در این مطلب، به محتوا و نکات گفتگوی امین آرامش و مهدی شجاری، یوتیوبر و بنیانگذار موبونیوز، در ایپزود پنجاه و پنجم پادکست کارنکن پرداختیم. این گفتگو در دو بخش منتشر شده و این قسمت دومه. اگر قسمت اول رو نخوندید پیشنهاد میکنیم اول برید سراغ اون.
ادامه گفتگو با مهدی شجاری
امین آرامش: همیشه برام سوال بوده که این امپراتوری موبونیوز که امروز میبینیم، دقیقاً از کجا شروع شد؟ از اون نقطه صفری که شاید هیچکس ندیده.
مهدی شجاری: نقطه صفرش یه چیز خندهداره! یه دیوار سفید گچی تو انباری خونهمون که حتی رنگ هم نداشت! با یه نور مهتابی، گوشی رو میذاشتم روی مونوپاد و ویدیو میگرفتم. همین! با همین فرمون و کمترین امکانات ممکن شروع کردم.
امین آرامش: یعنی واقعاً از انباری شروع شد؟ این داستانها رو زیاد شنیدیم ولی انگار مال تو واقعیه!
مهدی شجاری: دقیقاً! همون انباری که توش موشن گرافیک کار میکردم، شد استودیو موبونیوز. اونجا بود که با یه حقیقت تلخ ولی مهم آشنا شدم: ظرفیت بازار دقیقاً به اندازه محدودیت ذهن خودته. وقتی میبینی ویدیوت پنج تا ویو خورده و سه نفر سابسکرایب کردن، مغزت سوت میکشه! ولی باید تو بازی بمونی. یه جملهای هست که میگه “شانس در خونه کسی رو میزنه که تو میدونه”. اگه تو زمین بازی نباشی، شانسی هم در کار نیست.
سربازی
امین آرامش: گفتی شانس! انگار یه اتفاق غیرمنتظره تو رو هل داد جلو. داستان سربازی چی بود؟ چطور شد که مسیرت اونجا عوض شد؟
مهدی شجاری: آخ گفتی! من تا شهریور ۹۶ تو یه شرکت کار میکردم و درگیر خدمت بودم. یه روزی یکی از رفیقام تو همون شرکت شنید که من دنبال یه راهیام که سربازی رو یه جای مرتبط بگذرونم. پسرعموی همین رفیقم، سرباز یه موسسه فرهنگی بود و کارش تصویربرداری بود. از شانس خوب من، اونا دنبال یه موشن گرافیست میگشتن!
امین آرامش: دنیا چقدر کوچیکه!
مهدی شجاری: از اون چیزی که فکر کنی کوچیکتره! داستان وقتی جالب شد که رفتم برای مصاحبه. دیدم اون سربازی که اونجاست و دوربین به دسته، “سجاد”ئه! همون پسری که سالها قبل، ترم یک دانشگاه، تو خوابگاه دیده بودمش! انگار دنیا میخواست همه چیز رو کنار هم بچینه. خلاصه من با دیپلم رفتم سربازی و شدم موشن گرافیست اون موسسه. دو ماه آموزشی رفتم و برگشتم. خدمتم خیلی نرم و راحت بود، روزی چند ساعت میرفتم و پروژه میزدم. امیدوارم از این خدمتا قسمت همه بشه!
امین آرامش: پس عملاً سربازی برات یه دوره کارآموزی پیشرفته شد!
مهدی شجاری: دقیقاً! من گرافیست بودم، ولی اونجا کنار بچههای تصویربردار و صدابردار، همه اینا رو یاد گرفتم. هیچکدوممون خفن نبودیم، ولی با هم سرچ میکردیم، ویدیو میدیدیم و از هم یاد میگرفتیم. یه محیط یادگیری فوقالعاده بود که هیچجا پیدا نمیشد.
