در این مطلب، به محتوا و نکات گفتگوی امین آرامش با آریان حیدری و بهروز نظری، در مورد کنکور در اپیزود صد و بیستوهفتم پادکست کارنکن پرداختیم.
گفتگو با آریان حیدری و بهروز نظری
امین آرامش: سلام به بهروز نظری و آریان حیدری عزیز، خیلی خوش اومدید به کارنکن. امروز میخوایم یه گپ صمیمانه بزنیم راجع به کنکور و حواشیاش. شما دو نفر که در حوزه کنکور فعال هستید…
آریان حیدری: البته ما دوست داریم بگیم “آموزش”.
امین آرامش: آره، دقیقاً! حالا راجع به اینکه چرا نمیخواید این برچسب کنکور بهتون بخوره هم حرف میزنیم. ولی قبلش، یه معرفی از خودتون داشته باشیم، بعد بریم سراغ دو تا موضوع مهم: یکی انتخاب رشته که الان بچهها حسابی درگیرشن، و دومی هم خود کنکور و جنبههای مختلفش.
آریان حیدری: من آریان حیدری هستم، ورودی سال ۸۲ رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه امیرکبیر. رتبه ۸۸۸ کنکور سراسری سال ۸۲ بودم. سال ۸۶ لیسانسمو گرفتم و بعدش فوق لیسانس MBA شریف، با رتبه ۲۸ کنکور ارشد. از سال ۸۷ به طور جدی، یعنی حدود ۱۷ ساله که تو فضای کنکور فعالیت میکنم.
بهروز نظری: البته من یه چیزی در مورد آریان بگم. آریان الان پرمخاطبترین معلم تاریخ کنکور از نظر تعداد دانشآموزهایی که سر کلاسش نشستن هست و یه جور سلبریتی کنکور محسوب میشه. آریان کنکورو دوست داره و خیلی هم توش فعاله.
من بهروز نظری هستم. کار من توانمندسازی نوجوانان و جوانان زیر پرچم آبادانی ایرانه. اگه تو حوزه کنکور هم هستم، به خاطر اینه که الان دغدغه اصلی نوجوانها کنکوره و من دوست دارم تو این فضا فعالیت کنم. اگه بخوام از سابقه خودم بگم، حدود ۲۰ سال پیش تدریس رو شروع کردم و سالها هندسه و گسسته درس میدادم. اما از یه جایی به بعد، تمرکزم رفت روی مدیریت مجموعههای آموزشی و تا الان هم همین کارو میکنم.
امین آرامش: عالی! اجازه بدید برم سراغ یه سوال جنجالی: این “مافیای کنکور” که میگن، شمایین؟
مافیای کنکور: دولت مقصر است یا بخش خصوصی؟
آریان حیدری: والا… من اینو تو برنامه امیرحسین قیاسی هم به شوخی گفتم و حسابی فحش خوردم! فکر میکنم مردم دوست دارن که مافیای کنکور وجود داشته باشه و یه کسی رو تو این حوزه داشته باشن که بهش فحش بدن. اما واقعاً ما خودمون ۱۷ ساله توی این فضائیم. اگه ما ندونیم کیه این مافیا، پس کی باید بدونه؟ من واقعاً نمیدونم این مافیای کنکور کیه و کجاست.
بهروز نظری: دقیقاً. عرضه و تقاضاست دیگه.
امین آرامش: پس شما نیستید؟ یعنی الان آقای قلمچی هم مافیای کنکور نیست؟
آریان حیدری: اصلاً! میدونم الان باز خیلیها واکنش خوبی نشون نمیدن، اما من به عنوان کسی که هرگز تو مجموعه آقای قلمچی نبودم و یک ریال تراکنش مالی باهاشون نداشتم (شاید فقط در حد طرح تست برای آزمون، اونم بدون مراوده مالی)، بیطرفانه میگم که به نظر من خدمتی که آقای قلمچی به آموزش این مملکت کرد، هیچکدوم از وزرای آموزش و پرورش در این ۴۰-۵۰ سال نکردن. فقط ۵۰۰ تا مدرسه تو این مملکت ساخته! سالی ۱۰۰ هزار نفر بورسیه تحصیل میکنن. میدونم این حرفها فحش میخوره، چون مردم فقط یه جنبههای دیگهاش رو میبینن، اما واقعاً مافیایی در کار نیست.
بهروز نظری: ولی من دوست دارم بگم، به نظرم مافیای کنکور خود دولته. ببینید، هر چیزی مثل اقتصاده، نبض داره، عرضه و تقاضاست. دولت میتونست فضای اقتصادی کشور رو طوری بچینه که همه شغلها بازار خوبی داشته باشن. چرا باید سالی ۶۰۰ هزار نفر بخوان دندانپزشکی یا پزشکی بخونن؟ وقتی این همه آدم میان و ظرفیت کل این رشتهها با هم ۲۰ هزار نفره (تازه خیلیاش تعهد و بعضیاش هم شهریهپرداز آزاده که امسال سالی ۷۰-۲۸۰ میلیون تومن شده). خب، سوال من اینه: تو خودت داری اینو میسازی!
چرا دولت مقصر اصلی است؟
بهروز نظری: تو خودت داری جامعهای تولید میکنی که مریضه، خب دکتر توش بیشتر پول درمیاره. پس مسئله من اینه که آقای دولت، شما بیا فضای اقتصادی کشور رو طوری بچین که همه شغلها توش بازار خوبی داشته باشن. انقدر ترافیک روی چند رشته خاص نباشه. الان تقریباً تو رشته ریاضی و انسانی، جنگ سر دانشگاهه. هر رشتهای که دلشون میخواد قبول میشن، اما کنکور واقعی سر دندانپزشکی و پزشکیه که بازار کار خوبی داره. خیلی از رشتهها مثل بیناییسنجی، شنواییسنجی، کاردرمانی رو اصلاً بچهها نمیخوان، میگن انقدر پشت کنکور میمونم تا پزشکی قبول شم.
نکته دوم، نظام ارزشیابی فعلیه. مثلاً بحث همین آزمونهای تشریحی رو آوردن. طرحش بد نبود، اما اجراش افتضاح بود! الان نوع تصحیحها رو نگاه کنید. بودجه ندارن به معلمها درست حسابی پول بدن برای تصحیح. زوری میگن هر معلمی باید ۱۰-۲۰ تا برگه تصحیح کنه. خب وقتی زوری باشه، اون چیزی که باید تصحیح بشه نیست. دانشآموز اعتراض میزنه، بار اول یه نمره، بار دوم یه نمره دیگه! نمرهها عوض میشه و بچهها استرس میگیرن.
سوم اینکه، اگه دولت به جای این همه دانشگاه پیام نور و خیلی از غیرانتفاعیهای بیکیفیت که درست کرده، تو هر استان ۵ تا دانشگاه جوندار و قوی میذاشت، انقدر لازم نبود آدما به خاطر چند تا دانشگاه هم رقابت کنن.
کتابهای درسی و نقش آموزش و پرورش
بهروز نظری: الان بحث کتابهای کمک آموزشی رو ببینید. یک و نیم، دو میلیون تومن برای یه جلد کتاب کمکدرسی هزینه میشه. شما کتابهای درسی کشورهای دیگه رو ورق بزنید، انقدر تمرین توش هست که اصلاً بچه نیازی به کتاب کمکدرسی نداره. آموزش و پرورش ما ۱۴ میلیون دانشآموز داره. اگه هر کدوم ۱۰ جلد کتاب ۱۰۰ صفحهای بخواد، میشه ۱۴ میلیارد صفحه. خب، میان ۲ صفحه، ۳ صفحه کم میکنن، یهو ۵۰ میلیون صفحه کم شده!
