در این مطلب بخش دوم از گفت و گو با هادی شجاری کارآفرین سریالی رو در قسمت نودم پادکست کارنکن براتون نوشتیم. اگه دوست داشتید میتونید بخش اول این گفتگو رو از لینک زیر بخونید.
توصیهی طلایی مشاور مالیاتی
هادی شجاری: یک مشاور مالیاتی داشتم از همون زمان همسانه، مشاور مالیاتی من بود. اون موقع اون خیلی کوچیک بود، ما هم خیلی کوچیک بودیم. بعد خدا رو شکر کارش خیلی رشد کرد، ما هم یک کوچولو رشد کردیم. من دعوتش کردم بیاد پیشم، اومد و بردم ساختمون رو نشونش دادم و یک ذره هم ته ذهنم این بود که یک پزی هم بهش بدم، شوآفی هم بکنم که ما هم یک کاری کردیم. بعد نشست و کیفشو گذاشت، کیف سامسونتی هم داشت، کیف چرمی مثلاً خیلی آوانگارد و کت و شلوارو کراوات.
حالا خیلی هم با احترام و رعایت ادب گفتش که: «شجاری چقدر شلوغش کردی؟ چه خبره؟» من یهو اینجوری رفتم عقب. گفت: «ببین هرچی پول درمیاری نصفش رو بکن ملک، نصفش رو بکن طلا، نصفش هم بیار تو کارت، کارت رو توسعه بده.»
هادی شجاری: بعد من سال ۹۸ دوباره یک راند دیگه سرمایه گرفتم ولی این بار از کاسبهای بازار میخواستیم توسعه بدیم. همه کیپیآیها رو هم زده بودیم و رشد کرده بودیم و ولوئیشنی که من اول باهاش سرمایه گرفتم، با اونی که سال ۹۶ و ۹۸ بود، ۲۰ ایکس شده بود و من ۲۰ ایکس رو پول گرفته بودم. یک وقتی هست آدم میشینه میگه آقا استارتاپ ما ۱۰۰ میلیارد تومان میارزه خب کی میخره؟ ولی من با اون ولوئیشن پول گرفته بودم ۲۰ برابر.
امین آرامش: یعنی یک درصدی از اون رو گرفته بودی و سهام داده بودی؟
هادی شجاری: آره، یک درصد خیلی کمی با یه پول زیادی این اتفاق افتاده بود. عددش رو نمیتونم بگم ولی فقط این رو بدون که ۲۰ برابر شد، یعنی اگه ما یک عددی سال ۹۶ گرفتیم تو سال ۹۸، ۲۰ برابر شد.
اثر توهم موفقیت
هادی شجاری: حالا من پیش خودم به اون آقای مشاور مالیاتی چی میگم. میگم که ببین تو آدم سنتی هستی، تو کارخونهها بودی، تو نمیفهمی استارتاپ چیه، ما ۱۰۰ ایکس میخوایم بشیم. من پول زیاد درآوردم تو آریامدتور، ولی هیچی نخریدم. مثلاً ملکی بخرم. آقا میریزیم تو خودش داره رشد میکنه. ببین ما تو باکو شرکت ثبت کردیم، توی قطر شرکت ثبت کردیم، به فراخور کارهامون تو کانادا شرکت ثبت کردیم، توی مشهد دفتر داشتیم، تو قم دفتر داشتیم، این اواخر شیراز داشتیم دفتر میگرفتیم. تو ۱۷، ۱۸ تا کشور مختلف نمایندگی داشتیم و با سرعت زیاد داشت رشد میکرد.
هادی شجاری: اون پارچه که میریزی تو اون لیوانه که جا نمیشه، تو رو به این توهم میرسونه که ما دنیا رو داریم میگیریم. حواست نیست که داری اشتباه میکنی و کسی مثل خانلری همون مشاور مالیاتی که میاد به من میگه شجاری نصف پولت رو بکن ملک، من به حرفش گوش نمیدم. این اثر همون توهم موفقیته، من به حرفش گوش نمیدم.
بعد یهو میخوره به یک داستانی مثل کرونا. ببین کرونا که شد ما ۸۰ درصد نیروهامون رو تعدیل کردیم و چارهای نداشتیم. تازه اونی هم که نگه داشتیم اشتباه کردیم نگه داشتیم. ۸ ماه مرزها بسته بود، ما درآمدمون صفر مطلق بود درحالیکه بالاخره حقوق داری میدی، اجاره میدی. از کجا میدی؟
امین آرامش: کلاً حرف درستیه که تو وقتی تا یک حدی، زیادی باد میشی، فقط یاد میگیری از اینور نگاه کنی به موضوع و یک آدمی پیشنهاد میده بیا از اینور هم نگاه کن، میگی: “برو بابا تو اصلاً نمیدونی، من میدونم فقط اینور باید نگاه کنی.” ولی این هم واقعاً شانسه. فکر کن اصلاً کرونا نبود تو این داستان رو اصلاً یک جور دیگه تعریف میکردی مثلاً آریامدتور چند برابر شده بود.
درس گرفتن از اشتباهام
هادی شجاری: مشابهی همین اتفاقی که برای کرونا و آریامدتور افتاد، واسهی موبو نیوز و اتفاقهای پارسال سر جنبش مهسا امینی افتاد و باز برای من تکرار شد. البته من دیگه اون درس رو از آریامدتور گرفته بودم و این رو الان محکم میگم اگه میخواهی تو ایران کاسبی کنی حتماً باید یک بخشی از درآمدت رو ببری توی خرید دارایی ثابت. این رو مهدی از قول یکی از کاسبها میگفت من از اون دارم نقل قول میکنم. گفت: «ملک مثل ستون فقرات مرده.» تو وقتی ملک داشته باشی، وقتی لازم شد سندش رو میذاری گروی بانک وامی میگیری یا میفروشی یا میخری. به کسبوکارت استحکام میده.
امین آرامش: آره، ولی یک حد بهینهای هم داره.
هادی شجاری: آره، داستان این شکلیه از وقتی که همه چی تموم شده، داری از بالا بهش نگاه میکنی میفهمی. تو اون حال و هوای اون موقع، خیلی از جنس همین پیشنهادهای خانلری اومده به من گفته شده و من با همون غدّی خودم گوش نکردم و رفتم و موفق شدم. ببین اصلاً نمیشه فهمید. اگه انقدر ساده بود که مثلاً من دفترم رو باز میکردم، آقای آرامش شروع کن، یک دو سه چهار این فرمول موفقیت شما، بگیر برو تا تهش. همچین چیزی نیست.
امین آرامش: داستان آریامدتور چی شد؟
هادی شجاری: آریامدتور خیلی داستانش مفصله.
امین آرامش: من خیلی کنجکاوم. ببین قشنگ یادمه بعد برجام من یک دوستی دارم، این ساکن آمریکاست رفته یک زن آمریکایی هم گرفته اونجا. پاسپورت آمریکایی هم داره اون شروع کرد توریست میآورد ایران از آمریکا. اینجوری بود که میگفت بعد برجام من تو تهران نمیتونم هتل گیر بیارم بس که پره، اینقدر که توریست میومد ایران. من فکر میکنم موج اینجوری هم تأثیر داشت تو اینکه وجههی ایران تو دنیا یک خرده بهتر شده.
صنعتی بنام مدیکال توریسم
هادی شجاری: صددرصد. حالا یک ذره باید بریم تو گردشگری سلامت، چون مخاطب تو شاید ندونند اصلاً بازی گردشگری سلامت رو. گردشگری سلامت یعنی اینکه تو بهخاطر یک کار درمان، یک کار پزشکی حالا میتونه زیبایی باشه، میتونه درمانی مثل جراحی قلب یا ارتوپدی سفر میکنی به یک کشور دیگر. این بهش میگند مدیکال توریسم یا گردشگری سلامت یا گردشگری پزشکی.
هادی شجاری: این داستان تو ایران یک سری مشتریها داره، یک سری مشتریهاش عراقیها هستند. کلاً گردشگر سلامت چرا سفر میکنه. یا بهخاطر قیمته، فرض کن تو انگلیس رینو پلاستی یا همون جراحی بینی ۲۰ هزار پونده اینجا مثلاً ۲۰۰۰ دلاره، یک دهمه طرف میاد دیگه. یا بهخاطر اینه که تو کشور خودش اون توان پزشکی وجود نداره مثل افغانستان و عراق پس طرف سفر میکنه یا بهخاطر مثلاً صف انتظار هستش ولی خیلی باید طولانی وایسی تو صف دوباره سفر میکنید. حالا ایران پتانسیلهای خیلی زیادی داره هم پزشکهای ما پزشکهای خوبیاند به نسبت، هم قیمتهامون مناسبه، پس ایران پتانسیل گردشگری سلامتش خیلی بالاست.
امین آرامش: و هم کشور ارزونیه برای سفر.
هادی شجاری: و هم کشور ارزونی برای سفر، ولی بهخاطر اینکه کلاً گردشگری ورودی و گردشگری سلامت مثل یک دختر ۱۱ ساله است یعنی خیلی ناز نازی و سریع قهر میکنه. حالا امیدوارم که حرف جنسیتی نزده باشم. مثل یک کسیه که خیلی حساسه، کوچکترین اتفاقی بیفته طرف ناراحت میشه. وقتی یک تنش سیاسی، یک تنش امنیتی یک اتفاق اجتماعی تو کشور میفته همه جا رسانه هست، به گوش همه میرسه و دیگه نمیاد. خیلی زود ممکنه ورقت برگرده و تحت کنترل تو نیست، و تو کشوری مثل ایران اینها نقل و نباته دیگه.
کارت باید تو کوله پشتیات جا بشه
سال 98 حالا بچهها فقط کرونا یادشونه ولی کشتی انگلیس گرفتند، شلوغ شد. انگلیسیها دیگه نمیومدند. بعد سفارت ایران رو تو عراق آتیش زدند یک سری اختلافها بود، دیگه عراقیها نمیومدند. رفتیم جلوتر اینترنت قطع شد آبان ۹۸. مشتری من تو فرودگاه مونده بود ما با هیچ روش ارتباطی نمیتونستیم باهاش صحبت کنیم. بعد هواپیمای اوکراینی. آقا یعنی ما لت و پار شدیم. رفتیم یک دفتر اون موقع ۷۰ میلیون تومان اجارهش بود خیلی پول بود، رفتیم اجاره کردیم. ۱۰۰ تا نیرو ما داشتیم. من فهمیدم تو ایران اگه میخواهی کاسبی کنی باید کل کارت تو کوله پشتیات جاشه.
امین آرامش: و ماهات نباید منفی باشه اینجور که گوش میدی.
هادی شجاری: آره، حالا این رو جلوتر اگه باز فرصت شد در موردش صحبت میکنم ولی واقعاً آریامدتور خیلی از این شکل آسیب دید. اما باز هم با تمام این اتفاقات که ۹۸ افتاد قبل کرونا ما تو رکورد فروشمون بودیم.
امین آرامش: اسفند ۹۸.
هادی شجاری: بهمن 98 واسهی ما خیلی ماه خوبی بود چون همین ژانویه هم بود. حالا داشتم این رو میگفتم تو گردشگری سلامت اینجور مشتریها میاند. ما به واسطهی شکل مارکتینگمون تمرکزمون رو مشتریهای اروپایی بود.
امین آرامش: کانال اصلیتون چی بود برای مارکتینگ؟
هادی شجاری: همون سئو بود.
امین آرامش: یعنی شما میرفتید کیوردهای این (in) ایران رو میگرفتید یا کیورد اصلیها رو میگرفتید؟
هادی شجاری: این (in) ایرانها رو که همه رو داشتیم و بعضی از کیورد اصلیها رو هم تو صفحهی اول بودیم.
