karnakon.ir

گفت‌وگو با مقداد ولایی | بازار کار کدوم رشته خوبه؟

نام نویسنده: غزاله کرمی

گفت‌وگو با مقداد ولایی | بازار کار کدوم رشته خوبه؟

5/5 - (1 امتیاز)
مقداد ولایی

در این مطلب، به محتوا و نکات گفتگوی دوم امین آرامش و مقداد ولایی درباره اینکه کدوم رشته‌ها بازار کار بهتری دارن، در اپیزود صد و بیست‌و‌نهم پادکست کارنکن پرداختیم.

امین آرامش: سلام به مقداد ولایی عزیز و خوش اومدی دوباره به پادکست کارنکن.

مقداد ولایی: سلام. خیلی ارادت. امیدوارم که خوب باشین. امیدوارم امروزم روز خوبی داشته باشیم و بتونیم حرفایی بزنیم که به درد بخوره.

امین آرامش: گفتگوی قبلی ما بازخورد خیلی خوبی گرفت، خدا رو شکر، و مدت زیادی هم از انتشارش نگذشته. توی اون قسمت درباره راه‌اندازی جاب‌ویژن و همین‌طور موضوعات مختلف مربوط به مسیر شغلی صحبت کردیم. اما توی این قسمت، به بهانه گزارشی که شما در جاب‌ویژن برای انتخاب رشته آماده کردید، دوباره کنار هم نشستیم تا توضیح بدیم این گزارش دقیقاً چی هست، چه کمکی می‌تونه بکنه و چرا تهیه شده.

پس بذار از سؤال اول شروع کنم: چی شد اصلاً به این فکر افتید که گزارشی برای کمک به بچه‌هایی که درگیر انتخاب رشته هستن، تهیه کنید؟

مقداد ولایی: ببین، واقعیت اینه که اگه یه فلش‌بک بزنیم به گفت‌وگوی قبلی، یادته گفتم روزی که جاب‌ویژن رو راه انداختیم، این موضوع برای ما خیلی جدی بود. درواقع دغدغه‌ای که جرقه‌ی جاب‌ویژن رو توی ذهن من و هادی روشن کرد همین بود: چرا چیزی که بازار کار می‌خواد، با چیزی که ما تجربه کردیم و آموزش دیدیم، این‌قدر متفاوته؟ چرا این سیگنال‌ها به ما نمی‌رسه؟

از همین سؤال شروع شد. ما گفتیم باید ببینیم چه کاری می‌تونیم بکنیم. بعد به این نتیجه رسیدیم که اگه بتونیم نبض بازار کار رو بگیریم، می‌تونیم این موضوع رو با آدم‌ها در میون بذاریم. همین باعث شد بیشتر و بیشتر وارد این حوزه بشیم و عملاً تمام تمرکز ما رفت روی اینکه این مسئله رو حل کنیم.

این دغدغه، شب و روز ما شده بود؛ دلیل اصلی راه‌اندازی جاب‌ویژن همین بود. به همین خاطر هم وقتی بحث گزارش انتخاب رشته پیش اومد، یکی از آرزوهای قلبی و ذهنی من و هادی بود که توی همین راستا قدمی برداریم. چون تا اون موقع کاری که کرده بودیم، هنوز کمک شفاف و مستقیمی به این موضوع نکرده بود.

از طرف دیگه، این دغدغه خیلی شخصی هم بود. چون خود ما هم آدم‌هایی بودیم که ضربه همین فاصله رو خوردیم؛ مسیری رو انتخاب کرده بودیم که وسط راه فهمیدیم اون آینده‌ای که دنبالش بودیم رو برامون نمی‌سازه و مسیر رو هموار نمی‌کنه.

امین آرامش: من تو قسمت قبلی یادم رفت اینو بگم. بعدش فکر کردم کاش از هادی تشکر می‌کردم. من و هادی دوران کارشناسی هم‌کلاس بودیم و واقعاً به خاطر اون بود که این آشنایی شکل گرفت و بعدش هم این مسیر ادامه پیدا کرد. دم هادی گرم که باعث شد این فضا ساخته بشه.

مقداد ولایی: آره واقعاً همیشه ذکر خیر شما هم هست. ببین، ماجرای خوندن مکانیک و برق و بعد فهمیدن اینکه واقعاً داستان چیه، چیزی بود که خودمون تجربه‌اش کرده بودیم و دوروبرمون هم زیاد دیده بودیم. یه نکته دیگه هم که به ما کمک کرد، همین سؤال ساده و تکراریه که موقع انتخاب رشته تو ذهن همه هست: آدم‌ها از اطرافیانشون می‌پرسن “اگه این رشته رو بخونم، کارش چطوره؟ درآمدش خوبه؟” این سؤال خیلی کلیشه‌ایه، ولی جواب درست و حسابی براش وجود نداشت. ما تلاش کردیم براش یه جواب بیاریم.

حالا کی می‌تونه درباره بازار کار یه رشته درست حرف بزنه؟ جز کسی که تو اون فضا زندگی می‌کنه، نبض بازار دستشه و هر روز باهاش درگیره؟ همین شد که به این نتیجه رسیدیم باید این حرف‌ها زده بشه. چون واقعاً جواب مستند، قابل اعتماد و به دردبخور برای این سؤال وجود نداشت. وقتی نیست، خب باید یکی بره و در موردش صحبت کنه.

امین آرامش: این سؤال که بازار کار رشته‌های مختلف چطوره و کدوم رشته احتمال بیشتری داره ما رو به یه شغل خوب با درآمد مناسب برسونه.

مقداد ولایی: دقیقاً، دقیقاً این در واقع ایده اولیه و مسئله ما بود.

امین آرامش: چند ساله دارین این گزارشو منتشر می‌کنید؟

مقداد ولایی: ببین، واقعیت اینه که ما سال‌های قبل هم چیزی به اسم “کارنامه بازار کار” منتشر کرده بودیم، اما چیزی که به نظرم واقعاً خوب از آب دراومد، از پارسال شروع شد. امسال درواقع دومین نسخه این گزارش منتشر شد و می‌تونم بگم اولین باریه که با خیال راحت می‌تونم ازش دفاع کنم. حالا نکته جالب اینه که وقتی پرسیدی چرا بعضی چیزها توی این گزارش پررنگ شد، باید بگم یکی از چیزهایی که خودمون رو هم شگفت‌زده کرد، نتایج نظرسنجی بود. ما از حدود ۴۰ هزار نفر آدمی که سال‌ها پیش انتخاب رشته کرده بودن و حالا مدتی بود وارد بازار کار شده بودن (از ۱-۲ سال گرفته تا حتی ۱۰-۱۵ سال)، پرسیدیم: “از انتخاب رشته و دانشگاهت راضی هستی یا نه؟”

جواب واقعاً تکان‌دهنده بود: ۶۰ درصد گفتن یا از رشته‌شون ناراضی‌ان، یا از دانشگاه، یا از هر دو! یعنی از هر ۱۰ نفر، ۶ نفر نارضایتی دارن. وقتی عمیق‌تر بررسی کردیم که چرا این نارضایتی وجود داره، همه‌ی داده‌ها به بازار کار برمی‌گشت. همین ما رو به این نتیجه رسوند که این موضوع فقط یه مسئله شخصی یا ساده نیست، بلکه نیاز به توجه جدی در سطح کلان و حتی سیاست‌گذاری داره. چون یه انتخاب به این مهمی، اگه این‌قدر سرخوردگی و نارضایتی ایجاد می‌کنه، قطعاً باید براش کاری کرد.

امین آرامش: و مسئله جدی دقیقاً همینه؛ کلی رشته وجود داره که یا اصلاً توی بازار کار جایگاهی نداره، یا اگر هم داره، درآمدش خیلی پایینه. این یعنی همون داستان اژدهاکشی؛ یعنی آدم‌ها دارن کلی زحمت می‌کشن، ولی در نهایت قرار نیست از اون مسیر درآمد قابل توجهی به دست بیارن. خب همین موضوع یکی از اصلی‌ترین دلایل نارضایتیه.

مقداد ولایی: آره دقیقاً. این داده‌ای که اول گزارش به دست اومد، ما رو بیشتر هُل داد که بفهمیم موضوع خیلی تکان‌دهنده‌تر از چیزیه که فکر می‌کردیم و باید براش کاری کرد. ببین، دلایل نارضایتی می‌تونست چیزایی مثل این باشه: “من رشته‌ای رو انتخاب کردم که بعداً فهمیدم علاقه‌ای بهش ندارم”، یا “فهمیدم استعدادم توش نیست”، یا حتی “انتظار دیگه‌ای داشتم”. اما وقتی داده‌ها رو دیدیم، مشخص شد مسئله اصلی، درآمد و بازار کاره. صدر لیست نارضایتی‌ها همین بود: “بازار کارش خوب نیست.”

از طرف دیگه وقتی دلیل نارضایتی از دانشگاه رو پرسیدیم، جالب بود. گزینه اول هیچ‌وقت امکانات دانشگاه نبود، کیفیت اساتید هم نبود، سطح علمی هم نبود. چیزی که بیشتر از همه تکرار شد این بود که: “دانشگاه برای من شبکه‌ای درست نکرد که وارد بازار کار بشم؛ ورودم رو به بازار کار تسهیل نکرد.” همین باعث شد به این نتیجه برسیم که نه فقط اون دغدغه شخصی و رسالتی که از قبل تو وجودمون بود، بلکه داده‌ها هم به‌وضوح دارن همین رو فریاد می‌زنن. و وقتی هم داده و هم تجربه شخصی دست به دست هم می‌ده، دیگه وقتشه که واقعاً یه کاری کرد.

امین آرامش: جالبه. حالا جدا از جزئیات، می‌رسیم به خود گزارش تا توضیح بدی دقیقاً برای کسی که می‌خواد انتخاب رشته کنه چه کمکی می‌کنه. ولی قبلش یه بار دیگه برام روشن کن: این داده‌ها مربوط به چه جامعه آماریه؟ همون ۴۰ هزار نفری که از یک تا دو سال تا حتی ده سال از انتخاب رشته و ورودشون به بازار کار گذشته، درسته؟

مقداد ولایی: بیش از ۱۰ سال هم بوده! ببین، ما اینجا در واقع چهار تا ست دیتا جمع کردیم. همین هم باعث شد گزارش خیلی طاقت‌فرسا و پرزحمت بشه، چون حجم داده‌ها بالا بود و کار زیادی روش انجام شد.

ست اول: از حدود ۴۰ هزار نفر که سال‌ها قبل انتخاب رشته کرده بودن و حالا از ۱ تا ۲ سال تا حتی ۱۰-۱۵ سال گذشته وارد بازار کار شده بودن، درباره میزان رضایتشون از رشته و دانشگاه پرسیدیم. این بخش رو هم کامل تو قسمت روش‌شناسی گزارش توضیح دادیم که توزیع افراد چه‌طور بوده. توی این ست، فقط به رضایت و نارضایتی بسنده نکردیم؛ پرسیدیم چرا ناراضی بودن، اگه برگردن دوباره چه رشته‌ای رو انتخاب می‌کنن و چرا. همه این‌ها رو آوردیم توی فصل اول با عنوان “رضایت تحصیلی و عللش”.

ست دوم: چون دیدیم همه چیز مستقیم به بازار کار گره می‌خوره، رفتیم سراغ داده‌های واقعی بازار کار. برای همین نیم میلیون رزومه بررسی کردیم؛ یعنی واقعاً عدد بزرگیه. این رزومه‌ها از فارغ‌التحصیلان رشته‌ها و دانشگاه‌های مختلف بودن و ما وضعیت اشتغال و حقوق و دستمزد اون‌ها رو تحلیل کردیم.

امین آرامش: این داده‌ها از کجا اومده؟

مقداد ولایی: این داده‌ها از سایت جاب‌ویژن به‌دست اومدن؛ یعنی اطلاعاتی که کاربران برای پیدا کردن کار وارد می‌کنن، رزومه‌هاشون و وضعیت‌شون. طبیعتاً وقتی می‌خواستیم وضعیت اشتغال و درآمد رو بررسی کنیم، برای درآمد هر کسی فارغ‌التحصیل یه رشته، کل دوران رو در نظر نگرفتیم؛ ۳ سال اول بعد از فارغ‌التحصیلی رو ملاک گرفتیم، چون بعدش عوامل دیگه‌ای هم روی درآمد تأثیر می‌ذاره و نمی‌تونیم فقط رشته و دانشگاه رو مقصر بدونیم. این شد ست دوم: نیم میلیون رزومه و تحلیل وضعیت اشتغال و درآمد.

