در این مطلب، به محتوا و نکات گفتگوی امین آرامش و امیرمحمد قربانی، دانشجوی ممتاز پزشکی، در ایپزود بیست و نهم پادکست کارنکن پرداختیم.
گفتوگو با امیرمحمد قربانی
امین آرامش: امیرمحمد عزیز، خیلی خوش اومدی به رادیو کارنکن.
امیرمحمد قربانی: سلام امین جان، عصرت بخیر. ممنونم از دعوتت.
امین آرامش: خوشحالم که اینجایی. این اولین باره که در رادیو کارنکن با یک پزشک صحبت میکنیم. داستان پزشکی تو ایران خیلی خاص شده؛ از یک طرف حرف و حدیث در مورد درآمد و جایگاه پزشکها زیاده و از طرف دیگه با یک پدیده اجتماعی طرفیم که انگار اکثر خانوادهها آرزو دارن بچههاشون دکتر بشن. من چند سالیه که تو رو میشناسم و وبلاگت رو میخونم. تو دانشجوی موفق و ممتاز پزشکی هستی، اما مهمتر از همه اینه که با پزشکی «عشق میکنی». انگار توی این رشته، اهل «کارنکردن» به معنای واقعی کلمه هستی و این برای من خیلی جذابه.
بیا از اول شروع کنیم. تو اصلاً دبیرستان ریاضی میخوندی. چی شد که سر از پزشکی درآوردی؟ میدونم که داستانت خیلی خطی نبوده.
امیرمحمد قربانی: آره دقیقاً. من دبیرستان ریاضی بودم، بیشتر به این دلیل که مدرسهمون فقط دو تا رشته داشت: ریاضی و تجربی. من و دوستام همگی با هم رفتیم ریاضی. اون موقع پزشکی برام یه شغل فوقالعاده کسلکننده به نظر میرسید. تنها برخوردم با پزشکها وقتی بود که مریض میشدم و خب این اصلاً جذاب نبود.
امین آرامش: پس جرقهاش از کجا خورد؟
امیرمحمد قربانی: داستانش جالبه. کلاس سوم دبیرستان بودم که دخترعموم که خیلی با هم صمیمی هستیم، گفت یه سریال جدید پزشکی به اسم «هاوس» میبینه که توش دکتره معما حل میکنه. این برای من خیلی عجیب و جدید بود. همون روز شروع کردم به سرچ کردن و فهمیدم دنیای پزشکی خیلی بزرگتر از چیزیه که من فکر میکردم. کتاب زیستشناسی دبیرستان رو گرفتم و شروع کردم به خوندن، نه فقط فصلهای انسانی، بلکه همه چیزش. هرچیزی رو که نمیفهمیدم، مثل کاری که الان میکنم، گوگل میکردم و تو کتابهای مرجع دنبالش میگشتم. این «لذت فهمیدن» کمکم من رو عاشق این دنیا کرد و تابستون همون سال تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم.
امین آرامش: یعنی سریال دکتر هاوس اینقدر تأثیر داشت؟
امیرمحمد قربانی: هاوس شروع ماجرا بود، ولی سریع فهمیدم که اون سریال بیشتر «دراما»ست تا «پزشکی دقیق». یعنی هرجا لازم بود، دقت رو فدای جذابیت داستانی میکرد. چیزی که برای من موندگار شد، لذت کشف کردن و فهمیدن سازوکار بدن بود. البته الان که نگاه میکنم، میبینم که یک قسمت بزرگش هم شانس بود. اون موقع فقط یک حدس زدم و خوشبختانه این حدس برام خیلی خوب از آب دراومد.
پوستهی جذاب پزشکی و دنیای رقابت کنکور
امین آرامش: خیلی خوبه که اینقدر صادقانه میگی. این من رو میرسونه به سوال اصلی: چرا واقعاً این همه آدم میخوان دکتر بشن؟ انگار بچهها از کلاس اول راهنمایی فقط یک مسیر جلوشونه و اونم پزشکیه. آیا این رشته واقعاً اونقدر که از بیرون به نظر میرسه جذابه؟
امیرمحمد قربانی: ببین، به نظرم چندتا دلیل داره. یکی اینکه فضای رشتههای پزشکی یه مقدار بستهست. از دهه ۶۰ که دانشگاههای علوم پزشکی از وزارت علوم جدا شدن و زیرمجموعه وزارت بهداشت قرار گرفتن، این فضا بستهتر هم شد. برای همین، کسی از بیرون خبر نداره داخل چه خبره، مگه اینکه فامیل یا دوست پزشکی داشته باشه.