چون بودجه ندارن، کتابها رو کمحجم میکنن. از اون طرف هم دستورالعمل میدن که آقا اگه میخواید کتاب کمکدرسی بنویسید، با این فرمت و چارچوب بنویسید. یعنی خود آموزش و پرورش! وقتی ما میخوایم کتاب کمکدرسی بنویسیم، ناشر دستورالعمل خود وزارت آموزش و پرورش رو به ما میده.
یعنی امین جان، اونی که شما دنبالشی به اون مفهوم مافیا، خود دولته، خود حاکمیته. شما میای انقدر عرصه رو تنگ میکنی و بعد خود کنکور، خود سازمان سنجش کاری داره؟ چرا کنکورش مطابق با کتاب درسی خودش قابل پاسخگویی نیست؟
امین آرامش: نیست الان واقعاً؟
آریان حیدری: الان سؤالها رو نگاه کنید. زمان ما تا حدی بود، ولی الان دیگه حدش خیلی کمه. الان خود معلمها روز کنکور، وقتی کلید میزنن، خیلیهاشون کلیداشون غلطه! معلم غلط میزنه، چون با اون دانش تو کتاب نمیتونه جواب بده.
امین آرامش: خب این به ذهن میاد که اون کسی که تو بدنه دولته و این کتابها رو چاپ میکنه، یه شیتیلی گرفته که بگه این کارو بکنید تا کاسبی ما بچرخه.
آریان حیدری: من اینو از دو جهت میبینم. یکی اینکه واقعاً فکر میکنم اون آگاهی لازم رو ندارن. حتی وقتی وزیر آموزش و پرورش آقای بطحایی بود (اگه اشتباه نکنم)، یه دفعه مصاحبهای کرد و گفت من زورم به مافیای کنکور نمیرسه! خب آقای وزیر، شما خودت کتابتو درست بچین، سازمان سنجش هم تستش رو مطابق اون کتاب بده. دیگه زور شما به کی نمیرسه؟ طرحش که خودتون کار میکنید، سنجش هم که خودتونید.
بهروز نظری: پول ندارن.
آریان حیدری: هم از کمبود آگاهیشونه، هم از کمبود بودجه. من این چیزی که سر قضیه امتحان نهاییها و بحثهایی که شورای عالی انقلاب فرهنگی داشت، با خیلی از اعضایی که تو خود شورا هستن و این تصمیمها رو میگیرن صحبت میکردم. خیلی چیزا رو نمیدونن! اصلاً بنده خدا تو باغ نیست. ما یه چیزی براش میگفتیم، تعجب میکرد. میگفتم خب شما اینو نمیدونستی، چطوری همچین تصمیمی گرفتی؟ یعنی من هم از جنس ناآگاهی میبینم و هم از جنس اینکه دولت واقعاً بودجهاش رو نداره. به قول بهروز، ۲ صفحه کتاب درسی رو کم کنه، شما ضربدر این تیراژ بکن! آموزش و پرورش مگه همیشه نمیگیم ضعیفترین و بیپولترین وزارتخونهمونه؟
هدایت دانشآموز در مسیر دشوار
آریان حیدری: میخوام بگم یه چیزی: ماها این وسط شدیم بدهکار برای مردم. بد جا افتاده. یه جای دیگه تصمیم میگیرن، یه جای دیگه ابزارشو در اختیار بچهها نمیذارن، بعد یه آزمون سنگین ازش میگیرن. حالا اوکی، من آریان حیدری میام این وسط از اون چیزی که خودم بلدم استفاده میکنم، مثل یه هدایتگر، بچه رو راهنمایی میکنم. خب من که نباید بشم آدم بده!
انگار یه مسیر سختی وجود داره، یه مسیر سنگلاخی که شما مجبوری ازش بری. اینکه شما رو مجبور کردن بری یا به اختیار خودتون باید برید، این تقصیر من نیست. حالا من راهنمای اون مسیرم، میام کنار شما اون مسیر رو با همدیگه طی میکنیم. خب چرا فحش رو من باید بخورم؟ باید بریم سراغ کسی که اون مسیر رو طراحی کرده. آقا چرا طراحی کردی؟ که من نیستم، قطعاً حاکمیته.
و دو اینکه، بیایم سراغ خود شما. آقا تو خودت داری انتخاب میکنی که این مسیر رو میری؟ من خیلی وقتا میخوام خودمو معرفی کنم این شکلی میگم: میگم آقا من در کنار دانشآموزم، همراه دانشآموزم، در حد وسعم. بله، از یه مسیر نادرست شاید، از یه مسیر سخت. ولی منم نباشم، خب اون مسیر وجود داره. حالا من میگم چه بهتر که من، دانشآموخته امیرکبیر و شریف، کنار این بچه باشم تا از اون مسیر سخت عبور بکنه. این نباید لفظ مافیا رو به من بچسبونه یا به امثال من.
من به عنوان نماینده معلمها صحبت میکنم، میخوام بگم گیرش از جای دیگه است، ولی همیشه این وسط ماها فحششو میخوریم. من نمیدونم چرا هیچوقت مردم نمیرن یقه دولت رو بگیرن که آقا طبق قانون اساسی، مگه آموزش رایگان نیست؟ رایگانش کن دیگه! چرا زورتون به اون نمیرسه؟
پایههای لرزان اقتصاد و سایه کنکور
امین آرامش: شاید دولت هم توی این قضیه کمکاری کرده. مثل مسئله خودرو دیگه.
آریان حیدری: دقیقاً!
امین آرامش: تو تعرفه رو صفر کن یا اصلاً حذف کن. بذار رقابت بین خودروساز داخلی و خارجی باشه تا مردم ماشین خوب سوار بشن. البته این یه سری لازمهها داره. یه زمانی این کارو کردن؛ گفتن واردات ممنوع، ۱۰ سال فرصت دارید خودتون رو برسونید. ولی خب این یه بسته کامله، نمیشه تنهایی این کارو کرد. کلی شغل به خاطر صنعت خودروسازی ضعیف ما ایجاد شده که اینا نمیتونن رقابت کنن و از بین میرن. خب جواب اونا رو چی میدن؟ چون نمیتونن این مشکلات رو حل کنن، میان میگن یه مافیایی هست که داره کارش رو میکنه. پس شما مافیا نیستی؟
بهروز نظری: من میگم اصلاً وجود نداره! ببین، کنکور جنبههای منفی خیلی زیادی داره، این رو باید قبول کنیم. یه خشم عمومی تو جامعه هست و این فشار خانوادهها که کنکور رو تبدیل کرده به تنها راهی برای رسیدن آدمهای مناطق محروم به یه جایگاه. اون خشم هم باعث میشه فکر کنن حتماً یه مافیایی وجود داره. اگه بخوایم بگیم دولت، یه بخشش بر اساس ناآگاهی و یه بخشش هم بر اساس کارهای اشتباه دیگهایه که داره انجام میده. وقتی همه چیز ایراد داره، خب طبیعتاً کنکورش هم ایراد داره.
