در این مطلب، به محتوا و نکات گفتگوی امین آرامش و پیمان فخاریان، همبنیانگذار یکتانت، در اپیزود بیست و پنجم پادکست کارنکن میپردازیم. این گفتگو در دو بخش منتشر شده و این قسمت دومه. اگر قسمت اول رو نخوندید، پیشنهاد میکنیم اول برید سراغ اون.
ادامه گفتگو با پیمان فخاریان
امین آرامش: راستش رو بخوای، وقتی دیدم تیم یکتانت از ۸۰ نفر یهو شده ۱۷۰ نفر، اولین سؤالی که به ذهنم رسید این بود که: «اینا دارن چیکار میکنن؟!» این رشد تراکتوری شما، بهخصوص تو این شرایط، واقعاً عجیبه. من یه داکیومنت از فرهنگ سازمانیتون خوندم که داشتم شاخ درمیاوردم. فکر کنم کلید ماجرا همونجاست. قبل از هرچیزی، تو رو خدا بگو راز این رشد چیه؟
پیمان فخاریان: قبل از اینکه جواب بدم، یه نکته خیلی مهم رو بگم. خواهشاً هر کسی که این گفتگو رو میخونه یا میشنوه، فکر نکنه با کپی کردن این الگو، شرکتش موفق میشه. این کاملاً غلطه! هیچ فرهنگی رو از هیچجایی کپی نکنید. اول ببینید طرف چیکار کرده، بعد فکر کنید آیا اون روش روی تیم و شرایط شما اصلاً جواب میده یا نه. خب، بریم سر اصل مطلب. عنصر پایهای و کلیدی فرهنگ ما یک چیزه: «آزادی عمل و مسئولیتپذیری».
امین آرامش: اینو یکم بازش میکنی؟ یعنی چی دقیقا؟
پیمان فخاریان: یعنی من به آدمهام فضا میدم، مسئولیت هم بهشون میدم و در مقابل، ازشون انتظار دارم مسئولیتپذیر باشن. اگه کسی دوست داره سه تا تسک بهش بدم و آخر روز بگه «آقا انجام شد، خداحافظ»، یکتانت اصلاً جای مناسبی براش نیست. ما دنبال آدمی هستیم که خودش رو محدود به یه عنوان شغلی مثل برنامهنویس نکنه. ما میخوایم به کل محصول فکر کنه، از آزادی عملش استفاده کنه و هرچقدر بیشتر مسئولیت بگیره، ما هم بیشتر استقبال میکنیم.
امین آرامش: جالبه! پس یعنی این فرهنگ برای هر شرکتی مناسب نیست.
پیمان فخاریان: دقیقاً! بعضی شرکتها نیاز دارن آدمهای متوسط استخدام کنن و چند نفر مدیر بهشون تسک بدن. اگه فرهنگ ما رو اونجا پیاده کنی، مطلقاً شکست میخوره. فرهنگ اون شرکت اینه: «پیشرفت نمیخواد بکنی، سوراخ پیدا کن و پرش کن! دنبال جنگولکبازی نباش!» و این اصلاً چیز بدی نیست. تو بازار ما (تبلیغات) هم ماشالله پر از سوراخه!
فرهنگ ما برای آدمهای باهوش و با عملکرد بالا جواب میده. آدمهایی که از اشتباهاتشون سریع درس میگیرن. ما زیاد مسیر اشتباه میریم، ولی مهم اینه که زود بفهمیم و تغییرش بدیم، نه اینکه ده بار تکرارش کنیم. چون ما از اول آدمهای اینشکلی رو جذب کردیم، این فرهنگ شکل گرفت و بعدش تو فرآیند جذبمون هم دنبال همین مدل آدمها گشتیم و این چرخه مثبت همینطور تقویت شد.
امین آرامش: حرفات کاملاً منطقیه. حالا از اون طرف نگاه کنیم. آدمی که میخواد بیاد تو یکتانت کار کنه و برای شما جذاب باشه، باید چه ویژگیهایی داشته باشه؟ تو جعبه ابزار مهارتهاش باید چی پیدا بشه؟
پیمان فخاریان: ببین، جذابترین آدمها اونایی هستن که نگاه «وصلکننده» دارن. یعنی چی؟ یعنی وقتی یه مسئلهای رو میبینن، نمیگن «خب این مشکل رو گفتی، حالا بگو چیکار کنم؟». اینا خودشون مسئله اصلی رو پیدا میکنن. مهارت حل مسئله بالایی دارن.
