karnakon.ir

گفت‌وگو با کیمیا خسروی (1) | پادکستر و جهانگرد

نام نویسنده: غزاله کرمی

گفت‌وگو با کیمیا خسروی (1) | پادکستر و جهانگرد

Rate this post
کیمیا خسروی

مهمان قسمت چهلم پادکست کارنکن کیمیا خسرویه. کیمیا، پادکست رادیو جولون رو داره و توی یه مجموعه مدیر اجرایی و محتواییه. جدیداً هم یه فروشگاه اینترنتی با همکارانش راه انداختن و یه سری فعالیت دیگه هم داره که در موردشون حرف زدیم. این گفتگو در دو بخش منتشر میشه و این قسمت، بخش اول این گفتگوئه.

امین آرامش: کیمیا خیلی خوش اومدی. باید به شنونده‌ها بگم که این قسمت با یک «اهلِ کارنکنِ» واقعی طرف هستیم. واقعی از این جهت که با آدمی صحبت می‌کنیم که کلی تجربۀ رنگارنگ داره و خودش هم یک داستان‌گوی درجه‌یکه. اون‌هایی که اهل سفر باشن، حتماً «رادیو جولون»، پادکست فوق‌العادۀ کیمیا رو می‌شناسن. پس مطمئنم گفتگوی جذابی خواهیم داشت. خب کیمیا، آماده‌ای با یه سؤال سخت شروع کنیم؟

کیمیا خسروی: با این مقدمه‌ای که گفتی، چه بار سنگینی روی دوشم گذاشتی! الان تمام مدت باید فکر کنم کجای داستانم به اندازۀ کافی جذاب هست که تعریف کنم. کارم رو سخت کردی!

امین آرامش: خیالت راحت! همین داستان‌هایی که گاهی تو استوری‌ها می‌بینم کافیه. راستش یاد روزهای بعد از برجام افتادم، فکر کنم سال ۹۳ یا ۹۴ بود. چقدر امید داشتیم… من اون موقع‌ها دانشجو بودم و با ذوق می‌رفتیم با توریست‌ها حرف می‌زدیم. اون روزها تو و امثال تو، مثل بچه‌های «سبک‌تر»، با تعریف کردن داستان‌هاتون به ما جسارت دادید که بفهمیم جور دیگه‌ای هم میشه زندگی کرد. اینو باید می‌گفتم.

کیمیا خسروی: چه خوب که یاد اون روزا کردی. واقعاً دوران طلایی و پرامیدی بود. ممنونم از لطفت. خب، حالا اون سؤال سخت رو بپرس.

امین آرامش: سؤال سخت اولم اینه: شغل کیمیا خسروی الان دقیقاً چیه؟

کیمیا خسروی: سؤال واقعاً سختیه! بذار کارهای پراکنده‌ای که می‌کنم رو لیست کنم: پادکست «رادیو جولون» و «دادکست» رو دارم، فروشگاه «جولون شاپ» رو می‌گردونم، و مدیر محتوا و مدیر اجرایی یک اپلیکیشن تو حوزۀ صدا هستم. در کنار این‌ها هم برای جاهای مختلف تولید محتوا می‌کنم. یه روتین کارمندی هم دارم که صبح تا عصر درگیرشم. چند ماه پیش دیدم خیلی بیکارم، گفتم بذار یه کار جدید هم به لیست اضافه کنم!

امین آرامش: عالیه! این تنوع فعالیت خودش یه داستانه. حالا بیا برگردیم به گذشته. می‌خوایم ببینیم مسیر شغلی کیمیا از کجا شروع شد؟ از هر جا که حس می‌کنی اولین جرقه‌های کاری زده شد.

کیمیا خسروی: چه جالب که گفتی از عقب‌تر بگم. اگه نمی‌گفتی احتمالاً از دانشگاه شروع می‌کردم. واقعیتش اینه که من از بچگی دوست داشتم کار کنم. پول برام مهم بود، اما مهم‌تر از پول، «استقلال» بود. می‌خواستم حرفم برو داشته باشه. شرط اینکه بتونم بگم «من می‌خوام فلان کار رو بکنم» این بود که بتونم بگم «ببینید، من کار و درآمد خودم رو دارم».
از راهنمایی و دبیرستان با تدریس به بچه‌های کوچیک‌تر فامیل شروع کردم. یادمه دبیرستان خودم امتحان داشتم، سه تا از بچه‌های فامیل رو پایین تختم نشونده بودم، خودم روی تخت هندسه می‌خوندم و به اونا ریاضی و… درس می‌دادم!