آریان حیدری: دقیقاً، مثل اون حرف ناصر حجازی که میگفت: «حالا چیش درسته که فوتبالش درست باشه؟» حالا چیش درسته که کنکورش درست باشه؟
بهروز نظری: وقتی اقتصاد خرابه، بحث عرضه و تقاضاست. یه گلوی خیلی تنگ داریم، این همه آدم میخوان برن، تقاضا زیاده. حالا چند نفر به نیاز اینا پاسخ میدن؟ بعدش هم دانشگاهها سود اصلی رو میبرن با این هزینهها و شهریههای سنگین دندانپزشکی، داروسازی و پزشکی. چرا فقط این سه تا رشته؟
آریان حیدری: مثلاً شما اگه مکانیک بخونی، سالی ۳۰-۴۰ میلیون شهریهست، که طرف میتونه خودش هم کار کنه و دربیاره. اما امسال دانشگاه آزاد اعلام کرده ۲۸۰ میلیون تومن در سال! اون ۲۰ میلیونی که به کلاس کنکور میدی به چشمت میاد، ولی اون ۲ میلیارد تومنی (با فرض عدم افزایش شهریه در ۶ سال) که باید بعداً به دانشگاه بدی به چشمت نمیاد!
امین آرامش: تازه من شنیدم اونایی که دانشگاه دولتی هم رفتن، بعداً که میخوان مهاجرت کنن، ۱۵۰-۲۰۰ میلیون باید بدن! یا از یه نفر شنیدم میگفت برای اینکه طرحش رو نره، باید دو میلیارد تومن پول بده! واقعاً داستانهای عجیب و غریبی وجود داره.
تصویرسازی نادرست در کنکور
امین آرامش: شاید اگه این لفظ «مافیا» برای فعالان حوزه کنکور مثل شماها به کار میره، بیشتر از این منظره که دارن واقعیت رو جور دیگهای نشون میدن. یعنی این بخش شاید خیلی مد نظرشونه؛ آدمهایی که خروجی کنکور رو جذابتر از چیزی که هست نشون میدن؟
بهروز نظری: بله، حتماً هستن.
امین آرامش: چه کارهایی میکنن اونا؟
آریان حیدری: ببین، در مورد همون بحث مافیا که صحبتش پیش اومد، من یه چیز دیگه هم به ذهنم میرسه، امین جان. اگه مافیای کنکور واقعاً وجود داره، پس چرا ما هیچ صنفی نداریم؟
اگه اینقدر قویه، اگه یه پشتوانه قوی اون پشت هست، ما فعالین این حوزه هیچ صنفی نداریم و بابتش خیلی جاها ضرر هم دادیم. الان کلاس آنلاین شده. قبل از کرونا، منِ معلم کنکور که تو یه سطح خوبی کار میکردم، واقعاً انقدر شهرهای مختلف همایش با پرواز میرفتم که الان یادم میاد گریم میگیره! یادمه سهشنبه صبح با پرواز میرفتم کرمان، ۴ تا کلاس میرفتم. سهشنبه شب کرمان میموندم. چهار و نیم صبح پرواز بود، از کرمان مستقیم میرفتم اصفهان. چهارشنبه اصفهان بودم. چهارشنبه شب ماشین میاومد دنبالم دم آموزشگاه اصفهان، زمینی میرفتم یاسوج. پنجشنبه یاسوج بودم.
تمام مدت به این فکر میکردم که خب آقا من الان مثلاً نباید یه بیمه داشته باشم؟ یه جا نباید منو حمایت کنه؟ اگه یه بلایی سرم بیاد چی؟ اینجوری نیست که پول خوبی تو این کار باشه و همه رو بشه پوشش داد. الان حسین پیرزاده نژاد، معلم فوقالعادهای که تو همون کرونا فوت کرد، خانوادهاش الان چیکار میکنن؟ چه اتفاقی افتاد؟ خبری نداریم! شما هر جا یه کارمند ساده هم باشی، یه سری امکانات اولیه، یه سری حمایتهای اولیه داری که ما نداریم. این چه مافیاییه؟!
یا مثلاً، اگه مافیای کنکور واقعی بود و یه صنف درست و حسابی داشتیم، اینقدر ورود بیضابطه به این حوزه وجود نداشت. الان شما اراده کنی، میتونی بیای تو این کار. میتونی یه پیج بالا بیاری و بگی من مثلاً مکانیک خوندم، فارغالتحصیل مکانیک امیرکبیرم، ریاضی درس میدم یا مشاوره میکنم. دو تا محتوای خوب درست میکنی، پیجت میاد بالا و از اونجا به بعد شما فعال این حوزه هستی.
بهروز نظری: هیچکس هم نمیاد رصد کنه. من همیشه میگم اگه آموزش پلیس داشت، حداقل یقه منِ بهروز نظری رو میگرفت که: «آقا تو از کجا اومدی تو آموزش؟ اصلاً کی به تو اجازه داد درس بدی؟»
امین آرامش: البته اون ورش هم ترسناکتره دیگه. یعنی شما بخوای یه سری قانون اونجا تعریف کنی، تجربه نشون داده که باز معلوم نیست چیز خوبی از آب دربیاد.
آریان حیدری: یه رانتی ایجاد میشه، مثل کانون وکلا یا نظام پزشکی. اونا هم بدیهایی دارن، ولی ما هیچچیز نداریم. ما صفریم!
مشاوران یک دقیقهای
بهروز نظری: یه بخشی از این دانشآموزها دارن توسط آدمهایی هدایت و مشاوره میشن که خودشون هیچ تجربهای ندارن، یا فقط تجربه خودشون تو کنکور بوده. میگن: «آقا چون من موفق شدم، پس میتونم به تو هم کمک کنم.» مثال میگم: اصلاً فرض کنید یکی رتبه تک رقمی کنکور شده، آیا میتونه به کسی مشاوره بده؟ من میگم نه! چون اصلاً تو نمیدونی اختلال یادگیری چیه، تو نمیدونی خوانشپریشی تو یه دانشآموز چه شکلی اتفاق میفته. تو اصلاً نمیتونی فرض کنی یه دانشآموز ضعیف که امکانات ژنتیکیاش با تو فرق میکنه، چه شکلی باید کوچش کرد.
ولی این فضا وجود داره و هر آدمی اومده در واقع میگن دیگه، «معلمهای یک دقیقهای»، «مشاورهای یک دقیقهای» که اینا پشت دوربین یه فضای خیلی خوبی رو درست میکنن و اون دانشآموز این رو میبینه و یک سال باهاش میره، بعد نمیتونه… بعد اینا چی بهش میدن؟ میگن: «من دانشآموزایی دارم که تونستن، تو نتونستی!» و این احساس بیکفایتی رو بهشون میدن.
یه چیزی که من خیلی تو حوزه کنکور ازش ناراحت میشم، تزریق شرم برای انگیزه دادن توسط این جور آدمهاست. یعنی میان میگن: «به خاطر دستهای پینهبسته پدرت، به خاطر قطره اشک چشم مادرت درس بخون.» بعد این فشار رو میذارن رو بچه و بچه احساس میکنه اگه الان داره درس میخونه، داره زحمات پدر و مادرش رو جبران میکنه و اگه این کارو نکنه، آدم بدیه، آدم دوستداشتنی نیست و زیر این فشار کنکور له میشه. بله، این آدمها وجود دارن که دارن همه چیز رو خیلی خوشگلتر نشون میدن. چرا؟ من همیشه میگم، اگه یه فضایی بود و یه رگولاتوری وجود داشت که اینا رو کنترل میکرد، اصلاً نباید اینجا میبودن.