ست سوم: با همکاری مؤسسه گزینه ۲، رتبه‌های قبولی رو آوردیم؛ یعنی رتبه لازم برای پذیرش در رشته‌ها و دانشگاه‌ها و روند این رتبه‌ها در ۱۰ سال اخیر.

ست چهارم: از دفترچه سازمان سنجش، کد رشته‌ها و ظرفیت‌ها رو آوردیم و کنار داده‌های قبلی قرار دادیم. همه این‌ها با هم ترکیب شد و تبدیل شد به گزارشی که الان داریم می‌بینیم.

امین آرامش: بسیار عالی. پس مثلاً کسی که می‌خواد انتخاب رشته کنه، اونجا می‌تونه ببینه با چه رتبه‌ای تقریباً سال گذشته قبول شدن. درآمد کسایی که تو این رشته قبول شدن به صورت میانگین با همین توضیح جامعه آماری که شما گفتی ظرف مثلاً ۳ سال اولشون، تقریباً چقدره؟ چقدر از دانشگاهشون راضی بودن کسایی که رفتن تو اون دانشگاه؟ و دیگه چه مواردی؟

مقداد ولایی: ببین، گزارش سه فصل اصلی داره. فصل اول به‌صورت عمیق روی رضایت و نارضایتی تمرکز می‌کنه. همون سؤالاتی که گفتیم مطرح می‌شه: میزان رضایت و نارضایتی چقدره، علت نارضایتی چیه، رابطه درآمد با رضایت و نارضایتی چه شکلیه، و اگر کسی ناراضی باشه، برمی‌گرده چه رشته‌ای رو انتخاب می‌کنه و چرا. این فصل تجربه تحصیلی افراد رو به‌طور مفصل تحلیل می‌کنه.

فصل دوم و سوم به مقایسه رشته‌ها و دانشگاه‌ها اختصاص دارن. هر رشته یک بخش مفصل داره، مثلاً پنج صفحه، که سوالات کلیدی در مورد اون رشته پاسخ داده می‌شه. میزان رضایت فارغ‌التحصیلان، درآمد اون‌ها در سه سال اول بعد از فارغ‌التحصیلی، میزان اشتغال مرتبط با رشته و رنج رتبه قبولی برای پذیرش در اون رشته بررسی می‌شه. این اطلاعات حتی شامل روند سال‌های گذشته و تفکیک مقاطع مثل لیسانس، ارشد و دکترا هم هست.

علاوه بر این، صفحه دوم هر رشته وضعیت اون رشته در دانشگاه‌های مختلف رو نشون می‌ده. مثلاً برای رشته مهندسی کامپیوتر می‌تونی ببینی دانشگاه امیرکبیر چه رتبه‌ای لازم داره، میزان اشتغال مرتبط و درآمد فارغ‌التحصیلانش چقدره و همین اطلاعات برای دانشگاه‌های دیگه مثل تهران، شریف و صنعتی اصفهان هم ارائه شده. فصل دوم در واقع مقایسه جامع رشته‌ها و دانشگاه‌هاست و اطلاعات عملی و کاربردی برای انتخاب رشته فراهم می‌کنه.

امین آرامش: عالی، پس بهتره بریم سراغ گزارش و روی یه نمونه تمرکز کنیم تا نشون بدیم چطور کار می‌کنه. مثلاً رشته مهندسی کامپیوتر رو بررسی کنیم و توضیح بدیم که چه اطلاعاتی در دسترسه و چطور می‌شه ازش استفاده کرد. بعد، طبیعتاً همین الگو برای رشته‌های دیگه مثل صنایع، مکانیک و بقیه هم قابل اعماله و افراد می‌تونن با همون روش اطلاعاتشون رو بررسی کنن.

مقداد ولایی: دقیقاً. ما تقریباً ۲۸ رشته رو در گزارش پوشش دادیم و برای بقیه رشته‌ها داده‌ای نداشتیم، که این یکی از محدودیت‌های گزارش محسوب می‌شه. محدودیت دیگه‌ای که باید در نظر گرفت اینه که وقتی درباره اشتغال صحبت می‌کنیم، فقط بخش خصوصی رو در نظر گرفتیم، چون داده‌ای از اشتغال در بخش دولتی در جاب‌ویژن نداریم.

پس وقتی این گزارش رو بررسی می‌کنیم، باید توجه داشته باشیم که اطلاعات اشتغال مربوط به بخش خصوصی هست. در بعضی رشته‌ها، مثل علوم سیاسی یا اقتصاد، بخش دولتی نقش مهمی داره، اما ما این بخش رو نداشتیم و بنابراین تمرکز گزارش روی بخش خصوصی بوده.

امین آرامش: چند تا رشته هست اینجا؟

مقداد ولایی: اینجا ۲۸ تا رشته.

امین آرامش: ۲۸ تا رشته. کلی رشته دیگه هم هست.

مقداد ولایی: بله ما رشته‌های تجربی رو تقریباً نداریم.

مقداد ولایی: خب، پس بیایم روی این صفحه مربوط به رشته مهندسی کامپیوتر صحبت کنیم و ببینیم چه اطلاعاتی ارائه می‌ده. بعد هم می‌تونیم همین الگو رو برای رشته‌های دیگه به‌کار ببریم، که در واقع فصل دوم گزارش ما رو تشکیل می‌ده.

رضایت کلی فارغ‌التحصیلان در رشته مهندسی کامپیوتر ۳.۹ ثبت شده. نکته جالب اینجاست که وقتی این عدد رو در مقایسه با ۲۸ رشته بررسی‌شده می‌ذاریم، می‌بینیم بالاترین سطح رضایت مربوط به همین رشته است. یعنی شاید عدد ۳.۹ به‌تنهایی معیار روشنی نباشه و نتونیم بگیم دقیقاً خوبه یا پایینه، اما وقتی کنار بقیه قرار می‌گیره، نشون میده فارغ‌التحصیلان کامپیوتر از همه راضی‌تر بودن.

امین آرامش: این نکته مهمه که داده‌ها همیشه مربوط به یک بازه زمانی مشخص هستن. یعنی کسی که امروز بر اساس این اطلاعات انتخاب رشته می‌کنه، باید بدونه که ممکنه طی ۴ یا ۵ سال آینده شرایط بازار کار تغییر کنه. بنابراین این گزارش وضعیت فعلی رو نشون می‌ده، اما تضمین نمی‌کنه که دقیقاً همین وضعیت در آینده هم پابرجا بمونه.

مقداد ولایی: اتفاقاً به نظرم این یکی از نکات کلیدی گزارش ماست. واقعیت اینه که وقتی کسی می‌خواد انتخاب رشته کنه، باید بازار کار رشته خودش رو حداقل برای ۴ تا ۵ سال آینده در نظر بگیره. چون عملاً وقتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل می‌شه، اون موقع تازه وارد بازار کار میشه. پس سؤال اصلی اینه که کشور یا حتی دنیا در ۴-۵ سال آینده چقدر به این رشته نیاز خواهد داشت؟ این نگاه، نوعی آینده‌پژوهی می‌طلبه. اما خب در عمل توان و امکان ما در این گزارش این نبود که پیش‌بینی آینده بازار کار رو هم انجام بدیم.

امین آرامش: در توان هیچکس نیست.

مقداد ولایی: پژوهش آینده‌پژوهانه رو که نتونستیم انجام بدیم، ولی گفتیم حداقل وضعیت فعلی رو شفاف کنیم. حالا اینکه این شرایط امروز تا چه اندازه در ۴ سال آینده باقی بمونه، سؤال خیلی مهم و معتبریه، اما ما توی این گزارش پاسخی بهش ندادیم.

امین آرامش: خیلی هم عالی. بریم سراغ داده‌های مربوط به رشته مهندسی کامپیوتر ببینیم دقیقاً چه تصویری ازش در این گزارش ارائه شده.

مقداد ولایی: درباره رشته کامپیوتر عدد رضایت کلی ۳.۹ از ۵ ثبت شده و در بین ۲۸ رشته بررسی‌شده رتبه اول رو داره. حالا ما این رضایت رو به سه شاخص جزئی‌تر هم شکوندیم. یکی اینکه فارغ‌التحصیل‌ها چقدر از بازار کار و فرصت‌های شغلی راضی بودن. دوم، میزان تناسب شغل‌ها با علاقه‌های شخصی‌شون. و سوم، اینکه تا چه حد از سطح درآمدشون رضایت داشتن. این‌ها رو هم به صورت جداگانه آوردیم که مشخص بشه این رضایت کلی دقیقاً از چه بخش‌هایی تشکیل شده.

امین آرامش: البته اینجا یه نکته مهم هم وجود داره. اینکه سطح رضایت از درآمد فقط به عدد دریافتی برنمی‌گرده، بلکه به توقع و انتظاری که افراد از رشته‌شون دارن هم بستگی داره. مثلاً کسی که مکانیک خونده و می‌دونه بازار صنعت در کشور خیلی گسترده نیست، ممکنه با دریافتی مشخصی احساس رضایت کنه. اما فارغ‌التحصیل کامپیوتر معمولاً توقع بالاتری از بازار کار و میزان حقوق داره، بنابراین سطح رضایتش رو باید در مقایسه با اون انتظارات سنجید.

مقداد ولایی: رضایت یه چیز مطلق نیست، همیشه نسبت به انتظارات آدم سنجیده میشه.

امین آرامش: کاملاً درسته. منم هر جا چنین نکته‌ای به ذهنم برسه اضافه می‌کنم تا بچه‌ها بتونن با نگاه دقیق‌تر و داده‌های کامل‌تری از این گزارش استفاده کنن.

مقداد ولایی: قسمت دوم، یعنی ستون دوم، میانگین حقوق فارغ‌التحصیلان کارشناسی در ۳ سال اول بعد از فارغ‌التحصیلی رو نشون می‌ده. برای مثال، میانگین حقوق فارغ‌التحصیلان رشته کامپیوتر حدود ۲۳.۵ میلیون تومن بوده و این مربوط به حقوق امسال هست، نه سال‌های گذشته؛ یعنی تورم یا تغییرات سال قبل توش لحاظ نشده.

امین آرامش: داده‌هاتون به روزه دیگه؟

مقداد ولایی: آره، داده‌ها به‌روز و مربوط به امسال هستن. ستون بعدی هم روند حقوق رو نشون می‌ده: سال اول فارغ‌التحصیلی چقدره، سال دوم چقدره، سال سوم چقدره و سال چهارم یه روند کلی ایجاد می‌کنه. برای فارغ‌التحصیلان کارشناسی ارشد و دکترا هم تفاوت میانگین حقوق رو آورده. البته این‌ها میانگین حقوق درخواستی هستن، نه دقیقاً حقوق پرداختی، اما نزدیک به واقعیت هستن، چون در جاب‌ویژن کارفرما حقوق درخواستی رو می‌بینه؛ اگر خیلی بالا بزنی رد می‌شی، اگر خیلی پایین بزنی هم واقعاً همون‌قدر نمی‌گیری.

امین آرامش: خب یعنی شما در واقع داده‌های کسانی که پیشنهاد کارشون پذیرفته شده رو هم دارید و می‌دونید درصد زیادی از این افراد واقعاً اکسپت می‌شن.

مقداد ولایی: بازه آخرین رتبه قبولی در اولین دانشگاه هم توی بخش بعدی گزارش آورده شده. مثلاً اگر بخوای در دانشگاه صنعتی شریف در منطقه یک قبول بشی، رتبت باید زیر ۱۰۰ باشه. رتبه اول هم مربوط به اولین رشته‌ای هست که پر می‌شه، مثلاً در رشته ریاضی، حالا کامپیوتر هم در همین دسته‌بندی مشخصه.

مقداد ولایی: در مورد میزان اشتغال، حدود ۶۳ درصد فارغ‌التحصیلان کامپیوتر در حوزه‌های مرتبط با رشته خودشون کار می‌کنن و ۳۷ درصد در حوزه‌های غیرمرتبط مشغول هستن. بعد هم بررسی کردیم که این فارغ‌التحصیلان دقیقاً در چه حوزه‌هایی مشغولن؛ ۲۱ درصدشون تو حوزه برنامه‌نویسی هستن، ۱۷ درصد تو حوزه شبکه و DevOps و باقی در حوزه‌های دیگه مثل فروش.

