احتمالاً شما هم مثل من اولین بار است که واژه ایکیگای (Ikigai) به گوشتان خورده است. ایکیگای چیست و به چه معناست؟
اگر حدس میزنید که این کلمه شبیه اسم ژاپنیهاست، کاملاً حق با شماست!
ایکیگای مفهومی ژاپنی است که معنی آن “دلیلی برای بودن” است و آنچه به زندگی شما معنا و ارزش میدهد.
در واقع ایکیگای همان “دلیل و انگیزه بیدار شدن شما از رختخواب” است.
بین دلایل طول عمر و زندگی شاد ژاپنیها، علاوه بر رژیم غذایی سالم و انجام فعالیت بدنی منظم، ایکیگای نیز نقش پررنگی دارد.
ژاپن در فهرست کشورها براساس شاخص امید به زندگی، در رده نخست قرار دارد.
طب سنتی ژاپنی، ایکیگای را از اصول اولیه سلامت و تندرستی میداند و معتقد است که سلامت جسم، تحت تأثیر سلامت روان قرار دارد.
زیبایی این مفهوم در این است که تنها به تحقق هدف شخصی اشاره نمیکند، بلکه به همراستا بودن این هدف با نیازهای دنیا و دیگران نیز توجه میکند.
میتوان گفت هر کسی ایکیگای منحصر به خود را در زندگی دارد، فقط مسأله پیدا کردن محل تلاقی اشتیاق، استعداد و پتانسیل برای سود رساندن به دیگران است.
در این سفر برای یافتن ایکیگای خود ممکن است نیاز به زمان، تفکر عمیق و تلاش داشته باشید.
در این مقاله با مطالب زیر بیشتر آشنا میشویم:
- تحلیل نمودار معروف ایکیگای
- نکته های تکمیلی درمورد ایکیگای
- داستان یکی از دوستانم در مورد کشف ایکیگای خود
- سه مرحله برای کشف ایکیگای خود
- 4 مرحله برای زنده نگه داشتن ایکیگای خود پس از کشف آن
- 3 چالشی که ممکن است هنگام کشف ایکیگای خود با آن روبرو شوید
- معرفی کتاب در حوزه ایکیگای
تحلیل نمودار معروف ایکیگای
همانطور که در این نمودار میبینید ایکیگای در نقطه مرکزی قرار دارد و محل تلاقی علاقه، استعداد، نیاز جهان و کاری که بابت آن پول دریافت میکنید است.
آنچه شما دوست دارید
این حوزه شامل کارهایی است که بیشترین لذت و حس خوب را برای شما دارد و فکر کردن به آن حس خوبی به شما می دهد. این فعالیتها میتواند قایقرانی، نوشتن شعر، صخرهنوردی، آواز خواندن، خواندن رمانهای تاریخی، گذراندن اوقات فراغت با دوستان و غیره باشد.
مهم است که عمیقاً به آنچه دوست داریم فکر کنیم، بدون نگرانی درباره اینکه آیا در این کار مهارت و استعداد داریم یا خیر.
آنچه در آن خوب هستید
این حوزه شامل فعالیتهایی است که در آن استعداد خاصی دارید. توجه کنید که استعداد و مهارت دو موضوع متفاوت است.
بیشتر بخوانید: تفاوت استعداد و مهارت ، کدام مهمتر است؟
احتمالاً شما هم به یاد میآورید که در دوران مدرسه برخی از همکلاسیهایمان در کار خاصی مهارت فوقالعادهای داشتند. دوستی که در کلاس هنر، خط خوبی داشت، یا همکلاسیای که در زنگ ورزش، بازی او در زمین خیرهکننده بود.
کاری که در آن استعداد دارید میتواند نواختن پیانو، همدل بودن، صحبت کردن در جمع، ورزش، نقاشی پرتره و یا هر چیزی که شما بهتر از دیگران آن را انجام میدهید، باشد.
این حوزه شامل استعدادها و مهارتها است، خواه به آنها علاقه داشته باشید یا خیر.