یه چیز دیگهای که من دوست دارم اینجا بگم، بحث رتبههای برتره که من داشتم. من یه دانشآموزی داشتم، یه کسی بود که تو دوره تربیت مشاور من اومده بود به اسم سیاوش کیانپور، ۸ تا کنکور داده بود! بهش گفتم خب تو که الان میتونی بری مشاوره بدی، گفت ولی بلد نیستم. خب آدم اون شکلی هم پیدا میشه که یک سال بیاد دوره ببینه و بیاد تو حوزه آموزش. من خیلی استقبال میکنم که آدمهای نابغه وارد حوزه آموزش بشن، اصلاً بیاین تو این حوزه، ولی مسیرش رو درست طی بکنید و بعد بیاین تو این حوزه تا این رویا وجود داشته باشه.
آریان حیدری: امین جان من اون بحث مافیا رو تمومش بکنم. ببین این کلمه مافیا یا نقطه مقابلش که حتماً زیاد شنیدی عدالت آموزشی، من حس میکنم در یک کلام بخوایم این شرایطی که توش هستیم رو توضیح بدیم من احساس میکنم اینا همش از یه جایی میاد که تمایلات چپیه که ایرانیها به صورت تاریخی توشون وجود داره. یعنی همون تفکراتی که یه روزی بهشون گفته شد همه چی مجانی و عدالت فلان و یه جایی به اسم دولت هست که قراره برای تو همه کارای خوبو بکنه.
اصلا احمدینژاد از کجا اومد؟ از همین جا اومد دیگه. ببین ما الان اینو تو آموزش پرورشمونم داریم، تو فضای آموزشیمونم داریم. باز برمیگرده به اینکه میگم صنف نداریم. ما الان تو حوزه کاریمون دامپینگ به شدت اتفاق میفته. یعنی مؤسسهای که میاد و با یک قیمتگذاری پایین به اسم عدالت آموزشی شروع میکنه قیمتها رو به شدت پایین آوردن.
الان ممکنه مخاطب ما بگه خب این که خیلی خوبه که قیمت میاد پایین. آره ولی یه حساب کتابی داره توی دنیای بیزینس که دامپینگ یا تخلف محسوب میشه. میخوام بگم چون این تفکری که یه روح چپی حاکمه معمولاً در مردم، توی آموزشم این سرایت کرده.
فعالان بد کنکور
امین آرامش: خب آقا، شما میگی مافیا وجود نداره، اگر هم هست حاکمیته. ولی لابلای حرفاتون گفتین فعالان بد هم داریم. خب این فعالان بد چه کاری میکنن؟ بیا با هم لیست کنیم.
گفتی خروجی رو جذابتر از چیزی که هست نشون میدن. شرم تزریق میکنن، بیضابطه ورود میکنن… دیگه چیکار میکنن؟
آریان حیدری: انگیزشیهای زردی که میبینیم، معلمهای یه دقیقهای که تو اینستاگرام میبینیم… اینها هستند که به ما میگن شما از استرس بچه پول درمیارید.
امین آرامش: خب پاسخ چیه؟
آریان حیدری: پزشک هم از درد مردم پول درمیاره، تعمیرکار هم از خرابی ماشین مردم پول درمیاره. خب این یعنی پس همه بیزینسها ناپسندن؟
امین آرامش: اینم حرفیه.
بهروز نظری: ببین، من میخوام این شکلی بهش نگاه کنم که کنکور به ذاته استرسزا هست یا نیست؟ من میگم خیلی آدما دارن استرس میندازن و کاسبی هم میکنن، اصلاً تو این شکی نیست. صحبتم کردیم، خیلی هم زیادن، بچهها هم الان خودشون تو فضای اجتماعی بچرخن، شبکههای اجتماعی بچرخن، هم پیدا میکنن. اما نوع نگرشی که حداقل من سعی کردم تو این ۲۰ ساله با بچههای خودم کار کنم به کنکور، طوری بوده که اونها رو بیارم بگم که آقا این جنبهایه که تو میتونی یه مدل واقعی زندگی رو توش ببینی.
به همون اندازه که کنکور ناعادلانه است، زندگی هم ناعادلانه است. اصلاً جهان ناعادلانه است. برای همینه که همه ما میگیم در اسلام مهدی قراره بیاد که عادلانه باشه. مسیح قراره برای مسیحیا بیاد که بگن عادلانه باشه. پس این واقعاً ناعادلانه هست و نمیتونیم در مورد این بگیم که آقا بقیه جا عادلانهاست، چرا کنکور توش ناعادلانه؟ اصلاً این شکلی نیستش. اما من میخوام بگم که اگه نوع نگاه بچه رو ببرم به یه سمت دیگه که اینجا یک میدانیه که تو میتونی تمرین واقعی زندگی بکنی، طور دیگهای انگاری آدما دارن کنکور رو میبینن. این طوریه که آدما میگن که مثلاً تمام نتیجه من در یک رتبه قرار نیست خلاصه باشه.
رتبه کنکور: نشاندهنده گذشته، نه آینده
بهروز نظری: من همیشه به بچههام میگم: رتبه کنکور نشاندهنده عملکرد تو در سال گذشته یا سالهای گذشتهست. اگر درسشو بگیری، هیچ ربطی به آیندهات نداره. گذشتهت چرا، هستا. باید بشینی ببینی از کجا خوردی، بشینی قشنگ تحلیل کنی منابعت و محدودیتهات و کارایی که کردی، استمراری که داشتی، نظمی که داشتی، طوری که در واقع ارزیابی میکردی خودتو، طوری که فیدبک میگرفتی خودتو. اینها خیلی مهمه که یادش بگیری. اگه یادش بگیری تو بیزینست هم همینه، توی مدلت هم همینطوره.
یه چیز دیگه هم بگم در مورد قیمتها. من دوست دارم بگم کنکور واقعاً تا دو سه میلیارد تومن و شاید بیشترم خانوادهها هزینه میکنن برای بچهشون، ولی اون انتخاب خودشونه. طرف میگه آقا من دوست دارم کلاً معلم خصوصی برای بچهم بگیرم. یعنی من اونو از این فضا میارم بیرون. یه کسی هم دوست داره ۱۰ تا منبع برای بچهش بگیره. ولی الان فضای کنکور طوری شده که آدما میتونن با ۲۰ تومن، ۳۰ تومن در واقع جمعش بکنن. و الان با توجه به این تورمی که داریم، عددی نیستش که خیلی سنگین باشه.
آریان حیدری: البته نباید باشه آقا! واقعاً طبق قانون اساسی مملکت نباید باشه. مشکل ما نیستیم. مشکلتو با جای دیگه حل کن.
بهروز نظری: اگه واقعاً مدرسه خوب باشه، من همیشه به بچههام یه چیزی میگم: اگه معلم مدرسهتون خوبه، هیچ کلاسی ثبت نام نکنین.