امین آرامش: نه بابا!
هادی شجاری: آره، ما هم پتانسیلمون خیلی بالا بود بهخاطر اینکه اینجا تولید محتوا ارزون بود. واقعاً تیم سئومون و تیم محتوامون بچههای قویای بودند تو کار خودشون.
مدیریت آریامدتور در بحرانها
هادی شجاری: میخواستم این رو بگم ما خیلی از مشتریهامون اروپا، استرالیا، آمریکا، کانادا این شکل مشتری. مشتری عراقی و افغانستانی خیلی کم میگرفتیم بهخاطر شکل مارکتینگ و مدل سرویسمون. حالا اتفاقهایی از این جنس که یک شلوغی میشه، یک اتفاقی میفته اینها خیلی رو اون جنس مشتری تأثیر وحشتناکی داره. حالا کرونا که شد، اوایل کرونا میگفتند آقا هوا گرم شه درست میشه و دو ماه دیگه درست میشه. واکسناش سه ماه دیگه میاد و همینجور کش پیدا کرد. تا هفت، هشت ماه که مرزها کلاً بسته بود. یعنی اصلاً نه میشد سفر کرد، نه میشد بیمارستان رفت. ما فقط کار رو نگهاش داشتیم، به زور و زحمت و سختی.
هادی شجاری: اون موقع ما سه تا کو-فاندر بودیم. من بودم، محمد بود و حسین بود. حسین که سهام کمی هم داشت فروخت. رفت دنبال یک کار دیگر. البته دوباره برگشت الان مدیرعامل شرکت حسینه. بعد من بودم و محمد و سهامدارهای سرمایهگذارمون. دیدم آقا کاری نیست بخواهیم بکنیم. گفتم محمد من هیئت مدیرهام، تو وایستا مدیرعامل، من هیئت مدیرهام کارهای خودم رو میکنم. بچهها با صبوری نگهداشتن و یواش یواش دوباره رو به رشد بود. باز شهریور پارسال قبل از مهسا امینی خیلی اوضاع خوب بود دوباره یک ذره بلند شده بود که خورد به اون داستان باورت نمیشه ما ۸۰ درصد کسانی که دپوزیت داده بودند، کنسل کردند و دوباره خورد زمین با صورت. در حال حاضر اگه از آریامدتور بپرسی من رئیس هیئت مدیرهام، سهامدارم ولی وقت نمیذارم اونجا. کار اجرایی نمیکنم و خود شرکت هم تقریباً تبدیل شده به یک استارت آپ و اسکیل آپ رو ما گذاشتیم کنار همین دخل و خرجش میخونه. حالا یک ماه بیشتر یک ماه کمتر شرکت داره میره جلو.
امین آرامش: با چند تا نیرو؟
هادی شجاری: الان فکر میکنم ۱۲ تاست، ۱۲ تا که کاملاند یک سری هم نیروها داریم که یک وقتی مریض میاد یک مترجم ساعتی بر اساس پروژه باهاشون کار میکنیم.
عدم ثبات کشور برای کارآفرین
امین آرامش: حالا یک اشارهی ریزی فقط دوست دارم اینجا بکنم، از این غصهای که به دل آدم میشینه اینجور مواقع که این توریسم خارجی که میاد تو ایران با خودش پول میاره. این یعنی شغل ایجاد میشه، این یعنی فقر کمتر میشه و این خیلی اتفاق جالبیه و کارآفرینی که دوست داره این کار رو بکنه با این همه ذوق، وقتی این قضیه جواب نمیده حالا به این نتیجه میرسه که نه حالا ولش کن فقط من باید ماهام رو باید یک کاری کنم که منفی نباشه، بلند مدت نگاه نکنم. این داره غیر مستقیم کمک میکنه که این سیستم وقتی وجود داره، داره این اتفاق میفته که فقر بیشتر و بیشتر میشه چون که سرمایه نمیاد و تمام اون شغلهایی که ایجاد نمیشه و سیستمی که یک همچین چیزی رو ایجاد کرده تو فقیر شدن این آدمها قطعاً شریکه.
هادی شجاری: ببین الان که وضعش خیلی خرابه. الان که اصلاً ولش کن، اون موقع هم که ما رو اوج بودیم، به قول تو برجام بود و مریض میومد و مسافر میومد، خیلی سخت ویزا میدادند. شاید باورت نمیشه آمریکایی و انگلیسی و کانادایی اصلاً ویزا تقریباً نمیدند ۵۰ روز، یک ماه، ۶ ماه، دو ماه طول میکشه که اینها بررسی کنند سخت گیرهای عجیب و غریب. واقعاً آدم دلیلش رو نمیدونه. یک بخش عمده از مشکلات ما بهخاطر عدم صدور ویزا بود، اصلاً ویزا نمیدادند. خنده داره ویزا نمیدادند یارو بیاد اینجا یک کار پزشکی بکنه.
چالش کارآفرینی در ایران
هادی شجاری: بگذریم آریامدتور خیلی برای من تجربه خوبی بود، از جنس اینکه واقعاً یاد گرفتم تو اسکیل بزرگ و بازی کارآفرینی و کسبوکارهای من به قبل و بعد آریامدتور تقسیم میشه. قبل آریامدتور چون من اصلاً سرمایهگذاری نداشتم و اصلاً تو جو استارت آپ نبودم. میگفتم آقا دو دوتا چهار تا. این ماه چقدر هزینه داریم، حقوق داریم، بیمه داریم، اجاره داریم بعد مثلاً ۱۰ میلیون تومان باید دربیاریم. این پروژه، این پروژه، این کار، این کار شد ۱۱ میلیون یه دو تومان میزاریم جیبمون، خدا برکت، یعنی دخل و خرج بخونه. رفتیم تو آریامدتور جو زده شدیم، بازار رو بگیر مارکت رو بگیر و جذب سرمایه کن. اصلاً معنا نداشت. آقا فقط باید پول بگیری و بسوزونی و برن کنی. واقعاً تفکر مسموم که اصلاً تو ایران جواب نمیده. اون واسه یک کشوریه که تورمش یک درصد باشه.
امین آرامش: و ثبات داره و قابل پیشبینیه.
هادی شجاری: و تو اگزیت پلن داری، مثلاً تهش میری تو بورس، ولی اصلاً تو ایران هیچ کدوم اینها اتفاق نیفتاده. آریامدتور تموم نشده ولی من ازش به شکل اجرایی اومدم بیرون. فهمیدم که نه آقا، دو دو تا چهار تا، کاسبیه، پول دربیار. باید پول دربیاری و پولت رو هم باید تبدیل به ملک کنی، این شکلیه کاسبی. این میشه بازی آریامدتور، خیلی قصه زیاد داره آریامدتور.
امین آرامش: بگو چون که هنوز فکر کنم ظرف نزدیک یک ساعت، یک ساعت و ده دقیقه رسیدیم به پرونده آریامدتور هم بستیم و بهنظرم جا داره اگه فکر میکنی چیزی قابل گفتنه بگی در مورد آریامدتور.
درآمد دلاری
هادی شجاری: یک چیزی که در مورد آریامدتور جالبه بهت بگم، وقتی که قرنطینه است آریامدتور هم که مشتری نداره، فقط شرکت رو نگه داشتیم. منِ هادی شجاری چیکار کنم حالا من که نیستم تو آریامدتور، من همیشه اینور اونور که میرفتم صحبت میکردم، همیشه بحثم درآمد دلاری بود. از اونور خودم آریامدتور رو داشتم تو گاوصندوق شرکت ما دلار بود، یورو بود، پوند بود، لیر بود.
امین آرامش: اینها کش با خودشون میآوردند؟
هادی شجاری: آره دیگه کش میآوردند، روش دیگه مگه داریم. حالا یک سری روش هستش مثل شرکت یک پی که پول میشه گرفت یا ما خودمون تو کانادا شرکت ثبت کرده بودیم. پیپال داشتیم، البته ناگفته نمونه حسابمون رو بست، ده هزار دلار رفت هوا. اینجور داستانها هم زیاد داریم.
هادی شجاری: حالا من چیکار کنم تو این بازی؟ اینور اونور که میرفتم همیشه درمورد درآمد دلاری صحبت میکردم. خود آریامدتور درآمد دلاری داشت و خیلی هم خوب بود مثلاً مهدی هم من دیده بودم که یوتیوب زده درآمد دلاری داره. یواش یواش این تو ذهنم اومد و گفتم دیگه از چه کارهایی میشه درآمد دلاری داشت، این شد که تو قرنطینه تو خونه کار میکردم رو پروژههای خودم. دو تا پروژه بود یکی ارزیشو. مأموریتش این بود که هم آموزش در مورد روشهای درآمدزایی دلاری و هم خدماتی که بچهها نیاز دارند مثل همین نقد کردن یوتیوب، خودت یوتیوب داری احتمالاً داری با یک شرکتی کار میکنی یا از جنس پیپال و اینجور خدمات. یکی این مسیر رفت جلو بهخاطر تجربه درآمد دلاری من تو آریامدتور و علاقهام به این موضوع و دیدم که تو این موضوع چقدر فرصت هست.
اهمیت زمان عرضه
هادی شجاری: یک کار دیگه هم من انجام دادم چی بود؟ اون کار مرتبط بود به گردشگری سلامت، گفتم ما این همه شبکه داریم، این همه تجربه داریم حیفه این رو رها کنیم، یک چیز دیگه من شروع کردم به اسم سیتوسا سیستم توریسم سلامت ایران. گفتم یک پلتفرمی بزنیم که خود بیمارستانها توش پنل داشته باشند و ما یک ابزار مارکتینگی بهشون بدیم. بیزنس پلن خیلی عالی، نرمافزارش وردپرس نبود نوشته بودیم بچهها با پایتون زده بودند یک چیز خیلی خفن. من نسبت به هادی شجاری ۹۹ تو سیتوسا کجا از نظر شبکه و معروف شدن، هادی شجاری ۹۵ کجا؟ اون موقع سایتام وردپرسی پونیشا بود، این موقع برنامهنویس داشتم پایتون. یعنی وقتی به محصول نگاه کنی همه چیام بهتر بود از وردپرس آریامدتور. ولی سیتوسا نگرفت.
امین آرامش: فکر میکنی چرا؟
هادی شجاری: برای اینکه جواب این سؤال رو بدیم من تو لینکدین یک مطلبی به چشمم خورد. اومده بودند بررسی کرده بودند که مهمترین عامل موفقیت استارت آپها چیه؟ تیم، انگیزه، جذب سرمایه، فکر میکنی کدوم اینها بود.
امین آرامش: انگیزهی فاندرش؟
هادی شجاری: هیچ کدومش یک چیزی بود بهعنوان تایم آف لانچ (زمان عرضه) ما زمان خوبی عرضه کردیم و این هم نمیدونستیم. باز میگم این رو، نمیخوام بگم من نوستراداموس بودم. تو یک چیز ضعیفتر رو تو زمان بهتر اگر عرضه کنی خیلی شانست موفقتره تا اینکه یک چیز خیلی کامل رو تو یک زمان بد عرضه کنی.
سیتوسا
خلاصه سیتوسا به اون شکلی که من تو ذهنم بود نگرفت ولی من بعداً یواش یواش هدایتش کردم به این سمت که توش یک سری محتوا میذاشتیم یک کتاب نوشتیم. یک شریکی داشتم همکارم بود توی اون موضوع سیتوسا، یک کتاب با هم نوشتیم که تجربیات ما بود تو این موضوع، کتابه چاپ شد. یک دوره برگزار کردیم که کسبوکار گردشگری سلامت چیه اون رو انجام دادیم. یکی از لاینهامون شد این سیتوسا.