بازگشت طوفانی به اینستاگرام
امین آرامش: خب، خدمت تموم شد. اون موقع هنوز خبری از موبونیوز به شکل امروزی نبود، درسته؟ پیج اینستاگرام چی شد؟
مهدی شجاری: نه بابا! اون پیجه از سال ۹۲ افتاده بود یه گوشه و فالوورهاش ریخته بود. اواخر خدمتم بود که اینستاگرام با واینرها و اینفلوئنسرهای فان ترکونده بود. محمد امین کریمپور و بقیه رو میدیدم که چطور دارن رشد میکنن. به خودم گفتم چرا ما که یه چیزی بلدیم، این کار رو نکنیم؟
امین آرامش: و استارت کار جدید از همونجا خورد؟
مهدی شجاری: آره. ولی با کمترین هزینه. گفتم شاید نگیره! اول ویدیوهای یوتیوب رو برمیداشتم، دوبله میکردم و میذاشتم. میخواستم فیدبک بگیرم. دیدم نه، داره جواب میده. چند تا ویدیو وایرال شد و پیج دوباره جون گرفت و رسید به ۱۲۰-۱۳۰ هزار تا. بعد گفتم وقتشه تصویر خودمم بیاد وسط. پاییز ۹۷ بود که اولین ویدیو رو با دوربین از دفتر داداشم گرفتم و نشستم جلوی دوربین گفتم: “تا حالا صدامو میشنیدید، از این به بعد تصویرم رو هم میبینید!”
امین آرامش: همون انباری معروف دوباره شد استودیوی اصلی؟
مهدی شجاری: آره! دیوار گچی، نور مهتابی، گوشی روی مونوپاد. ولی دیگه کار گرفته بود. فیدبکها رو میگرفتم و بهترش میکردم. کمکم تبلیغ گرفتم. البته هنوز مجبور بودم کنارش موشن گرافیک هم بزنم چون پول اینستاگرام کافی نبود. تولید محتوا یه بازی دیربازدهه. باید یه جریان درآمدی داشته باشی تا اون به نتیجه برسه. اون دیوار گچی رو آخرش رنگ آبی زدم، میز خریدم و پنجشنبه جمعهها یواشکی دوربین رو از شرکت داداشم میآوردم و محتوای کل هفته رو تنهایی ضبط میکردم.
یوتیوب، از سرگرمی تا درآمد دلاری
امین آرامش: یوتیوب کی وارد ماجرا شد؟ از اول به فکر درآمدزایی ازش بودی؟
مهدی شجاری: اصلاً و ابداً! تابستون ۹۸ بود که دفتر خودم رو گرفتم. گفتم بذار همین ویدیوهای اینستاگرام رو تو یوتیوب هم آپلود کنم. همینجوری میذاشتم و میرفتم. اصلاً چک نمیکردم. چون عدد و رقم آدم رو دیوونه میکنه! وقتی هی چک کنی که ۵ تا ویو خورده، ۳ نفر ساب کردن، روحت رو از دست میدی.
امین آرامش: این نکته خیلی مهمه. پس کی فهمیدی میشه ازش پول درآورد؟
مهدی شجاری: حدود ۶ ماه بعدش، زمستون ۹۸، یه ویدیو دیدم که توضیح میداد میشه از یوتیوب درآمد داشت. رفتم پنل رو باز کردم دیدم واچتایم پر شده و فقط ۵۰ تا سابسکرایبر کم دارم! دو سه تا تبلیغ تو اینستاگرام کردم و کانال به درآمدزایی رسید. اولین روز یا ۳ سنت بود یا ۱۲ سنت، دقیق یادم نیست. ولی دیدن همون ۳ سنت روی نمودار، انگار تو بهشت بودم!
امین آرامش: و کی این درآمد یوتیوب به یه عدد معنیدار تبدیل شد؟
مهدی شجاری: چند ماه بعد رسیدیم به ماهی هزار دلار. ولی نقطه عطفش تابستون ۹۹ بود. امیر تتلو اومد تو یوتیوب و پیج اینستاگرامش بسته شد. یهو یه موج عظیمی از مخاطب ایرانی و فارسیزبان ریخت تو یوتیوب! نمودار رشد من دقیقاً همینه: یه خط صاف که یهو عمودی میشه! بهش میگم “تتلو افکت”. از پاییز ۹۹ دیگه درآمدم از یوتیوب به یه ثبات خیلی خوب رسیده بود.
