرف رو بدونیم. من الان ادیتورشم، باید بدونم چیکارست، چه کارایی می‌کنه، تا ته پست اینستاگرامش رو باید بدونم. اگه پروژه رایگان باشه می‌زنم، هیچ‌وقت به طرف نمی‌گم اول پول بده. این اشتباهیه که خیلیا تو کار فریلنسری می‌کنن.

حسام توکلی: جمع‌بندی کنم که ما دو بار با مشتری فرضی کار کردیم و موفق شدیم. به این نتیجه رسیدیم که هر کسی رو که می‌خوای براش کار انجام بدی، می‌تونی با روش مشتری فرضی جذبش کنی، اگر زحمت بکشی و اون خلاقیت و ایده‌ها رو بهش نشون بدی، ۱۰۰ درصد به نتیجه می‌رسه و می‌تونی به هر کسی که می‌خوای برسی.

امین آرامش: خیلی عالیه. فقط اینکه به لحاظ ذهنی هم آماده‌ای که این یه سعی و خطاست؟ من ممکنه ۱۰ بار تست کنم، یکیش جواب بده، ولی اگه جواب بده، دیگه جواب دادنش هم خیلی خوبه.

حامد توکلی: بله، اینکه شما دو ماه کار کنی و شکست بخوری، خیلی چیز ترسناکیه.

امین آرامش: بخشی از مسیره دیگه. به نظرم مسیر جایگزین جذابیه، به جای اینکه یه رزومه درست کنی، برای کلی آدم بفرستی و هیچ‌کس نبینه. با این روشی که شما می‌گین، کار می‌کنن. البته هیچ تضمینی هم نیست که چون برای شما جواب داده، برای بقیه هم جواب بده. نقش شانس، حس و حال اون طرف تو اون لحظه هم هست. یعنی مسیر تضمین‌شده نیست، ولی استراتژی جذابیه.

امین آرامش: خب الان با کیا دیگه کار می‌کنین به غیر از اون پادکست؟

حامد توکلی: با یه سری افراد دیگه، مثلاً مارک منسون کار می‌کنیم.

امین آرامش: پروژه اون رو از کجا گرفتین؟

حسام توکلی: معمولاً افراد بزرگی مثل مارک منسون (نویسنده معروف) یا بیل گیتس که تولید محتوا می‌کنن، با یه آژانس قرارداد می‌بندن که کارهای ادیتینگ یا سوشال مدیاشون رو انجام بده؛ براشون پست توییتر و اینستاگرام بسازه. ما از طریق یه آژانسی به اسم Social Chain کار می‌کنیم. با مدیرشون اندرو چیم که تو آمریکاست، خیلی رفیق شدیم و از اون طریق با مارک منسون کار می‌کنیم.

امین آرامش: اون آژانس رو از کجا پیدا کردین؟

حسام توکلی: آژانس هم از طریق همون پسته.

امین آرامش: همون پست «Diary of a CEO»؟

حسام توکلی: بله، اون پست.

امین آرامش: یعنی اون آژانس به شما پیغام داد؟ جزو اون ۵۰ تا بود؟

حسام توکلی: بله، اولین نفر بود که گفت من می‌خوام با شما کار کنم، دنبال یه لید آرتیست می‌گردم. کلاً آمریکایی‌ها خیلی ازت تعریف و تشکر می‌کنن. گفت دنبال یه لید آرتیستم. سریع گفت یه زمانی بفرست تا باهات یه جلسه گوگل میت بذاریم. اولین نفری بود که باهاش صحبت کردیم و پروژه‌های خیلی خوبی هم داریم باهاش انجام می‌دیم و کار داره پیش می‌ره.

امین آرامش: خب دومی مارک منسون. دیگه؟

حامد توکلی: یکی دیگه که در ابتدای کار باهاش بودیم، Bad Decision بود. (یه سری اسم‌ها رو به خاطر NDA نمی‌تونیم بگیم). با Bad Decision کار کردیم. دیدیم دو تا جوون ایرانی هستن که الان تو دبی‌ان و طراحی سه‌بعدی و این‌جور چیزها رو آموزش می‌دن و کانالشون ۴ هزار سابسکرایبر داشت.

گفتیم سراغ این کانال می‌ریم چون می‌دونیم آینده دارن. براشون کار انجام می‌دیم و ادیت می‌زنیم، فقط برای اینکه نمونه کار بسازیم و کانال رو جلو ببریم؛ می‌دونستیم که می‌تونیم اینجا موفق بشیم. براشون ویدیو ادیتینگ انجام دادیم. بعد پرسیدن چه کار دیگه‌ای انجام می‌دید؟ گفتیم براشون تامنیل می‌سازیم و کارهای دیگه. همون سیستمی که داشتیم: مشتری یه چیزی ازت می‌خواد، تو چند تا چیز دیگه رو به صورت رایگان بهش اضافه می‌کنی و خودش میاد همون کار رایگان رو باهات قرارداد می‌بنده.