حالا تو این فضای بسته، چندتا تصور غلط هم وجود داره. یکی همون جمله معروف که «رشتههای مهندسی اشباع شده». پس همه فکر میکنن باید برن پزشکی که اشباع نشده! دلیل دوم، فضای وحشتناک رقابتی کنکوره. تو این رقابت، بالاترین قله موفقیت برای بچههای تجربی چیه؟ قبولی در پزشکی. انگار اگه به اونجا برسی، بازی رو بردی و دیگه تا ۹۰ سالگی مسیرت مشخص و تضمینشدهست.
امین آرامش: دقیقاً! انگار همه دنبال حذف کردن «ابهام» از زندگیشون هستن. دوستان من هم همینو میگن که «تو که مسیرت مشخصه».
امیرمحمد قربانی: کی گفته مشخصه؟ این بزرگترین توهمه.
واقعیتهای پزشکی از زبان یک دانشجو
امین آرامش: خب بیا این ابهامها رو باز کنیم. ابهامهای مسیری که از بیرون اینقدر صاف و بیدردسر به نظر میاد، چیه؟
امیرمحمد قربانی: شما فرض کن ۷ سال پزشکی عمومی رو تموم کردی. تازه اول ماجراست. میخوای تخصص بخونی؟ چه تخصصی؟ اصلاً میخوای بالینی کار کنی؟ میخوای پژوهشگر بشی؟ میخوای بری سراغ کارهای زیبایی؟ اینقدر آپشن وجود داره که باز هم فرد کمابهامترین راه رو انتخاب میکنه. میره سراغ چند تا رشته خاص که فکر میکنه اونها هم ابهام ندارن، در حالی که دارن.
امین آرامش: یکی از بزرگترین تصورات، بحث مالیه. همه فکر میکنن همین که پزشک شدی، پول پارو میکنی. این چقدر درسته؟
امیرمحمد قربانی: این یکی از بزرگترین خطاهای شناختیه. مردم فکر میکنن درآمد پزشک تو ویزیت کردنه. حساب میکنن که دکتر هر ۵ دقیقه یه مریض میبینه، پس ساعتی اینقدر و روزی اینقدر درآمد داره. در حالی که اصلاً اینطور نیست. عمده درآمد در کارهای مهارتی و پروسیجرهاست، نه ویزیت خالی. آخرین آماری که من از یک متخصص اطفال دارم، درآمد ماهانهاش (فقط با ویزیت) حدود ۱۲-۱۳ میلیون تومانه که باید مالیات و هزینهها رو هم ازش کم کنی. این برای کسیه که ۷ سال عمومی خونده، کلی برای تخصص درس خونده، ۴ سال تخصص گذرونده و طرح رفته.
امین آرامش: جالبه! من تو همین پادکست با برنامهنویسهایی صحبت کردم که تو سن ۲۳-۲۴ سالگی درآمدی بیشتر از این عددها دارن. چرا این سیگنال به جامعه نمیرسه؟
امیرمحمد قربانی: چون مردم اون یک درصد خاص رو میبینن. اون پزشکی که ماهی یک میلیارد درآمد داره. بله، ما چنین پزشکانی داریم، من انکار نمیکنم. ولی چند نفرن؟ جامعه اون یک نفر رو میبینه و فکر میکنه خودش هم میتونه همون بشه، در حالی که اعداد دروغ نمیگن. این تمایز در نسلهای قدیم راحتتر بود. اون موقع پزشک کم بود و صرف «حضور» یک متخصص در یک شهر، برای موفقیتش کافی بود. الان این مسیر وحشتناک سخت شده.