امین آرامش: الان هم هنوز هست زنده هست؟
هادی شجاری: هنوز هم هست ولی فقط محتواش فروش میره. بعضاً لازم باشه من مشاورهای به کسی بدم تو اون بستر. این رو میخواستم بگم، آریامدتور یک بخش عمدهای از موفقیتش بهخاطر زمان عرضهاش بود. یعنی یک وقتیکه بازی استارتآپ خیلی رونق داشت، برجام اوکی شده بود. دلار رفته بود بالا، همهی اینها به هم کمک کرد و ما هم تو وسط بازی بودیم، خیلیهای دیگه هم بودند، اینجوریام نیست که هیچکی نبود، ولی ما بهتر وسط زمین بودیم.
امین آرامش: درصد گرفتید که تو همون برهه سال ۹۷ چند درصد این بازار رو داشتید؟
هادی شجاری: نه، واقعاً نمیشه گفت چون خیلی آمارش شسته رفتهای نبود.
امین آرامش: بهنظرم الان جای اینه که این سؤال رو ازت بپرسم و بریم توش یه خرده دقیق شیم. از وقتی یک ایده به ذهنت میرسه که الان این ایده به ذهنام رسیده که یک پلتفرمی بزنم که توش درآمد دلاری آموزش بدم و اونهایی که میخواهند این رو نقد کنند، بهشون کمک کنم. از وقتی این ایده میاد چون قطعاً کلی ایدهی دیگه هم اومده که اونها رو اجرا نکردی. اون فیلتری که تو ذهنت اتفاق میفته چیه. چی میشه که یک ایدهای رو تصمیم میگیری. حالا دیگه آدمها میدونند تو چند تا بیزینس راه انداختی همه رو هم صادقانه گفتی. از وقتی ایده میاد چطور تصمیم میگیری که اون کار باید انجام بشود یا نشود؟
هادی شجاری: آره، البته بهت بگم که من سه تا کسبوکار دیگه هم هستش که هنوز نگفتم اگه میخوایی الان بگیم یا آخرش بگیم.
امین آرامش: نه، الان بگو.
هادی شجاری: اوکی، ببین ایده پشت میز به ذهنت نمیرسه. من اینجا نشستم خب چیکار کنیم الان. حتی من تجربهام اینطوری بوده بری ببینی حالا تو دنیا چی ترنده ما بیایم همون رو پیاده کنیم، اون هم یکی از روشها هست، ولی باز هم خیلی روش کاملی نیست. ببین مثلاً اپلیکیشن شرکت همسانه یک کسبوکار بود شرکت موفق بود. بالاخره دخل و خرجش خیلی خوب میخوند و ما ازش سود کردیم، آخرش هم که فروختیمش. این کجا ایدهاش رسید به ذهن تو، اونجایی که من تو دل یک شرکتی بودم، یک نیازی رو شناختم و یک فرصتی رو دیدم.
هادی شجاری: یا جلوتر آریامدتور چی بود. من با پزشکها ارتباط داشتم یک نفر به من زنگ زد. واسهی من اینطوری بوده که تو دل یک سری کار یک سری چیزها چشمک میزنه و من خودم شامّهام تو این موضوع قویه. یعنی فرصت رو میتونم بفهمم حالا در حد خودم همون قد کوچیکی که خودم دارم، میفهمم که اینجا یک فرصتی هست، اینجا یک پولی هست، اینجا یک پولی خوابیده. من تعهدی به صنعت ندارم. من تو تجهیزات پزشکی بودم، تو گردشگری بودم، تو آموزش بودم، توی موبایل و تکنولوژی بودم، توی جاهای مختلف ولی هر جایی که من فرصت ببینم و احساس کنم توش پول هست من میرم دنبالش. حالا چهجوری میفهمم که این میگیره یا نمیگیره؟ با امتحان، باید تست کنی.
امین آرامش: چه جوری یعنی؟
هادی شجاری: یعنی خیلی سریع باید یک چیزی رو هوا کنی ببینی چی میشه. من مدلم این شکلیه، خیلی فکر نمیکنم به این که حالا شش ماه بشینیم، آماده شیم، تحقیقات کنیم. آقا این ایده هست، چیکار کنیم دو دو تا چهار تا، سریع پیج اینستاگرام بزنیم، سریع سایت وردپرس بیاریم بالا، سریع به چهار نفر این رو بگیم.
امین آرامش: بعد از اون خروجی اولیه که میگیری.
هادی شجاری: و حالا اتفاقهایی که میفته. این وسط یک سری چیزهای دیگه هم هست اینکه تو این بازی شریک خوب پیدا میشه یا نمیشه. مثلاً من یکی دو تا ایدهی خیلی خوب دارم ولی شریک براش پیدا نکردم خودم هم نمیرسم به همه کارها، کار رها شده، کار ول شده.
هادی شجاری: اون موقع یک ایده من داشتم تل مدینو بود اسمش، لوگوش رو هم ثبت کردیم یعنی لوگوش رو هم طراحی کردیم، یک رفیقی من دارم طراح لوگوهای منه، همهی لوگوهای من رو اون طراحی کرده. بهش گفتم این لوگوش رو برام بزن. ولی گره نخورد به یک آدمی که بتونه بیاد بارش رو از نظر اجرایی و فنی و اینها برداره و رها شد. واسهی من اینطوریه، یکی از موضوعاتی هم که هست اینه که تو آیا یک نفر پارتنر پیدا میکنی کنارش یا نه، بعد باید تست کنی. من این شکلی فکر میکنم که باید با سرعت زیاد تستش کنی، یعنی سریع تست کنی ببینی چی برمیگرده سمتت.
ارزیشو
امین آرامش: اوکی، بریم ارزیشو. ارزیشو رو زدی و هنوز داره کار میکنه؟
هادی شجاری: ارزیشو هنوز داره کار میکنه. اون موقع که واقعاً درآمد دلاری مد نبود ما روش صحبت میکردیم سال ۹۹ بود. الان بعد اینکه اخیراً دوباره دلار رفت بالا، الان اینقدر زیاد شده واقعاً خودم روم نمیشه چیزی بگم چون دیگه زرد شده نخنما شده، ولی ما اونجا شروع کردیم، گفتیم ما هم آموزش میدیم مثلاً تو میخوایی بری تو سایتهای فریلنسری باید چیکار کنی. چهجوری پروژه بگیری. هم درآمد رو نقد میکنیم از جنس اینکه حساب پیپال سیمکارت. حالا فریلنسری و یوتیوب. البته من تو ذهنم این بود که تمام روشهایی که میشه ازش درآمد دلاری داشت رو پوشش بدیم ولی بعداً به فراخور اینکه دوستی داشتم که کو-فاندارم بود نیمه رها کرد موضوع رو، من ادامه دادم ولی به اون شکل کو-فانداری که متمرکز باشه متاسفانه نتونستم پیدا کنم. این کارها موند و من هم چون کارهای دیگه داشتم محدود شد به همین فریلنسری آموزش و روش خدمات یوتیوب. این دو تا رو ما هنوز هم داریم. بهش کاری ندارم و همینجور یک سری درآمد خودش داره میسازه، یک نفر بالا سرش همین کار روتین شو میکنه.
امین آرامش: فقط یک نفر؟
هادی شجاری: فقط یک نفر، تازه اون یک نفر هم متولد هشتاد و دوه. من تو خدمات، هوشمندیای که داشتم این بود که خودم درگیر خدماتش نشدم، چون میدونستم کار هایریسکه (با ریسک بالا). از حاشیه سودم زدم ولی به آدمهایی که از قبل اون کار رو میکردند، گفتم بیا پارتنر من شو، من میفروشم تو خدمات بده. یک شرکتی بود تو مالزی گفتم من میفروشم تو خدمات بده، وقتی میفروشم سهم خودم رو برمیدارم بقیهاش هم میدم به یارو میگم خودتون میدونید و خودتون.
امین آرامش: تو دیگه درگیر این نیستی که حساب ارزیش چیه.
هادی شجاری: آره، حساب بلاک شد، من چیکار کنم. پشتیبانی شو کی میده، آقا اون شرکت میده. این رو هم تو سایتمون گفتیم، گفتیم ما پارتنرمون این شرکته، خودتون میدونید و خودتون.
قسمتی از یک کیک رو بردار
امین آرامش: متخصص بزرگ کردن کیک و برداشتن یک سهمی ازش و رفتن دنبال کیک بعدی.
هادی شجاری: آره.
امین آرامش: و هی کیک درست کن، دوباره برو کیک بعدی و اینکه قانع بشی قرار نیست کل کیک برای تو باشه.
هادی شجاری: صددرصد همینطوریه. من خودم میدونم اگه بخوام پولدار بشم اگه رو یک موضوع باشم همون کیک رو بزرگ کنم خیلی راحتتره. من الان یک کیک شکلاتی دارم، کیک سیب دارم، یک کیک هویج دارم، هر کدومش کیکهای کوچیکه. حالا من اینو نمیگم آدم خیلی فیلسوفیام که به این نتیجه رسیدم، من از روی غریزه این کار رو کردم، بهخاطر مدلی که داشتم ولی فکر میکنم تو ایران اتفاقاً این جواب میده. میدونی چرا؟ چون اینقدر شرایط ایران بی ثباته تو اگه میخوایی کار داشته باشی باید کارهای متنوع بکنی. اون موقع که آریامدتور ما ترکید، اکسیژن ساز رشد کرد. اکسیژن سازم داشتم دیگه.
امین آرامش: آره آره.
هادی شجاری: یعنی توی سبدت چیزهای مختلف باشه بالاخره از یکیش اتفاقهایی میفته.
امین آرامش: الان از اون هم پولی هنوز داره میرسه بهت، از اون زیست تجهیزه؟
هادی شجاری: من زیست تجهیز تو مقطعی سهامم رو فروختم. آره کامل فروختم.
امین آرامش: سختت نیست از اونها میایی بیرون انگار یک چیزی که مالکش بودی و کلاً بذاریش بیایی بیرون؟
هادی شجاری: اصلاً سختم نیست، یعنی اصلاً دلبستگی به کار ندارم.
امین آرامش: این هم جالبه ها!
“کار مثل بچهی آدمه” قیاس مع الفارق
هادی شجاری: اصلاً دلبستگی به کار ندارم یک حرفی هست خیلی تیپیکاله میگند، کار مثل بچهمونه. من این حرف رو اصلاً قبول ندارم با توجه به خودم که بچه و کار دارم، میگم هزارتا کار فدای یک تار موی بچهام، اصلاً برا مهم نیست. آریامدتور اوکی کار منه درسته قبول، تو خودت هم پدری میدونی اصلاً اون محبت و عشقی که آدم به بچهاش داره، کار چیه؟ هزارتا کار بره و بیاد.
امین آرامش: من فکر کنم جنس دلبستگی که آدم به بعضی از بیزنسها پیدا میکنه، میتونه فرق کنه. بذار از خودم مثال نزنم مثلاً محمدرضا شعبانعلی احتمالاً متمم رو خیلی دوست داره تا یک بیزینس اونجوری. نمیدونم شاید دارم بد میگم.
هادی شجاری: نه درسته. اصلاً خود اینکه تو به کسبوکار دلبستگی داشته باشی چیز خوبی نیست من صرفاً گفتم مثالش با بچه مثال پرتیه، من اینو گفتم ولی آره دلبستگی به یک کسبوکار چیز خوبه، ولی من این رو ندارم واقعیت. من اصلاً رابطهی احساسی با کارم ندارم.