حسام توکلی: ما کلاً این‌طور بودیم؛ برای همین کمپانی Social Chain و یه پروژه قدیمی هم همین‌طور بود. مثلاً به ما پیشنهاد ویدیو ادیتینگ می‌دادن، ما می‌رفتیم می‌گفتیم تامنیل‌های کانال یوتیوبت خوب نیست، یه تامنیل طراحی می‌کردیم و می‌فرستادیم و پروژه تامنیل می‌گرفتیم. سر یکی از پروژه‌ها، یه هفته کامل رایگان کار کردیم.

حامد توکلی: یه داکیومنت آماده کردیم و گفتیم این مشکل، این نکته، این مشکل… همه این‌ها رو براش توضیح دادیم و گفتیم اینجا باید کار بشه، اونجا باید کار بشه. همه‌ی این نکته‌ها رو تو قالب داکیومنت نوشتیم، در حالی که طرف اصلاً نخواسته بود. می‌گن شما وقتی یه کاری می‌کنی، یه چیزی هم روش بذار و به مشتری بده؛ این خودش تو اول کار یه قلاب خوب برای مشتریه.

امین آرامش: آخه مسئله اینه که اول کار، واقعیت اینه که وقت شما ارزونه. یعنی وقتی شروع کاری، این وقت رو اگه تبدیل کنی به همچین چیز اضافه‌ای، نهایتش اینه که نتیجه نمی‌ده. این‌جوری نیست که بگی تو هر ساعتم داشتم ۱۰۰ دلار در می‌آوردم و برای این کار گذاشتم و اون رو از دست دادم. نه دیگه، آلترناتیو شما…

حسام توکلی: اون حس خساست بود که می‌گفتیم چرا براش رایگان کار کنیم؟

امین آرامش: یه طرز فکره، یعنی باید این‌جوری فکر کنی، که اکثر آدم‌های جامعه هم این‌جوری نیستن. می‌گن من چرا مفت براش کار کنم؟ چی ازمون کم می‌شه؟ اصلاً همچین چیزایی به ذهنتون نیومد؟

حسام توکلی: بله داری دو هفته یه کار رایگان می‌زنی و اصلاً ممکنه جواب نده.

حامد توکلی: یه سایتی دیدم در مورد تولید محتوای هندی بود که می‌رفتی توش، سه تا پلن داشت و مستقیم می‌رفتی برای خرید. حداقل یه نمونه کار نشون بده، بگو من برات تست (تریال) می‌زنم. سیستمی که سریع می‌ری سراغ مسائل مالی، خیلی بده. همین باعث یکی از شکست‌هامون شد؛ همون شکست پروژه کروزبی. اون فرد ادیتور طراحی سه‌بعدی می‌خواست و ما گفتیم چرا برای این طرف کار کنیم؟ هنوز رایگانه، هنوز تریاله. همین که به اندازه کافی بهش نرسیدیم، باعث شد پروژه کنسل بشه.

حامد توکلی: یعنی ما تحقیق می‌کنیم و می‌گیم نباید سطح کارمون پایین باشه، این طرف آدمیه با استاندارد بالا. الان برای پروژه مارک منسون، که فکر کنم دو سه هفته پیش همکاری رو شروع کردیم، این‌جوری بود که هفته اول به من پیام داد که حامد من یه تسک خیلی فوری دارم. می‌تونی این ادیت رو بزنی؟ ادیت رو فرستاد، دیدم کلی افکت‌های سخت و کارهای سخت داره که اصلاً بلد نیستم. یه چیز جالبی که ما داشتیم (هم خودمون، هم برادرمون) یه حالت “من بلدم، بلدم” بود. گفتم من بلدم، انجام می‌دم، صد درصد بلدم. بالاخره یه آموزش یوتیوبی برای یادگیریش پیدا می‌شه. ما هیچ‌وقت نگفتیم بلد نیستیم. گفتیم من بلدم، برات انجام می‌دم.

رفتم آموزش دیدم، تا سه چهار شب بیدار بودم، آموزش این سبک رو دیدم. بعد همش کلی سؤال می‌پرسیدم: است‌هاتون (Asset) رو بدید، فونت‌تون رو بدید. فقط سعی می‌کردم ازشون اطلاعات جمع‌آوری کنم و از اون ارتباطات نهایت استفاده رو ببرم. می‌گفتم این ادیتورتون خیلی خفنه، بذار است‌ها، فونت‌ها و ساند افکت‌هاش رو ازش بگیریم. همیشه این تو ذهنم بوده که این طرفی که بهش وصلم، آدم خفنیه.