آنچه جهان به آن نیاز دارد
منظور از جهان، جامعه اطراف ماست. فکر کنید انجام چه کارهایی دنیا را جای بهتری برای زندگی کردن میکند.
این حوزه با افراد دیگر مرتبط است و فراتر از نیازهای خودتان است. این فعالیتها میتواند کمک به افراد بیبضاعت، صرفهجویی در مصرف آب، همدلی با دیگران و یا کارآفرینی باشد.
آنچه بابت آن پول دریافت میکنید
کسب درآمد از طریق فعالیتی که انجام میدهید بخش دیگری از این نمودار است.
طبق نمودار، محل تلاقی دو به دوی 4 موردی که اشاره کردیم، به چهار حوزه ایکیگای میرسیم:
- در نقطه تلاقی آنچه دوست دارید و آنچه در آن مهارت دارید، شوق و اشتیاق شما قرار دارد.
- تقاطع آنچه شما دوست دارید و آنچه جهان به آن نیاز دارد، مأموریت شما است.
- نقطه تقاطع آنچه جهان به آن نیاز دارد و آنچه میتوانید برای آن پول دریافت کنید، حرفه شماست.
- در تقاطع چیزی که در آن مهارت دارید و چیزی که میتوانید برای آن پول دریافت کنید، تخصص شما قرار میگیرد.
نقطه تقاطع این چهار حوزه، ایکیگای قرار دارد. کار و فعالیتی که شما به آن علاقه دارید و در آن مهارت دارید، ضمناً جهان به آن نیاز دارد و بابت آن پول دریافت میکنید.
به عنوان مثال، اگر شما به معماری داخلی علاقه دارید و همیشه مهارت خاصی در چیدمان وسایل خانه داشتهاید، دنیا نیز به این شغل نیاز دارد و بابت انجام پروژه ها دستمزد دریافت میکنید؛ به شما تبریک میگویم، ایکیگای خود را یافتهاید!
نکات تکمیلی درمورد ایکیگای
نکته اول
اگر فقط روی یکی از این دایرهها تمرکز کنید، زندگی شما از تعادل خارج میشود. به عنوان مثال تاجر فرشی که فقط برای پول کار میکند و به فرش و گلیم علاقهای ندارد، مهارت خاصی در زمینه شناخت فرش ندارد و فعالیتش به جامعه کمک چندانی نمیکند، چنین شخصی ممکن است به دلیل پولداربودن، ظاهراً موفق باشد، اما از زندگی کاری خود لذت چندانی نمیبرد.
حتی اگر تمرکز شما روی سه دایره باشد و حلقه چهارم را نادیده بگیرید، باز هم احساس میکنید چیزی کم است. شاید شغلی دارید که دوست دارید و در آن کاملاً خوب هستید، اما شغل شما چیزی را که جهان واقعاً به آن نیاز دارد ارائه نمیدهد.
نکته دوم
اینکه تمام زمانتان را صرف یک فعالیت مورد علاقهتان کنید چندان عاقلانه نیست. به قول قدیمیها تمام تخممرغهایتان را در یک سبد قرار ندهید.
به عنوان مثال فوتبالیستی را تصور کنید که عاشق شغلاش هست و مهارت فوقالعادهای در آن دارد، با یک مصدومیت ناخواسته دوران حرفهای کاریاش تمام میشود.
این باور که زندگیتان را فقط صرف یک هدف کنید، محدودکننده است. در واقع اگر زندگیتان را صرف علایق متعدد کنید، زندگی غنیتر و با رضایت بیشتری خواهید داشت.
به عنوان نمونه بیل گیتس را در نظر بگیرید که ایکیگای خود را در توسعه نرمافزارهای کامپیوتری پیدا کرد و اکنون بزرگترین مؤسسه خیریه جهان را اداره میکند.
داستان یکی از دوستانم درمورد کشف ایکیگای خود
یکی از دوستانم در سن 20 سالگی به عنوان یکی از علایق زندگیاش به صورت داوطلبانه مشغول به تدریس در کانون اصلاح و تربیت شد، در واقع او صرفاً در آن سن در دایره علاقه قرار داشت.