امین آرامش: مولتی‌تسکینگ از همون موقع!

کیمیا خسروی: دقیقاً! بعدش کم‌کم جدی‌تر شد و برای بچه‌های همسایه و آشناها کلاس خصوصی می‌ذاشتم. دانشگاه که قبول شدم، مهندسی صنایع دانشگاه شمال، همون موقع اتوکد یاد گرفتم و از طریق برادرم پروژه‌های کوچیک نقشه‌کشی می‌گرفتم.

کیمیا خسروی: من همیشه استرس داشتم که باید درسم زودتر تموم بشه و برم سر کار. معتقد بودم این مسخره‌بازی‌ها باید تموم شه و زندگی واقعی شروع بشه! روز اولی که برنامۀ درسی دانشگاه رو گرفتم، نشستم حساب کتاب کردم که چطور می‌تونم هفت‌ترمه تموم کنم تا زودتر از آمل بیام تهران و کار کنم. همین کار رو هم کردم. هفت‌ترمه درسم تموم شد، اومدم تهران و دو ماه بعدش تو صنعت نفت و گاز به‌عنوان مهندس کنترل پروژه مشغول به کار شدم. مسیری که تقریباً ۱۱ سال توش موندم.

امین آرامش: این نگاه که «درس خوندن مسخره‌بازی و کار کردن اصل داستانه» تو نسل ما خیلی رایج نبود. این نگاه از کجا اومده بود؟ جو خانواده بود یا مسئله مالی داشتی؟

کیمیا خسروی: نه مسئلۀ مالی نبود. مامانم همیشه شاغل بود و هر دو همیشه حمایتم می‌کردن. ولی برای من سنگین بود که بار اضافه باشم. از طرفی، من استقلال بیشتری از خواهرم می‌خواستم. مسیر اون رو دیده بودم و می‌دونستم برای تجربه‌هایی که من می‌خوام، باید موقعیت اجتماعی و استقلال مالی داشته باشم. من می‌خواستم اون «خانم مهندسه» باشم که کلاه ایمنی سرش می‌ذاره و میره جنوب تو دل پروژه‌ها. این تصویر رویایی من بود و داشتم براش می‌دویدم.

امین آرامش: خب، از اون کار اول تو نفت و گاز بگو. چی شد که اونجا نموندی؟

کیمیا خسروی: بعد از چند ماه کارآموزی، وارد صنعت ساختمان شدم و دو سالی کنترل پروژه انجام دادم. اونجا با مدیرم به مشکل خوردم و خیلی راحت استعفا دادم و دوباره برگشتم به یه شرکت نفت و گازی دیگه. اونجا اول تو یه کارخونه کار می‌کردم که تجهیزات پروژه‌های نفت و گاز رو تولید می‌کرد. تجربۀ بی‌نظیری بود. هر روز می‌رفتم تو خط تولید، زمان‌سنجی می‌کردم، فرایندها رو بهبود می‌دادم و اون بوی روغن و صدای دستگاه‌ها برام لذت‌بخش‌ترین چیز دنیا بود. حس می‌کردم تصویر اون «خانم مهندسه» داره واقعی می‌شه.

امین آرامش: خب اگه همه‌چی انقدر خوب بود، درد چی بود؟ چرا اونجا رو هم عوض کردی؟ این تغییر شغل‌های تو خیلی برای من جالبه. خیلیا تو این مرحله گیر می‌کنن. تو اون لحظه چه سیگنال‌هایی رو چک می‌کردی که می‌گفتی «وقت رفتنه»؟

کیمیا خسروی: ببین، این کاملاً شخصیه. من رزومه‌ام پر از شرکت‌های مختلف با دوره‌های کاری کوتاهه. دلیل اصلیش اینه که من عاشق تجربه‌های جدید و یادگیری‌ام. وقتی حس می‌کنم دیگه چیزی برای یادگرفتن وجود نداره و دارم مثل یه ماشین، کارهای روتین رو تکرار می‌کنم، زنگ خطر برام به صدا درمیاد. معمولاً اول با مدیرم صحبت می‌کنم. خواسته‌هام رو شفاف میگم، چه در مورد حقوق باشه، چه سمت یا نوع پروژه. اگه ببینم نمی‌تونن یا نمی‌خوان نیازهام رو برآورده کنن، خیلی دوستانه جدا میشم.