امین آرامش: اصلاً یک کسبوکار تو حوزهی آموزش هم باشه با توجه به جایگاهی که برای معلمی قائلی باز هم احساس میکنی نیست؟
هادی شجاری: به خود اون جنس کار علاقه دارم ولی به اون کسبوکاری که ظرفشه. ببین تو تو این ظرف میتونی آب بریزی، میتونی چای بریزی، میتونی قهوه بریزی، ظرف کسبوکار یک روز توش آموزش میریزی یک روز توش گردشگری سلامت میریزی فرقی نمیکنه من به اون ظرفه علاقهای ندارم.
علاقه به “آموزش”
امین آرامش: ببین فکر میکنم یک فرقی داره، فرقش اینه که حداقل جنس آموزش اینجوریه که از یک جایی به بعد یک بخشی از هویتت رو میگیره. تو اون داستان کسبوکاره اینجوریه که من میخوام ازش پول دربیارم تعارف که نداریم، بیزینس میذارم که پول دربیارم حالا امروز این داره میده خیلی خب از یک جایی به بعد دیگه حال نمیکنم باش میرم بیزینس بعدی. یک جایی خاصه بیزینس از نوع آموزش فکر میکنم حداقل برای من اینجوریه یک بخشی از هویتت رو نه اینکه بچهی منه، ولی اینقدری باحاله و اینقدر داره به زندگی من معنا میده که چیز ارزشمندیه پاش بمونم. تونستم منظورم رو برسونم.
هادی شجاری: آره، من این حس رو تجربه نکردم، نمیگم نیست، من تجربهاش نکردم.
امین آرامش: اوکی، بعدِ ارزیشو؟
هادی شجاری: ارزیشو ادامه پیدا کرد حالا داستانهای جالبی تو ارزیشو هستش که باز فکر نمیکنم وقت بشه بگیم.
امین آرامش: بگو اگه فکر میکنی چیز جالبی هست بگو. میتونی در مورد اعدادش هم بگی؟
هادی شجاری: از چه جنس عدد؟
امین آرامش: مثلاً چقدر داره در میاره تو سال یا تو ماه؟
هادی شجاری: ببین عدد که نخواه از من، یک وقت به گوش اداره مالیات میرسه دو روز دیگه میگند تو این پول درآوردی، آقا پولی هم در نیاوردیم الکیه همش، همش قر و فره. ولی 120، 130 تا یوتیوبر درآمدشون رو پیش ما نقد میکنند. تقریباً ماهی ۱۵، ۲۰ تا سفارش همین خدمات فریلنسری داریم، حالا بری خودت تو ماشین حساب بزنی.
امین آرامش: آره آره، دستشون تو کاره میتونند دربیارند، اوکی بعد ارزیشو؟
شروع کار دو برادر باهم
هادی شجاری: ارزیشو که شکل گرفت. تو با مهدی هم مصاحبه کردی و من هم گوش کردم اونو، حالا کسی اگر گوش نکرده که احتمالاً کرده، باز بره گوش کنه بهخاطر اینکه الان خود مهدی رو وقتی میبینند اون نوک هرم مثلاً کوه یخ زده بیرون میگه نگاه کن یک کانال یوتیوب زده پیج زده داره خیلی پول درمیاره، چه اتفاقی اون زیر افتاده نمیبینند. حالا چی میخواستم بگم، میخوام بگم که مهدی تو یک مقطعیای تو تمام این موقع که من دفتر داشتم میومد پیش من، اتاق بهش میدادم و البته ازش اجاره میگرفتم، بهخاطر اینکه بفهمه که کاسبی این شکلیه. اینجا اتاق مال داداشمه نداریم، باشه مال منه ولی اجارهاش ۳ میلیون تومانه، باید بدی. یعنی باید یک جوری بیزینس کنی که بتونی اون اجاره رو بدی. این اتفاق که افتاد، آریامدتور تقریبا غیر فعال بود. مهدی یک دفتری داشت میرفتم پیش مهدی واسهی همون کار ارزیشو یک اتاقش رو گرفتم. گفتم ما کار ارزیشو رو اینجا میکنیم حالا من به تو اجاره میدم.
هادی شجاری: البته بعداً که رفتیم جلو من یک ذره بُر خوردم تو کارهای مهدی، دیدم که چه فرصتی اینجاست بعد من کاری که کردم، تو همون دفتری که مهدی میومد، من هم بودم ارزیشو رو کار میکردم مهدی داشت کار خودش رو میکرد بعد یک جایی بهش گفتم این پولی که تو داری درمیاری خیلی میتونه بیشتر باشه و بهش پیشنهاد دادم که بیا همین رو با هم انجامش بدیم، مهدی هم از روی برادری هم از رو این که بهنظرم خودشم فهمید که میتونه اینجا یک خلق ارزش مشترکی شکل بگیره این پیشنهاد رو قبول کرد و من پیشنهادی هم که در این راستا دادم، گفتم تو چقدر پول در میاری؟ هر چقدر از این بیشترش کردی من رو اون ادعا میکنم که البته بعداً اینقدر پولها زیاد شد که اصلاً اون عددهای اولیه توش هیچ بود. فقط برای اینکه بدونی ما توی یک سال بعد از اینکه من وارد شدم توی موبو نیوز درآمد ما ۱۳ برابر شد. البته من باز میگم همهی این اعتبار رو برای خودم برنمیدارم، بخش عمدهاش واسهی مهدیه، بخش قابل توجهاش واسهی رشد اینستاگرامه، موجی که زد زیر موبو نیوز و بلندمون کرد. ولی من وقتی وارد موبو نیوز شدم حالا همیشه کنارش بهعنوان برادر و مشاور بودم ولی اینجا دیگه خودم شدم یک بخشی از کار.
تبدیل موبونیوز از پیج به یک کسبوکار
امین آرامش: راههای درآمدی رو افزایش دادی.
هادی شجاری: من به مهدی گفتم تو باید از این پیج اینستاگرام تبدیل به یک کسبوکار بشی. اومدیم این رو بردیمش توی شرکت، شرکتش کردیم.
امین آرامش: قبلش فقط تبلیغ اینستاگرام میگرفت و تو یوتیوب هرچی درمیومد.
هادی شجاری: آره همین بود ولی همون هم اومدیم تبدیل به بیزینس کردیم. شرکتی بود اون شرکت رو فعالش کردیم که بتونیم با جاهای بیشتری قرارداد ببندیم پولهای بهتری بگیریم عددهای بیشتر، آدمهای بزرگتر و شرکتهای شناخته شدهتر. بعد اومدیم از تو دلش یک کسبوکارهای دیگه، اینکه یک سیستم نیمچه حسابداری و مالی داشته باشیم، مهدی قبلاً نداشت همچین چیزی، توی موبایل خودش میزد. من حسابدار آوردم، یک نرمافزار حسابداری اچ آر و مصاحبههامون رو مرتب کردیم که آدمهای خوب بگیریم، رو همون تجربهای که تو آریامدتور داشتم حواسمون بود که کجا خرج کنیم و کجا نه. مهدی خیلی علاقه داشت آخرین تجهیزات و بهترین استدیو. گفتم نه الان فعلاً همین بسه، یعنی اون مدیریت مالی و بحث اینکه کی و کجا پول بدیم کی ندیم.
امین آرامش: به چالشم با هم میخورید؟
هادی شجاری: واقعیتش نه به چالش نمیخوریم. بهخاطر اینکه هم مهدی رو حساب این که من داداش بزرگشم حالا از رو احترام هم که شده و اینکه میدونه بالاخره من هم یک چیزی بلدم، معمولاً حرفهای من رو گوش میکنه و من هم یک جاهایی اصلاً تو کار مهدی دخالت نمیکنم. من در مورد اون آبی که تو اون ظرف هست نه ادعایی دارم نه سر درمیارم من دخالت نمیکنم تو کار مهدی. یک جاهایی من میگم این کار مهدیه، خودش میدونه، یک جایی هم اون میدونه که کار منه. تقسیم وظایفی که حالا در دل یک رابطه نزدیک برادری و صمیمیت این شکلی دیگه کاملاً حل شده و رفتیم تو موبو نیوز و از تو دل موبو نیوز، موبو کالج در اومد.
داشتن تیم خوب نعمته
امین آرامش: اینها همش ایدههای تو بود؟ یعنی موبوکالج و باقی داستانها. چه بیزنسهایی ایجاد شد؟
هادی شجاری: ببین ما سایت زدیم. من پیشبینی میکردم که اینستاگرام یک روزی فیلتر میشه بهخاطر همین سایت زدیم که اونجا هم یک بخشی از این کامیونیتیمون رو بیاریم. الان سایتمون خیلی موفقه توی خیلی از کلید واژههای مرتبط، صفحه اول گوگل اومده با اینکه رقابت خیلی شدیده مثلاً دیجیکالا هست، تروب هست، زومیت هست ولی بچههای ما بهصورت خیلی چریکی. یعنی تیمی که ما داریم و هزینههایی که ما داریم میکنیم شاید خیلی کمتر از رقبامون باشه ولی اینجا بچههای ما بچههای درستیاند، باز همون شانسه هست شاید که آدمهای خوبی دورمون هستند.
امین آرامش: همه چی تیمه واقعاً، البته من دارم در قبال خودم میگم آدم بدون کمک تیمش هیچ غلطی نمیتونه بکنه.
هادی شجاری: آره، با تیمه که میتونی یک کارو توسعه بدی. تهش میتونی شاید یک کارو تنهایی در حد خودت انجام بدی، میخوایی بزرگش کنی قطعاً تیم میخوایی. موبونیوز داستانش مفصله ولی کوتاهش اینه که ما سعی کردیم موبونیوز یک پیج اینستاگرام نباشه تبدیل به یک کسبوکار بشه حالا این کسبوکار یک سری بخشها داره، بخش حسابداری داره مالی داره اچ آر داره اینکه توسعه بدیم کجا کی.
امین آرامش: اوایلش منفی نشد کار به نسبت حالت قبل چون تو اولش که میایی بالاخره هزینه ایجاد میکنی تیم کوچیکه.
هادی شجاری: اصلا و ابدا برای چی هزینه ایجاد کنم.
امین آرامش: بالاخره میخوایی تیم اضافه کنی نفر استخدام کنی.
هادی شجاری: من توی استخدام تیم و اضافه کردن نفر خیلی حساسیت دارم چون توی آریامدتور خیلی الکی تیم رو گنده کردیم و فهمیدیم که اصلاً تیم بزرگ چقدر مصیبت داره. ما همیشه یک کاری اگه یک نفر میتونه انجام بده نفر دوم رو نمیگیریم و این خیلی مسیر یواشی داشت یعنی یواش یواش این توسعه رو ما دادیم.
معیارهات برای انتخاب شریک؟
امین آرامش: اوکی، بهنظرم الان وقتشه که این سؤال هم ازت بپرسم که هم در مورد شریک اول بگو، ظرف این سالها فکر میکنم چندین شریک داشتی شاید ده تا هشت تا احتمالاً الان این چیزهایی که گفتی چه معیارهایی داری که یک آدم رو انتخاب میکنی که باهاش شریک شی؟
هادی شجاری: ببین من شراکتهام همیشه با آدمهایی بودهکه باهاشون رابطه داشتم یعنی من بهخاطر کار با کسی شریک نشدم، اول باهاش یک رابطهای داشتم حالا یا داداشم بوده یا پسرعموم بوده یا دوست ۲۰ سالهام بوده و بعد یک فرصتی که دیدم اون آدمه رو اومدم درگیر کردم یا به اون آدمه فرصت رشد دادم این شکلی بوده. ببین میشه مدیر بازار یابی استخدام کرد، میشه برنامهنویس استخدام کرد ولی شریک رو نمیشه استخدام کرد منظورم از اون مسیر که تو بری آگهی ببینی رزومه لینکدین یارو بری ببینی اینجوری نمیشه چون شراکت میره تو یک لولی از ارتباط و اعتماد که این قبل از کار باید شکل گرفته باشه و اگه غیر این باشه تو خیلی آدم خوش شانسی هستی.