در طول زمان روی مهارتهای تدریس خود تمرکز کرد و توانست اعتمادبهنفس لازم را به دست آورد و بعد از چند سال به استخدام آموزش و پرورش درآمد، در واقع تدریس و آموزش به دانشآموزان فعالیتی است که جهان مطمئنا به آن نیاز دارد. در واقع او ایکیگای خود را یافته بود.
یکی از گمراه کنندهترین مسائل در مورد ایکیگای این است که فکر کنیم در زندگی هر کس فقط یک ایکیگای وجود دارد، در صورتی که اینطور نیست.
این دوست عزیزم در سن 40 سالگی به کتابهای حوزه کودکان استثنایی علاقهمند شد و دو سال بعد در رشته آموزش کودکان استثنایی در دانشگاه پذیرفته شد و طی دوران تحصیلش مهارتهای خود را در این رشته بالا برد.
او به مرور، اول وارد دایره علاقه و سپس مهارت شد و پس از فارغالتحصیلی نیز پیشنهاد کار دریافت کرد.
و بدین ترتیب دومین ایکیگای خود را نیز یافت.
سه مرحله برای کشف ایکیگای خود
خب شاید سوالی که الان برای شما پیش آمده، این است که خب چطور ایکیگای خودم را پیدا کنم؟ اصلاً مسیر کشف تکنیک ایکیگای چیست؟
مراحل زیر میتواند به هموار کردن مسیر کشف ایکیگای خلاصه وار کمک کند.
مرحله اول: برای پیدا کردن ایکیگای خود به چند سوال زیر پاسخ دهید
چه چیزی را دوست دارید؟
اگر مشغول به کاری هستید این سؤالات را از خود بپرسید:
- در کار خود غرق میشوید؟
- برای رفتن به سرکار هیجانزده هستید؟
- آیا سرکار مدام ساعت را چک میکنید؟
- حس خوبی به نتیجه کارتان دارید؟
در چه کاری مهارت دارید؟
اگر در حال حاضر مشغول به کار هستید:
- مردم در مورد موضوعات مرتبط با کارتان از شما راهنمایی میخواهند؟
- در کار و حرفهتان، شما را به عنوان یکی از بهترینها میشناسند؟
دنیا به چه چیزی نیاز دارد؟
اگر در حال حاضر مشغول به کاری هستید:
- چند سال آینده را تصور کنید، آیا کار شما همچنان ارزشمند خواهد بود؟
- آیا کار و شغل شما در جهت رفع مشکلات اجتماعی، اقتصادی یا زیست محیطی است؟
برای چه چیزی می توان به شما پول پرداخت؟
اگر در حال حاضر مشغول به کاری هستید:
- افراد دیگری برای همان کاری که شما انجام میدهید، حقوق دریافت میکنند؟
- آیا با انجام کار خود درآمد خوبی دارید؟
- سطح رقابت سالمی برای کار شما وجود دارد؟
اگر به اکثر سؤالات پاسخ «بله» دادید، به کاری که انجام میدهید، ادامه دهید.
اگر پاسخهای شما منفی بود چه؟!
نگران نباشید؛ مراحل بعدی را بخوانید.
مرحله دوم: برای پیدا کردن ایکیگای خود از تکنیک طوفان فکری استفاده کنید
در یک مکان آرام و به دور از دغدغه، روز ایدهآل خود را تجسم کنید. شاید باور نکنید که این تمرین چقدر میتواند به شما در پیدا کردن ایکیگای خود کمک کند.
تجسم کنید که در آن روز چه لباسی میپوشید، با چه کسی حرف میزنید، چه کاری انجام میدهید. سعی کنید به احساسات خود توجه کنید. اینکه چه چیزی باعث میشود، در محل کار احساس خوبی داشته باشید.
بعد از اتمام تجسم و تصویرسازی ذهنی، بلافاصله آن را یادداشت کنید. سپس به سؤالاتی که به آنها پاسخ « نه» دادید فکر کنید.