آریان حیدری: اگه معلم خوب تو مدرسه باشه، میتونه اون ضعف کتاب رو جبران کنه. ولی حرف شما درسته. تو کتابی که چاپ میکنی متناسب نیست. معلمی که میذاری تو آموزش پرورش بالا سر اون بچه، یا اونقدر ساپورتش نمیکنه یا اونقدر از شرایط شغلیش راضی نیست که اون چیزی که باید باشه، نمیشه. خب دیگه یکی باید بیاد این وسط.
بهروز نظری: من یه چیزی رو هم بگم: یه قشر خیلی زیادی معلم آموزش پرورشی هستن که تو رو خدا قاطی نشن. واقعاً بگم شاید از نظر اقتصادی خیلیهاشون زیر خط فقرن. یعنی فکر نکنین قشر معلمها پول درمیارن. یه جامعه شاید یک درصدین، ۹۹ درصد این شکلی نیستن.
توهم “تنها راه موفقیت” و “پایان همه چیز”
امین آرامش: جزو اون لیست کارهایی که فعالین بد این حوزه میکنن که ما یه تعدادیشو گفتیم، دو تا چیز دیگه هم هست به نظرم: یکیش اینکه برای اینکه بازار خودشون داغ بمونه، میان میگن: ببین، تنها راه موفقیت تو زندگی همین کنکوره.
آریان حیدری: امروز حتی اگه این حرف زده بشه، بچه امروز انقدر عاقل هست که خودش نمیپذیره.
امین آرامش: خب این یکی. دوم: میان میگن: ببین، این کنکور رو خوب بده، دیگه بعدش تمام!
بهروز نظری: ببین، من دوست دارم اینجا بهش اشاره بکنم. برای من زندگی یعنی ۴ تا ساید مهم داره: یه بخشش روابطه، از روابط اجتماعی، روابط عاطفی، روابط دوستانت، روابط کاری، روابطی که تو خانواده و فامیل داری. یه بخشش تندرستی و سلامت روانه که آدما باید برای این برنامهریزی کنن. یه بخشش مهارتهاییه که آدما یا بر حسب علاقه یا بر حسب نیاز باید برن یاد بگیرن. و یه بخشش پوله. هیچکدومش کنکور نیست. یعنی من میگم چهار تاست.
مسیرهای پولسازی: دانشگاه یا مهارت؟
بهروز نظری: حالا برای اون پوله ۲ تا راه وجود داره: یک مسیر رشتههایی که خب قطعاً تو باید دانشگاه بروی. تو نمیتونی پزشک بشی، روانشناس بشی، مهندس عمران بشی، دانشگاه نری. یه سری جاها هستن که اصلاً خارج از مسیر دانشگاه. من همیشه گفتم بچهها، اگه شما میاین پیش من… دروازهبان تیم ملی نوجوانان علیرضا توکلی، دروازهبان سپاهان هم بود، این دانشآموز من بود. موقع انتخاب ۴۴۱ انسانی شد. موقع انتخاب رشتهش من یادمه من با این گفتگو میکردم که آقا پسر تو فوتبالتو ادامه بده! بابا تو ۳۰ سالگی بازنشست میشی. محبوبیت داری، شهرت داری، پول داری، حال مردم رو خوب میکنی. تو ممکنه بری جام جهانی، دروازهبان تیم ملی بشی. الان نمیدونم فوتبالش رو ادامه داد یا نه.
من دوباره دانشآموز داشتم، نیوشا قربانی در واقع این خیلی از موسیقیهای سریالهای معروف مثل خاتون، مثل قورباغه، مثل یاغی… اینها تو یه تیمی بودن این موسیقیها رو میساختن. من قشنگ سر انتخاب رشته این دختر یادمه مادر و پدر اومده بودن و داشتیم گفتگو میکردیم. پدرش یادمه مکانیک پرواز بود. مادرشم تو همین حوزه موسیقی اینها بود که بچه رو از اول بردن اون ور.
ما میگیم آقا، تو باید این مسیر رو طی بکنی، بری. ولی بپذیر اگر شغلی رو دوست داری که از دانشگاه میگذره، چه بد، چه خوب، چه زشت، چه زیبا، چه عادلانه، چه ناعادلانه، مسیرش اینه.
امین آرامش: کنکور همینه.
بهروز نظری: همینه! باید بپذیریش. ولی اگر توش دیگه رفتی، نتیجه نگرفتی، نیا به همه آدمهایی که تو اون حوزه بودن بد و بیراه بگو.
امین آرامش: آره، از یه منظر دیگه به نظرم اینجوری به نفع سلامت روان اون آدمم هست دیگه. خیلی چیزها تو این دنیا اونجوری که ما دوست داریم نیست. اگر به این سایدش نگاه کنیم که چرا اینجوریه، چرا اونجوریه؟ وقتی روش هیچگونه کنترلی نداریم، صرفاً حالمون بد میشه. همینی که هست. ولی بیایم فکر کنیم حالا اینکه خیلی هم بده و فلانه، من چه اختیاری دارم؟ از همون استفاده کنم دیگه.
کنکور: تنها راه یا بهترین راه؟
آریان حیدری: اون جمله شما همین جا این شکلی میشه که قطعاً این تنها راه نیست که البته فکر میکنم زمان ما بود. اما امروز فکر میکنم تنها راه نیست. یا به قول بهروز برای خیلی از بچهها تنها راه نیست. اما حتماً برای مثلاً یه دختر خانمی که توی شهر کوچیک یا شهرستان دورافتاده داره زندگی میکنه، شاید ما نمیدونیم اینها رو. این آدم اصلاً امکان خروج از خونه رو خانواده بهش نمیدن. تنها راهی که این بچه بتونه از اون شهر کوچیک بیاد بیرون، ارتباطات برقرار بکنه، یه شبکهای داشته باشه، اصلاً تو جامعه نفس بکشه، همینه! برای بعضیها هنوز تنها انتخابه. اما قبول که تنها انتخاب ممکن نیست.
یعنی من همیشه تو کلاس به بچهها میگم: از نظر من اتفاقاً کنکور جزء معدود رقابتهای نسبتاً عادلانه است. تازه باز هم نمیگم کامل…
امین آرامش: بله، ضعفهایی داره ولی این ضعفها برای همه یکسانه.
آریان حیدری: قطعاً ضعف داره ولی یه لحظه تصور کن اگه کنکور رو بردارن، آیا دوباره پارتیبازی و آشنابازی نمیشه؟ دوباره روابط داشتن نمیشه؟ آیا پزشکی بهشتی قبول شدن دوباره با پول دادن امکانپذیر نمیشه؟
من میگم این چهارچوبه، حتماً که میشه بهترش کرد، اما نه اینکه مثلاً حذفش بکنیم. خب حالا الان دوباره میگن آقا چون خودشون دارن پول درمیارن اینو میگن. ولی شما فرض کن مگه من چند سال دیگه قراره تو این شغل باشم؟ ۴ سال دیگه، ۵ سال دیگه. بیشتر از این که نمیخوایم. چون عین فوتبالیستاست، یعنی از یه سنی به بعد اصلاً بچه قبولت نمیکنه، ما تا یه جایی میتونیم معلم باشیم. یعنی میخوام بگم واقعاً نه از بعد شخصی بگم، میخوام بگم فعلاً بهترین راهه. یعنی من چیز دیگهای به ذهنم نمیرسه چون باز دوباره میشه آشنابازی، باز دوباره میشه پول و پارتی و…
بهروز نظری: الان ممکنه خیلیا بگن که نه، همه جای دنیا دارن راههای بهتر میرن، چرا میگی بهترین راه؟ لازمه که اونا برن ببینن بقیه جاهای دنیا چه اتفاقی میفته. یک بار دیگه تأکید میکنم: عرضه و تقاضاست! الان برای رشته ریاضی و انسانی، این صحبتهای ما اصلاً سنخیت نداره. طرف مکانیک، عمران، کامپیوترِ آزاد شهر خودشون به راحتی قبول میشه، حتی اگر کنکور نده.