روند آخرین رتبه پذیرفته‌شده در اولین دانشگاه هم خیلی جالبه. اگر ۱۰ سال اخیر رو نگاه کنیم، تا سال ۹۴ رتبه‌های پذیرش کامپیوتر یه وضعیت بودن، بعد از سال ۹۵ و ۹۶ یه جهش داشته و رشته داغ شده و انتخابش بالا رفته. نکته جالب اینه که تو رشته‌های دیگه مثل برق یا مکانیک، روند برعکس بوده؛ یه موقع خیلی پرطرفدار بودن ولی الان نسبت به قبل افت کرده.

امین آرامش: یه زمانی هم عمران بود سال‌های قبل.

مقداد ولایی: دقیقاً. قبل‌تر عمران، برق و مکانیک جای همدیگه رو گرفتن، الان هم کامپیوتر اومده جای خودش رو گرفته و تا حدی صنایع هم. نکته خیلی مهمی که می‌خوام تاکید کنم اینه که وقتی رشته انتخاب می‌کنین، انتخاب رشته و دانشگاه باید با هم دیده بشه؛ جدا دیدن رشته و دانشگاه اشتباهه. یعنی نمی‌تونی بگی «می‌خوام برم دانشگاه شریف هرچی، یا می‌خوام برم کامپیوتر هر جا». این تصمیم رشته و دانشگاه باید با هم گرفته بشه.

این موضوع توی صفحه بعد گزارش خیلی واضح دیده می‌شه. میانگین حقوق فارغ‌التحصیلان کارشناسی رشته کامپیوتر ۲۳.۵ میلیون تومن گزارش شده، اما وقتی می‌ریم صفحه ۴۷ و دانشگاه‌ها رو بررسی می‌کنیم، وضعیت خیلی متفاوت می‌شه. کامپیوتر دانشگاه شریف میانگین حقوق ۴۳.۵ میلیون تومنه، یعنی خیلی بالاتر از میانگین ۲۳.۵ میلیون. دانشگاه‌های دیگه هم اعداد متفاوت دارن؛ مثلاً الزهرا ۲۶ میلیون، بین‌المللی امام خمینی قزوین ۲۴ میلیون، حکیم سبزواری ۲۰ میلیون. پس واضحِ که اگر کامپیوتر در دانشگاه‌های مختلف بخونی، حقوق بسیار متفاوت خواهد بود و این واریانس داده خیلی مهمه.

امین آرامش: دقیقاً همینه. اینم حتماً در نظر گرفته بشه. خب دیگه چی؟

مقداد ولایی: اونوقت وقتی به همین صفحه نگاه می‌کنیم، میزان اشتغال مرتبط هم بین دانشگاه‌ها متفاوته. مثلاً دانشگاه شریف ۸۲ درصد فارغ‌التحصیلانش در حوزه مرتبط با رشته مشغول هستن، ولی یه دانشگاه دیگه همین رشته ممکنه ۶۷ درصد باشه. پس واضحِ که وضعیت اشتغال هم بسته به دانشگاه متفاوته و این صفحه دقیقاً همون چیز رو نشون می‌ده. همین الگو و صفحه برای ۲۸ رشته‌ای که پوشش دادیم تکرار شده.

امین آرامش: خیلی جالبه. یه نکته دیگه هم هست که می‌خوام اضافه کنم. حتی اگر کسی بهترین کنکور رو بده و بهترین رشته اون روز رو قبول بشه، مثل کامپیوتر دانشگاه شریف یا امیرکبیر، باز هم درصدی از فارغ‌التحصیلانش شغلشون ربطی به رشته‌شون نداره. اما این به معنی فاجعه نیست. ای کاش یه روز با اون ۳۰ و چند درصدی که شغلشون مرتبط با رشته‌شون نیست هم صحبت می‌کردی و می‌دیدی واقعاً ناراضی هستن یا نه؛ شاید درصدی از اون‌ها هم راضی باشن.

کما اینکه همین الان خودمون هم دو تا نمونه‌ هستیم. نه شما کار برقی انجام می‌دی و نه من کار مکانیکی، ولی من از شغلم راضیم و دارم کیف می‌کنم. واقعاً با شغلم حال می‌کنم. پس این نکته هم باید در نظر گرفته بشه: انتخاب رشته مهمه، ولی واقعاً انتخاب مرگ و زندگی نیست.

مقداد ولایی: من می‌خواستم این نکته رو یه جای دیگه هم مطرح کنم، ولی خب الان که بحثش باز شد، می‌گم همینجا. واقعاً معتقدم این انتخاب بسیار مهمه، چرا که مسیر مهمی از آینده فرد رو شکل می‌ده. اما این انتخاب قابلیت برگشت هم داره، یعنی اگر فرد تصمیم بگیره می‌تونه اصلاحش کنه. این حرفم به معنی سرسری گرفتنش نیست، اتفاقاً خیلی هم مهمه که درست انتخاب کنیم. چون اگه سرسری انتخاب کنیم، دو اتفاق میفته: من آدم‌های زیادی دیدم که فهمیدن اشتباه کردن، اما جسارت یا امکان اینکه برگردن و مسیرشون رو اصلاح کنن، نداشتن. بنابراین این ممکنه تو رو تو یک جایی بندازه که دیگه جسورانه نتونی تصمیم بگیری برگردی. پس خطرناکه.

امین آرامش: بذار یه پرانتز هم من باز کنم. تجربه من میگه جسارت فرد برای تغییر مسیر صفر و یک نیست؛ مثل یه مقیاس از ۱ تا ۱۰ هست و ممکنه مثلاً ۶ باشه. بعد یه فشار جدی از طرف خانواده و اطرافیان هم هست. یعنی شما انتخابی می‌کنی و بعد می‌فهمی می‌خوای تغییرش بدی، اما خانواده میگه نه، همینو تا آخرش برو. وقتی زور و توان فرد برای مقابله با این فشار کافی نباشه، فشار اجتماعی واقعاً روی تصمیمش اثر می‌ذاره. از این منظر هم خیلی خوبه که این نکته مطرح شد؛ یعنی یه چیزی انتخاب کن که اگر خواستی بعداً تغییرش بدی، امکانش باشه. این می‌تونه یه فاکتور مهم در تصمیم‌گیری باشه.

مقداد ولایی: دقیقاً، ولی واقعیت اینه که بچه‌ها الان در برهه‌ای اشتباه دارن تصمیم می‌گیرن. سیستم ما طوری طراحی شده که این تصمیم مهم در زمان نامناسب گرفته می‌شه و قابلیت برگشت به راحتی نداره. ما باید اجازه بدیم آدم‌ها اول تجربه کنن و بعد تصمیم بگیرن، یعنی اگر تجربه نکردن، بتونن دو سال بعد اصلاحش کنن. اما الان دارن چیزی رو انتخاب می‌کنن که وقتی تمام شد، دیگه راه برگشت بسته‌ست و این خیلی خطرناکه. بنابراین می‌گم این انتخاب واقعاً مهمه، چون می‌تونه اثرات طولانی‌مدت داشته باشه.

موضوع دوم اینه که وقتی آدم از اول می‌دونه چی می‌خواد و رشته و مسیرش همون باشه، همه‌چیزش هدفمند و متمرکز می‌شه؛ مثل ذره‌بینی که نور رو جمع می‌کنه و در نهایت می‌تونه بسوزونه. ولی وقتی آدم چند تا مسیر مختلف رو با هم می‌ره ـ یه کم این‌وری، یه کم اون‌وری ـ عملاً اون تمرکز از بین می‌ره. نه این به درد اون کار می‌خوره، نه اون به درد این یکی؛ یعنی در عمل انگار منابع و انرژی خودش رو داره هدر می‌ده. پس این انتخاب خیلی مهمه چون اگر اشتباه انتخاب کنیم، این اتفاقا می‌افته.

ببین، واقعیتش اینه که من می‌دونم بچه‌ها وقتی می‌خوان انتخاب رشته کنن، دید درستی ندارن. هم از خود خودشون، هم از هر رشته، هم از مشاغل. خودم هم همین تجربه رو داشتم و می‌دونم هنوز هم خیلی‌ها همین‌جورن. بنابراین، من می‌گم روز بعد از انتخاب رشته، بازی تازه شروع می‌شه. الان که مجبوریم انتخاب رو انجام بدیم، سعی کنیم به بهترین نحو انجامش بدیم،

امین آرامش: تا حدی قبلاً در این مورد صحبت کردیم. حالا اگه تو این قسمت واقعاً جاش بود، بگیم که بعد انتخاب رشته چه کارهایی باید بکنیم. خب دیگه چی بگیم راجع به این گزارش؟

مقداد ولایی: فصل سوم هم مشابه همین، ولی تمرکز روی دانشگاه‌هاست. حالا اگر بخوایم سریع یه نمونه از فصل سوم ببینیم، می‌تونیم دوره کنیم. اول می‌خوایم رنکینگ رشته‌ها رو مرور کنیم و بعد بریم سراغ دانشگاه‌ها. یعنی ابتدا درباره رشته صحبت کنیم و بعد وارد جزئیات دانشگاه‌ها بشیم.

مقداد ولایی: صفحه ۴۱ دقیقاً اون چهار تا المان رضایت رو آورده. میگه بر اساس این شاخص‌ها، نفر اول تو رضایت رشته کامپیوتره، نفر دوم مهندسی صنایع و نفر سوم مدیریت مالی.

امین آرامش: چه جالب!

مقداد ولایی: چهارم مدیریت کسب و کاره، پنجم حقوقه، ششم مکانیکه، هفتم اقتصاده، هشتم مهندسی برقه، نهم ارتباطات و روابط عمومیه و دهم روانشناسی. این رنکینگ رضایته.

اما در مورد حقوق، بریم ببینیم: مدیریت کسب و کار رتبه اوله، مهندسی صنایع رتبه دومه، کامپیوتر رتبه سومه. البته این رتبه‌بندی بر اساس میانگینه. اگه رشته و دانشگاه رو به صورت کوپل نگاه کنیم، مثلاً کامپیوتر شریف رتبه یکه، ولی میانگین فارغ‌التحصیلای کل رشته کامپیوتر رتبه سه میشه. بعد چهارم مهندسی برقه، پنجم هم مهندسی هوافضا. نکته جالب هوافضاست: حقوق‌هاشون بالاست، ولی میزان اشتغال مرتبط خیلی پایینه! یعنی هوافضایی‌ها درآمد بدی ندارن، اما عمدتاً کار خودشونو نمی‌کنن.

امین آرامش: پس اونایی که کار غیرمرتبط هم دارن تو این گزارشه هستن؟

مقداد ولایی: دقیقاً. اینجا فقط داره نشون میده فارغ‌التحصیلا چقدر حقوق می‌گیرن. ربط داشتن یا نداشتنش به رشته رو دیگه تو بخش نرخ اشتغال می‌بینیم.

امین آرامش: من خودمم یه کارشناسی هوافضا دارم! واقعیت اینه که شغل خیلی مرتبط براش وجود نداره. همون چیزایی هم که هست بیشتر تو حوزه‌های نظامیه و خب طبیعتاً ممکنه انتخاب خیلی‌ها نباشه، چون خیلی خاصه.

مقداد ولایی: ما اومدیم میانگین آخرین رتبه قبولی رو هم مقایسه کردیم بین رشته‌های ریاضی و انسانی. مثلاً تو ریاضی الان ترتیب پر شدن اینجوریه: اول کامپیوتر، بعد برق، مکانیک، و بعد صنایع. تو انسانی هم مدیریت مالی، روانشناسی، حقوق و اقتصاد داره پر میشه. نکته جالبش هم میزان اشتغاله در شغل مرتبطه؛ یعنی بیشترین درصد کسایی که تو حوزه مرتبط خودشون مشغول به کار شدن، مدیریت مالیه! حسابدارها و بچه‌های مدیریت مالی عملاً بیشترین ارتباط بین چیزی که خوندن و چیزی که دارن کار می‌کنن رو دارن. واقعاً یعنی این رشته بیشترین چیزی که یادت داده رو تبدیل می‌کنه به همون چیزی که بعداً قراره انجام بدی.

امین آرامش: چه جالب!

مقداد ولایی: دوم مهندسی صنایعه، سوم مهندسی مکانیک، چهارم مدیریت کسب‌وکار، پنجم کامپیوتر و فناوری اطلاعات. باز همین‌جوری ردیف به ردیف جلو میره. حالا من یه نکته دیگه هم دارم که فکر می‌کنم بذاریم برای بعد توضیح بدیم بهتر باشه. چون صفحه ۴۲ هم یه چیز خیلی جالبی داره که اون موقع بازش می‌کنیم.