دوم اینکه، دنبال آدمهایی هستیم که تو محیط «ابهام» خوب کار میکنن. منتظر نیستن یکی بیاد یه مسئله رو از صفر تا صد براشون چارچوببندی کنه و بگه حالا برو انجام بده.
آیا «تیزهوشی» یادگرفتنی است؟
امین آرامش: تو خیلی روی «تیز و باهوش بودن» تأکید میکنی. این یه بخشیش ذاتیه. برای کسی که این نوع هوش رو کمتر داره، راهی هست که این مهارت رو تقویت کنه؟
پیمان فخاریان: سؤال خوبیه. یه بخشیش ذاتیه، قبول. اما بخش بزرگیش تو محیط ایجاد میشه. من آدمهایی رو استخدام کردم که اولش این نگاه حل مسئله رو نداشتن، اما به شدت دنبال یادگیری و مسئولیتپذیر بودن. وقتی میاومدن میگفتن «فلان کار رو بکنیم»، من میپرسیدم: «چرا؟ مسئله اصلی چیه؟» یعنی اینقدر این سؤال رو تکرار میکردم که کمکم یاد میگرفتن باید عمیقتر نگاه کنن.
وقتی کنار ۵ نفر آدم که همشون نگاه حل مسئله دارن قرار بگیری، تو هم یاد میگیری. این چیزی نیست که با خوندن کتاب و پکیج آموزشی و کلاس فلان استاد به دست بیاد. باید بری تو دل کار و یاد بگیری.
امین آرامش: من با حرفت موافقم که محیط ۹۰ درصد ماجراست، ولی نقش کتاب رو صفر نمیبینم. کتاب میتونه اون فرآیند رو سریعتر کنه. اگه اجازه بدی، من دو سه تا منبع معرفی کنم. یکی کتاب فوقالعاده «خودباوری در خلاقیت» از انتشارات آریاناقلم. این کتاب دقیقاً به آدم یاد میده چطور خلاقانه مسئله حل کنه. یکی هم دو تا درس از سایت متمم: درس «تفکر سیستمی» و درس «تفکر خلاق». اینا به نظرم خیلی کمککنندهان.
پیمان فخاریان: عالیه! اون کتاب رو منم تایید میکنم، فوقالعادهست. یه مفهوم دیگه هم هست به اسم «تفکر طراحی » که دانشگاه استنفورد یه دانشکده مخصوص به اسم d.school براش داره. نویسندههای همون کتاب هم استادای همونجان. خوندن در موردش رو به همه توصیه میکنم.
دانشگاه، کارخانه تولید توهم یا نردبان رشد؟
امین آرامش: پیمان، بحث به جای خوبی رسید. تو یه جایی نوشته بودی «نخبه مملکت، پررو بار اومده». این جمله خیلی سنگین بود! با چه پدیدهای روبرو بودی که به این نتیجه رسیدی؟
پیمان فخاریان: ببین، من اینو تو دانشگاه شریف زیاد دیدم. انگار بعضیها انتظار دارن چون تو یه دانشگاه خوب درس خوندن، باید براشون فرش قرمز پهن کنن. در صورتی که فرش قرمزی وجود نداره! عرضه داری؟ خودت رو بکش بالا. نداری؟ هیچکس برات کاری نمیکنه.
طرف ارشد مکانیک گرفته، میگه «کار نیست، مملکت قدر منو نمیدونه!» خب عزیز من، برو کار بساز! این انتظار از کجا میاد؟ از اینکه فکر میکنیم چون عضو بنیاد نخبگانیم یا تو فلان دانشگاه درس خوندیم، یه جایگاه ویژهای داریم. این منو یاد سیستمهای اشرافیگری قدیم میندازه.