فرهنگ پادگانی در پزشکی
امین آرامش: تو حرفات یه اصطلاح جالب به کار بردی: «فرهنگ پادگانی». این یعنی چی؟
امیرمحمد قربانی: یعنی احترام بیچون و چرا به کسی که حتی فقط یک سال از تو بالاتره، حتی اگر حق با تو باشه. این سیستم سلسلهمراتبی مختص ایران هم نیست و در خیلی از جاهای دنیا وجود داره. من رزیدنتی رو دیدم که چون سال پایینیاش خودکاری که از دستش افتاده بود رو بهش نداد، شیفت اضافه خورد! یا رزیدنتی که کارش برای یک سال تمام، خریدن سیگار برای سال بالاییاش بود. اینها چیزهایی هستن که تا از نزدیک نبینی باورت نمیشه.
امین آرامش: و دانشجوها کی با این واقعیتها روبرو میشن؟
امیرمحمد قربانی: از سال سه و نیم به بعد که وارد بیمارستان میشن. یه تحقیقی که البته چاپ نشد، نشون میداد حدود ۶۰ درصد دانشجویان پزشکی افسردگی دارن. بخش بزرگیش به خاطر همین شکاف بین تصورات و واقعیته. خیلیها هم استعفا میدن، با وجود تعهدهای سنگینی که دارن.
وقتی عشق به پزشکی، سختیها را تحملپذیر میکند
امین آرامش: خب، با تمام این توصیفات، تویی که همه اینها رو میدونی، چرا پا میشی میری با استادت راند اضافه میبینی؟ فاز تو چیه؟
امیرمحمد قربانی: ببین، من از همون اوایل ورودم به بیمارستان، با این محیط خسته و بیحوصله مواجه شدم. یه روز که از یک کشیک خیلی سخت و بیمعنی برگشته بودم، با عصبانیت یه کامنت برای محمدرضا شعبانعلی نوشتم. محمدرضا در جوابم یک پست کامل نوشت که مسیر من رو عوض کرد. حرف اصلیش این بود که در دنیای امروز که دیوارها کوتاهتر شدن، چیزی که مهمه «نتورک» و آدمهای اطرافته. تو میخوای پزشکی رو با کی بگذرونی؟ من خوششانسم که دور و برم آدمهایی هستن که مثل خودم فکر میکنن. ما هم غر میزنیم، ولی برای هم غر میزنیم و همین کمک میکنه ادامه بدیم.
امین آرامش: تو یه جایی تو وبلاگت نوشتی پزشکی «هنر حل مسئلهای است که صورت مسئله آن کاملاً واضح و مشخص نیست». این تعریف فوقالعادهست.
امیرمحمد قربانی: این جمله اقتباسی از حرفهای محمدرضا شعبانعلیه. ببین، مریض که پیش ما میاد، نمیگه مشکلش چیه. میگه «حالم خوب نیست»، «خستهام»، «مثل قبل نیستم». ما باید این حرفهای گنگ رو بگیریم و با شرح حال و معاینه، تبدیلش کنیم به یک مسئله پزشکی واضح. این سختترین و به نظرم متمایزترین قسمت کاره که هنوز هوش مصنوعی هم توش میلنگه.
چطور بفهمیم برای رشته پزشکی مناسب هستیم؟
امین آرامش: با این تفاسیر، یه نوجوون از کجا باید بفهمه واقعاً به پزشکی علاقه داره یا نه؟ چطور میتونه یک انتخاب آگاهانه داشته باشه؟
امیرمحمد قربانی: اول بگم، اگه کسی فقط برای درآمد میاد، اشکالی نداره، به شرطی که «مسئولیتپذیر» باشه تا بتونه پزشک خوبی بشه و به اون درآمد برسه. اما برای فهمیدن علاقه، یه پیشنهاد دارم. کتابی هست به اسم «شغل مورد علاقه» از آلن دوباتن که ۱۲ جنبه لذتبخش کارها رو معرفی میکنه. چیزهایی مثل: لذت فهمیدن، خلاقیت، یاری به دیگران، نظم، رهبری و… . به جای اینکه از خودت بپرسی «آیا به پزشکی علاقه دارم؟»، ببین از کدوم یک از این جنبهها بیشتر لذت میبری. بعد نگاه کن ببین الگویی که تو ذهنت از یه پزشک موفق داری، کدوم یک از این ویژگیها رو داره که برات جذابه؟ جایگاه اجتماعیشه؟ پولشه؟ کمک کردنشه؟
امین آرامش: و نکته مهمتر…
امیرمحمد قربانی: نکته مهمتر اینه که وقتی اون ویژگی رو پیدا کردی، برو چندتا شغل دیگه هم پیدا کن که اون ویژگی رو دارن. گزینههات رو زیاد کن. نذار پزشکی تنها انتخابت باشه. اونوقت میتونی آگاهانه بگی از بین این چهار گزینه، من با اختلاف پزشکی رو انتخاب میکنم. این یک انتخاب واقعیه.