در روزهای آینده هم زمانی را به طوفان فکری اختصاص دهید و تغییرات کوچکی را که میتوانید برای یافتن ایکیگای خود ایجاد کنید، یادداشت کنید. و این اصول را نیز لحاظ کنید:
آنچه دوست دارید، آنچه در آن مهارت دارید، آنچه دنیا به آن نیاز دارد و آنچه میتوانید برای آن پول پرداخت کنید.
به عنوان مثال، اگر به سؤال «آیا با نتایج کار خود حس خوبی دارید؟» پاسخ «نه» دادید، شاید بهتر است درخواست ارتقای شغل یا جابجایی در بخشی دیگر در محل کار خود بدهید.
در طول این فرآیند، تمرکز خود را بر یافتن ایکیگای قرار دهید.
توجه: در این مدت شک، ترس یا افکار منفی طبیعی است. مواجهه با آینده، میتواند مانند یک چالش سنگین به نظر برسد. سعی کنید به تردیدها و ترسهای خود اهمیتی ندهید. شما قویتر و سازگارتر از آن چیزی هستید که فکر میکنید.
مرحله سوم: مطالعه کنید تا ایکیگای خود را پیدا کنید
شما اکنون تصویری از روز کاری ایدهآل خود در ذهن دارید. در این مرحله به مطالعه و تحقیق بپردازید و در کلاسهای مربوطه شرکت کنید.
این اقدامات به شما کمک میکند بفهمید که آیا دید شما انتظارات زندگی واقعی شما را برآورده میکند یا خیر.
به عنوان مثال، شاید بخواهید یک عکاس پرتره شوید. اما پس از مشاوره زیر نظر یک عکاس حرفهای، متوجه شوید که این شغل برای شما چندان مناسب نیست.
یا شاید، میخواستید به فروش بدلیجات بپردازید، اما پس از بررسیها متوجه شوید که این شغل با روحیات شما سازگار نیست.
اگر این فرآیند را طی کردید و متوجه شدید که بینش شما انتظارات واقعی شما را برآورده میکند، تبریک میگویم. به نظر میرسد که ایکیگای خود را پیدا کردهاید.
اگر برعکس است، نگران نباشید، پیدا کردن ایکیگای شما ممکن است مدتی زمان ببرد.
مراحل یک تا سه را با شغلها و هنرهای متفاوت تکرار کنید تا زمانی که ایکیگای خود را پیدا کنید.
کیک بپزید، دکه کتابفروشی راهاندازی کنید، کارهای گرافیکی انجام دهید، کدنویسی یاد بگیرید، کارآموز حرفههایی شوید که احساس میکنید به آنها علاقه دارید و یا یک بار برای همیشه زندگی و مسیر شغلی خود را درست طراحی کنید.
به مسیر خود ادامه دهید تا زمانی که آنچه با شما صحبت میکند را پیدا کنید.
4 مرحله برای زنده نگه داشتن ایکیگای خود، پس از کشف آن
زمانی که ایکیگای خود را پیدا کردید، باید برای زنده نگه داشتن آن تلاش کنید.
پیدا کردن ایکیگای به این معنی نیست که شما تمام جنبههای شغل خود را دوست دارید، در واقع یعنی حاضرید حتی بخشهای نه چندان خوب آن را نیز بپذیرید. بخاطر اینکه شغل شما با آنچه دوست دارید، پولی که بابت آن میگیرید و آنچه دنیا به آن نیاز دارد، همسو است.
مرحله اول: اهداف کوچک ایجاد کنید
اهداف سالانه خود را مشخص کنید، سپس اهداف کوچک ماهانه را ایجاد کنید. نکته کلیدی ایجاد اهداف ماهانه این است که برای رسیدن به اهدف بلندمدت خود یک قدم بردارید.