امین آرامش: و این دقیقاً به یه مشکل دیگه وصل میشه: «شاگردی نکردن». کسی که حس میکنه خیلی خفنه، دیگه حاضر نیست بره یک سال شاگردی کنه. از روز اول بهترین حقوق رو میخواد.
پیمان فخاریان: دقیقاً! من به چشم خودم دیدم. تو همین حوزه دیجیتال مارکتینگ قحطالرجاله! یه سری آدم شدن شاخ این حوزه که من میدونم هیچی حالیشون نیست. بعد به همکلاسی خودم که ریاضی مهندسی رو ۲۰ گرفته، میگم لامصب، تو یه سال وقت بذار بیا اینجا شاگردی کن، این حوزه رو جارو میکنی! ولی نمیکنه. چون از روز اول توقع داره اتفاق خوب براش بیفته.
در تله رشته تحصیلی گیر نکنید
امین آرامش: یه مشکل دیگه هم هست. طرف فکر میکنه چون مهندسی شیمی خونده، تا آخر عمر باید تو همون حوزه کار کنه، حتی اگه اون صنعت در حال مرگه.
پیمان فخاریان: آخ گفتی! این یه باگ ذهنی وحشتناکه. دوست من مهندسی شیمی خونده، آدم فوقالعاده باهوشیه، با هزارتا زور و زحمت رفته تو پژوهشگاه صنعت نفت کار میکنه و دائم هم غر میزنه که حقوقش کمه. خب برادر من، مگه وقتی به دنیا اومدی رو پیشونیت مهر زدن که باید تو صنعت نفت کار کنی؟ نفت دیگه منقرض شد، بیخیال!
دانشگاه به تو «تفکر مهندسی» یاد داده، نه لزوماً مهندسی مکانیک! از اون تفکر استفاده کن. یه جمله معروفی هست که میگه: «برنامه هیچ چیز نیست، اما برنامهریزی همهچیز است». تو چهار سال تو دانشگاه حل مسئله یاد گرفتی. حالا برو تو بازاری که پول توشه، از همون مهارت استفاده کن.
امین آرامش: دقیقاً! اگه این مانع ذهنی برداشته بشه، همین آدمهای بااستعداد میتونن بیان و حوزههای جدید رو جارو کنن.
ماندن یا رفتن؟
امین آرامش: پیمان، با وجود همه این مسائل، ۵ نفر از بچههای تیمت از ایران رفتن. خود تو چرا موندی؟
پیمان فخاریان: دلیل ناخودآگاهم این بود که دوستای صمیمی من قصد رفتن نداشتن. جوّ محیط خیلی تأثیرگذاره. اما دلیل اصلی خودم اینه که من وابستگیهای زیادی اینجا دارم و مهمتر از اون، دلیلی برای رفتن نمیبینم. حس میکنم میتونم گلیم خودم رو از آب بکشم بیرون. اعتقاد ندارم که اینجا محدوده و نمیشه کاری کرد.
امین آرامش: اما یه باگ فرهنگی دیگه هم داریم. چرا «ساختن» تو ایران به اندازه کافی ارزشمند نیست؟ چرا یه خانواده پز بچهشو میده که استاد دانشگاه فلان شهر شده، ولی اگه همون بچه بیاد و مثل شما یه کسبوکار با ۱۷۰ تا کارمند راه بندازه، اونقدر بهش افتخار نمیکنن؟
پیمان فخاریان: این یه ترند جهانی بوده که البته داره تغییر میکنه. سیستم آموزشی دنیا طوری طراحی شده که نوک هرمش «استاد دانشگاه» قرار میگیره. از لیسانس به ارشد، ارشد به دکتری و بعد استادی. طبیعیه که جامعه هم برای این جایگاه ارزش زیادی قائل باشه.
اما این ترند داره عوض میشه. اگه تو گوگل ترندز سرچ کنی، میبینی که جستجو برای «کارآفرینان» نسبت به «دانشمندان» در طول زمان بیشتر شده. قبلاً به کارآفرین میگفتن «دکوندار»، ولی الان ادبیات عوض شده. ایران هم با یه گپ چند ساله داره همین مسیر رو میره و من خیلی به این تغییر خوشبینم.