مثلاً حسام کلی ساند افکت و چیزهای دیگه از آنتونی اسمیت گرفت. من ۱۰۰ تا فونت سیلوستر رو ازش گرفتم. همه‌ی این‌ها رو می‌شه از ارتباطات درآورد. وقتی می‌بینی به یه نفر وصلی، باید کلی استفاده کنی. یه هفته تا ساعت ۳-۴ شب بیدار بودم و سر اون پروژه کار می‌کردم. چهار تا پروژه تریال بود که در مورد مبلغش خیلی صحبت نکردیم و قرار شد هر کدوم رو ۱۲۵ دلار ببندیم. هر ویدیویی حدود ۱۰-۱۲ ساعت زمان می‌برد.

امین آرامش: الان ماهانه چقدر درآمد دارید؟ قابل گفتنه؟

حسام توکلی: قابل گفتنه. برای من الان ۱۵۰۰ پونده. خودم استخدام یه شرکت هم هستم؛ synchronization context، با همون کالم ام‌سی‌دانل که گفتم، با ایده مشتری فرضی گرفتمش.با این ترفند اونو گرفتی.

حامد توکلی: برای منم ماهانه ۲۰۰۰ دلار می‌شه. در مورد همین پروژه (مارک منسون) بگم، قرار ما ۵۰۰ دلار بود. من اون شب تا ساعت ۸-۹ بیدار بودم، بدون هیچ هدف خاصی. طرف اومد تو فاکتور نوشت، دیدم به جای ۵۰۰ دلار، ۱۲۵۰ دلار زده! گفت ۵۰۰ دلار اضافه می‌دم، پول رو دوبل می‌کنم، به خاطر اینکه خیلی سریع بودی و زحمت کشیدی. ۲۵۰ دلار هم به عنوان عیدی سال نو داد. سر یه تایم منیجمنت خوب، طرف حاضره هزینه کنه. می‌گه این آدم داره خوب کار می‌کنه، بذار یه چیزی بهش بدم، پول اضافه بدم.

حسام توکلی: از اول، یعنی از دو ماه پیش که پست رو گذاشتیم، با هر مشتری که شروع کردیم، ادامه دادیم. باید مشتری رو راضی نگه داری؛ براش ویدیو بزنی، هر چی می‌خواد انجام بدی، یه چیزی هم روش بذاری، یعنی بیشتر از اون چیزی که انتظار داره.

حامد توکلی: یه سری مشتری هم داشتیم که سطح پایین‌تری بودن و به این نتیجه رسیدیم که نباید باهاشون کار کنیم. مثلاً یه مشتری هنگ‌کنگی داشتیم که خودش فرد خاصی نبود. این‌جور افراد معمولاً تکلیفشون با خودشون مشخص نیست. مثلاً میان پیام می‌دن می‌گن این کارو می‌تونی بزنی؟ می‌گی آره. یه ماه دیگه میاد می‌گه قیمتش چقدره؟ بهش می‌گی. دوباره یه ماه دیگه می‌ره.

دقیقاً ما همین تجربه رو داشتیم؛ ۴ ماه مکالمه باهاش طول کشید. یه پیام می‌داد، دو ماه بعد می‌رفت. می‌گفت حساب کردم پول دادن به ادیتور برام نمی‌ارزه، انقدر پول در نمیارم. خیلی از کارفرماها تکلیفشون با خودشون مشخص نیست.

حسام توکلی: غیر از اون، برای کار با کارفرماهای قوی، باید سطح خودت هم بالا باشه. من خودم وقتی می‌بینم ادیتینگ یه نفر از من بهتره، می‌گم نباید این بهتر باشه، باید خودم رو بالا بکشم. یه جور حس رقابت سالمه که باعث می‌شه برم دنبالش تو یوتیوب، آموزش‌ها رو ببینم و سطحم رو بالا ببرم.

امین آرامش: الان با این شرکتی که کار می‌کنی، تمام وقته؟ و فقط هم ادیت ویدیوئه؟

حسام توکلی: فقط ادیت ویدیو، و فقط هم ویدیوهای کوتاه (شورت ویدیو).

امین آرامش: کلاً روزتون چطور می‌گذره؟ صبح مدرسه می‌رین؟

حسام توکلی: مدرسه می‌ریم تا حدود ساعت ۲، بعد میایم خونه و تا حدود ساعت ۴-۵ استراحت می‌کنیم و بعدش تا آخر شب، یعنی ۲-۳ شب، کامل کار می‌کنیم.