امین آرامش: چقدر طول میکشه این پروسه تصمیمگیری که شریک رو انتخاب کنی، حتی همون داداش و رفیق و پسرعمو خب اوکی ما یک کاری بندازیم صاف میری بهش میگی؟
هادی شجاری: من کلاً همه کارهامو حالا چه همین انتخاب آدم و کار کردن باهاشون چه ورود به یک کسبوکار رو خیلی سریع انجام میدم و بی فکر، من واقعاً اهل خیلی حساب و کتاب نیستم احساس کنم یک کاری درسته یک حالت شهودی شده واسم، میرم انجامش میدم و پذیرفتم که ریسک خطام زیاده اما من راه دیگهای بلد نیستم.
تو بازی کسبوکار، شانسهاتو بیشتر کن
هادی شجاری: میدونی موضوع چیه یک چیز میخوام یک ذره با اگزجره بگم، کسبوکار بخش عمدهش شانسه، تو ایران خیلی شانسیه بهنظر من میگم با اگزجره گفتم حالا طبیعتاً تو باید یک چیزهایی آماده باشی اینها رو کاری نداریم.
امین آرامش: تو هرچی بیشتر تاس بندازی تا اون شش بیاد بیشتره.
هادی شجاری: باید بتونی زیادتر شانسی برداری، مهدی تو اپیزود تو گفت شانسی میفروختم. یک دور شانسیهایی بود میکشید یک چیزی توش در میومد بعداً شد لپ لپ. تو فرصت داشته باشی که پنج بار باز کنی این شانسیه رو یا به قول تو پنج بار تاس بندازی.
امین آرامش: البته که قرار نیست همینجوری هم کور بری اون کار رو بکنی با آدمی که یه حداقلهایی رو داره.
هادی شجاری: فرضمون اینه که مخاطب شما و شما این رو میدونی و بدیهیه، ولی به جای اینکه فکر کنی که یک چیز خیلی بلندی بسازی که نمیشه ساخت تو این کشور، ۵ سال پیش شاید میشد الان تقریباً نمیشه یا خیلی ریسک بالایی داره من ترجیح میدم چهار تا چیز کوچولو بسازم که کسی هم اصلاً کاری بهش نداشته باشه.
امین آرامش: بازیام رو بکنم دیگه داریم بازی میکنیم در نهایت.
هادی شجاری: یک جور بازیه. ولی شانسهات رو بیشتر کن اگه قراره شانسی باشه شانسهات رو بیشتر کن.
“اشتیاق” مهمترین شاخصم برای استخدام
امین آرامش: اوکی، برای استخدام تیم چی؟ دنبال چه آدمهایی هستی که به تیم اضافه بشند؟
هادی شجاری: من فقط برام اشتیاق آدم مهمه.
امین آرامش: چهجوری اندازهگیریش میکنی؟
امین آرامش: با کارآموزی. ببین من الان افتادم تو یک بازی که میگم نیروی سینیور گرفتن خیلی سخته پس من نیروی کارآموز میگیرم خودم میارمش بالا.
امین آرامش: حتی تو لایهی مدیر مارکتینگ؟
هادی شجاری: تو اون لایه دیگه یک بحث دیگهایه، تو اون لایه طبیعتاً باید بری گذشتهی یارو نگاه کنی و باز ببینی که اون آدمه، آدمی هستش که به کار تو اشتیاق داشته باشه یا نه، من برام این مهمه. ولی الان میگم رسیدم تو این بازی که سالی ۵ تا آدم رو میخوام کنار خودم داشته باشم هم به اونها خیر برسونم یاد بگیرند هم اونها به من خیر برسونند سالی ۵ تا آدم ۸۲ ۸۳ اینوری.
امین آرامش: با سن پایینتر هم کار میکنی اخیراً.
هادی شجاری: آره دیگه برای اینکه اون آدمها هنوز گِلشون سفت نشده و تو موقعیتی هم هستند که بتونند با کارآموزی یا پول کم کار کنند، من پول نمیدم از قصد نمیدم، نه که ندارم بهخاطر اینکه میخوام یارو رو تست کنم ببینم که طرف آیا واقعاً حاضر است اون روحی که خودم داشتم که اصلاً برام مهم نبود بهم پول میدادند کار رو بهخاطر کار انجام بده نه بهخاطر اینکه الان میخوام ۷ میلیون آخر ماه حقوق بگیرم. من رو بیمه میکنی، آقا ما بیمه نمیکنیم.
امین آرامش: ولی بعد کارآموزی که حقوق بهش میدید؟
هادی شجاری: آره بعد وقتی برسه به یک موضوعیای.
امین آرامش: چند وقت کارآموزی، یک ماه دو ماه سه ماه؟
هادی شجاری: بستگی به آدمش داره. ولی اگه کسی کننده نباشه خیلی زود میفهمم. من وقتم ارزشمندتر از اینه که به یک نفر نخوام پول ندم. من وقتی یکی رو میارم تو ۲ هفته اگه بفهمم طرف این کاره نیست میگم آقادستت درد نکنه خداحافظ بعضاً پیش اومده حتی یه پولی هم بهش دادم رفته ولی اگه کسی با من بخواد بیاد جلو باید ببینم کی آمادگی داره.
امین آرامش: چالش نداشتی سر این داستان خداحافظی با آدمها؟
هادی شجاری: خداحافظی؟ خداحافظی کلاً یکی از کارهای سخته، مخصوصاً تو آریامدتور اینقدر ما نیرو تعدیل کردیم و پوست کلفت شدیم سختیش که واقعاً سختی داره. حالا من میگم احساس ندارم نسبت به اون ظرف و نسبت به اون کار ولی واقعاً آریامدتور وقتیکه خورد به داستان کرونا و مشکلاتش یک شعر نو هست از نیما، من همش تو ذهنم تکرار میشد. البته شاید اسمش رو اشتباه گفتم اسم شاعر رو که میگه: « نازک آرای تن ساق گلی که به جانش کشتم و به جان دادمش آب ای دریغا، به برم میشکند.»
امین آرامش: مال سهرابه (در واقع شعر نیما یوشیجه).
هادی شجاری: مال سهرابه؟ حالا میخوام بگم من عبور میکنم از اون احساس.
امین آرامش: چارهای غیر از این هم نیست، یعنی باید بری قدم بعدی رو برداری تو همچین شرایطی. اوکی، پس یکی دنبال اشتیاقش، فقط اشتیاقش؟ دنبال چیز دیگهای توش نیستی.
هادی شجاری: واسهی نیروی جونیور اشتیاق مهمه، واسهی نیروی سینیور هم گذشته یارو مهمه. من اگه واسهی یک پوزیشن مهم بخوام استخدام کنم حتماً رفرنس چک میکنم یعنی جاهای قبلی که طرف کار کرده زنگ میزنم ببینم چجوری بوده بازیش.
امین آرامش: اوکی، تو اون برهههایی که چند تا بیزینس با هم داشتی که همین الان هم فکر میکنم هست اینها رو چطوری مدیریت میکنی به لحاظ ذهنی که نپیچه تو هم به لحاظ ذهنی و بتونی هندل کنی اینها رو، چیزی هست که به مرور زمان یاد گرفته باشی در مورد این قضیه؟
هادی شجاری: میگم دیگه تو اگه شریکی، آدم خوبی بالا سر اون کار داشته باشی تا حد زیادی مسئلهات حل میشه و من فکر میکنم بازی این کسبوکارهایی که ما توشیم، حالا یک سم آلتمن نمیدونم کیه داره هوش مصنوعی رو دولپ میکنه تو یک لیگ دیگه که خیلی لبهی تکنولوژیه ما کار پیچیده نمیدونیم، ولی این کارهایی که ما توشیم خداییش کارهای آسونیه بهنظر من. در نتیجه اصلاً چیزی نداره که آدم بخواد توش گیج بشه و ندونه چیکار کنه. معمولاً اینطوریه که یک سری آدم دارم که با اون آدمهای کلیدی ارتباط دارم باهاشون صحبت میکنم جلسه میذارم تارگت میذاریم کی پی آی میذاریم اینجور چیزها.
چطوری زمانت رو مدیریت میکنی؟
امین آرامش: زمانت رو چهجوری مدیریت میکنی اگه بخوایی در طول هفته یا در طول روز بگی چطور تقسیم میکنی حالا به هر شیوهای که هست که هم به همهی کارها برسی هم به اندازهی کافی حضور داشته باشی توی اون کارها چون وقتی چند تا کار با هم انجام میدی این خطر بالقوه هست که تو اونجا باشی ولی نباشی؟
هادی شجاری: ببین خیلی شناوره یعنی من قائل نیستم به اینکه شنبهها ساعت ۱۰ تا ۱۲ اینجا، ساعت دو تا سه اونجا، یک کلندر شلوغ. خیلی زمانم آزاده و هر موقع حال کنم با هر چیزی میرم سمتش. به هر حال یک تعهدی نسبت به هر کدوم از کارها در خودم احساس میکنم هر جایی که بیشتر لازم داشته باشه که من توش دخالت بکنم بیشتر وقت میذارم خصوصاً کارهایی که تازه داره شروع میشه. حالا ما یک کاری داریم میکنیم تو همون بحث موبوگیم که یکی از اسپینآفهای موبو نیوزه. یک مرکزِ اینترتینمنته، یک چیز سرگرمی طوره که فیزیکی لوکیشن بیسته خیلی کار بزرگیه و از همه کاری که من تا الان کردم بزرگتره و الان خودم خیلی تمرکزم روشه. چون اولشه، این باید شکل بگیره، جدی باید بریم بهش فکر کنیم، بالا پایینش کنیم، مدلش رو دربیاریم بچینیم بریم ولی یک کاری مثل ارزیشو تقریباً هفتهای یا دو هفته یک بار به اون کسی که الان داره روش کار میکنه یک زنگی میزنم اگه اون کاری داشته باشه ازم میپرسه در همین حده. یعنی هر چقدر بچههه بزرگتر شده باشه یعنی اون کسبوکاره بزرگتر شده باشه، رشد کرده باشه.
امین آرامش: دیگه بالغ شده خودش داره میره.
هادی شجاری: آره من کمتر براش وقت میذارم.
امین آرامش: دچار این داستان نمیشی که یهو شب تو خونهای و یهو ذهنت درگیر اون هم هست با وجود این که پدر هم هستی؟ چون وقتی چند تا کار داری به صورت بالقوه ممکنه این آتیش بگیره. حالا آتیش منظورم یک مشکلی پیش بیاد. و تو باید بری مثلاً اون آتیش رو خاموش کنی؟
هادی شجاری: پیش میاد زیاد و سختم نیست. ببین من فکر میکنم ظرفیت آدمها خیلی زیاده. من خودم واقعیت حداقل تو پنج، شش سال گذشته احساس میکنم از ۱۰ درصد ظرف خودم دارم استفاده میکنم یعنی اصلاً احساس میکنم کاری نمیکنم چیه اینها.
امین آرامش: خیلی جالبه.
هادی شجاری: واقعاً میگم. چیه چهار تا کسبوکاری که حالا سر تا تهش رو بگیری چیه مگه؟ ما کشور رو اداره نمیکنیم که، رئیس جمهور کشور، میدونی که اونها آدمهای خیلی حرفهای و خفنیاند. اونها میتونند پردازش کنند ما همین چهار تا بچه بازی و اینهاست دیگه.