امین آرامش: داستان داداشت رو تعریف کردی که از رشته ریاضی رفت حقوق و رتبه ۱۷ کنکور شد. چقدر مهمه که آدمهای توانمند ما که به خاطر جو جامعه رفتن سمت رشتههای فنی و پزشکی، به سمت علوم انسانی هم بیان؟
پیمان فخاریان: این خیلی مهمه، ولی یه باگ بزرگ داره: دانشگاههای علوم انسانی ما واقعاً ضعیفان. اساتید و دانشجوهای خوبی توشون نیست. من اگه بچه داشته باشم، ترجیح میدم بره تو محیط شریف تا علوم انسانی یه دانشگاه دیگه. چون آدمهای بهتری اونجان و محیط مهمه.
ولی از طرفی، مشکلات پایهای کشور ما مثل اقتصاد، ریشه در تصمیمگیریهای کلان داره که به علوم انسانی و اجتماعی مرتبطه. اگه مدیران ما که اکثراً مهندس هستن، درک درستی از این حوزهها داشتن، شاید اوضاع بهتر بود.
در این شرایط چطور ناامید نشویم؟
امین آرامش: پیمان، قبول داری که تو این وضعیت، اگه کسی یه روزایی ناامید بشه، پدیده عجیبی نیست؟ خود تو چیکار میکنی که ناامید نمیشی؟
پیمان فخاریان: من از شرایط کشور ناامید نشدم، ولی یه بار از دست خودم و تیمم ناامید شدم که حتی گریه هم کردم. اما در دل جامعه، کاملاً به هرکسی که ناامیده حق میدم. راستش رو بخوای، فکر میکنم چون الان موقعیت خودم بد نیست، ناامید نیستم. شاید اگه شرایط اقتصادی خیلی بدتر بشه، منم ناامید شم.
امین آرامش: ولی یه آدمی که الان دانشجوئه و آینده رو تاریک میبینه، اون چیکار کنه؟
پیمان فخاریان: ببین، من این حرف که «نمیشه تو ایران زندگی خوبی داشت» رو خیلی قبول ندارم. فکر میکنم اگه آدمها به خودشون زمان بدن و روی ساختن مهارت تمرکز کنن، بالاخره راهشون رو پیدا میکنن. یکی ۳ سال طول میکشه، یکی ۱۰ سال. شانس هم مهمه. ولی اگه جنمش رو داشته باشی، خودت رو میکشی بالا.
بله، امروز پراید شده n میلیون تومن و با حقوق کارمندی نمیتونی بخریش. ولی اون چند سالی که قیمت پراید ثابت بود و تو میتونستی پولت رو با سود ۲۰ درصد تو بانک بذاری رو یادت رفته؟ شرایط همیشه در حال تغییره. آدم باید انتخابهای درست انجام بده و ریسک کنه.
امین آرامش: به عنوان سؤال آخر، دو تا چیزی که الان بلدی و دوست داشتی زودتر یاد میگرفتی چی بوده؟
پیمان فخاریان: یکی کار تیمی. سیستم آموزشی ما از دبستان تا دانشگاه به شدت فردمحور و رقابتیه. ما کار گروهی بلد نیستیم. دوم، ای کاش زودتر وارد محیط کار میشدم. حتی قبل از دانشگاه. اگه پدرم منو تابستونها میفرستاد شاگردی مکانیکی، لولهکشی یا هر کار دیگهای، الان خیلی جلوتر بودم. تو محیط کار واقعی و با شنیدن امر و نهی و حتی تو گوشی خوردن، آدم ساخته میشه.
امین آرامش: پیمان فخاریان عزیز، واقعاً از این گفتگوی صریح و عمیق لذت بردم. به نظرم کاری که شما در یکتانت انجام میدید، یعنی «نهادسازی» تو این شرایط، یکی از ارزشمندترین کارهاست. دمتون گرم و خیلی ممنونم از وقتی که گذاشتی.
پیمان فخاریان: قربان شما. من هم کلی کیف کردم.
پیشنهاد میکنیم تماشای این گفتگو رو در یوتیوب از دست ندید:
منتظر خوندن نظرات ارزشمند شما درباره این گفتگو هستیم.