آریان حیدری: دفعه قبل داشتیم با هم یه روز نگاه میکردیم، سوئیس بود فکر کنم که اصلاً تمایل افراد به ورود به دانشگاه ۳۵ درصد بود. نه اینکه همین ۳۵ درصد برن تو، نه! ۳۵ درصد اصلاً میخوان که تحصیلات آکادمیک رو ادامه بدن.
بهروز نظری: جاهایی هست که تو میتونی بدون دانشگاه وارد شغل بشی، امنیت داشته باشی. برای همینه که تو کشور ما میگیم: تنها راه اینه. چرا؟ چون هنوز اون بحث اولیه که داریم میکنیم. الان میگم چون احتمالاً خیلیا این قسمت رو ببینن، میان میگن که آقا همه جای دنیا اینطوره! برین ببینین. خب، اگه اینجوریه، کره جنوبی چرا همچنان نمیتونه؟ چرا چین نمیتونه برای پزشکش این کارو بکنه؟ چرا هنگکنگ نمیتونه؟ در کره جنوبی خیلی بدتر از ایرانه. در کره جنوبی اگر شما مدرست تموم میشه، تا ساعت ۱۲ شب، ۱۱ شب میمونن تو مدرسه و یه جوری احترام به پدر و مادر میدونن قبولی در دانشگاه رو. یعنی اگه قبول نشن، انگاری که تمام زحمات پدر و مادر هدر رفته. بدتر از اینجاست! من میگم خب، اونا که توسعهیافتهتر از ما هستن، چرا اونا نمیتونن؟
کنکور، شبیهسازی زندگی؟
آریان حیدری: من یه چیز شخصی بگم، ولی شاید خیلی دیکتاتوری باشه ها. من اگر بچه داشته باشم، چون فعلاً که ندارم، حتماً بچهام رو مجبور میکنم سفت و سخت کنکور بده. حتی اگر علاقهمندیهای دیگه در حوزههای دیگه هم داشته باشه. یه بچه تا ۱۸ سالگی، به اعتقاد من، در حالت نرمال هیچ آزمون جدی نداده تو زندگیش. هیچ محک جدی نخورده. من میگم اگر از این بعد بهش نگاه کنین، کنکور اولین جاییه که کاراکتر یه بچه میتونه توش شکل بگیره. یعنی بچه برنامهریزی یاد میگیره، مبارزه یاد میگیره، ولو ناعادلانه، که بهروز گفت. جنگجویی یاد میگیره، شکست خوردن و دوباره بلند شدن رو یاد میگیره.
من میگم اینجاش کاملاً شخصی در مورد خودم دارم میگم. به اعتقاد من حداقل فایده کنکور اینه که یه شبیهسازی نصف و نیمه از کل زندگیه. مگه تو کل زندگی شکست خوردنها و بلند شدنها رو نداریم؟ مگه برنامهریزی کردن و نکردنها و برنده شدنها و بازنده شدنها رو نداریم؟ من خودم دوست دارم بچهای اگر دارم، اونجا برای اولین بار یه محک جدی بخوره. شما بیا این کنکوره رو بردار، یعنی یه جا این بچه زندگی کردن و مبارزه کردن و رقابت کردن رو نباید تمرین کنه؟
امین آرامش: حالا شما که در این سالها دارین با بچهها کار میکنین، یه سری جنبههای مثبت رو شما گفتی که بچه مجبور میشه درگیر یه رقابت واقعی بشه، درگیر شکست خوردن بشه و تلاش کنه یاد بگیره دوباره بلند شه. چیزی که در ادامه زندگی هم حتماً این مسئله رو داره. ولی روی روان بچهها یه سری تأثیرای منفی موندگار نمیذاره؟
آریان حیدری: حتماً بله.
امین آرامش: بعد اینا به نسبت سالهای گذشته بیشتر شده یا کمتر؟
آریان حیدری: من میگم کمتر شده.
بهروز نظری: بچهها به خاطر اینکه الان دسترسی به شبکههای اجتماعی و فضای مجازی دارن، یه ذره آگاهتر شدن. میدونن دیگه تنها مسیر نیست. خیلیا مسیرشون رو میرن. شاه اسماعیل بود دیگه، اون سری با همدیگه صحبت میکردیم، ۱۲ سالگی قیام میکنه، ۱۵ سالگی شاه میشه. الان یه بچه ۱۲ ساله بگه آقا من میخوام مثلاً یه کاری انجام بده، ما چی بهش میگیم؟ بچه! حالا بشین. الان یه بچه ۱۶ ساله نمیتونه یه انیماتور حرفهای بشه؟ نمیتونه یه بچه ۱۷ ساله بره مهندس کامپیوتر… تا یه حدی مثلاً بره یه جا کار کنه.
آریان حیدری: الان کسایی که سر کلاسای ما هستن، قبل از ۱۸ سال، قبل از اینکه وارد سال دوازدهم بشن، اصلاً تو اینستاگرام دارن پول درمیارن!
آیا کنکور همه آینده است؟
بهروز نظری: من همیشه میگم که شما باید سختکوش باشید. شما باید حتماً روزی ۱۰، ۱۱، ۱۲ ساعت تو جامعه ایران تلاش بکنید. حالا این زمان رو میخوای روی هنر بذاری، میخوای روی ورزش بذاری، روی یادگیری مهارت بذاری یا روی درس بذاری، همش خوبه. یعنی همه مسیرایی که تو داری میری خوبه. اما تو کشور ما چیزی که بعد منفی داره نزدیک ۱ میلیون نفر همچنان دارن کنکور میدن. حالا زمان ماها که کنکور میدادیم ۲ میلیون نفر بود، الان کمتر شده. یعنی انگاری آدما پخش شدن تو رشتههای مختلف.
من نگاه میکنم یه جریانی وجود داره اینکه تمام آینده آدما رو در یه رتبه خیلیا دارن خلاصه میکنن که برای من این شکل نیست. من نظرمو در مورد رتبه گفتم. دومین چیز هم کنکوره که خیلیا این شکست رو نمیتونن بپذیرن. من الان دارم میگم، چند وقت پیش یه ویدیو منتشر شد از بچههایی که نجوم بودن، هفت تا طلا شدن، یا همه ماها که تو آموزشیم ذوق میکردیم، کیف میکردیم.
و من الان با خود باشگاهم یه گفتگویی کردم برای بچههای المپیادی. بچههای المپیادی که تمام وقتشون دهم و یازدهم رو دارن میذارن، در واقع عمیق میشن، دیپ میشن روی یک حوزه خاص. بعد اینا نتایجشون معمولاً مهر ماه میاد. بعد مهر چه اتفاقی میفته که نقره و برنز شدن؟ برای طلا دارن میرن طلای کشوری که برن و این آدم برمیگرده… میدونید؟ خیلی از اینا نمیتونن نتیجه بگیرن تو کنکور. اینم بده. مشکلات کنکور برای این افرادم هست که باید دیده بشه که حالا خدا رو شکر یه سهمیههایی برای اینا هست و این سهمیه عادلانهست به نظر من.
