در این مطلب، به محتوا و نکات گفتگوی امین آرامش و میلاد نوری، برنامهنویس و مدیرعامل توکان، در اپیزود پنجاه و هفتم پادکست کارنکن پرداختیم. این گفتگو در دو بخش منتشر شده و این بخش دوم هست. اگر بخش اول رو نخوندید، پیشنهاد میکنیم اول برید سراغ اون.
ادامه گفتوگو با میلاد نوری
امین آرامش: شنیدم یه جایی بین دنیای آکادمیک و دنیای واقعی، یه انتخاب بزرگ کردی.
میلاد نوری: آره، یادمه یه بار گفتم خواهرم با مدرک دکترای حقوق، استاد دانشگاهه. درآمد ۲۰ روز یکی از اپلیکیشنهای من، به اندازهی حقوق یک سال اون بود. این رو گفتم که بگم مسیرها چقدر میتونن متفاوت باشن. خیلیها فکر میکنن هر اپی که من ساختم، موفق شده. خبر ندارن پشت اون یه اپ موفق، ۵۰ تا تلاش ناموفق بوده! ولی مهم اینه که اون شکستها چیزی از ارزش من کم نکرد. نشد که نشد، میریم سراغ بعدی.
امین آرامش: و فکر کنم یکی از اون «بعدیها» که خیلی هم گرفت، ورودت به دنیای برنامهنویسی موبایل بود. درسته؟
میلاد نوری: دقیقاً. حدود سال ۹۱-۹۲ بود. من عاشق کاری بودم که انجام میدادم. هیچوقت پروژهای رو با حس بد قبول نمیکردم. حتی اگه پروژهت تکراری بود، من دنبال یه راه جدید برای انجام دادنش میگشتم. اگه قرار بود برای دهمین بار یه سیستم لاگین بنویسم، میرفتم ببینم جدیدترین و بهترین روش چیه و همون رو برای پروژهی تو پیاده میکردم. همیشه خودم رو آپدیت نگه میداشتم و منتظر اولین پروژه میموندم تا دانش جدیدم رو روش پیاده کنم.
کدنویسی کافی نیست؛ باید بلد باشی بفروشی!
امین آرامش: این عطش برای یادگیری فوقالعادهست. ولی دانش فنی همهچیزه؟ چقدر توانایی «فروش» و پرزنت کردن کارت مهم بود؟
میلاد نوری: سؤال خیلی خوبیه. به اندازهی دانش فنی، شاید هم بیشتر! یادمه یه بار برای یه پروژه رفتم جلسه. کارفرما سه تا شرکت رقیب رو با هم دعوت کرده بود! یکی با دو تا آدم کتشلواری و پاورپوینت اومده بود. یکی دیگه با یه تیم دهنپرکن که «بچههای ما همه فوقلیسانس شریفن». منم یه مهندس مکانیک دانشگاه آزاد بودم که دستمو کرده بودم تو جیبم! ولی بلد بودم پروژه رو چطور پرزنت کنم.
من پروژه رو میگرفتم. ۹۹ درصد مواقع اگه خودم قانع میشدم که برم جلسه، میدونستم پروژه مال منه. من بلد بودم چیزی که ساختم رو بفروشم. حتی برای پیجهام، خودم کار تیم PR رو انجام میدادم و خبرش رو پخش میکردم. این مهارتهای نرم، حیاتیه.
امین آرامش: پس تو یکتنه همهکاره بودی!
میلاد نوری: مجبور بودم! اون موقع تیمهای تخصصی مثل الان نبود. من هم برنامهنویس بودم، هم مارکتر، هم مسئول روابط عمومی. همین باعث شد دید وسیعتری پیدا کنم. این روزا تخصصها خیلی ریز شده، که برای بیزینسها خوبه، ولی برای خود اون آدم شاید محدودکننده باشه. به نظرم آدم باید کنار تخصص اصلیش، یه چیز دیگه هم برای دل خودش یاد بگیره.
از کار تیمی تا تولد یک ایده بزرگ
امین آرامش: این مسیر یکنفره چطور به سمت کار تیمی رفت و چطور جرقهی اندروید تو ذهنت زده شد؟
میلاد نوری: کمکم با دوستای دیگه مثل محسن براتی که طراح بود، پروژه مشترک گرفتیم. یه پروژه رو میگرفتیم، نصف کار با اون، نصفش با من. بعد از چند وقت، یه پروژه بزرگ بهم پیشنهاد شد که حس کردم تنهایی از پسش برنمیام. با دو سه تا از بچهها هماهنگ کردیم و کار رو تیمی انجام دادیم، حتی دفتر هم نداشتیم! جمعهها میرفتیم دیزیخوری و همونجا گپ میزدیم و پروژه رو پیش میبردیم.