آینده و پزشکی
امین آرامش: تو آدمی هستی که به آینده رشتت هم فکر میکنی. آینده پزشکی با وجود پدیدهای مثل هوش مصنوعی رو چطور میبینی؟
امیرمحمد قربانی: در این مورد دو طیف نظر وجود داره: یک عده خیلی خوشبینن و معتقدن هوش مصنوعی پزشکی رو متحول میکنه. یک عده هم بدبینن و فکر میکنن پزشکها حذف میشن. اما به نظرم نقطه مشترک هر دو نگاه، یک جمله کلیدیه: «رادیولوژیستی که نتونه با هوش مصنوعی کار کنه، حذف خواهد شد، نه خود رادیولوژیست.» ما نمیتونیم این پدیده رو انکار کنیم. پزشکی آینده، پزشکی دقیق و فردی خواهد بود و این کار بدون کمک هوش مصنوعی تقریباً غیرممکنه، چون مغز انسان از پس این حجم از داده برنمیاد.
امین آرامش: تو یه عشق دیگه هم داری و اونم معلمیه. داوطلبانه به دانشجوهای سال پایینی درس میدی. این علاقه از کجا میاد؟
امیرمحمد قربانی: من وقتی یه چیز جدید و جذاب یاد میگیرم، نمیتونم برای خودم نگهش دارم. باید با یکی به اشتراک بذارمش. این کار اصلاً خستهم نمیکنه و به خودم هم کمک میکنه که مطالب رو عمیقتر بفهمم. در ضمن، ریشه کلمه «دکتر» هم به معنی «یاد دادن» برمیگرده.
امین آرامش: آخرین سوالم شاید سختترینش باشه. تو این شرایط سخت کشور و با تمام این واقعیتهای تلخ رشتهات، امیدت رو چطور حفظ میکنی؟
امیرمحمد قربانی: باز هم برمیگردم به همون «نتورک». داشتن فضایی برای حرف زدن و تخلیه کردن، خودش بزرگترین منبع امیده. در کنارش، پناهگاه من هنر، موسیقی و شعره. من همیشه چندتا کتاب شعر جیبی همراهمه و تو کشیکها، وقتی فرصتی پیدا میکنم، بهشون پناه میبرم. هنر و ادبیات، رنجها رو تحملپذیر میکنن.
امین آرامش: از نوشتههات کاملاً مشخصه که تو با روح مریضهات درگیر میشی و از رنجشون رنج میبری. این پناهگاه حتماً خیلی کمککنندهست.
امیرمحمد قربانی: دقیقاً. وقتی با درماندگی یک بیمار مواجه میشی و هیچ کاری از دستت برنمیاد، مخصوصاً اگه اون بیمار یک بچه باشه، این لحظات خیلی دردناکه. اون موقع تنها چیزی که به من کمک میکنه ادامه بدم، همین پناهگاهه.
امین آرامش: امیرمحمد، واقعاً از این گفتگوی عمیق و صادقانه لذت بردم. از ته قلبم امیدوارم نسل پزشکهایی مثل تو در این کشور بیشتر و بیشتر بشه. به همه شنوندهها هم توصیه میکنم حتماً وبلاگ امیرمحمد قربانی رو بخونن، مستقل از اینکه به پزشکی علاقه دارن یا نه، چون پر از نگاههای ناب و انسانیه. ممنونم که وقت گذاشتی.
امیرمحمد قربانی: منم ازت ممنونم امین جان. لطف کردی.
پیشنهاد میکنیم تماشای این گفتگوی جذاب رو در یوتیوب از دست ندید:
نظر شما در مورد شکاف بین تصورات جامعه و واقعیتهای رشته پزشکی چیه؟ منتظر خوندن نظرات و تجربیات ارزشمندتون هستیم.