امین آرامش: اوضاع نمره‌هاتون چطوره الان؟

حسام توکلی: حدوداً بد نیست. به بچه‌های مدرسه می‌گیم درس نمی‌خونیم، می‌گن الکی نگو!

امین آرامش: آخه واقعاً درس مدرسه رو می‌شه پیش برد، خیلی چیز پیچیده‌ای نیست.

حسام توکلی: یه نکته‌ای هم هست؛ تو این مسیر، مخصوصاً سر طراحی سه‌بعدی که خیلی سخت بود و مسیر طولانی و چالش‌های عجیبی داشت، وقتی چالش‌های مدرسه رو می‌بینیم، برامون ساده شدن.

حامد توکلی: مثلاً تو درس هندسه که تجسم فضایی و این‌ها بود، ما می‌گفتیم چقدر راحته، ولی بچه‌ها توش مونده بودن. طراحی سه‌بعدی از این نظر خوب بود.

امین آرامش: چقدر وقت برای یادگیری می‌ذارید؟ به غیر از چیزای فنی و تخصصی خودتون.

حامد توکلی: من روزانه حدود نیم ساعت تا یک ساعت آموزش می‌بینم؛ همه‌چی. مثلاً من الان پریمیر و افتر افکت رو بلدم، ولی باز کپ‌کات یاد گرفتم. یه سری آموزش‌هایی که می‌بینم اینه که سبک یه نفر رو به صورت پروژه محور یاد می‌ده. این‌ها رو به عنوان تفریح می‌بینم. کلاً تو روزم یکی دو ساعت از وقتم صرف آموزش دیدن و دیدن پروژه‌های خوب می‌شه. اینستاگرام چند نفر یا یوتیوب بعضی ادیتورهای خفن رو دنبال می‌کنم و فقط می‌بینم. این دیدنه خیلی مهمه. وقتی احساس می‌کنم هیچ افکتی به ذهنم نمیاد و پشت سیستم گیر کردم، می‌گم ذهنم نیاز به انرژی داره که فقط با یوتیوب و اینستاگرام تأمین می‌شه؛ باید برم نمونه کار ببینم تا مهارتم زیاد بشه. یه چیزی هم که بهش معتقدم اینه که وقتی آدم آموزش دیدن رو متوقف کنه، اون وقته که داره شکست می‌خوره.

امین آرامش: عالی. از ایران کار کردن مانعی هم بر سر راهتون بوده؟ مثلاً بگن شما تو ایرانید و باهاتون کار نمی‌کنیم؟ اصلاً پول رو چطور میارید؟ این‌ها رو هم یه کم بگیم.

حامد توکلی: در مورد اینکه ما تو ایرانیم، خیلی‌ها که کیفیت کارمون رو دیدن، اصلاً نه از سنمون پرسیدن، نه از رشته‌مون. تو این کارهای جدید خیلی براشون مهم نبود.

امین آرامش: خب پول رو چطور میارید؟از طریق همین شرکت‌های واسطی که هستن.

حامد توکلی: شرکت واسط شماره کارت می‌ده ولی می‌شه جابه‌جا کرد گرفتن شماره کارت و این‌ها خودش مسئله‌ایه. حسام توکلی: بهترین روشش… هزینه‌هاش هم بگم. یه پلنی ایرانی‌کارت داره که می‌گه ۱۵ میلیون می‌دی، بعد یه حساب به نام خودت می‌سازن و برای هر انتقال ۵ درصد کارمزد کم می‌کنن. یه سری دردسر و سرور و این‌جور چیزا هم داره… بالاخره یه راهیه دیگه. به نظرم هیچ بهونه‌ای برای شروع نکردن نیست.

حامد توکلی: بله، آدم به نوعی شرایط رو مدیریت می‌کنه. می‌گیم فلانی تو ایران این کار رو انجام می‌ده، پس من هم می‌تونم. مسئله دیگه‌ای که داشتیم، مربوط به اینترنت و VPN بود. یه دوره VPN انقدر اختلال داشت و هنوز هم مشکلاتی داریم که دیگه نمی‌تونستیم چیزی رو باز کنیم. اینترنت…