مرور مسیر شغلی هادی شجاری
امین آرامش: اوکی، در مورد کسبوکارها تموم شد داستانش؟
هادی شجاری: سه چهار تا دیگه مونده، الان یک مرور کنیم زنجیرهرو، من کارآموز بودم بعد رفتم توی یاسمین چوب شدم مدیر بازار یابی صنعت سیسمونی. بعد رفتم تو اپلیکیشن، اپلیکیشن موبایل دولوپ میکردیم. بعد رفتم توی آریامدتور گردشگری سلامت حالا این وسط یک بخشیش هم موازی و بیربط بهخاطر ارتباطی که با دوستم داشتم رفتیم اکسیژنساز و زیست تجهیز، بعد رفتیم ارزیشو، سیتوسا اینها الان هستند.
هادی شجاری: حالا یک سری کسبوکار این وسط مسط هستند مثل نو شو، تل مدینو و یارا تراس. اینها چیزهایی که در حد ایده و یک ام وی پی کوچیک موندند. من خیلی جدیشون نگرفتم یعنی نشد، ظرف زمان و توجهی من رفت سمت کارهایی که احساس کردم زودتر به نتیجه میرسه و بعد خدمتت بگم که الان موبونیوز خیلی توش فرصت هست. مثلاً سایت موبونیوز یک سری کارها داره توش شکل میگیره، ما داریم میریم به سمت یک سری کسبوکارهایی که اصلاً ربطی به اون پیج و شخص مهدی نداره فقط اون بستر موبونیوز داره حمایتش میکنه.
امین آرامش: از افیلیت داره پول درمیاره اون چیزی که من دیدم بیشتر.
هادی شجاری: افیلیت از تبلیغ از سایتش، در واقع این دو تاست. ولی ما داریم با همکاری یکی از بازیگرهای خیلی مهم فینتک میخوایم یک سیستم فروش قسطی راه بندازیم بعد یک چیزی رو میخوایم راه بندازیم. کی منتشر میشه این پادکست؟
امین آرامش: احتمالاً دو سه هفته دیگه.
هادی شجاری: فکر میکنم احتمالاً تا اون موقع این محصول ما هم لانچ شده اگر هم نه، کسایی که پادکست شنیدن یه دو سه هفته زودتر میفهمند. ما یک کاری داریم میکنیم تو حوزه لوازم جانبی به اسم موبو ادیشن. یعنی یک سری از لوازم جانبی که خیلی خوباند و با کیفیت، مهدی تاییدشون میکنه یک نسخهای از موبو ادیشن شونو میخوایم بزنیم و رسماً میایم وارد فروش لوازم جانبی میشیم با برند خودمون، این یه کارمونه. بعد کنارش موبو کالج رو داریم که این هم اگه اجازه بدی من یه پنج، شش دقیقه در موردش صحبت کنم.
امین آرامش: بگو.
موبو کالج چهجوری شکل گرفت؟
هادی شجاری: موبوکالج چهجوری شکل گرفت. ما یکی از کارهایی که کردیم توی موبونیوز این بود که اومدیم پرسونای مخاطب هدفمون رو شناسایی کردیم یعنی پرسشنامه گذاشتیم، تو این پرسشنامه ۳۰، ۴۰ تا سؤال بود و این رو نزدیک ۱۹، ۲۰ هزار نفر پر کردن و سؤالها، سؤالهای کارشناسی بود. من با توحید علی اشرفی که معاون بازار یابی علیبابا هست دوستیای داشتم. از مشاورهی اون استفاده کردم واسهی طراحی این. اینکه چهجوری اون بیزنس رو هدف بگیریم.
امین آرامش: هدف اون پرسشنامه این بود که آدمها از آموزش چی میخواند؟
هادی شجاری: نه، ما پرسونای اون یک میلیون نفر مخاطب موبو نیوز رو بشناسیم. ما فهمیدیم که مخاطب ما ۷۰ درصدشون بازۀ سنی 14، 15 سال تا 24، 25 سالاند و همچنین فهمیدیم که ۹۰ درصدشون پسراند و علایقشون چیه حالا با توجه به اون چیزی که داشتیم، گفتیم چه کسبوکارهایی توی این پرسونا میشینه، گفتیم پسرهایی که تو سن ۲۰ سالگیاند، ۱۵ سالگیاند، ۲۵ سالگیاند اینها دنبال مهارتاند، دنبال شغلاند. موبو کالج رو طراحی کردیم چون موبو کالج از یک طرف هم این شکلی بود که خیلی از شرکتهایی که ما باهاشون کار میکردیم بهعنوان جایی که براشون تبلیغ میکنه، اینها میگفتند آقا داری یک برنامهنویس به ما معرفی کنی، آقا کسی نمیشناسی اینستاگرام من رو مدیریت کنه. ما خواستیم یک پل بزنیم بین این آدمهایی که مخاطبمون بودند، دنبال مهارت بودند و آدمهایی که یعنی شرکتهایی که دنبال استخدام کارآموز و نیروی کار بودند. این پله شد موبو کالج و ما موبو کالج رو زدیم و یه سه ترمی هم برگزارش کردیم نزدیک ۱۲۰۰ تا هم دانشجو گرفتیم. این شد یک کسبوکاری که خودم علاقه بهش دارم چون کسبوکاریه که به قولت معنا توشه یک وقت تو یک مریض از انگلیس میاری دماغش رو عمل میکنی پول میگیری پول توشه ولی خیلی معنا توش نیست یک وقتی به یک نفر کمک میکنی که مهارت یاد بگیره باهاش بره سر کار، باز هم پول میگیری. ما کار خیریه نمیکنیم ولی اون پول یه ذره قشنگتریه که کار مفیدی کردی. موبو کالج رو شکل دادیم البته که تو موبو کالج هم باز من شریک دارم. ببین این کارها، کارهایی نیست که من نتونم تنها انجامش بدم ولی من با یک نفر شریک میشم یک کو-فاندر میاد کنار ما که اون کاره با کیفیت بهتری انجام شه و ما بتونیم کارهای دیگه بکنیم. موبوکالج رو ما شروع کردیم و بعد بهروز نظری عزیز دوست من که سابقهی طولانی تو آموزش داشت اومد کنار ما و خیلی این بار رو واقعاً از رو دوش ما از نظر اجرایی و کاری برداشت و ما اخیراً یک ریبرندینگ هم میخوایم بکنیم این هم اولین بار دارم تو پادکست تو میگم. یعنی همون موبو ادیشن اولین بار دارم میگم اینجا هم این ریبرندینگ. ما کارپله در واقع اصلاً نمیخوایم محدودش کنیم فقط با اون کامیونیتی موبو. خیلی برنامه جالبیه فکر میکنم تو سال بعد همه خیلی ازش بشنوند. در مورد کارپل و نقشهای که ما داریم یک ماژول اچ آریه و یک سیستم آموزشیه به نظر خودم جذابه که داریم با تیم حالا بهروز و بچهها.
امین آرامش: جای خالی تو حوزهی آموزش تو ایران خیلی خیلی زیاده و واقعاً من خودم اینجوری نگاه میکنم. چون ما خودمون هم تو کارنکن این کار رو داریم میکنیم اصلاً دوره آموزشی برگزار میکنیم اینجوریه که هر چقدر آدمهایی که واقعاً حرف برای گفتن دارند بیاند باز هم جا برای همچین محتوای با کیفیتی هست. اوکی. تمومه؟
هادی شجاری: آخریش هم که بگم دوباره همین بحث موبو گیمینگه. چون باز نگاه کن همون مخاطبی که ۱۵ ساله که بازی هم زیاد میکنه یعنی کامیونتی ما خیلی به گیم علاقه داره اونجا هم دوباره یک سری بازیها رو داریم انجام میدیم چون هنوز به یک خروجی قابل توجه نرسیده فعلاً خیلی بازش نمیکنم ولی احتمالاً تو یکی دو سال آینده ازش زیاد میشنویم.
امین آرامش: تو ساختار همهی اینها اینجوریه که تو و مهدی هستید مثلاً توی این یکی، یک شریک دارید. تو این یک شریک یا اصلاً ندارید اینجوریه یا نه؟
هادی شجاری: اینجوریه آره. تو همشون هم شریک داریم.
امین آرامش: آره! خیلی جالبه.
هادی شجاری: هیچ کار بدون شریکی ما انجام نمیدیم.
مهاجرت
امین آرامش: خیلی جالبه این یک چیزیه که من هیچ وقت انجامش ندادم و اتفاقاً قبلش هم داشتیم حرف میزدیم در موردش. جالبه جالبه. چند تا سؤال آخرم. چرا مهاجرت نکردی هادی؟ یا تو برنامهات هست یا چی؟
هادی شجاری: واقعیتش دوست دارم یک مقصدی رو برای اطمینان خانواده و به هر حال چون ما بچه داریم و یک مسئولیتی داریم که آقا بههرحال با توجه به ناآرامیهایی که ممکنه در آیندهی نزدیک تو ایران پیش بیاد یک پایگاهی باشه فکر کنم خیلیها اینجوری فکر میکنند من هم یک تلاشهایی براش کردم نمیگم هیچ کاری نکردم ولی اولویتم نبوده که سریع برم. یک کارهایی دارم میکنم براش، یک فکرهایی دارم براش ولی کوتاه مدت نیست. ما تو دبی شرکت ثبت کردیم با مهدی که اونجا زندگی میکنه، من هم میتونم برم اونجا زندگی کنم یعنی اقامتش رو دارم که برم اونجا ولی فعلاً اینجا راحتترم بهخاطر اینکه من بچه کوچیک دارم و برام راحتتره اینجا زندگی کردن و عرض به حضورت که انکار نمیکنم از اینکه دوست دارم یک پاسپورت دیگه هم داشته باشم واسهی اینکه خیلی خطرناک میبینم شرایط کشور رو.
امین آرامش: و حالا هی تو بیا هر سال نامگذاری کن سال دانشبنیان، سال کارآفرینی ولی وقتی کارآفرینت اینقدر بیثباتی میبینه انقدر غیر قابل پیشبینی میبینه که ناگزیر میگه به خاطر بچههام باید یک جای دیگه هم فکر کنم بهعنوان بکآپ. کارآفرینی یک جوک بیشتر نیست واقعاً.
پول درآوردن تو ایران راحته!
هادی شجاری: این اتفاق بهنظرم واسهی خیلیها افتاده. من واقعاً کسایی که کسبوکارهای بزرگاند میبینم طرف رفته کانادا رفته جاهای دیگه خود شریک من تو آریامدتور، محمد هم دو ساله الان رفته فرانسه ولی من فکر میکنم که حالا یک چیزی یک گوشه چشمی دارم به اون موضوع ولی واقعیتش بخوایی ببین هیچ جا مثل اینجا ما نمیتونیم کار کنیم کاسبی کنیم پول دربیاریم. من الان برم آمریکا یه چهار پنج سال زمان میخوام تا اصلاً بشناسم خودم رو پیدا کنم شبکه بسازم من الان اینجا تو هر صنفی که تو بگی من آشنا دارم به واسطهی کارهایی که کردم آقا تو معدن، دیگه پرتتر از معدن که نیست من دو تا بالاخره تو معدن آدم میشناسم زنگ بزنم آقا یک جلسه بذاریم صحبت کنیم. ببین من گفتم ایران شرایطش خیلی حساس و خطرناکه اما تو ایران میشه پول درآورد و راحتتر هم میشه پول درآورد میدونی چرا؟
هادی شجاری: به دو دلیل، یک بهخاطر اینکه کشور منزویه، ما یکی از ایدههایی که میخوایم پیاده کنیم تو دنیا همه جا هست ولی خب چون ایران تحریمه تو ایران نیومده. ما پیادهش میکنیم از این جنس فرصت خیلی زیاده چون ایران وصل نیست به شبکه دنیا، فرصت توشه. دو خیلی آدمها رفتند، خیلی آدمهای توانمند رفتند از کشور و خلوت شده زمین، پس تویی که تو ایران موندی میتونی خوب پول دربیاری فقط باید یک نکتهای رو حواست باشه ممکنه یهو کرونا شه ممکنه یهو اینستاگرام فیلتر شه.