همین ارتباطات مسیر رو عوض کرد. یه روز یکی از دوستام که رفته بود انگلیس زنگ زد و گفت: «میلاد، یه سیستمعامل جدید اومده به اسم اندروید، به نظرم میترکونه!» منم خبرهاشو خونده بودم. چون اون دوستم میدونست من آدم کنجکاویام، اینو فقط به من گفت. منم با همون رفقا یه جلسه تو کافه گذاشتیم. هر کدوم رفتیم تحقیق کردیم و هفته بعد نتیجه رو با هم بررسی کردیم و تصمیم گرفتیم بریم تو دل اندروید.
اولین اپلیکیشنها
امین آرامش: و اولین قدم تو دنیای اندروید چی بود؟
میلاد نوری: یه دیکشنری نوشتم به اسم «توکان». اون موقع گوگل ترنسلیت هنوز نسخهی اندروید درستحسابی نداشت و آفلاین هم کار نمیکرد. من این دیکشنری آفلاین رو نوشتم. نمیدونستم کجا منتشرش کنم. سرچ کردم و به «کافه بازار» رسیدم. سال ۹۲ بود. کافه بازار تازه راه افتاده بود و هدفش این بود که اپهای خارجی مثل فروت نینجا رو برای کاربرای ایرانی که به گوگلپلی دسترسی نداشتن، فراهم کنه.
من دیکشنری رو با قیمت ۹۹۰ تومن گذاشتم تو کافه بازار. یادمه ماه اول حدود ۲۳۰ هزار تومن برام واریز شد. با همین یه دیکشنری، یه پروژه از همراهاول گرفتم و بعدش اپلیکیشن نتبرگ رو نوشتم که به جرئت میتونم بگم اولین اپ کسبوکار آنلاین ایرانی بود که تمام امکانات سایت رو بهصورت مستقل داخل خودش داشت.
پیامرسان: اپلیکیشنی که زندگیام را تکان داد!
امین آرامش: اما داستان اون درآمد انفجاری و عجیبوغریب، مال یه اپلیکیشن دیگهست. داستان اپ «پیامرسان» چیه؟
میلاد نوری: آره، اون داستانش جالبه. یه بار رفته بودم شیراز، دیدم مردم چقدر درگیر اساماس بازی و جوک فرستادن برای همدیگهان. یه نیازی وجود داشت: نیاز به اساماسهای جدید و دستهبندی شده. من خودم از اساماس بیزار بودم، ولی اون نیاز رو دیدم.
اومدم یه اپ نوشتم که محتوای ۱۰-۱۲ تا سایت اساماس رو میخوند و تو ۳۰۰ تا دستهبندی مختلف (عید نوروز، ولنتاین، روز معلم، جوک و…) مرتب میکرد. اسمش رو گذاشتم «پیامرسان». با برادر و خواهرم شرط بستم که این اپ چقدر میفروشه. خیلی بهش خوشبین بودم.
امین آرامش: و نتیجه چی شد؟
میلاد نوری: ماه اول حدود یک میلیون و ششصد هزار تومن فروخت. اون موقع با دلار هزار تومنی، میشد ۱۶۰۰ دلار. تو لیست پرفروشهای کافهبازار هفتم بودم. من یه ریسک کردم و رفتم یه تعداد از اپ خودم رو خریدم تا بیام تو ۶ تای اول. همین که اومدم تو صفحهی اول، فروش منفجر شد! ماه بعد درآمدم شد ۳۸ میلیون تومن!
امین آرامش: ۳۸ میلیون تومن در سال ۹۳! این یعنی حدود ۳۸ هزار دلار! چه حسی داشتی؟
میلاد نوری: شوکه بودم! یادمه یه بار با دوستام رفتیم یه رستوران گرون تو ونک. منو رو که دیدن، گفتن پاشیم بریم! اون روزها من هر بار پنل درآمدم رو رفرش میکردم، پول به حسابم اضافه میشد. به بچهها گفتم: «بشینید، من دو تا رفرش میکنم، پول شام همهمون درمیاد!» اون پول، گاو شیرده من شد. باهاش تونستم دفتر اجاره کنم و کسبوکارم رو راه بندازم.
جادوی اینترنت: مسیری برای همه
امین آرامش: این داستان فوقالعادهست. ما قبلاً با مهدی شجری صحبت کردیم که چطور از محتوا به درآمد بالا رسید، و حالا تو رو داریم که با «کد» به این نقطه رسیدی. یه چیز مشترک اینجا هست: جادوی اینترنت. تو بدون نیاز به مجوز و سرمایه اولیه، فقط با مهارتت، یه محصول ساختی و به درآمدی رسیدی که باورش سخته.