خب بریم سراغ دانشگاه‌ها؛ توی فصل سوم گزارش. اینجا دیگه میاد دانشگاه‌ها رو با هم رنک می‌کنه. ما ۴۲ تا دانشگاه رو داشتیم، در ۲۷ تا شهر مختلف ایران. اومدیم اینا رو با هم مقایسه کردیم. حالا مثلاً بریم به صفحه ۱۵۳، به افتخار شما، دانشگاه امیرکبیر!

و دانشگاه امیرکبیر رو به عنوان نمونه می‌بینیم. اینجا توی صفحه ۱۵۳ دوباره میزان رضایت فارغ‌التحصیلان رو نشون میده. میگه امیرکبیر الان رتبه سوم رو داره از نظر رضایت. جالبه بدونید که پارسال رتبه اول بوده، ولی امسال اومده پایین‌تر و شده سوم. حالا وقتی میایم توی شاخص‌های جزئی‌تر نگاه می‌کنیم، می‌بینیم توی شبکه‌سازی، توی کیفیت اساتید و کیفیت دروس، رضایت نسبتاً بالاست. اما مثلاً از نظر امکانات رفاهی، رتبه دوازدهم رو گرفته از بین ۴۲ تا دانشگاه! که خب به قول هادی شهری هم واقعیتش اینه که امیرکبیر امکانات رفاهی چندان قوی‌ای نداره و این توی داده‌ها هم خودش رو نشون داده.

امین آرامش: آره، خوابگاه خوب نبود، واقعاً بده دیگه!

مقداد ولایی: همین شفاف‌سازی باعث میشه بچه‌ها با دید بازتر انتخاب کنن. چون بخش بزرگی از نارضایتی‌ها از همین شکاف انتظاره؛ یعنی یکی فکر می‌کنه چون دانشگاه سطح بالاست، همه‌چی در حد عالیه، بعد که میره می‌بینه امکانات رفاهی ضعیفه، تو ذوقش می‌خوره. ولی وقتی از قبل بدونه، راحت‌تر می‌پذیره و تمرکزش رو می‌ذاره روی همون چیزایی که دانشگاه توش قویه.

امیرکبیر تو این گزارش عملکرد خیلی جالبی داره. میانگین حقوق فارغ‌التحصیل‌هاش نسبت به همتایانشون ۱۹ درصد بالاتره و رتبه دوم رو در این زمینه داره. میزان اشتغال مرتبطش ۶۱ درصده که رتبه نهم رو به خودش اختصاص داده و بازه آخرین رتبه قبولی‌ش هم بین همه رشته‌ها تقریباً بین ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ بوده. از نظر رتبه‌بندی جهانی QS هم که یکی از ملاک‌های ما بود، بین ۱۰ دانشگاه ایرانی که تو گزارش بررسی شده، امیرکبیر رتبه سوم رو داره.

وقتی ما دانشگاه امیرکبیر رو رشته به رشته بررسی می‌کنیم، تفاوت‌ها خیلی مشخص میشه. مثلاً رشته کامپیوتر تو این دانشگاه میانگین افزایش حقوق فارغ‌التحصیل‌هاش نسبت به همتایانش حدود ۴۲٪ هست، مهندسی صنایع ۳۱٪. جالبه که وقتی نگاه می‌کنیم مهندسی برق زودتر پر میشه و تقاضا براش بالاست، اما میانگین درآمد فارغ‌التحصیل‌های صنایع خیلی بالاتره. این نشون میده که حتی داخل یک دانشگاه، رشته‌ها می‌تونن مسیر شغلی و درآمد متفاوتی داشته باشن.

فصل سوم به ما نشون میده که حتی داخل یک دانشگاه، رشته‌ها می‌تونن مسیر شغلی و درآمد متفاوتی داشته باشن و این خیلی مهمه برای انتخاب آگاهانه. حالا برگردیم به فصل اول، همون بحث رضایت و علت نارضایتی‌ها. این فصل واقعاً کلیدیه، چون میگه که چرا آدم‌ها از رشته یا دانشگاهشون ناراضی هستن و این داده‌ها باعث میشه بفهمیم چقدر مسائل بازار کار و درآمد در انتخاب رشته تأثیرگذاره. وقتی به این علت‌ها نگاه می‌کنیم، می‌فهمیم که انتخاب رشته فقط علاقه نیست، بلکه باید بازار کار و فرصت‌های شغلی هم دیده بشه.

امین آرامش: بذار یه جمع‌بندی کوتاه کنم. اگر کسی می‌خواد بین این ۲۸ رشته و دانشگاه‌هایی که شانس قبولی داره انتخاب کنه، حتماً وقت بذاره و کل گزارش رو کامل بخونه. اینطوری می‌تونه داده‌های واقعی و دقیق داشته باشه و انتخابش آگاهانه باشه، مثل همون موردی که در مورد دانشگاه امیرکبیر گفتیم. به جز این، فکر می‌کنی گزارش هنوز نکته دیگه‌ای هم داره که باید بهش توجه کنیم؟

مقداد ولایی: آره، بذار چند نکته جالبش رو بگم. همونطور که گفتم، بریم صفحه ۱۴. صفحه ۱۴ بحث نارضایتی رو شروع می‌کنه. نکته جالب اینه که حدود ۶۰٪ افراد از رشته‌ای که خوندن ناراضین. حالا چرا ناراضین؟ بریم صفحه ۱۶. اونجا می‌بینیم که در مورد رشته، مهم‌ترین علت نارضایتی بازار کاره. درآمد و علاقه در اولویت بعدی هستن. برای دانشگاه، امکانات، سطح علمی اساتید و کیفیت دروس اهمیت کمتری داره و اولویت بعدیه، ولی عدم امکان شکل‌گیری شبکه ارتباطی برای ورود به بازار کار، رتبه اول رو داره.

بعد جلوتر می‌بینیم نارضایتی بین افراد چطور متفاوته. خیلی جالبه؛ کسی که الان بیکاره، بیشترین نارضایتی رو داره، حتی بیشتر از کسی که شاغله. کسانی که در بخش خصوصی کار می‌کنن نسبت به بخش دولتی راضی‌ترن. اینجا هم سیگنال بازار کار کاملاً مشخصه؛ یعنی کسی که شاغل نیست، بیشترین ناراحتی رو از انتخاب رشته و دانشگاهش داره.

امین آرامش: خب، این یه چیز طبیعی نیست که این اتفاق داره می‌افته؟ بالاخره کسی که یه رشته‌ای رو خوند، طبیعیه که بخواد از نتیجه‌اش راضی باشه یا نباشه.

مقداد ولایی: پس میگم، به نظر خیلی ساده میاد، ولی همین نکته ساده رو شاید ما جدی نمی‌گیریم: “برو شغل رو ببین، رشته‌ای انتخاب کن که آخرش نشه این.” خیلی ساده است، تئوری همینه، ولی در عمل انگار اجرا نمی‌شه.

وقتی جلوتر می‌ریم و صفحه ۲۰ رو نگاه می‌کنیم، می‌بینیم وقتی از افرادی که ناراضی بودن می‌پرسیم اگر برگردی، چی می‌خونی؟ چهار رشته صدر جدول هستن: کامپیوتر رتبه اول، مدیریت رتبه دوم، پزشکی و دندان‌پزشکی رتبه سوم، و مالی و حسابداری رتبه چهارم. من در مورد پزشکی آمار ندارم، ولی سه مورد اول لیست مرتبط با اشتغالن.

یعنی آدمی که ناراضیه، الان که رفته تو بازار کار، فهمیده، میگه برگردی چی می‌خونی؟ میگه همونایی که بازار کارش خوبه! انگار این سیلی واقعیتو خورده و الان میگه برگردم. بعدش که پرسیدیم اینا رو چرا انتخاب کردی؟ باز صفحه ۲۲ میگه به خاطر اینکه بازار کارش خوبه!

امین آرامش: ببین، این سؤال رو هم ازشون نپرسیدی؟ من خیلی آدم‌هایی رو دیدم که چندین سال پشت کنکور موندن تا رشته پزشکی قبول شن و حالا میان از من مشورت می‌خوان. اولین چیزی که بهشون می‌گم اینه که تو می‌دونی که درصد زیادی از شغل‌ها اساساً از مسیر دانشگاه نمی‌گذره. خیلی‌ها این گزینه رو در نظر نمی‌گیرن. به نظرم این یه سیگنال مهمه و واقعیت اینه که تنها راه دانشگاه نیست. ما توی کارنکن خیلی تلاش کردیم این موضوع رو نشون بدیم که مسیرهای دیگه هم وجود داره.

اینکه این گزینه روی میز باشه خیلی مهمه. هر کسی که بگه دانشگاه حتماً خوبه، غیر دقیق گفته و هر کسی هم که بگه حتماً بده، اونم غیر دقیق گفته. نکته اینه که فرد باید همه گزینه‌ها رو بررسی کنه. مخصوصاً کسایی مثل ما که اهل درس بودیم، یادمون میره که تجارت و بازار کار و کلی شغل دیگه هم هست که ممکنه حتی در اون مسیرها هم بشه درآمد خوبی داشت و راضی بود. نمی‌خوام بگم همه باید برن اونجا، ولی خوبه این گزینه رو در نظر بگیرن.

فرض کنید کسی از ریاضی یا انسانی رفته کامپیوتر یا مکانیک خونده و حالا جزء گزینه‌هاش پزشکیه. میگه برمی‌گردم هفت سال پزشکی می‌خونم! خب، واقعیت اینه که این فرد فقط مسیر شغل رو از زاویه دانشگاه نگاه می‌کنه و مسیرهای دیگه رو در نظر نمی‌گیره. این به نظرم یک سیگنال مهمه که انتخاب رشته تنها راه موفقیت نیست و گزینه‌های دیگه هم ارزش بررسی دارن. این روش درستی برای حل کردن مسئله رضایت شغلی نیست به نظرم.

مقداد ولایی: نه، من کاملاً قبول دارم که شاید این انگاره ذهنی هنوز هست، ولی واقعیتش نسبت به ۱۰ سال پیش خیلی فرق کرده. اون موقع تنها راه دانشگاه بود و کسی راه دیگه‌ای نمی‌دید. ظرفیت خالی دانشگاه‌ها رو هم که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم خیلی‌ها دیگه دانشگاه رو تنها مسیر نمی‌بینن. برای بعضی‌شون مهمه، برای بعضی نه، رتبه و دانشگاه هم براشون اونقدرها تعیین‌کننده نیست. این ترک برداشتن خودش نشونه تغییره. و خب، باز هم بگم، این به معنی این نیست که دانشگاه جواب همه چیزه؛ اصلاً نه.

مقداد ولایی: حالا یه چیزی داریم توی صفحه ۲۴. یه کم جالبه و بد نیست بهش اشاره کنیم. آقا داره میگه خیلی از رشته‌ها و شغل‌هایی که الان می‌بینیم، واقعاً به ازای رشته وجود نداره! مثلاً رشته دیجیتال مارکتینگ و SEO. بپرسین کی اصلاً اومد این رشته‌ها رو درست کنه که آدم تربیت بشه برای این شغل‌ها؟ هیچکی!

ولی الان داره چی میگه؟ میگه آقا داریم می‌بینیم خیلی‌ها تو این حوزه‌ها کار می‌کنن، اما غیرمرتبط هستن، چرا؟ چون رشته‌ای براشون وجود نداشته! اصلاً معادل دانشگاهی نداشته که برن مرتبط باشن. ۸۳٪ شاغلان این گروه شغلی، تو کارهایی هستن که بالاترین نرخ نیروی غیرمرتبط رو دارن.

و نکته مهم‌تر اینه که این‌ها مشاغل به شدت رو به رشدی هستن. نیاز بهشون خیلی زیاده، ولی نظام آموزشی عقب مونده، هیچ برنامه‌ای براش نداشته. و اینجا همون جاییه که آموزش‌های موازی مثل بوت‌کمپ‌ها، دوره‌ها و جاهای دیگه اومدن کمک کردن.

دومش خدمات پشتیبانی مشتریان. خرید و تدارکات. مدیر محصول، مالک محصول، بازرگانی و تجارت. یه کم بازرگانی و تجارت هم دخیل بوده، ولی واقعاً مدیریت بازرگانی ما بازرگانی و تجارت نیست. بعدی هم منابع انسانیه. درسته که رشته مدیریت منابع انسانی توی ارشد و دکترا اومده، ولی اون چیزی که اینا واقعاً می‌خواستن، مثل فروش و اینا، اصلاً رشته دانشگاهی مستقلی نداشته. یعنی اینا یک جور میان‌رشته هستن و هنوز تبدیل به یک دیسیپلین نشده که کسی بیاد پاش وایسه و براش یه مسیر دانشگاهی درست بسازه.