تأثیر کرونا بر موبونیوز
هادی شجاری: من گفتم یک اتفاق مشابه برای موبونیوز هم افتاد این هم بذار یک اشاره بهش بکنم همون پارسال شهریور ما تو اوج قله رکورد فروشمون در تمام ماههای قبلش بودیم اصلاً یک عدد عجیب و غریب که نمیتونم بگم ولی خیلی خوب بود. بعد ماه بعدش صفر مطلق شد منفی شد، یک سری پولهایی که گرفته بودیم واسهی ماهای بعد بود،گفتند آقا پس بدید.
هادی شجاری: ما یک دفتری داشتیم ۱۸۰ متر بود. ۴۰۰ تومان، ۲۳ تومان من اجاره کرده بودم دی 1400، قراردادمون تا دی 1401 بود. مهر که اینجوری شد یعنی همون یکی دو روز اول مهر من یک تخته وایت بورد اومدم پای تخته به مهدی گفتم این سه تا سناریو رو داریم یا این میشه یا این میشه یا این میشه اگه این شد ما این کارو میکنیم، اگه این شد ما این کار رو میکنیم اگه این، کار رو میکنیم. که همونی هم که فکر میکردیم بیشترین احتمالش همون فیلتر کردن اینستاگرام و فیلتر موندن اینستاگرام شد و ما هم سناریو داشتیم، سناریو ما چی بود ما گفتیم آقا دفتر رو جمع میکنیم چون این کاسبی دیگه کاسبی نمیشه تو کوتاه مدت، ما دفتر جمع کردیم هر کی به من رسید گفت آقا نگهدار حالا یک ماه دو ماه حیفه اینجا، این همه پول دکور فلان دادی، ولی من سرضرب دفتر رو جمع کردم. همه چیمون هم فروختم میز صندلی همه رو فروختیم جمع کردیم. یعنی توی یک هفته مثل این فنجون رو از اینور برداری بذاری اونور ما این کار رو جمعش کردیم. حالا این رو نمیخوام بگم که ما با سرعت انجامش دادیم ما میخواستیم دفتر تحویل دادیم چون مهر بود. حالا شده بود آبان، آبان میخواستیم دفتر رو تحویل بدیم قراردادمون تا کی بود تا دی بود، یعنی دو سه ماه مونده بود. من به صاحب خونهام گفتم که آقا ما میخوایم تحویل بدیم این گفت باشه اگه مستاجر پیدا شد چشم. ولی اگر نه باید بمونید. گفتم باشه. مستاجر ظرف یکی دو هفته پیدا شد. و چند اجاره داد؟ ۸۰۰ تومان، ۴۴ تومان.
امین آرامش: تقریباً دو برابر.
هادی شجاری: من گفتم که حاجی اگه هیچ اتفاقی نمیفتاد من این اجاره رو نمیدادم. بعد گفتم من کسبوکارم با یک اتفاق که یارو نشسته اون بالا دستش رو میذاره رو دکمهی فیلتر، صفر شد ولی تو اجارهات رو داری ضربدر دو میگیری این دیگه چه وضعشه این چه کاسبی ما داریم تو این مملکت.
کسبوکارها در ایران حمّال صاحب ملکاند
هادی شجاری: از اون موقع به خودم گفتم آقا من دیگه دفتر نمیگیرم و الان دفتر موبونیوز تو فینووا است دیگه خودت میدونی ببین تو ایران فرصت زیاده تو ایران خیلی خوب میشه پول درآورد ولی باید حواست باشه که به یک شب ممکنه ورق برگرده. پس حواست رو جمع کن اولاً هرچی پول درآوردی یک بخش قابل توجه شو تبدیل کن به دارایی ثابت، ملک، طلا هر اتفاقی بیفته اینها هستند. دو یک جوری مکانیزم تیمت رو طراحی کن که اگه لازم شد خیلی سریع بتونی کوچیک کنی. آقا ما الان ۸ تا میز داریم بکنیمش یک میز. فوقش یک ماه اجاره اضافه میدی. درسته؟
امین آرامش: بله بله. تو اصلاً پول پیش هم ندادی پول تجهیز دفتر هم ندادی.
هادی شجاری: همه چی اونجا هست. میخوام بگم اگه میتونی تو کول پشتی کار کنی. حالا کول پشتی مثلاً بچهها منظور من رو بفهماند یعنی کاری که سریع و چابک بتونی تغییرش بدی، خیلی جای خوبیه واسه پول درآوردن.
امین آرامش: حالا اونی که داره 800 تومان، 44 تومان رو میده چی. آخه ببین اینجا که داری میگی نگاه کن همزمان یک چیز غصه داری هم توش هست دیگه. یعنی واقعاً چیز غصه ناکی توشه که چرا باید اینجوری باشه.
هادی شجاری: حالا به غر رسید یک ذره من غر بزنم. ببین اصلاً تو مملکت ما حاجی ببخشید من عذرخواهی میکنم حالا ما لفظ حمّال رو اول به کار بردیم با چیز مثبتش. حالا اینجا حمال منفیه همه کسبوکارها حمّال صاحب ملکاند. یارو میره مغازه میزنه اجارهها وحشتناکه، ریسک داره. آقا مشتری بیاد نیاد اتفاقی بیفته نیفته ولی صاحب ملکه داره سر ماه اجارهشو میگیره، پیش پیش چکها شو گرفته. اصلاً نظام فئودالیسمه تو مملکت، میدونی دلیلش چیه. بهخاطر اینکه نصف بخش عمده از ملکها، ملکهایی که صاحبش من و تو نیستیم، چقدر بانکهاند. چقدر همین ستاد فلان و بنیاد فلان و چی و چی، خودشون صاحب ملکاند. دارند کاسبی میکنند. ببین تو یک اقتصاد آزاد تنها جایی که دولت مداخله میکنه تو قیمت اجاره است میدونستی این رو؟ آقا چیکار داری پنیر چنده، تولید کننده هر چقدر خواست بذاره اونور هم مشتری، عرضه و تقاضا و بازار تنظیم میشه ولی ملک چیزیه که همه جا این قانون است. شما قانوناً نمیتونی بیشتر از مثلاً 10، 20، 25 درصد بیشتر کنی.
امین آرامش: ولی اینجا همه چیرو دخالت میکنه.
هادی شجاری: همه چی رو دخالت میکنه که نباید دخالت کنه. تک جایی که باید دخالت کنه دخالت نمیکنه.
از اشتباهاتت تو مسیر کسبوکار بگو هادی
امین آرامش: بهخاطر اون تضاد منافع، دقیقاً همین چیزی که گفتی یعنی ملکهای خودشون رو چیکار کنند اگه اینجوریه. بگذریم انقدر راجع به این موضوع حرف زدیم. ببین تو هرچقدر به لحاظ فردی تلاش کنی زندگی خوبی داشته باشی برای خودت و بچههات بسازی توی کشوری که اینقدر شرایط کلانش ناپایداره، اون کل داستانت رو میزنه عوض میکنه، یعنی میخوام بگم که اون خیلی بیشتر از تلاشهای فردی تو مهمه. بگذریم در مورد اشتباهاتت بگو هادی، تو تو این وسط که شراکت کردی اگه اشتباهاتی داشتی، بیزینسی که زدی اگه فکر میکنی که این سؤالم سؤال خوبی نیست و خیلی کلیه اصلاً میتونی به این سؤال جواب بدی اگه بخوایی با هادی 18، 19 ساله 20ساله حرف بزنی بهش چی میگی؟
هادی شجاری: نه من با همون سؤال اولت خیلی راحتترم. یک سری از اشتباهاتم اینه که البته این اشتباهها خوبیهایی هم داشته که من اشتباه کردم ولی الان میدونم که اشتباهه، مثلاً تصمیمهای شتاب زده، تو اگه آدمی هستی که بخوایی زیاد کسبوکار داشته باشی و سریع انجامش بدی خب نمیتونی بشینی فکر کنی بالا پایین کنی. من اینجوریم که سریع بدو بدو سریع تصمیم بگیر، سریع اجرا کن. اینجا اشتباهاتی پیش میاد باید بفهمی، یعنی به یک بصیرت و بینشی برسی که بدونی کجا با شتاب بری و کجا تحمل کنی. من خیلی تصمیم شتابزده تو آریامدتور گرفتم. سهامدارها رو متضرر کردم. اینها چیزهاییه که برای من درسه.
اشتباه اول: توجهی بیش از حد
هادی شجاری: یا شریک شدن با آدمی که اندازهش، اندازهی شراکت هنوز نشده بود. توجه به آدم مثل آب میمونه بهنظر من همونجور که من به خودم انتقاد کردم، گفتم به من زیادی توجه شد من اشتباهاتم زیاد شد توی نیروی انسانی ببخشید که اینجوری میگم شاید بعضیها ناراحت بشند. بگند تو عجب آدم شیطان صفتی هستی ولی این واقعیت که من بهش رسیدم. ببین آدمها یک ظرف توجه دارند، آدمها مثل گیاه میمونند با یک تمثیل و استعاره و توجه مثل آب میمونه اگه کم به گیاه آب بدی خشک میشه اگه زیاد آب بدی فاسد میشه و میگنده و از بین میره، یعنی باید حواست باشه اون گیاهه چقدر آب میخواد. یک وقتی اشتباهی که من داشتم با یک نفری که یک رابطهی خیلی خوبی با هم داشتیم و کار میکردیم من زیادی بردمش بالا و طرف با صورت خورده زمین و به منم آسیب زد. چرا؟ چون متوجه نبوده که الان چه اتفاقی داره میفته یهو گم شده تو اون اتفاق. این باز اشتباه من بوده که من نتونستم تنظیم کنم اون رو.
امین آرامش: ولی خیلی هم کار پیچیدهایه. بهنظرم پیچیدهترین کار توی گردوندن بیزینس همین تعامل با انسانهاست، یعنی همه کارهای دیگه رو میشه حداقل برای من اینجوریه خیلی کار سختیه تعامل با انسانها.
هادی شجاری: صددرصد.
امین آرامش: دیگه.
اشتباه دوم: عدم خرید دارایی ثابت
هادی شجاری: اشتباه دیگهای که ازش درس گرفتم اینه که من پول درآوردم تو یک مقاطعی و تبدیل به دارایی نکردم. اون کسی که به من مشاوره داد خدا شاهده من میدونم یعنی خودش برام تعریف کرده هیچ عبایی هم از این نداشته اون هم از شهرستان اومد توی روده هند دماوند، یک خونه ۴۰ متری داشت اون موقع که شروع کرد، شاید 10، 12 سال قبل. دو سه سال قبل از من شروع کرد و اون موقع که با من بُر خورد و با من همکاری میکرد اتفاقاً محل آشنایی ما همون یاسمین چوب بود، یعنی مشاور مالیاتی همون یاسمین چوب بود. الان هکتاری زمین داره تو شمال. هکتاری زمین داره. تو درّوس چند تا خونه داره، تو ترکیه خونه داره، خودش مالیاتی بود میفهمید که ببینید دارایی یعنی چی تو اقتصاد متورم ایران دارایی یعنی چی. حالا ممکنه مخاطب تو هم که همه غالباً قشر نوجوون و جووناند دیگه اگه اشتباه نکنم.