میلاد نوری: دقیقاً! اینترنت این فرصت رو به همه میده. تو یه کد یا یه محتوا رو یک بار تولید میکنی و هزاران نفر ازش استفاده میکنن.
امین آرامش: حالا یه جوون که تو زاهدان یا کرمانشاه نشسته و هیچی از برنامهنویسی نمیدونه، ولی علاقه داره، چقدر طول میکشه به جایی برسه که بتونه یه اپ مثل «پیامرسان» بسازه؟
میلاد نوری: اولاً باید بگم کسی که فقط برای پول میاد سمت برنامهنویسی، بهتره نیاد. راههای راحتتری برای پول درآوردن هست. دوماً، به حرف کسایی که پکیج میفروشن و تضمین درآمد میلیونی میدن، گوش نکنید. هیچکس نمیتونه درآمد شما رو تضمین کنه. اما برای یادگیری:
- اول هدفتون رو مشخص کنید: میخواید مهاجرت کنید؟ میخواید فریلنسر بشید؟ یا تو یه شرکت بزرگ کار کنید؟ سوال درست اینه، نه اینکه «جاوا بهتره یا پایتون؟».
- تحقیق کنید: بر اساس هدفتون، زبانها و تکنولوژیهای مناسب رو پیدا کنید. ببینید کامیونیتی کدوم بزرگتره، تو بازار کار ایران کدوم بیشتر خواهان داره.
- یاد بگیرید و همزمان پیادهسازی کنید: فقط ویدئوی آموزشی دیدن کافی نیست. مثل ریاضی میمونه، تا خودت حل نکنی یاد نمیگیری. هرچی یاد گرفتی، سریع یه پروژه کوچیک باهاش بزن. یه اپلیکیشن یادآوری قرص، یه تقویم ساده، هرچی! این میشه رزومهت.
یه آدم باانگیزه که فولتایم وقت بذاره، میتونه تو سه ماه به سطح قابل قبولی از دانش برسه که بتونه اپلیکیشنهای ساده و متوسط رو بنویسه.
از کلابهاوس تا امروز
امین آرامش: یکی دیگه از کارهای پرسروصدات، نسخهی غیررسمی کلابهاوس برای اندروید بود. اونم یه پروژه دلی بود؟
میلاد نوری: کاملاً! اصلاً به قصد پول نبود. میخواستم یه چالشی رو حل کنم. حدود ۱۰ روز، روزی دو ساعت میخوابیدم. استرس و قهوهی زیاد داشت دیوونهم میکرد. ولی وقتی منتشر شد و دیدم آدمهای مهمی مثل آقای ظریف هم نصبش کردن و کلی کاربر از مصر و کشورهای عربی ازم تشکر میکنن، تمام خستگیم در رفت. اون پروژه برای من شهرت، اعتبار و کلی فالوور تو شبکههای اجتماعی آورد و بعداً بهصورت غیرمستقیم، از طریق تبلیغات برندها، درآمد خیلی خوبی هم داشت.
امین آرامش: و امروز میلاد نوری کجاست؟
میلاد نوری: امروز ما دوتا هویت داریم. یکی شرکت «توکان» که به کسبوکارهای بزرگ خدمات فنی و زیرساختی میده. یکی هم خود منم که تو شبکههای اجتماعی محتوا تولید میکنم و سعی میکنم دانشم رو به بقیه منتقل کنم.
رمز موفقیت: نترسیدن از شکست
امین آرامش: میلاد، اگه بخوای سه تا از نقاط قوت خودت رو بگی، چیا هستن؟
میلاد نوری: تلاشگر بودن، یادگیری مداوم و مهمتر از همه، نترسیدن از شکست. این آخری رو شاید از پدرم به ارث برده باشم که بارها تو زندگیش ورشکست شد ولی هر بار از صفر شروع کرد. من این باور رو دارم که اگه من رو وسط آفریقا هم رها کنن، تا شب پول شامم رو درمیارم. این اعتماد به نفس باعث میشه از شکست نترسی.
امین آرامش: حرف آخر برای کسی که میخواد کاری رو شروع کنه ولی مدام امروز و فردا میکنه؟
میلاد نوری: منتظر نباشید یه روزی وقتتون خالی بشه. اون روز هیچوقت نمیاد. من ۶ سال طول کشید تا بفهمم هیچوقت برای زدن کارت ویزیت وقت پیدا نمیکنم! اگه کاری براتون اولویت داره، باید براش وقت خالی کنید، نه اینکه منتظر وقت خالی بمونید. از تفریحتون بزنید، از خوابتون بزنید، ولی همین امروز شروع کنید. سختترین قدم، همون قدم اوله.
پیشنهاد میکنیم تماشای این گفتگو رو در یوتیوب از دست ندید:
خوشحال میشیم نظراتتون رو در مورد این گفتگوی جذاب با ما به اشتراک بذارید.