به عنوان مثال، اگر هدف سالانه شما ارتقای شغلی در شغل مورد علاقهتان است، میتوانید اهداف ماهانهای را تعیین کنید. مثلاً با مدیر شرکت صحبت کنید و از مطرح کردن مشکلات و ایدههای ذهنتان ترسی نداشته باشید و مشورت بگیرید، مهارتها و مسئولیتهای روزانه را افزایش دهید تا به هدف سالانه خود نزدیکتر شوید.
مرحله دوم: برنامه ریزی کنید
در مرحله بعد، از اهداف ماهانه خود برای ایجاد اهداف هفتگی (یا حتی روزانه) استفاده کنید.
به عنوان مثال، اگر هدف ماهانه شما افزایش مهارتها در شغلتان است، اولین هدف هفتگی شما میتواند تحقیق در مورد کلاسهای آموزشی معتبر مربوط به آن مهارت باشد و دومین هدف هفتگی شما میتواند قرار ملاقات گذاشتن با دوستی باشد که در این حوزه تخصص دارد.
اکنون که فهرستی از اهداف بلندمدت و اهداف کوتاهمدت دارید، آنها را با استفاده از نمودار و جدول در دفترچه یادداشت سازماندهی کنید.
اهداف سالانه، ماهانه و هفتگی خود را در جایی قرار دهید که همیشه جلوی چشمان شما باشد، مانند یک تابلوی اعلانات در دفتر خود یا چسبانده شده به آینه حمام.
مرحله سوم: یک شبکه ارتباطی ایجاد کنید
برای ایجاد یک شبکه ارتباطی (که اصطلاحاً لینک شدن به سایر افراد در حوزه مورد علاقهتان گفته میشود )، با افرادی که به اهدافی مشابه اهداف شما رسیدهاند، تماس بگیرید. همچنین با افرادی که به سمت همان هدف در حال حرکت هستند همراه شوید و از تجارب دیگران هم استفاده کنید.
روابط ایجاد کنید، شبکهسازی کنید و تا جایی که میتوانید از افرادی که در این حوزه در حال فعالیت هستند، یاد بگیرید.
مرحله چهارم: آن را آزمایش کنید
اکنون وقت آن است که برنامه خود را آزمایش کنید. آیا به اهداف کوتاهمدت و بلندمدت خود میرسید؟ چیزی شما را آزار میدهد؟ آیا دچار دلشوره برای قدم گذاشتن در این مسیر میشوید؟
اکنون آیا میتوانید به همه سؤالات مرحله 1 پاسخ «بله» دهید؟ اگر نه، ممکن است زمان آن رسیده باشد که اهداف و برنامههای خود را مجدداً مورد ارزیابی قرار دهید؟
یک سوال خوب برای پرسیدن در این مرحله این است: “آیا من روی کاری که باید انجام دهم یا کاری که میخواهم انجام دهم تمرکز میکنم؟“
3 چالشی که ممکن است هنگام کشف ایکیگای خود با آن روبرو شوید
در این قسمت چالشهایی که ممکن است در مسیر کشف ایکیگای با آن روبرو شوید را به همراه راهحل مقابله با این چالشها آوردهایم.
احساس سردرگمی
زمانی که میخواهید هدف خود را کشف کنید، طبیعی است که احساس سردرگمی کنید، به شما توصیه میکنیم که به حرکت رو به جلوی خود ادامه داده و سعی کنید در راه رسیدن به هدف و ایکیگای خود گامهایی هرچند کوچک برداشته و متوقف نشوید.
احساس اینکه وقت ندارید
گاهی اوقات آنقدر در زندگی مشغله و درگیریهای ذهنی دارید که ممکن است با خود بگویید که اصلاً من زمانی برای فکر کردن درباره هدف و معنای زندگی ندارم. سعی کنید با ایجاد عادتهای خوب از زمانهای مردهتان استفاده کنید.
به عنوان مثال یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و روی علاقه خود کار کنید. یا وقتی در ماشین هستید به پادکست توسعه شغلی گوش دهید. خلاق باشید، به دنبال شکافهای زمانی باشید.
تفکر مبتنی بر ترس
سیستم مغز ما به صورتی است که خطر را حتی زمانی که وجود ندارد احساس میکند.
وقتی برای رسیدن به هدفتان تلاش میکنید ترس از نشدن، ترس از ناشناختهها، موانع و سایر ترسها طبیعی است.
بهتر است بدانیم که بیشتر ترسهای ما غیرمنطقی است و سعی کنید با افزایش مهارت در زمینه مقابله با آنها مسیر رسیدن به ایکیگای را هموار کنید.
خب، آمادهاید که به سمت پیدا کردن ایکیگای خود پیش بروید و آن را در آغوش بگیرید؟
اگر در مسیر کشف شغلی هدفمند هستید، امیدواریم این مقاله همان چیزی باشد که برای کشف ایکیگای و معنای آن نیاز داشتید.
معرفی کتاب ایکیگای
کتاب “ایکیگای، راز ژاپنیها در داشتن عمر طولانی و زندگی شاد” را هکتور گارسیا و فرانچسکو میرالس در سفری که به ژاپن داشتند به نگارش درآوردهاند. این کتاب را نشر ثالث با ترجمه گلی نژادی منتشر کرده است.
خواندن کتاب این حس که هدف و معنایی در زندگیتان دارید که مدتهاست نسبت به آن بیاعتنا بودهاید را در شما بیدار میکند و مطالعه آن جرأت روبرو شدن با آن هدف را به شما میدهد.
کتاب ایکیگای فصل به فصل با شما همراه شده و سبک زندگی، نوع نگرش، عادتها و باورهای مردم ژاپن را برای شما به تصویر میکشد.
سخن پایانی
در نگاه اول شاید فکر کردید که ایکیگای هم از جمله مباحث روانشناسی زرد است. (روانشناسی زرد به آن دسته از مطالب روانشناسی گفته میشود که برای مشکلات مهم و پیچیده، راه حلهای سریع پیشنهاد میدهد و مخاطب آن اکثراً مردم عادی هستند که به دنبال بهتر کردن حال خود در کمترین زمان ممکن هستند.)
در صورتی که ایکیگای، کلمهای کوتاه با معنایی عمیق است که توانسته به افراد زیادی در پیدا کردن معنا و هدف زندگیشان کمک کند.
اگر در مسیر پیدا کردن ایکیگای خود تردید دارید، شروع به یادگیری کنید; در دورههای آموزشی کوتاهمدت شرکت کنید، در زمینههای مورد علاقهتان به عنوان کارآموز فعالیت کنید، کتاب بخوانید؛ خلاصه دست روی دست نگذارید و تلاش کنید.
در مسیر پیدا کردن ایکیگای خود شاید دلسرد و ناامید شوید ولی مطمئن باشید که با آزمون و خطا میتوانید به نقطه مرکزی این نمودار برسید.
به این نکته توجه کنید که اگر به فعالیتی علاقهمندید، در مرحله عمل نیز به آن فعالیت بپردازید که ببینید آیا ظرفیت انجام آن را دارید یا خیر. آیا تحمل مشکلات و سختیهای کار مورد علاقهتان را دارید یا خیر؟
در واقع میتوان گفت رسالت و هدف سایت کارنکن نیز کمک کردن به شما در پیدا کردن ایکیگایتان است.
مطالب مرتبط
یکی از اصول پیدا کردن معنا و هدف زندگیتان، شناخت خود است. دانش شخصیتشناسی میتواند در این زمینه به شما کمک کند.
پیشنهاد میکنیم مطلب زیر را در خصوص شخصیتشناسی مطالعه کنید.
انجام تستهای شخصیت شناسی با اینکه زمانبر است با این حال ارزش این را دارد که برای کشف ایکیگای خود آنها را انجام دهید. تستهای شخصیتشناسی معرفی شده در مطلب زیر میتوانند به شما کمک کنند.
امیدوارم از خواندن مطلب ایکیگای لذت برده باشید.
ایکیگای زندگی شما چیست؟
خوشحال میشویم اگر تجربهای در زمینه کشف ایکیگای خود دارید با من و سایر خوانندگان این مطلب در میان بگذارید.