برای همین میخوام بگم دو نقره کشوری، برنز کشوری، شکست خورده نیست. اصلاً ما داریم به این فکر میکنیم که این بچه المپیادی چیکار کنه که بیاد. چون دو تا زمین بازی متفاوته. نکته مهمتر دوباره اگه بخوام از آسیب کنکور بگم، خوشمون بیاد خوشمون نیاد، به هر حال آدم رو مجبور میکنه توی ۹۰ ثانیه، توی ۵۰ ثانیه به یک سؤال پاسخ بده. ممکنه اگه من ۱۰ دقیقه وقت داشته باشم بتونم حل کنم ولی تو یک دقیقه نتونم حل کنم و خیلی مهارتهای دیگهای رو من مجبورم بلد باشم برای موفقیت در کنکور سراسری که شاید اگر میخواستم در یک حوزه عمیق بشم نیاز به اونا نداشتم.
تخریب علم و دانش
آریان حیدری: نباید انقدر سیاهنمایی بکنیم راجع به کنکور. چون خیلی داره زیاد میشه. سیاهنمایی میکنن مثلاً این دکتر مجید حسینی. به نظر من یکی از خائنین در حق دانشآموزانه. خیلی داره سیاهنمایی میشه از اینکه که نه اصلاً ته این مسیر هیچی نیست، بنبسته. اصلاً میخوای بری دانشگاه چیکار کنی؟ اصلاً میخوای پزشکی چیکار کنی؟ این حرفا چیه؟
امین آرامش: یه سری حرفایی که به درد نخورد و هیچی هم ازش در نیومد. جامعه پزشکانم به شدت تخریب کرد. من فکر میکنم یکی از عاملینی بود که این موج مهاجرت پزشکان رو ایجاد کرد. سالهای بعد که شما پزشک خوب نداری، میخوای چیکار کنی؟
بهروز نظری: من یه چیزی بگم. الان خیلیا میان میگن این سینوس، کسینوس کجای زندگیت به درد خورده؟ آقا من کاری ندارم. بالاخره تو این جنگ ۱۲ روزه، هر موشکی که پرتاب شد، سینوس کسینوس بود دیگه. مگه نبود؟ مگه میشه علم و دانش رو شما رها کنی؟ ما میگیم آقا همتون نیاین ولی حداقل علم و دانش رو نزنین. مجبوریم فعلاً کنکور باشه.
آریان حیدری: آره دیگه. یه تعداد بهشون احترام بذاریم، شرایط رو براشون بهتر کنیم. نه اینکه همش بزنیم، همش بزنیم بگیم نه تهش هیچی نیست. مثلاً همین دکتر مجید حسینی، به اعتقاد من اینم باز از همون ذات چپ میاد. طرف تو آموزش این مدلیه، تو پزشکی و درمان اون تفکراتشه به طور کلی که نئولیبرالیسم رو مشکل داره باهاش. بعد تو جامعه این حرفا شنیده میشه. لایکخورش خوبه. مثلاً بیشترین کامنتهای مثبت زیر پستای این مدلیه دیگه. میدونی؟
امین آرامش: گزارههای چپ همیشه جذاب بوده. یعنی تو اوضاعت خوب نیست، یکی حقتو خورده، برای همه باید یکسان باشه، کارگر به پا خیزه و از اینجور داستانها.
نقش خانواده در استرس کنکور
امین آرامش: خب، تو این داستان، استرس بچهها و خانوادهها چقدر نقش دارن بهروز؟
بهروز نظری: اول خب بخش هزینه برای خانواده هست که من اینا رو چند بخش تقسیم میکنم. من دارم دانشآموزایی که وقتی با مادر و پدرش دارم گفتگو میکنم، میگم تو باید مشاوره بشی نه بچت! اصلاً من باید با تو صحبت کنم. میگه نه من هیچ فشاری ندارم، هرچی میخواد هرچی خودش میخواد ولی اونی که ما میخوایم بشه.
امین آرامش: هرچی خودش میخواد ولی پزشکی باشه!
بهروز نظری: ولی پزشکی باشه! من یادمه یه دانشآموزی داشتم. داشتم توی مرکزمون راه میرفتم، دیدم یه دختر داره گریه میکنه. رفتم نشستم پیشش، گفتم دخترم چته؟ منو دید و شروع کرد صحبت کردن. گفت آقا من عاشق هنرم، به زور مامان بابام دارم تجربی میخونم. بچه سمپادی بود، اسمش سها بود. رفتم نشستم با مادرش. گفتم که من همیشه سوالم اینه: اگه قرار باشه اصلاً اجازه ندم تو کنکور بدی، چیکار میکنی؟ میخوام ببینم چه مسیرای دیگهای رو دوست داره. اگر میخواد بره سراغ هنر، مکانیزم فراره چون نمیخواد این سختیه رو تحمل کنه یا واقعاً عشق و علاقهشه؟ چون این دو تا رو باید تشخیص داد.
مادر و پدرش هر دو پزشک بودن. مادرش شروع کرد صحبت کردن که آقا این بچه فرزانگانیه، سمپادیه. این بچه من نباید بره سمت هنر… شروع کرد مادرش نقاشی اینو نشون داد. تو ژاپن جایزه گرفته بود! گفتم بچه شما ذاتاً هنرمنده. چرا داری اینو میکشونی میاری؟ مادر پدر میگن بچه الان نمیفهمه. این بچه الان فهمش نمیرسه. این هنوز نیومده تو جامعه، هنوز نیومده ببینه از این نمیتونه پول دربیاره. پس زور میکنه بچه رو که تو باید بری پول دربیاری. آیا میشه از هنرم پول درآورد؟ ببین، من این جملهام شاید محبوب نباشه چون اوضاع اقتصادی تو خیلی از زمینهها خوب نیست. ممکنه خیلیا الان مثلاً ناراحت بشن ولی من میگم ما آدم پولساز داریم در هر رشته. آدمی هستش که تاریخدانه ولی یه صفحه بالا توی اینستاگرام داره.
آریان حیدری: تو هر رشته جزو تاپهاش باشی، جزو ۲۰ تای اول و ۵۰ تای اولش باشی، به نظرم پول درمیاری تو هر حوزه.
بهروز نظری: ببینین، بعضی پدر و مادرا خیلی به بچههاشون فشار میارن. فقط نتیجه کنکور براشون مهمه، هی میوه و خوراکی براش میبرن، ولی مدام ازش سوال میپرسن که چرا رشد نکردی و بچه رو تحت فشار میذارن. بعضیها هم میگن بچهها باید حفرههای شخصیتی پدر و مادر رو پر کنن. یعنی اگه مثلاً دخترخاله رفته فلان رشته، این بچه هم باید بره. این مقایسهها باعث میشه بچه از نظر روانی داغون بشه. من همیشه به بچهها میگم: “تو الان فقط برای کنکور درس نمیخونی. تو همون کسی هستی که قراره مثلاً مشکل آب زایندهرود رو حل کنی.” وقتی اینطوری به کنکور نگاه کنی، درس خوندن و منظم بودن میشه یه ابزار برای رسیدن به اون هدف بزرگتر. شاید یکی بخواد مشکل ناترازی انرژی رو حل کنه. وقتی اینطوری به علم و دانش نگاه کنی، نگاهت خیلی فرق میکنه.