امین آرامش: واقعاً اینترنت قصه پرغصه‌ایه. وقتی صحبت می‌کنیم، می‌گیم اینترنت ابزار کاره. چقدر ظرفیت استفاده نشده وجود داره! بارها من تو پادکست گفتم که فقط با همین ظرفیت اقتصاد دیجیتال و گردشگری، می‌شه تغییر خیلی جدی تو اقتصادمون ایجاد کرد. ببینید چند حامد و حسام بالقوه تو ایران وجود دارن؟ چقدر ظرفیت دارن که فعال بشن؟ می‌شه صدها هزار حامد و حسام داشت، میلیون‌ها جوون از داخل ایران همین‌طور پروژه بگیرن… دولت برای زیرساخت… می‌خوان شغل ایجاد کنن. برای ایجاد هر شغلی، دولت یا سرمایه‌گذار خارجی باید هزینه کنه. اما این نوع شغل چه هزینه‌ای برای دولت داشته؟ دولت جز اینکه اینترنت رو دستکاری نکنه و بذاره سر جاش باشه، کار دیگه‌ای لازم نیست انجام بده. یوتیوب رو برامون فیلتر نکنن کافیه. با سیستمی که خودتون با هزینه خودتون فراهم کردین، دارین درآمد دلاری کسب می‌کنین. چند هزار دلار درآمد خیلی جالبه.

حسام توکلی: بله، واقعاً درآمد داشتن برای نوجوون‌ها… یکی از بزرگترین انگیزه‌ها برای کار کردن تو دوره نوجوونی، استقلاله. اینکه بری مغازه و خودت کارت بکشی، لذتی داره. این استقلال حس عجیبی برای نوجوونه. اینکه با درآمد خودت چیزی بخری که براش سختی کشیدی…

حامد توکلی: بله. در مورد اینترنتمون گفتیم مشکل داریم. با اینترنت ثابت می‌تونی دانلود کنی ولی آپلود نمی‌تونی؛ چون سرعت آپلود خیلی پایینه. سرعت دانلود ۲۵۰ مگابیت می‌گیری و سرعت آپلود ۳ مگابیته و هیچ کاری نمی‌شه کرد. گفتیم ما اینقدر زمان صرف می‌کنیم، یک، دو ساعت فقط به خاطر اینترنت. همین یک یا دو ساعت و درآمدش رو می‌تونیم برای یه طرح اینترنتی بهتر هزینه کنیم. مبالغ کوچکی برای تست اینترنت‌های مختلف هزینه می‌کنیم و همیشه می‌گیم نباید از لحاظ اینترنت محدودیت داشته باشیم.

حسام توکلی: بالاخره نمی‌شه بهونه آورد که اینترنت ما ضعیفه یا بانک‌های بین‌المللی ما رو تحریم کردن.

امین آرامش: ببینید، از منظر فردی، حرف شما درسته که تا جای ممکن سعی کنید راهی پیدا کنید. ولی از منظر کلان، اون کسی که این همه محدودیت ایجاد می‌کنه باید پاسخگو باشه که چرا این کار رو می‌کنه.

حامد توکلی: بله، داستانی در این زمینه بگم. ما این مسیر رو پیش می‌بریم. یه یوتیوبری رو دیدم این کار رو می‌کرد، برام خیلی جذاب بود. می‌گفت فردی رفته بود از شرکتش استعفا بده. داستانش واقعیه. پیش مدیرش می‌ره و می‌گه می‌خوام استعفا بدم، خیلی پشت سرم حرف می‌زنن، تو محل کار اذیت می‌شم. مدیر گفت استعفات رو قبول می‌کنم، ولی این دیگ آب لبریز رو بگیر، دور تا دور شرکت بزن و سالم به من برگردون. اون رفت دور شرکت چرخید و برگشت. مدیر پرسید کسی بهت حرف بدی زد؟ گفت من فقط روی این دیگ تمرکز کرده بودم و اصلاً به اطرافم نگاه نکردم. تمرکزم روی این بود که دیگ رو سالم به شما برسونم تا استعفام قبول بشه.

منظور اینه که اگه کشور رو در نظر بگیری، اتفاقاتی می‌افته، فیلتر می‌شه، اینترنت قطع می‌شه، ولی من مسیر خودم رو می‌رم. به هیچ چیز کاری ندارم، مسیرم رو مستقیم می‌رم و به مقصد می‌رسم.

حسام توکلی: با وجود مشکلات و سنگ‌اندازی‌ها، اینترنت ضعیف و موارد مشابه، بالاخره یه ایرانی راهش رو پیدا می‌کنه. ما زمان فیلترینگ هم به یوتیوب دسترسی داشتیم. تو کانال‌های تلگرامی دنبال VPN می‌گشتیم و در نهایت راه پیدا می‌شد.