امین آرامش: حتی دارایی میتونه یک طلا باشه. آقا کل پولی که شما تو اون سالی که داری در میاری ۳ میلیارد تومانه. یک ملکی رفتی خریدی اونجا دو سه تومان. سال بعد مثلاً شده ۶ تومان. تو کل سال داری میدویی همین داستان تورم همینقدر رشد داره ایجاد میکنه.
هادی شجاری: همین دیگه. این رو میخواستم بگم شاید اون مخاطبه بگه من پولم کجا بود، برم خونه بخرمو میدونم خونه خوبه، پول ندارم این رو من نمیدونم واقعاً. شاید به قول تو طلا، ارز دیجیتال چیزهایی…
اشتباه سوم: هیچ وامی نگرفتم
امین آرامش: اصلاً این کانسپت که تو توی اقتصاد تورمی ناچاری یک بخش جدی از درآمدت رو تبدیل به دارایی کنی که با تورم ارزشش حفظ بشه و حتی بدهکار کنی خودت رو و اتفاقاً حتماً همیشه باید قسط بدی.
هادی شجاری: آره، اگه اسمش رو میشه گذاشت اشتباه، شاید من اشتباهام کردم من هیچ وامی تا حالا نگرفتم.
امین آرامش: من سلطان قسطم. من از سال ۹۲ همیشه دارم قسط میدم. از همون اول ازدواجم یعنی هیچ برههای نبوده که من حداقل یک وام نداشتم همین الان فکر کنم من چهار تا وام دارم میدم. همیشه وام میگیرم و دقیقاً این داستانی که تو وام رو اهرم میکنی و باهاش یک دارای میخری.
هادی شجاری: من اشتباه کردم. من اصلاً تا حالا تو عمرم وام نگرفتم غیر وام ازدواج که فکر کنم اون موقع که ما گرفتیم ۳ میلیون تومان بود که او اون هم اصلاً نفهمیدیم چی شد و من وام نگرفتم این اشتباه من بود. آدم وام بگیره باهاش یک ماشین بخره.
امین آرامش: ببین دردناکه که تو یک ملک بخری واقعاً خودش کلی سوده و تو میتونی همین انرژی رو بذاری بیزینس رشد بدی ولی واقعیت اینه.
هادی شجاری: تو این انرژی رو نمیتونی بذاری بیزنس رشد بدی تو شاید اینجوری بگی بهتر باشه همون پول رو شاید تو توسعه بیزینست صرف کنی زایندهتر باشه، بهتر باشه ولی ببین ما داریم روی یک زمینی زراعت میکنیم که خود این زمینه دست ما نیست یعنی کیفیت اون اتفاقی که داره میفته یعنی عوامل محیطیه که در کنترل تو نیست و ملک و طلا سپرند، سپر تورماند. این یکی از تو اشتباهات من بود، این کار رو نکردم، خودم رو مقروض نکردم هیچ موقع. یک جایی از صحبتهات پرسیدی که هیچ موقع استرس نداشتی که پول نداشتی، چون یکی از دلیلهاش هم شاید این بود که من بدهکار نبودم.
امین آرامش: راست میگی.
هادی شجاری: آقا فوقش یک ذره به قولی کمتر میخوریم، گردتر میخوابیم، بالاخره میگذره. اون خوبیه اینجا بود من هیچ موقع به کسی نخواستم قسط بدم. بعد اوائل زندگی من خونه بابام بودم یعنی یک طبقه بالاتر اونها خونهام نشسته بودم اجاره هم نمیدادم، یعنی خیلی برام راحت بود.
امین آرامش: میفهمم چی میگی. آره دقیقاً این یک فرق اساسی با منه. یک وقتی اینجوری که من میدونم تا انقدر باید باشه و گرنه منفیام و اینجوریه که با صفر، صفر نیستی، با صفر منفیای.
هادی شجاری: بله.
امین آرامش: اوکی. در مورد اشتباه چیز دیگهی که نیست بخوایی بگی؟
هادی شجاری: اشتباه اینها به ذهنم رسید. حالا احیاناً باز ادامهی صحبت چیزی از ذهنم بگذاره حتماً.
شخصیت یا کتابی روت تأثیر گذار بوده؟
امین آرامش: کتاب یا آدم تأثیرگذار زندگیت.
هادی شجاری: من کتاب زیاد خوندم توی مقطعی. کتاب پدر ثروتمند پدر فقیر الان خیلی بهش انتقاد هست که همه نباید کارآفرین باشند ولی رو من تاثیر داشت چون تو سن کمی خوندمش و من رو وارد یک بازیهایی کرد یا همین از خوب به عالی اینها کتابهای خوبیاند. بعد آدم تأثیرگذار شعبانعلی واقعاً آدم تأثیرگذاری برای من بوده از خیلی قبل. پادکست عزت نفسش من فکر کنم حداقل 10 بار گوش دادم حداقل، به فراخور زمان حالا بعضی موقع نشستم با تمرکز بعضی موقع تو ماشین. شعبانعلی واقعا آدم تأثیرگذاری بوده برای من و سایت متمم دیگه آقای ندایپور معلم حسابان.
امین آرامش: کدوم مدرسه بودی، اینها رو هم بگو.
هادی شجاری: من مدرسهی حکمت بودم تو شهر ری و اون (آقای ندایپور) یک سال اونجا بود ولی خودش فکر کنم شریف درس خونده بود و معلم حسابان ما بود.
امین آرامش: بچهها اگه کسی ایشون رو میشناسه یک گرایی بده ما وصل کنیم هادی رو یک فیلمی بگیریم مثل کار علیخانی آدمها رو وصل میکرد فیلم میگرفت.
تعادل بین کار و خونواده
امین آرامش: ترکیب پدر بودن با بیزینس و پیش بردن چی میشه؟ نمیرند تو هم؟ چهجوری تعادل برقرار میکنی اساساً به چیزی به اسم تعادل چطور نگاه میکنی.
هادی شجاری: من تو این چهار، پنج سال که آریامدتور بودم خیلی درگیر اجرا بودم و شاید نمیرسیدم ولی الان فشار کاری رو من نیست. کار برام اولویت اول نیستش. کار زیاد دارم، کارهای متنوع دارم، کارم رو دوست دارم ولی اولویتم نیست بهخاطر همین فشار به من نمیاد که من هم فشار منتقل کنم.
هادی شجاری: علت اینکه من تونستم کارهای مختلف بکنم و با تمرکز این کار رو انجام بدم، این بوده که یک همسر خوب داشتم، یک کسی که فداکاری کرده با اینکه میتونسته بره کار کنه جای دیگه، اون هم درس خونده میتونسته بره جای دیگه مشغول شه ولی فعلاً انتخابش این بوده که بمونه تو خونه، انتخابی که شاید یک جورایی من و خانواده و بچهها بهش تحمیل کردیم. اما به خودش هم همیشه میگم که ببین کاری که تو داری میکنی خیلی کار مهمتریه از کار من، من دارم چهار تا استارتآپ اداره میکنم تو داری بچه تربیت میکنی. استارتاپ اصلاً فیل شد جهنم نمیخوام خاموشش کن، سرورش خاموش کن نمیخوام. ولی بچه یک چیزیه که تهش خیلی اهمیت داره. واسهی همین میخوام ازش تشکر کنم از خانمم بهخاطر همراهیش و صبرش واقعاً توی این مسیری که ما اومدیم.
امین آرامش: عالی من سؤالهام تموم شد اگه چیز دیگهای باقی مونده بگو.
هادی شجاری: نه همین دمت گرم از تو بهخاطر این پادکست. من خودم از شنوندههای پادکست هستم نسخه صوتیش البته، همه رو هم دو ایکس گوش میدم، من خودم یکم تند تند حرف میزنم امیدوارم بچههایی که دو ایکس گوش دادند اذیت نشده باشند.
امین آرامش: الان فکر کنم همهمون دیگه اینجوری شدیم. حالا بهت میگفتم خارج ضبط اینقدر دو ایکس گوش دادم مثلاً یک آدم میشینه حرف میزنه، بابا زودتر حرف بزن، بگو.
هادی شجاری: آره اگه میشد لایو رو هم دو اکس کرد خیلی خوب میشد، هوش مصنوعی باید یک کاری بکنی. دمتون گرم و مرسی از تو و تیمت که بالاخره پشت این موضوع هستید و امیدوارم که گفتگو مفید باشه. اگر بچهها دوست داشتند بیشتر یک وقت در مورد یکی از این تجربیات بدونند اگه میشه اینستاگرام من رو بذار، یک ایمیلی کانتکت چیزی از من بذار.
امین آرامش: بتونی وقت بذاری که خیلی عالیه.
علاقهمند به مشاوره دادن
هادی شجاری: من واقعاً علاقه دارم به مشاوره دادن خیلی علاقه دارم. یعنی اون موقع هم تو ارشد من کنکور رتبهام یک شد و اون موقع ماهان و مدرسان شریف میومدند میگفتند که یک پولی ما بهت میدیم بگو. من این کار رو نکردم خودم رفتم یک وبلاگ زدم و اون وبلاگ از اون موقع سال ۹۱ خیلی من همینجوری عشقی به بچهها کمک میکردم که چهجوری کنکور بدند. از اون تا اون که حالا تجربیات کاریم بخوام بگم، واقعاً به این کار علاقه دارم و این کار رو واسهی لذت خودم میکنم یعنی اصلاً منتی سر هیچ کس نیست.
امین آرامش: ما توی اینستاگرام که میایم تیکه کلیپهای پادکست میذاریم حتماً هادی رو منشن میکنیم، پیجش رو توی لینکدین هم منشن میکنیم، هر کدوم این دو راه اگر که بخواند میتونند با تو ارتباط برقرار کنند.
هادی شجاری: آره، چون واقعیتش اینه که تجربیات متنوعی دارم، در مورد شرکت ثبت کردن توی باکو چهجوریه، تو دبی چهجوریه، تو کانادا چهجوریه. اینها خب فرصت نمیشه آدم تو پادکست بخواد بگه حالا شاید بعدًا یک بستر دیگهای بشه گفت اما کسی اگه الان کارش لنگ این موضوعه، تو خود گردشگری سلامت من خیلی تجربه دارم.
امین آرامش: خب بنویس هادی اینها رو یا بلاگ ضبط کن.
هادی شجاری: خیلی نوشتم یعنی همون سیتوسای ما اصلاً یک دلیلش همین بود، فکر کنم بیشتر از ۱۰۰ تا مطلب ما داریم اونجا که نوشتیم.
امین آرامش: و الان هم هست هنوز؟
هادی شجاری: آره هست .
امین آرامش: خیلی خوبه. پس حالا اونها رو هم بعداً میتونی بفرستی. عالی عالی. مرسی بابت این گفتگوی خوب.
هادی شجاری: خیلی ممنونم از تو بهخاطر این پادکست و امیدوارم که برای بچهها مفید بوده باشه.
امین آرامش: مخلصیم خسته نباشید خداحافظ.
هادی شجاری: سلامت باشید خدانگهدار.
این قسمت از گفتگو با هادی شجاری تموم شد و مرسی از اینکه تا آخر همراهمون بودین، چنانچه به دیدن فیلم گفتگو علاقه دارین میتونید از یوتیوب کارنکن اونو ببینید.
بعد از خوندن این گفتگو بهنظرت کارآفرینی تو ایران راحته؟ چه مشکلات دیگهای در مسیر کارآفرینی وجود داره؟ شما دوست دارین تو چه زمینهای کسبوکار خودتون رو راه اندازی کنید؟