امین آرامش: ما این داده رو داریم که این شغل‌ها چه سهمی از کل آگهی‌هایی‌ایه که شما دارین توی جاب‌ویژن؟

مقداد ولایی: آره، ما اینو توی گزارش بازار کار میگیم.

امین آرامش: چیزی حدودی توی ذهنت هست؟ ببین، من دارم اینجوری می‌بینم که خیلی از این شغل‌ها واقعاً رو به رشدن. مثلاً از ۱۰۰ شغلی که شما تو جاب‌ویژن دارید، تقریباً ۴۰٪شون شغلایی هستن که اصلاً معادل دانشگاهی ندارن! یعنی این شغل‌ها از مسیر دانشگاه رد نمی‌شن. این واقعاً یه دیتای خیلی جالبه، چون هدف نهایی که فقط رشته و دانشگاه نیست، بلکه یه ابزاره که تو رو به شغل برسونه.

مقداد ولایی: اگر بخوایم نگاه کنیم، می‌بینیم که تو حوزه فروش واقعاً تعدادش زیاده. آگهی‌های مربوط به فروش و بازاریابی خیلی زیادن. اگه این گروه‌هایی که ما اینجا گذاشتیم رو به عنوان نماینده در نظر بگیریم—یعنی فروش، بازاریابی، بازرگانی و مدیریت—من تقریباً باورم اینه که حدود ۳۰ تا ۵۰ درصد کل موقعیت‌های شغلی رو همین‌ها تشکیل می‌دن، هرچند دقیق آمار ندارم.

امین آرامش: ۳۰ تا ۵۰ درصد شغل‌ها هیچ رشته‌ی دانشگاهی معادلی ندارن، و خیلی از این شغل‌ها درآمد خوبی هم دارن. اینجا یه نکته‌ی خیلی مهمه: علاوه بر اینکه بچه‌ها باید بدونن مسیر شغل فقط از دانشگاه نمی‌گذره، باید مهارت‌های لازم رو هم یاد بگیرن. اینطور نیست که فکر کنن خب دانشگاه نرفتم، ولی می‌رم سراغش و همه چی راحت حل می‌شه.

قبل از هر چیزی باید یاد بگیری که خیلی از چیزهایی که تو نظام آموزش رسمی نیست، خودآموز هست. یعنی یه موضوعی که هیچ کس بالاسرش نیست، نمره‌ای وجود نداره، نه ترسی هست، نه کسی چک می‌کنه، باید خودت برنامه‌ریزی کنی، یه بوت‌کمپ ثبت‌نام کنی، تمرین کنی و تا ته بری. حتی اگر بخوای از یوتیوب هم استفاده کنی، آموزش‌ها هستن، ولی مسئله اینه که خیلی‌ها یادگیرنده نیستن. این یه ضعف بزرگه و حتماً باید براش وقت بذارن. پس فکر نکن دانشگاه نرفتی، شغل هست و راحت بهش می‌رسی؛ اونم سختی‌های خودش رو داره.

مقداد ولایی: دقیقاً، مسئله اصلی همینه که من میگم: فردای دانشگاه، فردای انتخاب رشته، بازی تازه شروع شده! مسیر واقعی تازه اونجاست. مسیر خودشناسی، اینکه تجربه کنی، یاد بگیری، بفهمی چه چیزایی رو باید یاد بگیری و تو خودت تقویت کنی. مهارت‌های نرم واقعاً از همون روز بعد از انتخاب رشته شروع می‌شه.

امین آرامش: راجع به این موضوع هم حرف می‌زنیم، اما بیا پرونده این گزارش را ببندیم. دیگه چیزی هست که بخوای راجع به گزارش بگی؟

مقداد ولایی: بله، ما رشته‌ها رو به چهار گروه تقسیم کردیم، از نظر رضایت فارغ‌التحصیلان و سطح درآمد:

  • گروه اول: یه عده درآمدشون بالاست، رضایتشون هم بالاست.
  • گروه دوم: یه گروهی از فارغ‌التحصیلان ناراضین، درآمداشونم پایینه.
  • گروه سوم: یه گروه دیگه از فارغ‌التحصیلان راضین و درآمداشون پایینه.
  • گروه چهارم: یه گروه از فارغ‌التحصیلان که ناراضین ولی درآمداشون بالاست.

وقتی کل روند رو نگاه می‌کنیم، بیشتر رشته‌ها یا توی گروه «ناراضی و درآمد پایین» هستن یا «راضی و درآمد بالا». ولی یه سری رشته هستن که خلاف این جهت حرکت می‌کنن و این خیلی جالبه!

امین آرامش: آره، اینا به نظرم دیتای جالبیه.

مقداد ولایی: یعنی مثلاً کسی که رفته رشته نفت، درآمدش بالاست ولی از شغلش رضایت زیادی نداره. این معمولاً مربوط به رشته‌هاییه که سختی‌های خاص خودشونو دارن، مثل دوری از خانواده و شرایط کار دشوار. معدن هم مشابه همین وضعه، نفت همین‌طور، و هوافضا هم مدل متفاوتی داره.

حالا یه گروه دیگه هستن که جالبه: حقوق پایین ولی رضایت بالا! مثل علوم تربیتی و روانشناسی. درآمدشون زیاد نیست ولی از معنای کارشون راضین. جالبه که علوم اجتماعی هم امسال رفته اون سمت، در حالی که پارسال این‌ور بود.

یعنی داریم می‌بینیم یه سری رشته‌ها هستن که حقوق پایین دارن ولی رضایتشون بالاست، چون برای خودشون معنای دیگه‌ای توی کارشون متصورن. انگار تأثیرگذاری و کاری که برای زندگی دیگران انجام میدن براشون مهمه، حتی اگر جامعه هنوز پول خوبی براشون پرداخت نکنه.

این یه نگاه دیگه‌ست که نباید نادیده بگیریم. نمی‌شه همه چیز رو فقط با عدد و رقم و حقوق سنجید. البته روند غالب همونه، ولی این استثناها هم یادمون باشه. از ۲۸ رشته، ۴–۵ تا خلاف قاعده هستن، ۲–۳ تا هم همون قاعده اصلی رو دارن. پس همه چیز ظاهراً همون نیست.

امین آرامش: من دوست دارم اینجا یه ارجاع هم بدیم: ما قبلاً به صورت مفصل درباره این موضوع صحبت کردیم که وقتی بخوایم فاکتور درآمد رو از رضایت شغلی جدا کنیم، عملاً یه کمی اشتباهه. درآمد خودش بخشی از رضایت هست و آدم‌ها نمی‌تونن این دو تا رو به صورت کاملاً مستقل ارزیابی کنن. این موضوع روی رضایت کلی شغلی هم تأثیر می‌گذاره.

توی قسمت‌های ۸۱، ۸۲ و ۸۶ پادکست ما راجع به این حرف زدیم که اگه کسی بخواد از شغلش راضی باشه، چه پارامترهایی مهمه؛ مثلاً علاقه، استعداد و اینکه چطور می‌تونه اون‌ها رو بشناسه. این قسمت‌ها رو گوش بدین، خیلی مفیدن.

خیلی خوبه که آدم‌ها این موضوع رو آگاهانه در نظر بگیرن. مثلاً یه رشته مثل نفت ممکنه حقوقش بالا باشه، ولی ممکنه راضی نباشی. تصور کن یه آدم ۴۵ ساله ماهی ۱۰۰–۱۵۰ میلیون حقوق می‌گیره، ۱۴ روز میره سر دکل و برمی‌گرده، ولی حالش خوب نیست. پس وقتی انتخاب می‌کنی، باید آگاهانه انتخاب کنی، نه اینکه یهو برسی و بگی: “من اصلاً چرا اینجام؟”

مقداد ولایی: من می‌خوام بگم هدف این گزارش ما یه چیزه: آدم‌ها وقتی دارن زمین بازی‌ای که می‌خوان انتخاب کنن رو نگاه می‌کنن، چشماشون باز باشه. بتونن دانسته تصمیم بگیرن و بعداً سورپرایز نشن. چهار سال دیگه نیان بگن چرا کار ندارم. اگه یکی از من این سؤال رو بپرسه، بهش می‌گم: «تو چرا چیزی رو انتخاب کردی که کار نداره؟» تقصیر کسی نیست، تقصیر خودته. تو باید مسیر رو درست می‌فهمیدی. بنابراین اینجا می‌خوایم شفافش کنیم.

اگه قراره یه نفر تصمیم بگیره برای آینده‌ش، المان‌هایی مثل حقوق، جایگاه شغل و اینا خیلی مهمه، ولی تنها عامل نیست. باید ببینه کل تصویر چیه. اگه فقط به خودت نگاه کنی و این‌ها رو نبینی، بعداً یه سیلی محکم می‌خوری و می‌گی «چرا اینجوری شد؟» حتی علاقه‌ات هم ممکنه بره. وقتی عاشق یه چیزی هستی ولی هیچ کس مهارتت رو نمی‌خواد و حاضر نیست بابتش پول بده. مهارتت خواستنی نیست، حداقل تو مرزی که داریم زندگی می‌کنیم. حالا ممکنه این مرز ایران باشه یا حتی دنیا. تو ممکنه کار ارزشمندی بکنی، ولی بعداً ببینی علاقه و شور و شوقت سرخورده شده و از بین رفته.

امین آرامش: علاقه‌ای که ازش پول درنیاد به مرور کمرنگ میشه. اینم به نظرم خوبه آدم در نظر بگیره.

مقداد ولایی: از اونور هم یه چیزی رو انتخاب می‌کنی، زمین بازی فوق‌العاده، ولی تو برای این زمین بازی نیستی! خب نمیشه دیگه. این میشه همون که نفت و به قول شما درآمدش خوبه، ولی میگه «من که نمی‌خواستم». همه نفتی‌ها ناراضین؟ اصلاً. ولی یه عده‌شون معلومه که به یه دلیلی انتخاب کردن، گفتن بازار کارش خیلی خوبه، ولی نگاه نکردن که این سبک زندگی کردن ایده‌آلشون هست یا نه. آخرش نگاه می‌کنم به خودم میگم: «این چه کاریه که من دارم انجام میدم؟»

امین آرامش: دقیقاً. من دوست دارم یه چیزی هم به عنوان حرف آخر به این گزارش اضافه کنم. اینکه بخوایم بگیم کدوم رشته پول‌سازه، واقعاً جواب دقیق نداره. اولاً دیدیم دانشگاه به دانشگاه فرق می‌کنه، دوماً می‌دونیم اینجوری نیست که تو بری کامپیوتر قبول شی و درآمدت حتماً زیاد میشه. کلی چیز دیگه هم باید داشته باشی، علاوه بر اینکه خود رشته بازار کار خوبی داشته باشه.

پس اینطوری فکر نکن که کارت فقط اینه که یه رشته خوب انتخاب کنی. بعد از انتخاب رشته، چه کارهای دیگه‌ای باید انجام بدی؟ حالا بیایم اصلاً راجع به این حرف بزنیم: طرف رفته انتخاب رشته کرده، سعی کرده بهترین انتخاب رو بکنه، حالا به نظر شما فردای انتخاب رشته چه کارهایی باید انجام بده؟

مقداد ولایی: من یه نگاهی به این قضیه دارم. می‌گم بچه‌ها باید یه سری کارها رو انجام می‌دادن که ندادن! ما ۱۲ سال درس خوندیم، یه سال آخر هم که ماشاءالله در حد مرگ کنکور خوندیم. تهش هم که می‌رسیم به انتخاب رشته فقط سه روز فرصت داریم! جالبه که خیلی‌ها اصلاً فکر نکردن برای چی این همه درس خوندن! مگه اون یک سال کنکور رو نخوندی که اینجا بهت فرصت بده دو تا انتخاب داشته باشی؟ حالا این فرصت رو بهت داده، خب چی انتخاب می‌کنی؟ جوابشون اغلب اینه: “نمی‌دونم!” واقعاً عجیبه!

امین آرامش: دقیقاً، بعد میرن سراغ مشاورانی که کلی پول می‌گیرن و میگن ما بهترین انتخاب رو برات می‌کنیم، در حالی که خودشونم هیچی بارشون نیست!