امین آرامش: بله، البته همه این‌ها منوط به اینه که دوستان طرح اینترنت ملی‌شون رو اجرا نکنن. باز هم می‌گم که این قضایا قرار نیست توجیه‌کننده کارهایی باشه که به بهانه ایجاد امنیت یا هر چیز دیگه‌ای انجام می‌شه. اینترنت یه ابزار کاره. البته اون فردی که دستش روی دکمه فیلتره، نه درکی از امکان درآمد دلاری داره و نه واقعاً درکی داره که آدم می‌تونه از مهارتش استفاده کنه. در موقعیتی که شما هستید، هیچ‌کس نمی‌تونه ادعا کنه که من این‌ها رو به اینجا رسوندم یا معرفشون بودم. پارتی و معرف شما، مهارت‌هاتون بوده؛ چه مهارت‌های تخصصی‌تون که اون کار رو بلد بودید، چه مهارت‌های فروشندگی‌تون که بلد بودید چطور مهارتتون رو بفروشید.

ممکنه افراد دیگه‌ای تو همون شهر قم باشن که سطح مهارت ویرایش ویدیوشون از شما بالاتر باشه، ولی بلد نیستن مهارتشون رو خوب بفروشند. ترکیب این مهارت‌ها مزیت شماست، چیزی که شما فقط به واسطه تلاش خودتون به دست آوردید. ولی اون فردی که دکمه فیلتر دستشه، هیچ درکی نداره که آدم می‌تونه نون بازوش رو بخوره. اون هر رشدی دیده، به واسطه چیزهای دیگه‌ای بوده و خیلی دردناکه که او برای امثال شما و ما تصمیم بگیره. این خیلی دردناکه. بگذریم.

امین آرامش: فکر می‌کنم یه مهاجرت ذهنی هم اتفاق افتاده. انقدر که شما با پادکست‌ها در ارتباط بودین، احتمالاً محتواشون رو می‌شنوین و تو اون فضاها زندگی می‌کنین. این هم فرصتیه که اینترنت در اختیارتون می‌ذاره.

حامد توکلی: در مورد زبان انگلیسی بگم. تو این مسیر، یه دغدغه، زبان انگلیسیه. اینو باز کنم تا به نکته اصلی برسم: اینکه زبان انگلیسی نگرانتون نکنه. خیلیا می‌گن ما انگلیسی بلد نیستیم، سیستم نداریم. سیستم شروع ما هم یه مینی‌کیس قسطی بود. انگلیسی هم بلد نبودیم. من تا سال پیش Do/Does رو نمی‌دونستم دقیقاً چی‌ان. واقعاً تا پارسال.

حسام توکلی: پارسال یه معلم خصوصی انگلیسی گرفتیم که فقط زبونمون رو بهتر کنیم. این‌جوری نبود که خیلی فشار بیاریم؛ هر هفته دو جلسه کلاس داشتیم. چون قبلاً پروژه‌های دلاری داشتیم، انگیزه‌ای بود که انگلیسی بخونیم تا بتونیم ادیت کنیم. یکی از چیزای لازم برای ادیت، بلد بودن انگلیسیه.

حامد توکلی: یه مسئله اینه که خانواده‌ها گاهی ذوق بچه رو تو یادگیری انگلیسی کور می‌کنن؛ از پنج سالگی می‌فرستنش کلاس انگلیسی. بچه باید به جایی برسه که بفهمه چرا باید انگلیسی یاد بگیره. وقتی اون انگیزه رو پیدا می‌کنه، اون‌وقت یاد می‌گیره.

حسام توکلی: کل یادگیری انگلیسی انگیزه‌ست. چرا من باید انگلیسی یاد بگیرم؟ برای اینکه فیلم و سریال‌ها رو بفهمم، برای رسیدن به درآمد.

امین آرامش: برای شما هم دیدن ویدیوهای یوتیوب به نظرم انگیزه خیلی خوبی بوده.

حامد توکلی: جواب سؤالم رو هم بدم. وقتی ادیت می‌کنیم، کامل داریم گوش می‌دیم (listening). باید بتونیم کلمه‌ها رو برای کپشن بنویسیم و همه‌ش رو دقیق بشنویم. این خودش مهارت انگلیسی و صحبت کردن ما رو تقویت می‌کنه و یه سری اطلاعات علمی هم بهم می‌ده. من دیشب ویدیوی مارک منسون رو ادیت می‌کردم که توضیح می‌داد آدمایی مثل بیل گیتس ده سال سختی می‌کشن و بعد به مردم یاد می‌دن چطور شاد باشن. یعنی هم کلاس درسه، هم انگلیسی یاد می‌گیرم، هم کارم رو تو خونه خودم انجام می‌دم و پول هم به دست میارم.

حسام توکلی: در مورد مهاجرت فکری که گفتید، وقتی خودمون رو به دنیا وصل می‌کنیم، داریم خودمون رو به یه دنیای دیگه وصل می‌کنیم. من برای انگلیس پروژه می‌زنم، حامد برای آمریکا. این واقعاً خوبه. چون تو کشوری مثل آمریکا یا لس‌آنجلس، یه نفر برای کارت ارزش قائله و براش پول می‌ده.