یه نکتۀ مهم اینه که یاد گرفتم تو همون روز مصاحبه، سیگنال‌ها رو بگیرم. یه بار بین دو تا شغل، سه ماه رفتم یه شرکتی که از روز اول معلوم بود با روحیۀ من سازگار نیست. رئیسی به‌شدت کنترل‌گر داشت، تمام فضاهای شرکت شیشه‌ای بود تا مدیرعامل بتونه همه رو ببینه! من اینا رو همون روز مصاحبه دیدم ولی از هیجان استخدام شدن نادیده گرفتم و خب، تصمیم اشتباهی بود.

امین آرامش: این هوشیاری نسبت به خواسته‌ها و شرایط، چیزیه که تو اکثر آدما به‌صورت پیش‌فرض وجود نداره. خیلیا به یه جایی که می‌رسن میگن «همینه دیگه، سختش نکنیم».

کیمیا خسروی: دقیقاً! هوشیار بودن کار سختیه. جلوتر بهش می‌رسیم، ولی فکر می‌کنم سفرها به من کمک کردن که همیشه حواسم به حال خوبم باشه. البته تغییر شغل هزینه داره. هر بار که وارد یه شرکت جدید میشی، فشار زیادی رو تحمل می‌کنی تا خودت رو پیدا کنی و اثبات کنی. یادمه یه بار روز اول کار تو یه شرکت جدید، از شدت فشار ذهنی، شب تو خواب پام رو چسبونده بودم به شوفاژ و صبح با یه تاول وحشتناک بیدار شدم! این فشارها هست، ولی باید بسنجی و ببینی آدمش هستی یا نه.

امین آرامش: خب برگردیم به داستان. بعد از کارخونه کجا رفتی؟

کیمیا خسروی: رفتم یه شرکت مهندس مشاور نفت و گاز و بالاخره اون حکم مدیریت لعنتی رو گرفتم! یادمه روزی که حکمم رو روی دیوار زدن، انقدر خوشحال بودم که نمی‌تونستم جلوی بقیه بروز بدم. رفتم تو دستشویی برای خودم رقصیدم و با یه چهرۀ خیلی جدی و فروتنانه برگشتم! همون موقع‌ها بود که درگیر یه بحران شخصی بودم و حس کردم به یه تغییر بزرگ نیاز دارم. کاملاً اتفاقی آگهی یه دورۀ تورلیدری دیدم و برای یکی از دوستام فرستادم. اونم تشویقم کرد و من بدون هیچ فکری رفتم تو یه موسسه به اسم «آوای طبیعت پایدار» ثبت‌نام کردم. یه دورۀ شش ماهۀ خیلی فشرده بود که زندگی من رو زیر و رو کرد.

امین آرامش: دقیقاً چه تغییری ایجاد کرد؟

کیمیا خسروی: اون دوره فقط در مورد لیدر شدن نبود، نگرش ما به زندگی رو عوض کرد. من شدم آدمی که پنجشنبه و جمعه‌ها تورلیدر طبیعت‌گردی بود و از شنبه تا چهارشنبه، مهندس نفت و گاز. دو تا دنیای کاملاً متفاوت. یهو با دنیای جدیدی از تجربه‌ها روبه‌رو شدم. مثلاً برای تولد ۳۰ سالگیم، یکی از هم‌کلاسی‌هام بهم کادو داد که منو ببره قلۀ دماوند! چنین تجربه‌های نابی تو زندگی کارمندی از کجا پیدا می‌شد؟

امین آرامش: و این سفرها چه چیزی رو در تو تغییر داد؟ چه آپشن‌هایی به کیمیا اضافه کرد؟

کیمیا خسروی: اولین و مهم‌ترین چیز، «جسارت» و اعتمادبه‌نفس بود. وقتی زیاد سفر می‌کنی، انقدر با شرایط پیش‌بینی‌نشده مواجه میشی که دیگه چیزی نمی‌تونه غافلگیرت کنه. مثلاً من برای یه سفر ۲۵ روزه به اروپا، فقط یه بلیط رفت به پاریس و یه بلیط برگشت از وین داشتم. شب اول قرار بود خونه یه نفر که از طریق سایت کوچ‌سرفینگ پیدا کرده بودم بمونم. فقط یه آدرس و شماره تلفن ازش داشتم! رسیدم پاریس، رفتم دم شرکتش، کلید خونش رو ازش گرفتم و تنهایی رفتم خونه‌اش رو پیدا کردم.

امین آرامش: این تجربه‌ها آدم رو از نو می‌سازه. غیرممکنه بعد از اینا همون آدم قبلی باشی.