جادوی اینترنت و شکستن محدودیتهای ذهنی
امین آرامش: مهدی، داستان تو یه مثال عالی از چیزیه که من بهش میگم “جادوی اینترنت“. تو از هیچ رانتی استفاده نکردی، دستت رو گذاشتی رو زانوی خودت و بلند شدی. میشه گفت با اینترنت، طبقه اجتماعیات رو عوض کردی؟
مهدی شجاری: خودم دوست ندارم از این عبارت استفاده کنم. دوست دارم همون آدم خاکی بمونم. ولی آره، لایف استایلم عوض شده. موقع کارت کشیدن دیگه مثل ده سال پیش حساب کتاب نمیکنم. ولی این یه فکته که اینترنت این فرصت رو به جوونها میده.
امین آرامش: دقیقاً! این چیزیه که خیلی از جوونها هنوز باورش نکردن. تو توی یه اتاق اجارهای تو دفتر داداشت، یهو با یه واقعیتی روبرو شدی که ذهنت رو باز کرد.
مهدی شجاری: آره. من سقف درآمدم ماهی ۶-۸ میلیون تومن بود و فکر میکردم تهش همینه. وقتی رفتم تو اون دفتر و با بچههای بازار و اینستاگرام ارتباط گرفتم، دیدم آدمایی هستن که ماهی ۶۰۰ میلیون تومن از همین فضا درمیارن! اونجا بود که فهمیدم این محدودیت فقط تو ذهن منه. بزرگ فکر کردن خیلی سخته، همه وجودت میگه “نه بابا نمیشه”، ولی وقتی اون ظرف ذهنی رو بزرگ میکنی، تازه پتانسیلها رو میبینی.
پشتکار، مهمتر از انگیزه
امین آرامش: این مسیر چندساله قطعاً پستی و بلندی داشته. هیچوقت بیانگیزه نشدی که بگی ولش کن؟
مهدی شجاری: چرا که نه! قطعاً روزهایی بوده که خسته و بیانگیزه بودم. ولی راز کار من این بود: حتی موقعی که انگیزه نداشتم، کارم رو میکردم. کار کردن برام تبدیل به عادت شده بود. این کار باید انجام بشه، حالا تو میخوای خوشحال باشی یا غمگین. بعد که کار رو میکردم، به خودم میگفتم: “خب تو که داری کار رو انجام میدی، چرا الکی غمگینی؟ بیا حالا شادش کنیم دیگه!”
امین آرامش: این دقیقاً همون حرفیه که علی بندری در مورد ساختن پادکستش میزنه. انگیزه داری یا نداری، حالت خوبه یا بده، پادکست باید منتشر بشه. اون استمراره از همهچیز مهمتره.
مهدی شجاری: صد در صد! اون استمراره نصف بیشتر داستانه.
حرف آخر برای اونایی که میخوان شروع کنن
امین آرامش: اگه یه جوون الان بخواد راه تو رو بره، مهمترین توصیهات بهش چیه؟
مهدی شجاری: اول اینکه خودت باش و دروغ نگو. مخاطب باهوشتر از این حرفاست. دوم اینکه ارزش خلق کن. ببین آدما چه دردی دارن و سعی کن اون درد رو دوا کنی. و سوم، تو حوزهای کار کن که بهش علاقه داری. چون این یه بازی طولانیه و اگه عاشق کارت نباشی، وسط راه حتماً به بنبست میخوری.
امین آرامش: و بزرگترین اشتباه خودت تو این مسیر چی بوده؟
مهدی شجاری: کم لینک ساختم. من آدم درونگراییام و از فضای شبکههای اجتماعی برای ساختن شبکه ارتباطی خودم استفاده نکردم. این بزرگترین اشتباهم بود. کاش زودتر برای برطرف کردنش یه کاری میکردم.
امین آرامش: مهدی شجاری عزیز، دمت گرم. شنیدن این داستان پر از فراز و نشیب، هم لذتبخش بود و هم پر از درس.
مهدی شجاری: مرسی از تو امین جان. امیدوارم این صحبتها حتی اگه روی زندگی یه نفر هم یه تأثیر کوچیک بذاره، من به هدفم رسیدم.
پیشنهاد میکنیم تماشای این گفتگوی جذاب رو در یوتیوب از دست ندید:
داستان مهدی شجاری داستان تلاش، استمرار و استفاده درست از فرصتهاست. کدوم بخش از داستان مهدی بیشتر از همه روی شما تأثیر گذاشت؟ شما هم تجربه “شکستن محدودیت ذهنی” رو داشتید؟