حامد توکلی: ولی اگه فقط تو بازار ایران برای ایرانی‌ها کار کنی، کل مخاطبت ایرانیه. اما وقتی من تو بازار خارج هستم، الان برای آمریکا کار می‌کنم، بعد برای انگلیس، بعد برای دبی؛ تو چند ثانیه می‌تونم بازارم رو جابجا کنم. این مزیت فریلنسریه.

امین آرامش: این تیکه رو بذار از روی کنجکاوی بپرسم. مارک منسون یه پادکست ضبط می‌کنه، می‌ده به یه آژانس، اون آژانس براش استراتژی شبکه‌های اجتماعی می‌چینه و بخشی از اون استراتژی، یه کلیپه که می‌دن به شما؟

حامد توکلی: یه روالی هست برای آدمای پولدار که معمولاً مخاطب ما هستن؛ مدیرعامل شرکت، نویسنده یا کسایی که پول دارن. طرف می‌گه من پول دارم و می‌خوام برای این کار خرج کنم. می‌خوام فقط تو پادکست باشم و بقیه کارها رو شما انجام بدین. اون آژانس که یه ادیتور، یه طراح تامبنیل و یه کپی‌رایتر داره، اعتبار اون شخص رو بالا می‌بره. فرد کار رو به یه آژانس می‌سپاره و می‌گه نمی‌خوام وقت زیادی بذارم چون وقتش باارزشه. تصور کنین مارک منسون می‌تونه کارهای تحقیقاتی زیادی انجام بده، به جای اینکه به ادیتور بگه اینو ادیت کن، اینو درست کن، این کلمه رو جابجا کن. این کارها رو خودش نمی‌کنه.

به همین خاطر کار رو به یه گروه می‌سپاره و اون گروه تنظیمات و کارهای مختلف رو انجام می‌ده؛ نور رو تنظیم می‌کنه، کارهای دیگه رو انجام می‌ده

امین آرامش: تو درآمد شریک هستن؟

حامد توکلی: بعضی‌ها درصدی می‌گیرن، بعضی یه عدد ثابت و زیاد. یه نفر ۱۰۰ هزار دلار، ۵۰ هزار دلار ماهانه بودجه برای این کار می‌ذاره و آژانس این بودجه رو بین افراد پخش می‌کنه.

حسام توکلی: آژانس کار توییتر رو هم انجام می‌ده. من دیدم که پست‌های توییتر مارک منسون رو کس دیگه‌ای می‌نویسه، خودش نمی‌شینه بنویسه.

امین آرامش: من هم دارم وسوسه می‌شم. چیزی که می‌گیم جالبه، چون دقیقاً یه ظرفیت جدی کار نکرده تو زمینه مارکتینگ ما وجود داره. تعداد شنونده‌های ما باید خیلی بیشتر باشه. مخاطب بالقوه‌ای که احتمالاً این محتوا براش جذابه، خیلی زیاده. اگه این رو بفهمه، احتمالاً میاد و گوش می‌ده. این طرف هم ما کلی مخاطب راضی داریم، فقط این وسط، اون‌ها صدای ما رو نشنیدن که این هم ضعف مارکتینگ ماست. ما همیشه کارهای زیادی برای انجام دادن داشتیم. اگه یه همچین آژانسی باشه، می‌شه این بخش رو برون‌سپاری کرد.

حامد توکلی: کارآفرین‌ها، کسایی که بیزینس‌من هستن… داستانی از ارتباطاتی که متوجه شدیم بگم. افرادی که چند میلیون سابسکرایبر دارن یا همین استیون بارتلت که گفتم، آدمایی هستن که فقط تو کار استارتاپ هستن. یه استارتاپ رو می‌گیره، می‌گه اسم من رو هم توش بزن، یه مدیرعامل (CEO) براش استخدام می‌کنیم و اون کار رو پیش می‌بره. اون فرد ده تا استارتاپ داره ولی برای هر کدوم یه مدیرعامل جدا داره و خودش هیچ کاری توشون نمی‌کنه، مثل سرگروه کلاسه.

امین آرامش: اتفاقاً گفتگوی قبلی‌مون با هادی شجاری چیزی از این جنس بود. هادی هم تقریباً همین کارو می‌کنه.

حامد توکلی: یه ارتباطی بینشون دیدیم. دیدیم این طرف چه ارتباطی با اون یکی داره. این‌ها دقیقاً افراد مشخصی هستن. من دارم برای مارک منسون که با علی عبداللهی مصاحبه کرده، ادیت می‌کنم. حسام داره برای نیسن بری، که صاحب‌کارش هست و با علی عبدال صحبت می‌کنه، ادیت می‌کنه. تعدادشون انقدر کمه و به هم وصل هستن که عجیبه.