کیمیا خسروی: دقیقاً. وقتی تنها سفر می‌کنی، ذهنت باز میشه. من قرار بود چند شب پاریس بمونم، ولی حس کردم پاریس شهر من نیست. همون موقع محمدحسین محمودزاده (جهانگرد) بهم دایرکت داد و گفت برو یه دهکدۀ کوچیک و رویایی شمال فرانسه. منم بدون فکر، فرداش با هیچ‌هایک خودم رو به اون دهکده رسوندم.

لحظه‌ای که از ماشین پیاده شدم و اون دهکده رو دیدم، انگار وسط کارت‌پستال بودم. باورم نمی‌شد. میزبانم یه پیرمرد دوست‌داشتنی بود که صندلی رو کشید عقب و گفت: «تو مثل شهرزاد قصه‌گو برای من از ایران بگو و من برات آشپزی می‌کنم.» این تجربه بی‌نظیر بود. من اگه جسارت نمی‌کردم و از برنامۀ از پیش تعیین‌شدۀ پاریس بیرون نمی‌زدم، چطور می‌تونستم این لحظه رو زندگی کنم؟

یه خاطره دیگه هم دارم. یه زمانی بود که از کارم بیکار شده بودم، مشکل عاطفی داشتم و کلاً حالم خیلی بد بود. با چند تا از دوستام رفتم یه برنامۀ کوهنوردی سنگین. مسیر خیلی سخت بود و من همش حس می‌کردم زیر فشار مشکلات دارم مچاله میشم. ولی وقتی رسیدیم به قله و موقع برگشت داشتم از روی سنگ‌ریزه‌ها سر می‌خوردم پایین، یهو یه چیزی درونم آزاد شد. انگار تمام اون مشکلات با اون سنگ‌ریزه‌ها از زیر پام سُر خوردن و رفتن. با خودم گفتم: «ولش کن بابا! همه چی درست میشه.» اون کوه به من یاد داد که از پس هر بحرانی برمیام.

امین آرامش: حرفات خیلی درسته، ولی می‌بینی که میلیون‌ها نفر آخر هفته از شهر میزنن بیرون، اما اون تحولی که تو ازش حرف می‌زنی براشون اتفاق نمیفته. چه چیزی سفر تو رو از سفر بقیه متمایز می‌کنه؟

کیمیا خسروی: سؤال کلیدی همینه. داستان اینه که ما چقدر زندگی روزمره‌مون رو با خودمون به سفر می‌بریم. اگه تمام خریدات رو از تهران بکنی، بری شمال تو یه ویلای دربست، با همون آدمای همیشگی معاشرت کنی و جوجه‌کباب بخوری، تو در واقع فقط «مکان» رو عوض کردی، نه «شرایط» رو. تو زندگی شهری‌ات رو برداشتی بردی یه جای دیگه.

برای اینکه سفر تو رو متحول کنه، باید پارامترها رو عوض کنی. باید ماجراجویی کنی. مثلاً ما برای سفر به بلوچستان، با ماشین خودمون نرفتیم. پرواز گرفتیم تا بندرعباس و از اونجا تیکه‌تیکه با ماشین‌های خطی و محلی، روستا به روستا گشتیم. سال تحویل رو وسط یه جادۀ خالی با چند تا جوون بلوچ که بعداً فهمیدیم قاچاقچی سوخت بودن، جشن گرفتیم! این تجربه‌هاست که حال من رو خوب می‌کنه. برای من، ارتباط با آدم‌های جدید و شنیدن قصه‌هاشون، از دیدن زیباترین مناظر هم جذاب‌تره. این چیزیه که به من حس خوب و جسارت میده.

امین آرامش: دقیقاً! وقتی شرایط رو تغییر نمیدی، نباید توقع نتیجۀ متفاوت داشته باشی. قدرت اون چوب جادوی سفر، به اندازۀ تغییریه که تو در سبک سفرت ایجاد می‌کنی.

پیشنهاد می‌کنیم تماشای این گفتگوی جذاب رو در یوتیوب از دست ندید:

آنچه در این مقاله میخوانیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تو ٣ دقیقه ببین در کدوم مهارت‌های شغلی‌ قوی هستی و کجاها میتونی بهتر بشی👇

انتخاب مسیر شغلی با ۷۰ درصد تخفیف!

همین حالا راه خود را پیدا کنید:

– شروع مسیر شغلی 🧑‍🎓

– درآمد مطمئن 💼

– شغل آزاد 💎

– پرطرفدارهای کارنکن 🚩