مقداد ولایی: بعد چی میگن؟ میگن با این رتبه برو فلان رشته! یعنی رتبه‌ت تعیین می‌کنه رشتت چیه. “همه رتبه‌های زیر صد میرن کامپیوتر، تو هم برو کامپیوتر!” زمان ما می‌گفتن همه میرن برق، برو برق. بعدش مکانیک و همین‌طور تا آخر. خب، من یه سؤال خیلی ساده دارم: آیا واقعاً اون چیزی که منو تکون میده و به حرکت میاره، رتبه و مد شدن رشته‌هاست؟

به نظر من این بچه‌ها اصلاً فکر نکردن که واقعاً می‌خوان کجا برن. راهش چی بود؟ باید توی این چند سال در مورد شغل‌ها مطالعه می‌کردن. چون تو رشته رو می‌خونی که آخرش وارد بازار کار بشی. پس برو تهش رو ببین! شغل این رشته‌ها چیه؟ بعد برگرد عقب تصمیم بگیر.

اگه می‌خوای واقعاً علاقه‌ت رو بفهمی، علاقه به شغل رو بسنج، نه علاقه به درس. اینکه من ریاضی دوست دارم، نون و آب نمیشه! به من گفتن ریاضیت خوبه، برو برق. خب رفتم، ولی آخر برق رو دوست نداشتم! زندگی من که با ریاضی نمی‌گذره؛ زندگی من با اون شغل مهندسی برق می‌گذره.

امین آرامش: چقدر غیردقیق به این موضوع پرداخته میشه واقعاً! کسی هم که برق می‌خونه، کلی انتخاب و تنوع کاری داره. خودش هشت تا گرایش مختلف داره. ولی ماجرارو اینجوری ساده می‌کنن: “ریاضی‌ت خوبه، برو برق!” خب این چه جور حل کردن مسئله‌ست؟ اونم برای مسئله‌ای که تو براش این همه وقت و انرژی گذاشتی، کلی کنکور خوندی و زحمت کشیدی. بعد درست توی نقطه‌ای که باید تصمیم جدی و درست بگیری، خیلی ساده و سهل‌انگارانه عمل می‌کنی. در حالی که چهار سال بعدش هم باید بهترین سال‌های عمرت رو بذاری پای همون رشته‌ای که انتخاب کردی.

مقداد ولایی: خب، من میگم پس قدم اول این بود که بچه‌ها باید زودتر از موعد به این چیزها فکر می‌کردن. حالا شاید این حرفی که می‌زنم برای کسی باشه که الان خودش کنکوری نیست، ولی برای بقیه می‌تونه یه مسیر درست باشه.

آقا! تو این دو سه سالی که مونده تا کنکورت، باید بری در مورد مشاغل مختلف بخونی. شغل‌ها رو ببینی. ما خودمون تو جاب‌ویژن یه مجله‌ی شغلی داریم که برای هر شغل نوشته وظایفش چیه، روزمره‌ش چه شکلیه، آدم‌هایی که تو اون حوزه کار می‌کنن چه تجربه‌ای دارن. یکی میگه بیشتر کارم دورکاره، یکی دیگه میگه حضوریه، یکی میگه دو روز کار می‌کنیم یه روز مرخصی داریم. حتی بخشی از سبک زندگی‌شون هم توضیح داده شده. باید بری به آدم‌ها نزدیک بشی، نگاه کنی ببینی واقعاً دارن چی کار می‌کنن و زندگیشون چه شکلیه.

مهندسی کامپیوتر برای خیلی‌ها یه رشته خیلی جذابه. چرا؟ چون ته ذهنشون اینه که “من آخرش میرم اپلیکیشن می‌سازم” یا “میرم تو اپل کار می‌کنم.” خب، اون نقطه آخرش رو خیلی دوست دارن. اما من میگم یه چیزی رو در نظر بگیر: برای اینکه برسی به اون نقطه، باید روزی ۱۵ ساعت پشت کامپیوتر بشینی، تکون نخوری، کد بزنی. حالا اگه میگی “من آدم این‌جوری نیستم”، پس واقعیت اینه که به اونجا هم نمی‌رسی. برو یه بار زندگی واقعی همین دولوپری که فکر می‌کنی حقوق خوبی داره رو از نزدیک ببین. اون وقت می‌فهمی که این راه اصلاً با تو می‌خونه یا نه.

پس برای اینکه خودتو بهتر بشناسی، باید این کارها رو بکنی. احتمالاً امروز سه یا چهار گزینه برای رشته داری — بیشتر از اون معمولاً ممکن نیست. حتی اگر فوق‌العاده باشی، نهایتاً چهار، پنج گزینه داری که فکر می‌کنی ممکنه به کارت بخورن. اون گزینه‌ها رو بگیر، بذارشون کنار هم، و بگرد تو گزارش. صفحه‌های چهار—پنج رشته‌ای که برات قابل انتخابن رو نگاه کن. سایر رشته‌ها رو بیخیال شو؛ چون احتمالاً به کارت نمیان. درباره این گزینه‌ها بررسی کن: وضعیت اشتغال‌شون چیه؟ بازار کارشون چطوره؟ درآمدشون چقدره؟ میزان رضایت فارغ‌التحصیل‌هاشون چقدره؟

بعد این داده‌ها رو بگذار در کنار علاقه‌ات و توانایی‌هات، و یه نقطه بهینه پیدا کن — جایی که رشته انتخابی هم امکان شغلی خوبی داشته باشه و هم با تو جور باشه، نه صرفاً به خاطر اسم یا مد.

امین آرامش: این کار به هیچ وجه اتفاق نمی‌افته. از کلاس نهم و دهم، تمام وقت بچه‌ها صرف خوندن برای کنکور میشه. هر کاری غیر از این، اتلاف وقت محسوب میشه. در حالی که باید بخشی از این زمان صرف آشنایی با مشاغل می‌شد تا موقع انتخاب رشته، تصمیم بهتری گرفته بشه. همه وقت می‌ذارن برای اینکه “اگه الان نخونم، کنکور خوب نمیدم و عقب میفتم.” بعد کنکور خوب میدن، رشته‌ای رو قبول میشن، چند سال می‌گذره و تازه اونجا می‌فهمن این رشته اون چیزی نبوده که می‌خواستن. خیلی ماجراهای عجیبیه واقعاً. چرا این پروسه باید این‌طوری طی بشه؟

مقداد ولایی: واقعاً نگاه من این بود که کاش طرح کارِ قدیم هنوز بود. بچه‌ها می‌رفتن کار می‌کردن، مثلاً یه تابستون می‌رفتن و از نزدیک اون کار رو می‌دیدن. وقتی میری توی محیط کار، فقط همون شغل رو نمی‌بینی؛ من معتقدم فضای یک شرکت یا یک شغل این امکان رو بهت میده که با ده تا شغل کناریش هم آشنا بشی. یعنی همون فضا رو تجربه می‌کنی و در کنارش چند مسیر دیگه رو هم کشف می‌کنی. اینطوری وقتی رسیدی به انتخاب رشته، می‌تونی با کمترین خطا انتخاب کنی. نه بی‌خطا، ولی با کمترین خطا.

مقداد ولایی: اما اگه این‌طور نشده، چیکار باید کرد؟ من میگم امروز برو و تا جایی که می‌تونی دوباره در مورد مشاغل تحقیق کن. باز هم میگم: اول شغل رو ببین، بعد رشته رو انتخاب کن. مشاغلش رو بررسی کن و در نهایت اون چهار پنج تا رشته‌ای که بهت می‌خوره رو انتخاب کن و کارت رو انجام بده. انتخاب رشته که تموم شد، از فردا تازه کار اصلیت شروع میشه.

از فردای انتخاب رشته تو این فرصت رو داری که کلی چیز به خودت اضافه کنی. شاید تا امروز نرفتی کار کنی، ولی روز اول دانشگاه، با شرایطی که الان وجود داره، شرکت‌ها خیلی بیشتر از قبل آماده جذب نیرو هستن. خواهش من اینه: درسته که لیسانس سختی‌هاشو داره، ولی نیم‌نگاهی به بازار کار داشته باش و کارت رو شروع کن. هر جور شده، یکی از کارهایی رو که فکر می‌کنی دوست داری استارت بزن. نگران هم نباش که ممکنه اشتباه باشه. چون به نظرم باید به خودت حداقل یه سال فرصت بدی که حتی اگه اشتباه هم شد، تجربه‌ش رو به دست بیاری.

امین آرامش: اصلاً اینجا چیزی به اسم اشتباه مطلق وجود نداره. تو همین پروسه تجربه کردن، حتی کارهای غیرمرتبط، انقدر دیتای خوب به دست میاری که مطمئناً بهت کمک می‌کنه درست تصمیم بگیری. کمترینش اینه که یه کاری رو تجربه می‌کنی و از دل اون تجربه، خودتو بهتر می‌شناسی.

مثلاً همون چیزی که گفتی: می‌بینی از چند ساعت پشت سیستم نشستن خوشت نمیاد. از دور یه برآورد داشتی، ولی وقتی وارد کار میشی، تازه متوجه می‌شی این کارو دوست داری یا نه. چالش‌هاش رو هم تجربه می‌کنی. یا مثلاً می‌فهمی که من آدمی هستم که بیشتر به ارتباط انسانی نیاز دارم و بعضی کارها رو دوست دارم یا ندارم.

همین کارآموزی کردن، مشغول یه کاری بودن، حتی غیرمرتبط با رشته‌ت یا بدون حقوق، خودش تجربه و داده‌های ارزشمنده. بعداً اگه بفهمی نمی‌خوای ادامه بدی، هیچ فاجعه‌ای رخ نداده، این تجربه هم به خودی خودش درسته.

مقداد ولایی: دقیقاً. نکته اینه: ممکنه آینده‌ای که الان انتخاب کردی، دقیقاً همون نباشه، ولی راهی جز تجربه کردن و امتحان کردن نیست. می‌گن آقا علاقه‌تو پیدا کن، برو اون مسیر. خب، چه جوری علاقه‌مو پیدا کنم؟ تا وقتی کار نکنم و تجربه نکنم، علاقه‌م رو نمی‌شناسم.

امین آرامش: پس برای اینکه علاقه‌ت رو بشناسی و در اون مسیر حرکت کنی، باید بری کار کنی، تجربه کنی و خودتو در معرض قرار بدی. این اتفاق بدی نیست که یه سال یه جای دیگه کار کنی و سال بعد جای دیگه. اگر کسی هم گفت «از این شاخه به اون شاخه پریدن»، ولش کن، اصلاً بهش توجه نکن.

مقداد ولایی: من میگم این چهار سال دانشگاه زمانیه که می‌تونی از این شاخه به اون شاخه بپری، تجربه کسب کنی و بعد از اون، وقتی مسیرت مشخص شد، دیگه لازم نیست سرخورده باشی یا از شاخه‌ای به شاخه دیگه بپری.

امین آرامش: ببین، مسئله اینه که وقتی می‌خوای انتخاب کنی چه شغلی تو رو راضی می‌کنه، تو نه شغل‌ها رو درست می‌شناسی، نه خودت رو. اصلاً نمی‌دونی این «من» رو چی راضی می‌کنه. کاری که باید بکنی اینه که ظرف این چهار سال هم با شغل‌های بیشتری آشنا بشی، با فعالیت‌های مختلف شغلی، و هم اینکه خودت رو بیشتر بشناسی: علاقه‌هات چیه، استعدادت چیه، با چی حالت خوبه.

مقداد ولایی: یه مسیر رفت و برگشتیه. اول شغل‌ها رو می‌شناسی، فکر می‌کنی این خوبه، بعد میری و تو اون شغل‌ها تجربه کسب می‌کنی و خودت رو بیشتر می‌شناسی. بعد دوباره برمی‌گردی، امتحان می‌کنی. تو این مسیر هی خودت رو می‌شناسی، شغل‌ها رو می‌شناسی، دوباره خودت رو می‌شناسی، دوباره شغل‌ها رو، تا به جایی برسی که «آها، این‌ها با هم جور در اومدن.»

امین آرامش: یه اتفاق جالب دیگه هم میفته. وقتی میری سر کار، کلی شبکه ارتباطی می‌سازی. یعنی تو محیط کاری، علاوه بر تجربه شغلی، اعتماد به نفست هم بالا میره. بچه‌ای که میره سر یه کار واقعی، اولش کلی استرس داره، ولی وقتی تعامل می‌کنه حتی تو دل کارآموزی‌ها، اعتماد به نفسش زیاد میشه. ولی همه این فواید رو بعضیا با این فکر که «من چرا برم برای یه جایی مفت‌بری کنم؟» کلاً نادیده می‌گیرن.

مقداد ولایی: اصلاً من معتقدم این یه سرمایه‌گذاریه. شما باید حتی پول هم بدی که این مسیر رو یاد بگیری و بفهمی کدوم طرف باید بری. الان اشتباه‌ترین کار اینه که فقط به این فکر کنی «کی چقدر بهم پول میده؟» نه، شما این دو سال رو پول نگیر تا ده سال بعدش ده برابرش رو بگیری، چون میفتی روی اون ریلی که باید بیفتی. ولی وقتی می‌خوای همین دو سال رو ماکسیمم پول بگیری، داری ده سال بعدت رو امروز خرج می‌کنی. من میگم الان یه سرمایه‌گذاری کن که ده سال دیگه حسابی برداشت کنی.

امین آرامش: یعنی امروز دنبال پول نبودن، یه توصیه اخلاقی نیست، یه توصیه کاملاً مادیه.

مقداد ولایی: کاملاً منفعت‌گرایانه است. به خاطر منفعت خودت این کار رو بکن. من یه چیز دیگه به این زود کار کردن اضافه کنم و اونم «منفعته». یعنی وقتی میری سر کار، می‌فهمی باید چه مواردی رو در خودت تقویت کنی. مهم‌ترین چیز اینه که وقتی میری تو کار، با شغل آشنا می‌شی، سازمان و کارفرما رو می‌بینی، مدیرتو و همکارانتو می‌بینی، اون شغلو می‌بینی. می‌فهمی آدما چطور رشد می‌کنن، سازمان دنبال چی می‌گرده، مسئله چیه. باید حل مسئله کنی، نه اینکه فکر کنی بعد از اینکه از دانشگاه اومدی بیرون، مثلاً چون از دانشگاه صنعتی شریفی، همه راه‌حل‌ها تو جیبته.

امین آرامش: متاسفانه این تفکر بین بعضی از بچه‌ها هست.

مقداد ولایی: دقیقاً! اول باید بفهمی که واقعاً هیچ‌کدوم از مسئله‌ها رو بلد نیستی. باید بری خودت رو به در و دیوار بزنی تا بتونی مسئله‌ها رو حل کنی. این مسیر پر از یادگیریه و باعث می‌شه بفهمی چی‌ها رو باید در خودت تقویت کنی تا رشد کنی. یادگیری الان خیلی ساده‌ست؛ منابع آموزشی در دسترس همه‌ست. لازم نیست حتماً بری دانشگاه صنعتی شریف تا محضر اون استادو تجربه کنی، یا حتی هاروارد. منابع همون‌ها توی مکتب‌خونه یا کورسرا هست.

پس منابع آموزشی هست، تو باید بری توی کار، با مسئله برخورد کنی، خودت رو به در و دیوار بزنی، یاد بگیری و مسئله بعدی رو حل کنی. اگر این مسیر رو نری، انگار توی یه محیط آکواریومی می‌مونی؛ نه مسئله می‌بینی، نه می‌فهمی چی رو باید در خودت تقویت کنی. فقط دانشگاه یه چیزهایی بهت گفته و فکر می‌کنی خیلی بلدی، ولی می‌ری سر کار تازه با یه سوزن می‌ترکی و می‌فهمی خبری نیست! همه اینا از دانشگاه اومدن ولی نمی‌تونن مسئله رو حل کنن. اگر تو می‌تونی مسئله حل کنی، بسم‌الله، اگر نه، بفرما!

امین آرامش: آفرین! یه نکته دیگه هم می‌خوام تأکید کنم. اینکه الان گفتیم منابع آموزشی هست ولی بچه‌ها نمی‌رن یاد بگیرن، یه دلیلش همینه که واقعاً یادگیرنده نیستن. یه دلیل دیگه هم اینه که دائم می‌پرسن “به چه دردی می‌خوره؟” نمی‌فهمن. از یه منظر دیگه هم ببین، نسل الان، حتی با تمرکز کمتر و مشکلاتی مثل ADHD، باید خیلی جدی یادگیرنده بودن رو رعایت کنن. ما با نسلی مواجهیم که توانایی تمرکز و یادگیری خودآموزشون خیلی کم شده. اگر کسی باشه که با این همه منابع آموزشی خودش بره یاد بگیره، واقعاً اتفاق جالبی براش میفته.

مقداد ولایی: من اعتقاد شخصیم اینه که اگر بخوام یه نفر رو استخدام کنم و فقط یه ویژگی براش در نظر بگیرم، اون ویژگی یادگیریه. چرا؟ چون مسئله‌ها از پیش تعیین شده نیستن و هیچ جواب آماده‌ای وجود نداره. تو در دنیایی زندگی می‌کنی که دانش‌هایی که پارسال یاد گرفتی، سال بعد ممکنه دیگه به درد نخورن. پس چیزی که باید بلد باشی اینه که چیزهای جدید یاد بگیری. چی عوض شد؟ مشکلی نیست، میرم یاد می‌گیرم و حلش می‌کنم.

این ویژگی هیچ‌وقت قابل جایگزینی نیست. ولی اگه فقط یه سری دانش ثابت داشته باشی و بلد نباشی به‌روزش کنی، دو سال دیگه همه‌ش بی‌ارزش می‌شه و اون آدم دیگه به درد نمی‌خوره. در دنیای به این حد پویایی، تنها چیزی که باید بلد باشی اینه که “چطور چیزای جدید یاد بگیرم” و این تنها ویژگی هستش که سازمان‌ها روی آدم‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنن و مسیرشون رو باز می‌کنن.

امین آرامش: خیلی جالبه.

مقداد ولایی: جالبه بدونید وقتی شرکت‌های سرمایه‌گذاری می‌خوان روی یه ایده یا یه شرکت سرمایه‌گذاری کنن، مهم‌ترین چیزی که نگاه می‌کنن تیمه، نه خود ایده! چرا تیم؟ چون تیم یادگیرنده می‌تونه ایده‌ای که خراب بوده رو شش ماه بعد تشخیص بده و اصلاحش کنه. این تیم برنده‌ست.

اشتباه کردن مهم نیست، چون تیم یادگیرنده خودش رو اصلاح می‌کنه. ولی آدمی که ایده خوب داره ولی بلد نیست خودش رو تو مسیر اصلاح کنه، حتی ایده خوب رو هم خراب می‌کنه. بنابراین شرکت‌ها و سرمایه‌گذارها روی آدمی سرمایه‌گذاری می‌کنن که یادگیرنده باشه و نشون بده در ادامه مسیر، اگر مسیر پیچید، خودش می‌تونه مدیریتش کنه.

امین آرامش: خب، در مورد انتخاب رشته چیز دیگه‌ای هم هست که بخوای بگی؟

مقداد ولایی: یه نکته دیگه هم هست که باید برگردم به بحث انتخاب رشته. من عمیقاً فکر می‌کنم زمین بازی هم مهمه. یه نگرانی که دارم برای بچه‌ها اینه، راه حلش هم همون تجربه و کار کردنه. یعنی چی؟ خیلی‌ها وقتی چیزی رو انتخاب کردن، فکر می‌کردن تو اون ده نفر آدم ویژه و خاصی هستن. می‌گن رشته‌ای بازار نداره، ولی نگاه می‌کنن یکی دانشمند این حوزه شده و یه آدم ویژه شده. بعد می‌گن خب منم می‌شم شبیه اون. اما نگاه نمی‌کنن که تو این مسیر، صد نفر خواستن اون بشن، فقط یه نفر شد و ۹۹ نفر دیگه الآن وضعیتشون چیه!

امین آرامش: دقیقاً.

مقداد ولایی: زمین بازی رو انتخاب کن که احتمال برنده شدنت توش بالا باشه. اگه زمین بازی‌ای رو انتخاب کنی که فقط پنج درصد آدم‌ها برنده می‌شن و بقیه بازنده، این خیلی خطرناکه! بعضی وقت‌ها ما اعتماد به نفس داریم و می‌گیم «نه، من متفاوتم، من یه جور دیگه‌ام.» این خیلی خطرناکه! زمین بازی خوب باعث می‌شه حتی اگه جزو پنجاه درصد بالای افراد باشی، جایگاه خوبی داشته باشی. ولی زمین بازی بد فقط وقتی امنه که جزو پنج درصد اولش باشی. پس از فردای انتخاب رشته دانشگاه، این زمین بازی‌ها رو ببین. ببین کجا در حال رشده و کجا جاییه که حتی اگر آدم معمولی باشی، امنیتی بهت می‌ده که با تمام وجود بجنگی. اما اگه زمین بازی بد انتخاب کنی و جزو بالا نباشی، علاقه و انگیزه هم کلاً کور می‌شن.

امین آرامش: چه نکته درستی. انتخاب زمین بازی خوب هم یه جاهایی واقعاً دست کم گرفته میشه. چیز دیگه ای هم هست که بخوای در مورد انتخاب رشته بگی؟

مقداد ولایی: من یه چیز دیگه هم دوست دارم بگم درباره شروع به کار. چشم و گوش‌مون تو دانشگاه خیلی باید باز باشه! یعنی خیلی فضاها تو دانشگاه هست که می‌شه ازش استفاده کرد. وقتی می‌گم از کار شروع کنیم، لزوماً فقط منظورم این نیست که برو سر یه کار تو یه شرکت، هرچند اون هم مهمه. اتفاقاً دانشگاه‌ها هم دارن به این سمت حرکت می‌کنن.

مثلاً دانشگاه شریف امکان «کوآپ» می‌ده و می‌گه می‌تونی یه ترم مرخصی بگیری و بری سر کار. دانشگاه‌ها امکاناتی فراهم می‌کنن که دانشجو ازش استفاده کنه، مثل ارتباط با صنعت و شرکت‌ها. می‌تونی با رشته‌های دیگه هم ارتباط بگیری، بعضی‌ها مثل شما «دابل میجر» کردن و زود فهمیدن اشتباه کردن.

دانشگاه‌ها اجازه می‌دن یه رشته دیگه بخونی، در کلاس‌های آزاد شرکت کنی، نمایشگاه کار برگزار می‌کنن که شرکت‌ها بیان و نیازهای نیروی انسانی‌شون رو معرفی کنن. تو می‌تونی ببینی بقیه دانشجوها چی کار می‌کنن، چی می‌خونن، چه تجربه‌هایی دارن. فقط خودت تجربه نکن، ببین دیگران چه مسیرهایی رفتن. بعد با هم تجربیات‌تون رو به اشتراک بذارین. این دسترسی‌ها، مهم‌ترین چیزی هست که دانشگاه به تو می‌ده.

امین آرامش: و همین که تو یه جمع باشی که اهل این کار هستن، خیلی مهمه. جمع دوستان تو اون سن خیلی تأثیرگذاره. اینکه بیفتی تو جمعی که دغدغه‌هاشون واقعاً چیزای دیگه‌ست. مسیر یادگیری دانشگاه این‌جوریه که وقتی تو در جمعی باشی که اهل کار کردنن، همه حرفایی که زدیم اتفاق میفته. اگه یه اکیپ چهار پنج نفره باشن و با هم باشن، به نظرم اون جمع واقعاً همدیگه رو تقویت می‌کنه.

مقداد ولایی: دانشگاه جاییه که در نهایت برسی به این نقطه که مسیرت مشخص شده و در این چهار سال این مهارت‌ها و توانمندی‌ها رو در خودت تقویت کردی. تو این مسیر، دانشگاه فقط کلاس رفتن، امتحان دادن، کوئیز دادن و حل هومورک نیست. دانشگاه دریایی از فرصت‌هاست؛ از این فرصت‌ها استفاده کن. خیلی از اساتید در بهترین صنعت‌ها فعال هستن، برو باهاشون درگیر شو، پروژه واقعی بگیر، مسائلشون رو حل کن و تجربه کسب کن.

می‌خوام بگم به نظر من مهم‌ترین آورده دانشگاه برای ما فضاییه که فراهم می‌کنه. جالبه که تسهیل شبکه ارتباطی برای ورود به بازار کار هم برای خیلی‌ها اهمیت داره. آدم‌ها بعداً می‌فهمن کاش دانشگاه این کار رو برام می‌کرد.

این همه امکاناتی که گفتم فقط یکیش نیست، ولی ما باید از دانشگاه بگیریم. کسی نمیاد دم در خونه‌تون بگه “تشریف بیارید اینجا”. دانشگاه صرفاً مدرسه نیست؛ مدرسه جاییه که همه چی برات برنامه‌ریزی شده. دانشگاه یک دریایی از فرصته که شما باید انتخاب کنید. می‌تونید چهار سال طوری برید که هیچی از این دریا برندارید، یا می‌تونید طوری برید که بعد از چهار سال، خیلی سریع پیشرفت کنید.