حسام توکلی: همه کارفرماهایی که داشتیم، یکی از این آژانس، یکی از اون آژانس دیگه، همه از یه طریق به هم وصل هستن. خیلی جالبه. به طرز عجیبی تو بیزینس با هم مرتبطن.

حامد توکلی: حتی مهمون‌های پادکست. می‌بینی این رو می‌گه، بعد اون یکی، بعد بعدی. تو تلویزیون هم می‌بینی، یهو این شبکه، اون شبکه، اون شبکه. این یه ساختاره، اتصالات خیلی عجیب و غریبی پشت این قضیه وجود داره.

امین آرامش: واقعاً در مورد اهمیت شبکه ارتباطی می‌شه کلی حرف زد که بارها گفتیم. دقیقاً، ارتباطات اینجا واقعاً تاثیرگذاره.

امین آرامش: عالیه بچه‌ها خیلی از صحبت باهاتون لذت بردم. خیلی به نظرم جالب و جذاب بود. به عنوان آخرین سؤال، دوست دارم بدونم برنامه آینده‌تون چیه؟

حامد توکلی: برنامه آینده… سؤال خوبیه. ایده‌ای که برای آینده‌مون داریم اینه که قدم اول رو شروع کردیم، چند نفر رو اضافه کردیم و داریم تیممون رو گسترش می‌دیم. چون افراد زیادی هستن که به خصوص تو این زمینه و زمینه‌های دیگه می‌خوان چنین کارهایی انجام بدن. می‌خوایم به خاطر اینکه الان پروژه‌ها خیلی زیاد شده، افراد مختلف رو تو سال آینده و امسال وارد تیممون کنیم، افراد دیگه رو اضافه کنیم و کار رو گسترش بدیم و تقریباً یه استارتاپ درست کنیم.

امین آرامش: خیلی جذاب می‌شه. پس ای کاش همه کسایی که این ویدیو رو می‌بینن یا این گفتگو رو می‌شنون، اگه مخصوصاً نوجوون یا جوونی کنار دستشون هست، این صدا رو به گوش بقیه برسونن. اگه نمونه کار خوب داشته باشن، حتی می‌تونن به تیم شما اضافه بشن یا با توجه به همون استراتژی که گفتیم، می‌تونن خودشون پروژه قبول کنن. کلی ظرفیت هست که از همین ایران آدم‌ها می‌تونن درآمدهای خوب داشته باشن و حیفه که استفاده نشه.

حامد توکلی: یه صحبتی برادرم از آقای شعبانعلی شنیده بود. داستانی می‌گفت که مردم می‌گن اگه مهاجرت می‌کردیم، الان تو این شرایط بودیم. یا می‌خوای مهاجرت کنی یا نمی‌خوای. فقط تکلیفت رو با خودت مشخص کن. تو همین ایرانی که هستی، می‌دونی که یه نفر داره این کار رو می‌کنه، پس تو هم می‌تونی. برای همین الان برو سه چهار تا VPN بخر. ما همین کار رو داریم می‌کنیم. چندین VPN از انواع مختلف گرفتیم تا به بهترینش برسیم. انواع اینترنت رو بگیر، انواع سایت‌ها رو تست کن، ولی می‌تونی. یکی تونسته، تو هم می‌تونی. اینه داستان.

امین آرامش: مرسی دوستان. حرف پایانی؟

حامد توکلی: حرف پایانی اینکه فقط شروع کنید. فقط نوجوون‌ها شروع کنن. خانواده‌ها کارفرمای فرضی بشن، بیان این کار رو انجام بدن و اگه بقیه عادی راه می‌رن، اون‌ها با خلاقیت جلو برن.

امین آرامش: عالی، عالی. مرسی دوستان. بسیار لذت بردم از گفتگوی با شما. مطمئنم که باز هم خبرهای خوبی می‌سازید و به گوش من هم حتماً می‌رسه که دارید پیشرفت می‌کنید و من هم کیف می‌کنم. دمتون گرم، خسته نباشید.

حسام توکلی: سلامت باشید. ممنون که دعوت کردید.

امین آرامش: متشکرم، خدانگهدار.

برای شنیدن داستان دوقلوها از زبان خودشون و کشف نکات جذاب از مسیرشون، ویدیو رو در یوتیوب ببین. مطمئنم همراه شدن باهاشون پر از نکات مهم و کاربردی برات خواهد بود.

اگه بعد از خوندن این گفت‌وگو، ایده‌ و نکات جالبی به ذهنت رسیده. حتماً نظرت رو با ما به اشتراک بذار.

آنچه در این مقاله میخوانیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *