آیا میدانستید که طبق گزارش “وضعیت جهانی محیط کار” (State of the Global Workplace) که توسط شرکت گالوپ (Gallup) منتشر شده، سازمانهایی که از سیستمهای مدیریت عملکرد مؤثر استفاده میکنند، بهطور میانگین ۲۱٪ سودآوری بیشتر نسبت به سازمانهایی دارند که این سیستمها را ندارند، این تحقیق نشان میدهد که پیادهسازی یک سیستم مؤثر برای مدیریت عملکرد نه تنها باعث رشد فردی کارکنان میشود بلکه نتایج مالی بهتری برای سازمان به ارمغان میآورد.(+)
اما بسیاری از مدیران منابع انسانی و تیمهای اجرایی با چالشهایی مانند عدم شفافیت در ارزیابیها، نبود دادههای دقیق و هدفگذاریهای مبهم روبهرو هستند. این مشکلات میتوانند منجر به بیاعتمادی و کاهش انگیزه کارکنان شوند.
در این مقاله، ما به شما نشان خواهیم داد که چگونه با استفاده از سیستمهای OKR و KPI میتوانید عملکرد تیم خود را بهطور مؤثر ارزیابی کنید، بازخوردهای دقیق و شفاف ارائه دهید و در نهایت به افزایش بهرهوری و رضایت شغلی کارکنان دست یابید.
اگر هنوز در تیمسازی و انتخاب همتیمیهای مناسب دچار تردید هستید، پیشنهاد میکنیم نگاهی به این راهنما درباره تیمسازی استارتاپی بیندازید.
برای آشنایی سریعتر با مفاهیم کلیدی مدیریت عملکرد، میتوانید پیش از مطالعه یا در حین مرور مقاله، به فایل صوتی زیر گوش دهید. این فایل با هدف ارائه خلاصهای کاربردی و قابل فهم از مطالب اصلی تهیه شده است و میتواند به درک بهتر شما از موضوع کمک کند.
آنچه در این مقاله میخوانید:
مدیریت عملکرد چیست؟
مدیریت عملکرد، یک فرآیند پیوسته و هدفمند است که به سازمان کمک میکند:
- انتظارات شغلی را بهوضوح مشخص کند
- عملکرد کارکنان را بهصورت منظم پایش و ارزیابی کند
- بازخورد دقیق و بهموقع ارائه دهد
- مسیر رشد و توسعه افراد را فعالانه هموار کند
- و بر تحقق اهداف مدیریت عملکرد تمرکز دارد
هدف مدیریت عملکرد افزایش بهرهوری فردی و سازمانی بهصورت همزمان میباشد، بسیاری از افراد مدیریت عملکرد را با «ارزیابی سالانه» اشتباه میگیرند؛ درحالیکه مدیریت عملکرد یک چرخه دائمی و تعاملی است، نه یک جلسه در پایان سال.
تفاوت مدیریت عملکرد و ارزیابی عملکرد
پیش از تصمیمگیری برای اجرای سیستم مدیریت عملکرد، لازم است تفاوت آن با «ارزیابی عملکرد» را بهدرستی درک کنید. جدول زیر این تفاوتها را بهصورت شفاف نشان میدهد.
ارزیابی عملکرد | مدیریت عملکرد | ویژگیها |
معمولاً یکبار در پایان سال | به صورت مستمر در طول سال | زمان اجرا |
بررسی عملکرد گذشته و نمرهدهی | بهبود مستمر عملکرد، توسعه فردی و تیمی | هدف اصلی |
جمعبندی عملکرد براساس فرمها یا شاخصهای ثابت | هدفگذاری، پایش، بازخورد، آموزش و رشد | محتوای فرایند |
جلسه رسمی یک طرفه و کوتاه | گفتوگوی منظم، شفاف و دو سویه | نوع ارتباط با کارکنان |
فرمهای ارزیابی، مصاحبه پایان سال | OKR,BSC و جلسات بازخورد و داشبورد عملکرد | ابزارهای مورد استفاده |
کنترلی، گذشتهنگر و نتیجهمحور | مشارکتی، آیندهنگر و توسعهمحور | رویکرد کلی |
مثالی واقعی از شرکت ایرانی
خانم رضایی، مدیر منابع انسانی یک شرکت تولیدی در تهران با حدود ۱۵۰ نفر نیروی انسانی، با چالشی تکرارشونده مواجه است:
در جلسات مدیریتی، همواره از او پرسیده میشود: «کدام کارمند عملکرد مطلوبی دارد؟ کدام تیم از برنامه عقب مانده است؟»
اما بهدلیل نبود یک سیستم مشخص برای ثبت و ارزیابی عملکرد، ناچار بود یا بر اساس «برداشت شخصی» پاسخ دهد، یا به گزارشهایی ناقص استناد کند که نه برای خودش قابل اتکا بود و نه برای مدیرعامل قانعکننده.
پس از راهاندازی یک سیستم ساده مدیریت عملکرد با بهرهگیری از ابزار OKR و تهیه گزارشهای ماهانه، بهتدریج توانست با تکیه بر دادههای واقعی و مثالهای مستند، از عملکرد تیمها بهصورت مستدل دفاع کند.
حتی توانست میان تیمهایی که «فعال اما بدون خروجی مؤثر» بودند و تیمهایی که «کمحرف اما نتیجهگرا» عمل میکردند، تمایز قائل شود.
اشارهای به مفاهیم علمی
در منابع معتبر مدیریت منابع انسانی، مدیریت عملکرد بهعنوان یکی از ارکان اصلی مدیریت منابع انسانی استراتژیک شناخته میشود. بهطور خاص، مایکل آرمسترانگ (Michael Armstrong) – از نظریهپردازان برجسته این حوزه – سه اصل مهم برای این سیستم مطرح میکند:
همراستایی با اهداف سازمان: سیستم باید بهگونهای طراحی شود که عملکرد فردی و تیمی در راستای استراتژی کلان سازمان قرار بگیرد.
ایجاد شفافیت و گفتوگوی مداوم: کارکنان باید بدانند دقیقاً از آنها چه انتظاری میرود، و مدیران نیز باید در طول سال بازخوردهای منظم و سازنده ارائه دهند.
توسعه مستمر منابع انسانی: هدف نهایی، رشد و توانمندسازی افراد است؛ نه صرفاً ارزیابی و امتیازدهی.
علاوه بر این، در مدل «کارت امتیازی متوازن» (Balanced Scorecard)، مدیریت عملکرد یکی از ابزارهای کلیدی برای ترجمه اهداف استراتژیک به شاخصهای قابل اندازهگیری در سطح فرد و تیم است. یعنی اگر سازمانی هدف رشد ۲۰ درصدی فروش را دارد، سیستم مدیریت عملکرد باید مشخص کند که هر فرد، در چه بخشی و با چه شاخصهایی، در تحقق این هدف نقش دارد.
چرا مدیریت عملکرد اهمیت داره؟
در شرایطی که اطلاعات و انتظارات شفاف نیستند، فرآیند مدیریت با چالشهای بیشتری مواجه میشود. در چنین موقعیتی، نقش مدیریت عملکرد در ایجاد شفافیت و افزایش انگیزه کارکنان اهمیت دوچندان پیدا میکند.
تصور کنید در یک جلسهی مدیریتی، مدیرعامل منتظر است تا تصمیمی در خصوص ارتقای دو نفر از کارکنان کلیدی گرفته شود. نگاهها به خانم رضایی، مدیر منابع انسانی، دوخته شده است. او باید تصمیم بگیرد که کدام یک از این افراد شایستهتر است. اما واقعاً با چه ملاکی؟ ساعات اضافهکاری؟ رضایت همکاران؟ تعداد پروژههای انجامشده؟
اگر سازمان سیستم مشخصی برای سنجش عملکرد نداشته باشد، تصمیمها ممکن است بر اساس حدس و گمان اتخاذ شوند یا تحتتأثیر روابط و نفوذ افراد قرار بگیرند. این موضوع میتواند منجر به بیاعتمادی، بیانگیزگی و حتی ترک نیروهای با عملکرد بالا شود.
در غیاب سیستم مدیریت عملکرد، با چه چالشهایی ممکن است مواجه شوید؟
اگر هنوز در مورد چالشهای ناشی از عدم وجود سیستم مدیریت عملکرد در سازمان خود تردید دارید، به جدول زیر توجه کنید.
اثر مستقیم در سازمان | چالشها |
کاهش اعتماد و نارضایتی کارکنان | تصمیمگیری سلیقه ای |
تردید در ارتقا، آموزش یا حتی تعدیل | نبود داده های ثبت شده دربارهی عملکرد |
هزینههای پنهان برای سازمان | عملکرد پایین ولی پنهان |
حرکت بدون جهت و اتلاف منابع | نبود هدف مشخص |
از دستدادن فرصت رشد نیروی انسانی | ناتوانی در تشخیص استعدادها |
مزایای پیادهسازی سیستم مدیریت عملکرد چیست؟
پیادهسازی یک سیستم مدیریت عملکرد مؤثر، نهتنها به بهبود تصمیمگیریهای مدیریتی کمک میکند، بلکه زمینهساز افزایش بهرهوری، انگیزه و رشد حرفهای کارکنان نیز خواهد بود. در ادامه به مهمترین مزایای این سیستم میپردازیم.
1- شفافیت در تصمیمگیری منابع انسانی
با استفاده از سیستمهای مدیریت عملکرد، میتوان بهوضوح شناسایی کرد که کدام کارکنان واقعاً مؤثر هستند و چرا، که این امر در راستای تحقق اهداف مدیریت عملکرد سازمان است. بهعنوان مثال، دادهها نشان میدهند که علی با ۳۰٪ تماس کمتر، فروش بیشتری دارد زیرا مشتریانش وفادارتر هستند.
2- افزایش انگیزه و رضایت شغلی کارکنان
زمانی که هر کارمند بداند که عملکردش ارزیابی میشود و نتایج ملموس خواهد داشت، انگیزه بیشتری برای انجام کار بهتر پیدا میکند. بازخورد مثبت و پاداش به حفظ و انگیزش نیروهای با کیفیت در سازمان کمک میکند.
3- پایهگذاری ارتقا و پاداش عادلانه
تصمیمات ارتقا و پاداش باید بر اساس دادهها و ارزیابیهای دقیق اتخاذ شوند. کسی که واقعاً مؤثر بوده و عملکرد بالایی داشته است، باید ارتقا یابد و پاداش دریافت کند، نه کسی که فقط بیشتر در معرض دید قرار دارد.
4- امکان مداخله و بهبود بهموقع
در صورتی که عملکرد یکی از کارکنان کاهش یابد، میتوان سریعاً آن را شناسایی و اقدامات اصلاحی لازم را انجام داد. این امکان وجود دارد که در هر ماه عملکرد مورد ارزیابی قرار گیرد و نیازی به انتظار تا پایان سال نیست.
5- همراستایی با اهداف کلان سازمان
با استفاده از ابزارهایی مانند OKR (Objectives and Key Results)، میتوان اطمینان حاصل کرد که اهداف فردی، تیمی و سازمانی در یک راستا قرار دارند و به یک هدف مشترک هدایت میشوند.
آمار و دادههای واقعی: تاثیر مشارکت کارکنان بر عملکرد کسبوکار
مشارکت کارکنان بهطور کلی به درگیری و تعهد کارکنان به اهداف، وظایف و ارزشهای سازمانی اشاره دارد. کارکنان با مشارکت بالا نه تنها وظایف خود را به درستی انجام میدهند، بلکه با انگیزه و اشتیاق برای رسیدن به اهداف سازمان تلاش میکنند. این مشارکت به احساس تعلق کارکنان به سازمان، رضایت شغلی و دریافت بازخورد منظم برای پیشرفت بستگی دارد.
در مقابل، کارکنان با مشارکت پایین فقط حداقل نیازها را انجام میدهند و هیچ انگیزهای برای بهبود یا ارتقاء سطح کاری خود ندارند.
طبق گزارش گالوپ، سازمانهایی که تیمهای با مشارکت بالای کارکنان دارند، بهطور متوسط ۲۱٪ سودآوری بیشتر از سازمانهای با مشارکت پایین تجربه میکنند. این تحقیق نشان میدهد که مشارکت کارکنان میتواند به بهرهوری، رضایت مشتری و موفقیت کلی سازمان کمک کند. برای بهبود این مشارکت، مدیران باید به ایجاد محیطهای حمایتی و توانمندسازی تیمهای خود از طریق آموزش و استفاده از ابزارهایی مانند OKR و KPI بپردازند.
جمعبندی این بخش:
مدیریت عملکرد تنها یک وظیفه منابع انسانی نیست؛ بلکه عاملی است که تفاوت میان سازمانهای موفق و معمولی را تعیین میکند.
چرخه مدیریت عملکرد و ۵ مرحله حیاتی آن
مرحله ۱: تعیین اهداف و انتظارات
اولین گام در چرخه مدیریت عملکرد، تعیین اهداف واضح و قابل اندازهگیری است. این اهداف باید همراستا با استراتژیهای سازمانی باشند و برای کارکنان قابلفهم و دستیافتنی باشند. در این مرحله، استفاده از مدلهای معروف SMART یا OKR میتواند کمککننده باشد.
SMART به معنای اهداف خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندیشده است.
بعنوان مثال برای برنامه افزایش مشتری اگر بخواهیم هدفSMART تعیین کنیم میشه:
افزایش رضایت مشتریان به ۹۰٪ در سه ماه آینده، با استفاده از نظرسنجیهای ماهانه.
OKR (Objectives and Key Results) نیز یک روش عالی برای تعیین اهداف است که در آن هدف (Objective) بهطور واضح تعریف میشود و نتایج کلیدی (Key Results) بهعنوان شاخصهای قابل اندازهگیری برای رسیدن به آن هدف تعیین میشوند.
بهعنوان مثال برای شرکتی که قصد بهبود تجربه مشتری خود را دارد:
هدف: بهبود تجربه مشتری
نتایج کلیدی:
افزایش امتیاز رضایت مشتری به ۹۰٪
کاهش نرخ شکایات به زیر ۵٪
کاهش زمان پاسخگویی پشتیبانی به کمتر از ۲ ساعت
مطالعه موردی:
شرکت گوگل از سیستم OKR برای تعیین اهداف و نتایج کلیدی استفاده میکند و در این زمینه نتایج موفقیتآمیزی بهدست آورده است. بهعنوان مثال، هدف گوگل در سال ۲۰۱۸ افزایش سرعت خدمات پشتیبانی بود که این هدف از طریق نتایج کلیدی مختلف، مانند کاهش زمان پاسخگویی به مشتریان، اندازهگیری و پیگیری میشد.
در صورتی که در مرحله هدفگذاری با تعدد اهداف مواجه شدید و تصمیمگیری درباره اولویتبندی آنها برایتان چالشبرانگیز بود، میتوانید از رویکردهای تصمیمگیری چندهدفه بهره بگیرید.
مرحله ۲: برنامهریزی و توسعه
در این مرحله، باید از اطلاعات بهدستآمده از مرحله اول برای طراحی برنامههای عملیاتی استفاده کرد. این برنامهها باید به کارکنان کمک کنند تا به اهداف خود برسند و مهارتهای مورد نیاز برای دستیابی به این اهداف را به دست آورند.
مثال: فرض کنید در مرحله قبل هدف «افزایش رضایت مشتری» تعیین شده است. در این مرحله باید برنامههای آموزشی برای تیم پشتیبانی و خدمات مشتری طراحی شود. این برنامهها شامل جلسات آموزشی درباره ارتباط مؤثر با مشتریان، حل سریعتر مشکلات و استفاده از نرمافزارهای جدید برای پیگیری شکایات خواهد بود.
مرحله ۳: اجرای برنامهها
پس از تعیین اهداف و طراحی برنامهها، مرحله بعدی اجرای برنامهها است. این مرحله شامل اجرای تصمیمات و برنامههای تعیینشده است. در این مرحله، کارکنان باید اقداماتی انجام دهند که در جهت تحقق اهداف باشند.
مثال: برای رسیدن به هدف «افزایش رضایت مشتری»، تیم پشتیبانی باید سیاستهای جدید را پیادهسازی کند، از جمله پاسخگویی سریعتر به درخواستها و ارائه راهحلهای مناسبتر.
مطالعه موردی:
در شرکت خودروسازی تسلا، در راستای بهبود کیفیت خدمات، طرحهایی مانند بهبود فرآیندهای فروش و خدمات پس از فروش طراحی و اجرا شد. این اقدامات شامل ایجاد تیمهای پشتیبانی جدید و استفاده از تکنولوژی برای پیگیری شکایات بود.
مرحله4: پایش و ارزیابی
در این مرحله، باید عملکرد کارکنان را بهطور مداوم پایش و ارزیابی کرد. استفاده از KPI(شاخصهای کلیدی عملکرد) در این مرحله اهمیت زیادی دارد. KPI باید بهگونهای انتخاب شوند که بتوانند پیشرفت در جهت اهداف را بهطور دقیق اندازهگیری کنند.
مثال: فرض کنید هدف «افزایش رضایت مشتری» را دارید. یکی از KPIهای شما میتواند «امتیاز رضایت مشتری» (Customer Satisfaction Score) باشد که بهطور منظم از مشتریان پرسیده میشود.
مطالعه موردی:
شرکت اپل بهطور مستمر از شاخصهای CSAT (Customer Satisfaction Score) و NPS (Net Promoter Score) برای ارزیابی تجربه مشتری استفاده میکند.
مرحله ۵: بازخورد و اصلاح
در این مرحله، باید بازخورد منظم و دوجانبه به کارکنان داده شود. بازخورد باید همزمان مثبت و سازنده باشد و به کارکنان کمک کند که نقاط قوت خود را شناسایی کنند و در زمینههای ضعیفتر پیشرفت کنند.
مثال:در جلسهای، مدیر تیم پشتیبانی به اعضای تیم بازخورد میدهد که در زمینه «پیگیری درخواستها» خوب عمل کردهاند، اما باید زمان پاسخگویی را کاهش دهند. بنابراین، یک برنامه آموزشی جدید برای استفاده سریعتر از نرمافزارهای پشتیبانی ارائه میشود
مطالعه موردی:
در شرکت مایکروسافت، فرآیند بازخورد بهصورت مداوم انجام میشود. این بازخوردها شامل جلسات فردی، بررسی عملکرد و حتی بازخورد از مشتریان است.
اشتباهات رایج و راههای جلوگیری از آنها
عدم تعیین اهداف واضح :
اگر اهداف بهطور مشخص تعریف نشوند، کارکنان نمیدانند چه چیزی از آنها انتظار میرود. این مشکل با استفاده از مدل SMART یا OKR حل میشود.
عدم پیگیری و ارزیابی مستمر:
اگر عملکرد بهطور منظم ارزیابی نشود، ممکن است کارکنان دچار سردرگمی شوند و نتوانند به اهداف خود برسند. استفاده از نرمافزارهایی مانند ۱۵Five میتواند در این زمینه مفید باشد.
بازخورد ناکافی یا غیرسازنده :
اگر بازخورد بهطور منظم داده نشود یا کیفیت آن پایین باشد، کارکنان نمیتوانند پیشرفت کنند. این مسأله با برگزاری جلسات بازخورد منظم و استفاده از دادههای واقعی قابل حل است.
نتیجهگیری:
چرخه مدیریت عملکرد یک فرآیند پیچیده ولی ضروری است که میتواند به بهبود عملکرد فردی و تیمی در سازمانها کمک کند. با اجرای درست این چرخه، سازمانها میتوانند به اهداف خود برسند و رشد و توسعهی مستمر را تجربه کنند.
اصول کلیدی مدیریت عملکرد که باید آنها را بدانید
1. اصل شفافیت
شفافیت یکی از اصول اساسی در هر سیستم مدیریت عملکرد است. کارکنان باید به وضوح بدانند که از آنها چه انتظاراتی وجود دارد، چگونه عملکردشان ارزیابی میشود و چه معیارهایی برای ارزیابی آنها تعیین شده است. ایجاد شفافیت در اهداف و روند ارزیابی، از سردرگمی و ایجاد احساس بیعدالتی جلوگیری میکند و به کارکنان این امکان را میدهد که با اطمینان بیشتر در راستای اهداف سازمانی عمل کنند.
مثال: در یک شرکت تولیدی، مدیر منابع انسانی اهداف فروش برای هر تیم را به طور واضح و شفاف تعریف میکند و به همه کارکنان اطلاع میدهد که این اهداف بر اساس عملکرد ماهانه و بازخورد مشتریان ارزیابی خواهد شد. در این صورت، هر کارمند دقیقا میداند که برای رسیدن به اهداف سازمان چه اقداماتی باید انجام دهد.
2- اصل استمرار
اصل استمرار به این معناست که ارزیابی و بازخورد عملکرد باید بهطور منظم و پیوسته انجام شود، نه فقط در پایان سال. بررسی عملکرد کارکنان باید بهطور مستمر در طول سال صورت گیرد تا مشکلات بهموقع شناسایی و برطرف شوند. این اصل به پیشگیری از انباشته شدن مشکلات و ایجاد انگیزه در کارکنان کمک میکند.
مثال: در شرکت مایکروسافت، مدیران بهطور مستمر از نرمافزارهایی برای ارائه بازخوردهای دورهای به کارکنان استفاده میکنند. این بازخوردها نه تنها در انتهای سال بلکه بهطور هفتگی و ماهانه نیز ارائه میشود تا کارمندان بهطور مداوم از وضعیت خود آگاه شوند و فرصتهای بهبود را شناسایی کنند.
3- اصل هدفگذاری قابل اندازهگیری
هدفگذاری باید قابل اندازهگیری باشد. یکی از مهمترین اصول مدیریت عملکرد این است که اهداف باید بهطور دقیق و قابل اندازهگیری تعیین شوند. برای این منظور، مدل SMART بسیار موثر است. این مدل میگوید که اهداف باید خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندیشده باشند. این روش کمک میکند تا کارکنان بدانند که از آنها چه انتظاری میرود و چگونه میتوانند پیشرفت خود را اندازهگیری کنند.
مثال: به جای اینکه هدف “افزایش فروش” را تعیین کنید، هدف SMART میتواند “افزایش فروش به میزان ۲۰٪ در سه ماه آینده” باشد. این هدف همراستا با مدل SMART است زیرا خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط با هدف کلی سازمان و زمانبندیشده است.
4. اصل بازخورد دوجانبه
بازخورد دوجانبه به این معناست که نه تنها مدیران باید به کارکنان بازخورد دهند، بلکه کارکنان نیز باید فرصتی برای ارائه بازخورد به مدیران داشته باشند. این نوع بازخورد باعث ایجاد یک محیط کاری سالم و مبتنی بر تعامل میشود که در آن هر دو طرف میتوانند از یکدیگر یاد بگیرند و بهبود یابند.
مثال: یک تیم فروش، در جلسات بازخورد ماهانه با مدیر خود، نه تنها از عملکرد خود میشنود، بلکه فرصتی برای بیان پیشنهادات و انتقادات نسبت به فرآیندهای کاری و استراتژیهای تیم دارد. این نوع بازخورد دوجانبه باعث بهبود عملکرد تیم و ایجاد فضای اعتماد میشود.
نتیجهگیری:
اصول کلیدی مدیریت عملکرد، همچون شفافیت، استمرار، هدفگذاری قابل اندازهگیری و بازخورد دوجانبه، از ارکان اساسی برای ایجاد یک سیستم مدیریت عملکرد موفق هستند. این اصول به سازمانها کمک میکنند تا اهداف خود را بهطور مؤثر تعیین و پیگیری کنند، بازخورد مستمر و سازنده ارائه دهند و در نهایت بهطور مداوم بهبود یابند. با رعایت این اصول، سازمانها میتوانند بهطور مؤثری بهرهوری و عملکرد کارکنان خود را افزایش دهند و اهداف خود را تحقق بخشند.
انواع سیستمهای مدیریت عملکرد + مقایسه کاربردی (OKR، MBO، BSC)
تعریف KPI (شاخصهای کلیدی عملکرد)
KPI (Key Performance Indicators) یا شاخصهای کلیدی عملکرد، مقیاسهایی هستند که برای سنجش میزان پیشرفت و موفقیت در دستیابی به اهداف سازمانی و فردی استفاده میشوند. در واقع، KPIها به شما میگویند که آیا در مسیر درست حرکت میکنید یا نه.
بهطور ساده، KPI بهعنوان معیارهای قابل اندازهگیری و واضح عمل میکنند که نشان میدهند یک فرایند یا فرد به چه میزان به هدف تعیینشده دست یافته است. به عبارت دیگر، بدون KPI، شما نمیدانید که آیا به اهدافتان نزدیک شدهاید یا نه.
در این بخش، سه سیستم اصلی مدیریت عملکرد را بررسی میکنیم که بهطور گسترده در سازمانها استفاده میشود:
- OKR (Objectives and Key Results)
- MBO (Management by Objectives)
- BSC (Balanced Scorecard)
این سیستمها بهطور متفاوتی از KPI استفاده میکنند تا عملکرد سازمان و افراد را بهبود بخشند.
۱. OKR (Objectives and Key Results)
OKR یک سیستم هدفگذاری است که در آن، هدفها (Objectives) بهطور واضح و الهامبخش تعریف میشوند و برای هر هدف، نتایج کلیدی (Key Results) مشخص میشود که نشان میدهند چطور میتوان به آن هدف رسید. در این سیستم، KPI بهعنوان نتایج کلیدی برای اندازهگیری پیشرفت استفاده میشوند.
مثال: فرض کنید یک شرکت فناوری هدف خود را بهبود تجربه مشتری قرار میدهد. این هدف میتواند به شرح زیر باشد:
- هدف: بهبود تجربه مشتری
نتایج کلیدی:
- افزایش ۲۰٪ در رضایت مشتری (با استفاده از نظرسنجیها)
- کاهش نرخ لغو اشتراک به ۵٪
- افزایش زمان پاسخدهی تیم پشتیبانی به زیر ۲ ساعت در روز
در این مثال، KPI برای سنجش «افزایش رضایت مشتری» میتواند شاخصی مثل «امتیاز رضایت مشتری» (Customer Satisfaction Score) باشد.
مزایا:
شفافیت: همه در سازمان میدانند که چه هدفی دارند و چطور باید اندازهگیری شوند.
انعطافپذیری: میتوان اهداف را بهطور فصلی یا ماهانه تنظیم کرد.
معایب:
نیاز به بررسی و تنظیم مداوم دارد.
اگر اهداف خیلی بلندپروازانه یا دور از دسترس باشند، میتواند به بیانگیزگی منجر شود.
۲. MBO (Management by Objectives)
MBO یک سیستم مدیریت عملکرد است که در آن اهداف بهطور دقیق برای هر فرد یا تیم تعیین میشود و عملکرد بر اساس دستیابی به این اهداف ارزیابی میشود. در این سیستم، اهداف باید مشخص، قابل اندازهگیری و بهوضوح برای همه مشخص شوند. KPI برای ارزیابی میزان موفقیت در دستیابی به این اهداف استفاده میشوند.
مثال: فرض کنید یک مدیر فروش میخواهد عملکرد تیم خود را ارزیابی کند. هدفهای او ممکن است به این صورت باشد:
- هدف: فروش ۱۰۰ هزار واحد در سه ماه آینده
- KPI: تعداد واحدهای فروختهشده، درآمد حاصل از فروش، نرخ موفقیت در پیگیری مشتریها.
در اینجا، هر KPI برای ارزیابی پیشرفت در راستای هدف تعیینشده استفاده میشود.
مزایا:
- اهداف روشن و قابل اندازهگیری هستند.
تمرکز بر نتایج خاص، عملکرد را بهبود میبخشد.
معایب:
ممکن است فقط بر نتایج تمرکز شود و فرایندهای کاری و رفتارهای ضروری نادیده گرفته شوند کمبود انعطافپذیری در تغییر اهداف در مواقع اضطراری.
۳. BSC (Balanced Scorecard)
BSC یک سیستم جامع ارزیابی عملکرد است که چهار بعد مختلف را برای اندازهگیری موفقیت یک سازمان در نظر میگیرد:
1- مالی
2- مشتری
3- فرآیندهای داخلی
4- یادگیری و رشد
در این سیستم، برای هر بعد، KPI های خاصی تعیین میشود تا عملکرد سازمان بهطور جامع ارزیابی شود.
مثال:یک بیمارستان میتواند اهداف خود را در چهار بعد مختلف تنظیم کند:
مالی: کاهش هزینههای عملیاتی به ۱۵٪
مشتری: افزایش رضایت بیماران به ۹۰٪
فرآیندهای داخلی: کاهش زمان انتظار بیماران به زیر ۳۰ دقیقه
یادگیری و رشد: آموزش ۵۰۰ ساعت به کارکنان در سال
در اینجا، KPI برای هر یک از این چهار بعد بهطور دقیق اندازهگیری میشوند تا به سازمان کمک کنند تا در هر بخش عملکرد بهتری داشته باشد.
مزایا:
رویکردی جامع و متعادل است که به همه جوانب سازمان توجه میکند.
امکان ارزیابی استراتژیهای بلندمدت و کوتاهمدت را فراهم میآورد.
معایب:
- نیاز به منابع و زمان بیشتر برای طراحی و پیادهسازی.
- ممکن است پیچیده باشد و نیاز به ابزارهای نرمافزاری برای تجزیه و تحلیل دادهها داشته باشد.
مقایسه کاربردی: کدام سیستم برای سازمان شما مناسب است؟
ویژگیها | OKR | MBO | BSC |
انعطافپذیری | بالا | متوسط | پایین |
تمرکز بر نتایج | تمرکز بیشتر بر اهداف بلندمدت | تمرکز بیشتر بر اهداف کوتاهمدت | تعادل بین نتایج مالی و غیرمالی |
سهولت در پیادهسازی | آسان برای استارتاپها و تیمهای کوچک | مناسب برای سازمانهای بزرگ و سنتی | پیچیدهتر و نیاز به سیستمهای نرمافزاری |
بهترین انتخاب برای…. | استارتاپها، شرکتهای فناوری | سازمانهای بزرگ، دولتی | سازمانهایی که نیاز به ارزیابی همهجانبه دارند |
نتیجهگیری:
انتخاب سیستم مناسب برای مدیریت عملکرد به نوع سازمان، اندازه آن، و نیازهای خاص آن بستگی دارد. OKR برای محیطهای پویا و سریع، MBO برای سازمانهای سنتی با اهداف مشخص و BSC برای سازمانهایی که نیاز به ارزیابی جامع دارند، مناسب است.
تمام موارد کلیدی برای اجرای یک سیستم مؤثر مدیریت عملکرد در این مقاله پوشش داده شدهاند، اما اگر علاقهمندید نگاهی نیز به منابع تخصصیتر داشته باشید، مطالعه این مطلب از سایت انیگما خالی از لطف نیست.
اشتباهات رایج مدیران منابع انسانی در مدیریت عملکرد
1- ارزیابی سلیقهای
یکی از اشتباهات رایج در مدیریت عملکرد، ارزیابی سلیقهای است. زمانی که ارزیابی عملکرد کارکنان بیشتر بر اساس نظر شخصی مدیران و نه بر مبنای دادهها و شاخصهای عینی انجام میشود، این موضوع میتواند به بیعدالتی و نارضایتی کارکنان منجر شود. تصمیماتی که بر اساس حس و برداشت شخصی اتخاذ میشوند، ممکن است به تضعیف اعتماد کارکنان به سیستمهای ارزیابی و کاهش انگیزه آنها بیانجامد.
راهکار:
برای جلوگیری از این اشتباه، مدیران باید از سیستمهای ارزیابی مستند و مبتنی بر دادهها استفاده کنند. استفاده از KPI و OKR بهعنوان ابزارهای اندازهگیری عملکرد میتواند این مشکل را برطرف کند. به این ترتیب، ارزیابیها بر اساس معیارهای شفاف و قابل اندازهگیری انجام میشود.
2. پاداش غیرمنطقی
پاداش غیرمنطقی یکی دیگر از اشتباهات رایج در مدیریت عملکرد است. اگر پاداشها بهطور صحیح و بر اساس عملکرد واقعی افراد تخصیص داده نشوند، این امر میتواند به بیاعتمادی و نارضایتی کارکنان منجر شود. برای مثال، ممکن است فردی که عملکرد ضعیفی داشته، پاداش مشابه با فردی که عملکرد عالی داشته، دریافت کند.
راهکار:
برای اجتناب از این اشتباه، باید سیستم پاداش و ارتقاء بهطور کامل بر اساس عملکرد واقعی و دستیابی به اهداف مشخص باشد. این فرآیند باید شفاف و مبتنی بر دادههای ارزیابی عملکرد کارکنان باشد تا از هرگونه بیعدالتی جلوگیری شود.
3. هدفگذاری مبهم
یکی از دیگر اشتباهات رایج، هدفگذاری مبهم است. زمانی که اهداف بهطور دقیق و واضح تعیین نمیشوند، کارکنان ممکن است نتوانند اولویتهای خود را بهدرستی شناسایی کنند یا حتی نتوانند اندازهگیری کنند که آیا به هدف خود رسیدهاند یا نه. این موضوع باعث کاهش انگیزه کارکنان و حتی کاهش بهرهوری میشود.
راهکار:
برای جلوگیری از این مشکل، باید از سیستمهایی مانند SMART یا OKR استفاده کرد که اهداف باید خاص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندیشده باشند. این روش کمک میکند تا اهداف بهطور دقیق و شفاف برای کارکنان تعریف شوند و مسیر رسیدن به آنها به وضوح مشخص باشد.
4. عدم پیگیری و ارزیابی مستمر
عدم پیگیری و ارزیابی مستمر از دیگر اشتباهات رایج است. بسیاری از سازمانها عملکرد کارکنان را تنها در پایان سال یا پس از چندین ماه ارزیابی میکنند. این موضوع میتواند باعث شود که مشکلات و چالشها در ابتدای مسیر شناسایی نشوند و فرصتهای بهبود از دست بروند.
راهکار:
برای حل این مشکل، ارزیابیها باید بهطور مستمر و دورهای انجام شوند. استفاده از نرمافزارهایی مانند ۱۵Five که امکان پیگیری عملکرد بهطور منظم و بازخورد فوری را فراهم میکنند، میتواند این مسئله را حل کند.
5. نادیده گرفتن توسعه فردی کارکنان
یکی از بزرگترین اشتباهات در مدیریت عملکرد، نادیده گرفتن توسعه فردی کارکنان است. زمانی که تنها به ارزیابی عملکرد و دادن پاداش توجه میشود، اما به فرصتهای رشد و آموزش کارکنان اهمیت داده نمیشود، سازمان ممکن است نتواند کارکنان را به رشد و پیشرفت بیشتری ترغیب کند.
راهکار:
برای جلوگیری از این اشتباه، باید به طور همزمان با ارزیابی عملکرد، برنامههای آموزشی و فرصتهای توسعه فردی برای کارکنان فراهم شود. این برنامهها میتوانند شامل دورههای آموزشی، مشاوره حرفهای و آموزشهای فنی باشند که به کارکنان کمک کنند تا به بهترین نسخه خود تبدیل شوند.
نتیجهگیری:
مدیران منابع انسانی باید از اشتباهات رایج در پیادهسازی سیستمهای مدیریت عملکرد آگاه باشند و با استفاده از ابزارهای مناسب، از بروز این مشکلات جلوگیری کنند. با استفاده از سیستمهای شفاف، مبتنی بر داده و منصفانه، سازمانها میتوانند عملکرد کارکنان را بهطور مؤثر ارزیابی کرده و از این طریق به بهبود بهرهوری و رضایت شغلی کارکنان دست یابند.
در جهانی که توسعه فردی به یکی از کلیدیترین عوامل موفقیت حرفهای تبدیل شده، دسترسی به منابع الهامبخش و آموزشی، بیش از هر زمان دیگری اهمیت یافته است. پادکستها بهعنوان ابزارهایی کمهزینه، در دسترس و تأثیرگذار، میتوانند نقش مهمی در ارتقاء مهارتها، افزایش خودآگاهی و بهبود عملکرد فردی ایفا کنند.
چطور این سیستم را اجرا کنیم؟ (بخش اجرایی برای مدیران)
۱. تعیین اهداف و انتظارات
اولین گام در پیادهسازی، تعیین اهداف شفاف و قابل اندازهگیری است. استفاده از مدلهای SMART یا OKR کمک میکند تا اهداف بهطور دقیق تعریف شوند. این اهداف باید با استراتژیهای کلان سازمان همراستا و برای کارکنان قابلفهم و دستیافتنی باشند.
راهکار:
- جلسات تیمی برای تعیین اهداف
- تعریف KPI (شاخصهای کلیدی عملکرد) برای هر هدف
۲. انتخاب ابزار مناسب برای پیادهسازی
برای پیادهسازی موفق سیستم مدیریت عملکرد، به ابزارهای مناسب نیاز دارید. این ابزارها باید قابلیت تعریف، پیگیری و ارزیابی اهداف و جمعآوری بازخورد را داشته باشند. ابزارهایی مانند ۱۵Five، و Lattice از جمله ابزارهایی هستند که میتوانند به شما کمک کنند.
راهکار:
استفاده از نرمافزارهایی که امکان ایجاد و پیگیری اهداف و ارزیابی عملکرد را فراهم میآورند. انتخاب ابزاری که امکان پایش مداوم و تحلیل دادهها را در هر مرحله از فرآیند فراهم کند.
جمعبندی:
مدیریت عملکرد یکی از ارکان حیاتی هر سازمان موفق است. از طریق یک سیستم شفاف و مستمر برای ارزیابی عملکرد کارکنان، سازمانها میتوانند بهرهوری را افزایش دهند، انگیزه و رضایت شغلی کارکنان را تقویت کنند و پاداشهای عادلانه و منطقی ارائه دهند.
همچنین، با استفاده از ابزارهایی همچون OKR، KPI، و BSC، میتوان عملکرد سازمانی را با اهداف کلان هماهنگ کرده و ارزیابیهای مستمر را بهطور مؤثری انجام داد.
با پیادهسازی اصول کلیدی مانند شفافیت، هدفگذاری قابل اندازهگیری، و بازخورد دوجانبه، سازمانها قادر خواهند بود عملکرد خود را بهبود دهند و از ارتقای بهرهوری و موفقیت بلندمدت خود اطمینان حاصل کنند. در نهایت، پیادهسازی صحیح این سیستمها میتواند به ایجاد محیطی حمایتکننده برای رشد کارکنان و دستیابی به اهداف سازمان کمک کند.
سوالات متداول درباره مدیریت عملکرد
در این بخش به برخی از سوالات رایج درباره سیستم مدیریت عملکرد پاسخ داده شده است. اگر سوالی دارید که در اینجا به آن پاسخ داده نشده، خوشحال میشویم که در بخش نظرات آن را مطرح کنید.
فرآیندی مستمر برای تعیین اهداف، پایش عملکرد، ارائه بازخورد و توسعه کارکنان با هدف افزایش بهرهوری و همراستایی با اهداف سازمان.
مدیریت عملکرد پیوسته، تعاملی و توسعهمحور است اما ارزیابی عملکرد معمولاً سالانه، گذشتهنگر و نمرهمحور.
افزایش سودآوری، شفافیت در تصمیمگیری، بهبود انگیزه و رشد فردی و سازمانی از مهمترین دلایل آن هستند.
شفافیت، افزایش انگیزه، عدالت در پاداش، امکان مداخله بهموقع و همراستایی اهداف فردی با سازمانی.
تعیین اهداف، برنامهریزی، اجرا، پایش عملکرد، و بازخورد و اصلاح مستمر
ارزیابی سلیقهای، پاداش ناعادلانه، اهداف مبهم، ارزیابی فقط در پایان سال، و بیتوجهی به توسعه فردی
OKR (پویا و الهامبخش)، MBO (سنتی و هدفمحور)، BSC (جامع با ابعاد مختلف).
با تعیین اهداف شفاف، ابزار مناسب، آموزش کارکنان، بازخورد مستمر، و ارزیابی و بهبود فرآیندها.
مطالب مرتبط
اگر بهعنوان یک مدیر یا کارشناس به دنبال تصمیمگیری دقیقتر در حوزه منابع مالی شخصی یا سازمانی هستید، آشنایی با اصول پایهی مدیریت مالی میتواند برایتان بسیار مفید باشد.
اگر دوست دارید بیشتر با مفاهیم کلیدی، وظایف و مهارتهای لازم در حوزه مدیریت منابع انسانی آشنا شوید، پیشنهاد میکنم حتماً مطلب زیر را هم بخوانید.
اگر به دنبال ساخت تیمی قوی و انتخاب افراد مناسب برای موقعیتهای شغلی هستید، آشنایی با معیارهای استخدام درست اهمیت زیادی دارد. در این مطلب، نکات مهمی درباره ارزیابی تخصص، نگرش و تناسب فرهنگی متقاضیان گفته شده که به شما کمک میکند تصمیمهای بهتری بگیرید.
از شما دعوت میکنیم دیدگاه خود در رابطه با مدیریت عملکرد را با ما در میان بگذارید.
آیا تجربهای در زمینه استفاده از OKR یا KPI در تیم خود داشتهاید؟
کدام بخش از این مقاله برای شما مفیدتر بود؟ همچنین خوشحال میشویم اگر موضوعات پیشنهادیتان برای مطالب آینده را نیز بیان کنید.
نظرات شما میتواند مسیر بهبود و توسعهی مطالب را هموارتر کند.