امین آرامش: و یه جوری این دوره چهار ساله رو بگذرونی، من همیشه این رو سر کلاس‌هام میگم که وقتی پایان دوره کارشناسیت رسید، ادامه تحصیل در مقطع ارشد می‌تونه یکی از گزینه‌هات باشه. خودت رو شناختی، بازار کار رو شناختی، اندکی تجربه به دست آوردی و اعتماد به نفست زیاد شده. حالا می‌گی با وجود همه این‌ها، تصمیم من اینه که آکادمیک تو رشته خودم ادامه بدم یا تغییر بدم. نه اینکه بری ارشد بخونی چون هیچ کاری جز درس خوندن بلد نیستی. خیلی‌ها رو من می‌بینم داستانشون اینطوره؛ درس خوندنشون فقط به این دلیله که غیر از درس خوندن کار دیگه‌ای بلد نیستن. این بده، چون دوره چهار ساله کارشناسی فرصت خیلی زیادی داشت که اگه درست استفاده می‌شد، حالا اون موقع یکی از گزینه‌هات می‌تونست همین باشه.

مقداد ولایی: من می‌گم این چهار سال عملاً، با این حرف شما، یه سرمایه‌گذاریه برای اینکه ما در انتهای چهار سال، ادامه مسیر زندگیمون رو طراحی کنیم. طراحی کرده باشیم و برنامه‌ریزی مشخص داشته باشیم. همه چی رو با این هماهنگ کنیم. ارشد هم بخونم، می‌دونم تو این پازل چرا دارم می‌خونم و چی بخونم خوبه.

من اون روزی که از برق فارغ‌التحصیل شدم، با خودم فکر کردم من بعد چهار سال به اینجا رسیدم، خیلی زودتر می‌تونستم تجربیات بیشتری کسب کنم ولی نکردم. من خیلی درس‌های رشته برق رو دوست داشتم؛ مثلاً وقتی سیگنال سیستم می‌خوندم، لذت می‌بردم. بعضی چیزهایی هم که اون موقع خوندم، در زندگی‌ام نقش داشته. ولی گرته‌برداری هم کردم؛ مثلاً شاید یک سالش به دردم خورده و سه سالش نه.

در نهایت گفتم این برای من جذاب نیست. حتی اگر بهترین این رشته هم بشم، یه چیزی درونم بود که تکونم نمی‌داد. بعد تصمیم گرفتم برم ام‌بی‌ای، مفهوم واقعی کلمه. اونجا کمی با این‌ور و اون‌ور صحبت کردم، شغل‌ها رو دیدم، این جای منه انگار. خیلی‌ها بهم گفتن: «حیف نیست برق خوندی؟ سخت‌ترین رشته رو خوندی، چرا ادامه نمیدی؟» اما گفتم حیف عمریه که بذارم تو چیزی که نمی‌خوام.

در دوره ارشد تازه لذت بردن از درس رو فهمیدم، چون انگار این مسیر واقعی من بود. هم‌زمان شروع به کار کردم. ترم آخر ام‌بی‌ای، سر کلاس بعضی درس‌ها به وجد می‌اومدم چون کاربردش رو تو کار دیده بودم. مسئله‌ای که استاد مطرح می‌کرد، دقیقاً همون مشکلی بود که من اونجا داشتم. بعد برمی‌گشتم امتحان می‌کردم، دوباره حلقه یادگیری ادامه پیدا می‌کرد. میخوام بگم اینکه شما میگی ارشد بخونم یا نخونم یه سؤاله. چی بخونم هم یه سؤاله. این در راستای یک پازل کلیه. من آخر این چهار سال باید پازلم درومده باشه.

امین آرامش: باید خودت هم وقت بذاری. یعنی نظام آموزش رسمی برای این موضوع فکری نکرده. خانواده هم دلسوز هستن، اما خیلی درکی از دانش واقعی ندارن. مسئولیتش روی دوش خودته که این چهار سال رو به فرصتی برای تجربه کردن و یادگیری تبدیل کنی. همه این حرفایی که گفتیم همینو میگه. الان که اینا رو گفتی، داشتم فکر می‌کردم چقدر برای انتخاب رشته مهمه بچه‌ها اینو در نظر بگیرن. یعنی وقتی می‌گیم چهار سال کارشناسی، انگار یه فضاییه برای این همه کار جالب. واقعیتش اینه که تو هر دانشگاهی هم با کیفیت یکسان نمی‌شه این کارها رو انجام داد.

مقداد ولایی: دقیقاً. آفرین به این نکته دقیق.

امین آرامش: یعنی اینجا یه نکته مهم موقع انتخاب رشته هست. ممکنه یه رشته‌ای یه خورده کمتر به دلت بنشینه، ولی دانشگاهی که این فرصت‌ها رو بهت می‌ده، ارزشش بالاتره. مثلاً دانشگاه ما (امیرکبیر) واقعاً این فرصت‌ها رو به شیوه خوبی فراهم می‌کرد و تجربه‌های متنوعی به دانشجوها می‌داد.

مقداد ولایی: من فکر می‌کنم همه‌ی دانشگاه‌های برتر ما این قابلیت رو دارن. یعنی دانشگاه برتر فقط از منظر علمی نیست، بلکه مجموع اتفاقاتی که توش رخ داده، این فضا رو خوب فراهم کرده. البته به قول شما، بالا و پایین داره، ولی در کل، دانشگاه‌های برتر وضعیت خوبی دارن.

امین آرامش: و شهر هم مهمه. اگر شما بیای تو تهران، واقعیتش اینه که کلی فرصت داری برای تجربه کردن. این یه واقعیت هست؛ نباید این‌طور باشه، ولی هست. یا احتمالاً شهر مشهد برای این موضوع خیلی بهتر از سبزوار یا نیشابور باشه. اینو هم بچه‌ها باید در نظر بگیرن.

مقداد ولایی: من میگم وقتی هنوز ۱۰۰٪ نسبت به رشتمون مطمئن نیستیم، بهتره رشته‌های کم‌ریسک‌تر و با گزینه‌های آینده بیشتر رو انتخاب کنیم. خب، این یه تریدآف داره؛ یعنی ممکنه بین رشته، دانشگاه و شهر مجبور به انتخاب بشیم. ولی این هم یه المانه که باید بهش فکر کرد. مثلاً اگر این رشته یه کم بهت امکان میده که در آینده گزینه‌های بیشتری داشته باشی، ممکنه بهتر باشه چون رشته دیگه اون گزینه‌ها رو محدود می‌کنه.

من آدم‌ها رو به دو گروه تقسیم می‌کنم: یکیش آدم‌هایی که همین سه‌چهار سال اخیرشون رو انرژی گذاشتن، خودشون رو شناختن، واقعاً تجربه کردن و می‌دونن چی می‌خوان. دمشون گرم! از همین الان پازلشون چیده شده و لازم نیست چهار سال دیگه وقت بذارن.

و آدم‌هایی که هنوز نمی‌دونن چی می‌خوان. اشکالی نداره، اما بهتره محتاطانه‌تر تصمیم بگیرن و گزینه‌های بیشتری براشون باز بذارن تا بعداً این تصمیم باعث نشه در فضایی قرار بگیرن که آخرش نارضایتی و سرخوردگیه.

امین آرامش: عالی. به نظرم هم در مورد انتخاب رشته هم در مورد فردای انتخاب رشته حرفای خوبی زده شد. دیگه چیز دیگه‌ای هست که بخوای بگی یا می‌تونیم بریم کم کم سمت جمع‌بندی؟

مقداد ولایی: نه من نکته‌ای ندارم. در خدمت شما.

امین آرامش: من فقط یه نکته دیگه می‌خوام در پایان بگم. وقتی با این مسئله مواجه شدم، دیدم بچه‌ها از پذیرفتن مسئولیت تصمیمشون فرار می‌کنن. به نظرم شاید اولین جای مهم تو زندگی، انتخاب رشته باشه. احتمالاً با چند نفر مشورت می‌کنی، ولی مسئولیت اصلی با خودته.

از همین الان این‌جوری فکر نکن که «من یه تصمیم می‌گیرم و هر چی بابام گفت انجام می‌دم تا اگه بد شد بگم بابا تو گفتی!» تو قراره تصمیم خودتو بگیری و اولاً بدون که تصمیم مهمیه، ولی تصمیم مرگ و زندگی نیست. سعی کن به بهترین شکل ممکن این مسیر رو طی کنی، ولی اگر اشتباه هم شد، فاجعه نیست. دنبال این نباش که مسئولیت تصمیم رو بندازی روی دوش کسی دیگه. چون حتی اگه چهار پنج سال بعد از رشته‌ت ناراضی باشی و یه نفر رو مقصر بدونی، تأثیری روی وضعیت بدت نداره. وضعیت همچنان همون وضعیت بده.

انتخاب کن و اولاً بدون که نتیجه تصمیم فقط تابع تصمیم‌گیری الان تو نیست. ممکنه اطلاعاتی وجود داشته باشه که الان نداری و بعداً به دست بیاری و هیچ کنترلی روی اون‌ها نداری. ممکنه تصمیمت خوب باشه ولی نتیجه‌اش اون چیزی نشه که انتظار داشتی، چون یک سری مسائل رو نمی‌دونستی.

با این حال مسئولیت تصمیمت رو هم بپذیر. هر چی شد، بگو: «این انتخاب خودم بود.» خودت انتخاب کن و مسئولیتش رو هم بپذیر. این حرف آخری بود که من دوست داشتم بگم.

مقداد ولایی: خیلی به نظرم نکته دقیقی بود. واقعاً معتقدم، همون‌طور که گفتی، این تصمیم مرگ و زندگی نیست، ولی آینده تو در گرو تصمیماتی هست که خودت می‌گیری. واقعیت اینه که نظام آموزشی این کار رو برات نمی‌کنه، خانواده هم نمی‌کنه؛ اصلاً هر کسی هم بخواد کاری بکنه، نهایتاً بیست درصد می‌تونه کمکت کنه، هشتاد درصد مسیر رو خودت باید طی کنی.

با همه مشکلات، امکان برای همه فراهمه، ولی خودشون باید شروع کنن. اگر چیزی نشد، تقصیر خودشونه؛ اگر شد، آفرین به خودشون. مسیر همین مسیر تجربه‌ست. خودتو بنداز تو راهی که کشف کنی و یاد بگیری. هیچ نسخه‌ای وجود نداره که کسی برات بنویسه؛ تنها در رفت و برگشت، تجربه و تلاش، مسیر ساخته می‌شه. برو، برگرد، دوباره برو، دوباره برگرد تا به نقطه تعادل برسی و همه‌چیز دست خودته.

امین آرامش: شاید کمی دردناک یا ترسناک باشه که مسئولیتش رو بپذیری، ولی الان که ۱۸-۱۹ سالته، بازی زندگی جدی شده و باید این رو بپذیری. ما به اندازه وسع‌مون سعی کردیم نکاتی رو بگیم تا بهت کمک کنه انتخاب رشته بهتری داشته باشی. اگر فکر می‌کنی این حرف‌ها می‌تونه به درد کسی دیگه هم بخوره، حتماً بهش برسون. حرفام تموم شد. مرسی از شما که قبول زحمت کردی و اومدی اینجا.

مقداد ولایی: ممنون از شما که این بستر گفت‌وگو رو فراهم کردین. من یه بار گفتم که این گزارش برای من شبیه تحقق یه آرزو بود و به همین دلیل خیلی دوستش دارم. فکر می‌کنم در عین اینکه فردای این انتخاب رشته، خیلی انتخاب‌های دیگری هم هست که در کنار هم آینده رو می‌سازن، انتخاب رشته فوق‌العاده سرنوشت‌سازه.

امیدوارم همه دوستانی که الان در این برهه قرار دارن، ده سال دیگه اگر این نظرسنجی دوباره اجرا شد و اون‌ها هم توش بودن، شاهد نباشیم که شصت درصد ناراضین. آرزوی من اینه که اون موقع مثلاً فقط بیست درصد ناراضی باشن.

امین آرامش: دم شما گرم. مرسی که دوباره اومدی به کارنکن. خسته نباشید.

پیشنهاد می‌کنیم تماشای این گفتگوی جذاب رو در یوتیوب از دست ندید:

آنچه در این مقاله میخوانیم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.

تو ٣ دقیقه ببین در کدوم مهارت‌های شغلی‌ قوی هستی و کجاها میتونی بهتر بشی👇

انتخاب مسیر شغلی با ۷۰ درصد تخفیف!

همین حالا راه خود را پیدا کنید:

– شروع مسیر شغلی 🧑‍🎓

– درآمد مطمئن 💼

– شغل آزاد 💎

– پرطرفدارهای کارنکن 🚩