یه نکته دیگه هم در مورد بعضی خانوادهها هست. پدر و مادرهایی که میگن “بچه من فقط باید تو این شهر و این رشته قبول شه.” مثلاً بچه پزشکی شهر دیگه قبول میشده، نمیذاشتن بره و میگفتن باید پشت کنکور بمونه تا شهر خودش قبول شه. اینم یه فشار دیگه است که پدر و مادرا رو بچههاشون میارن.
آریان حیدری: به نظر من خانوادهها الان خیلی بهتر از قبل عمل میکنن. حرفایی که شما و بهروز میگید، نقد به کنکور درسته و من حس میکنم داره بهتر میشه. خیلی از خانوادهها به این بلوغ رسیدن و فکر میکنم با برنامههای آگاهرسانی مثل همین، بهتر هم خواهد شد. من خیلی الان نگران این موضوع نیستم.
بهروز نظری: من یه دوستی دارم که کلاً میگه دانشگاه چیزی یاد نمیده و آدم باید بره تو بازار. ولی جالب اینجاست که وقتی بچهش رسید به کلاس دهم، به من زنگ زد و گفت این بچه الان بیاد زیر نظر تو. تعجب کردم! یعنی اون پدر و مادری هم که میگه مهارت مهمه و دانشگاه به درد نمیخوره، وقتی پای بچهش میاد وسط، میگه بذار درسشو بخونه.
آریان حیدری: همین مجید حسینی که انقدر با دانشگاه مخالفه، اگه خودش دانشگاه تهران نرفته بود و استاد دانشگاه نبود، الان کی باهاش مصاحبه میکرد؟ دانشگاه رفتن برای تو هم مزیت شد دیگه.
پول و کنکور
امین آرامش: حالا اینکه دقیقاً چهکار باید کرد، ببین ما داریم میگیم دانشگاه تنها مسیر نیست و مسیرهای دیگه هم هست. ولی اینکه دقیقاً با چه مکانیزمی عمل کنی، چون الان دقیقاً دم انتخاب رشته و کنکور نمیشه گزینههای دیگه رو آورد رو میز. تازه در مورد پسرا واقعیت سربازی هم هست که داستان رو پیچیدهتر میکنه. اینکه واقعاً چهکار کنیم که کنکور تنها گزینه نباشه؟ چون حرفش رو میزنیم، ولی طرف میگه خب اگه نرم این رشته چهکار کنم؟
ما تو کارنکن کلی حرف زدیم که شغلهای دیگهای هست و باید چیکار کنیم. اون یه بحث مفصله که تو یه اپیزود دیگه در موردش حرف میزنیم که چهکارهایی میتونیم بکنیم که سال کنکور، کنکور تنها گزینهمون نباشه. ولی فعلاً الان میشه گفت هر کی پولدارتره تو کنکور موفقتره؟
بهروز نظری: متأسفانه همینطوره. آمار پژوهشکده مجلس و خبرگزاریها نشون میده که مثلاً تو کنکور 1400، حدود 41 درصد بچههای سمپادی بودن (که دولت میگه دولتی هستن ولی باید جداشون کرد). 18 درصد غیرانتفاعی، 20 درصد نمونه دولتی، 2 درصد شاهد و کلاً مدارس عادی حدود 15 درصد رو داشتن. یعنی از هر 100 نفر، 15 نفر از مدارس عادی بودن. اینم فقط برای رتبههای زیر 3000 بود!
آریان حیدری: بله، تو رتبههای برتر معمولاً سه دهک بالای جامعه هستن. به هر حال به منابع بستگی داره. الان شما میخوای نقاشی یاد بگیری، خب پدر و مادر پولدار میتونن بچهشونو کلاس نقاشی بهتری ثبتنام کنن. این یه واقعیته، اگرچه تلخ. اما از اون طرف هم کلی مثال نقض داریم. بچههایی که اوضاع مالی خوبی هم نداشتن و قبول شدن. خصوصاً تو دوره آنلاین، مخاطب ما یکم تغییر کرد. از دانشآموزای بالاشهر تهران و اصفهان و شیراز، الان مخاطب ما بچههایی هستن که شاید سطح مالی ضعیفتری دارن و سال به سال میبینیم که دارن قبول میشن. یکی از خوبیهای کلاس آنلاین همین بود که هزینهها رو خیلی آورد پایین.
حتماً بودنش خوبه. ولی نمونههایی هم داشتیم که وضع مالی خوبی نداشتن و موفق شدن. مگه خودم و خودت مثال نقض نیستیم؟ یعنی لزوماً اینطور نیست که فقط پول باعث موفقیت بشه. پول به تنهایی کافی نیست و نبودنش هم به معنی عدم موفقیت نیست. میشه، ولی خب مثل همه چیزای دیگه، اگه باشه بهتره.
بهروز نظری: من اینو میخواستم بگم. عبدالله رئیسی رتبه سه کنکور شد از سیستان و بلوچستان، زاهدان، ایرانشهر، سراوان. همه گفتن خب اصلاً اون چجوری تونسته؟ یه جای محروم با اون وضعیت اقتصادی. قلمچی کامل بورسیه میکنه (آزمونها، کتابها، کلاسها و حتی کمکهزینه تحصیلی). شاید خیلیا ندونن، ولی سالی 100 هزار نفر این اتفاق براشون میفته. ممکنه بگی 10 جا در میره، ولی خب 2 جا هم داره خرج میکنه دیگه. با همین اوضاع هم داره این کارو میکنه. بنابراین، برای کسایی که مشکل مالی دارن، الان شرایط هست. کسی که دوست داشته باشه، میتونه بره به نزدیکترین نماینده قلمچی و بگه منو بورسیه کنید. البته قانون میذاره ها، غیبت نباید بکنی، معدلت از این پایینتر نباید بیاد. یعنی داره تشویقش میکنه به درس خوندن.
میخوام بگم اون کسی که در واقع یه دوره (به قول آریان) تو کلاس آنلاین نبود، واقعاً محدود بود. معلمایی که واقعاً تاپ بودن و در واقع رو کنکور درس میدادن نه رو کتاب. شاید جالب باشه خیلیا میگن چرا معلم کنکور با معلم مدرسه فرق میکنه؟ معلم مدرسه هر سر تیتری رو که میبینه کامل درس میده، اما معلم کنکور میدونه روند سوالات کنکور چه شکلیه. اگر مثلاً از “ب میم” بیشتر سوال میاد، تو کلاسش روی “ب میم” بیشتر وقت میذاره. اگر میبینه مدل سوالات کنکور داره طوری میشه که محاسبات هم مهم شده، نمیگه فقط مفاهیم رو بگیریم. میگه مفاهیم رو میگم، اما تو باید اینا رو هم بلد باشی. الان دسترسی به اینا بیشتر شده به خاطر ویدیوهای آموزشی و فیلمهای آموزشی. چه خوشمون بیاد چه نیاد، آموزش به سمت رایگان شدن، آسان شدن و فراوان شدن میره.
انتخاب رشته؛ پیچیدگیها و راهنماییها
امین آرامش: خب، بیاید بریم سراغ یه بحث خیلی مهم برای بچههای کنکوری: انتخاب رشته! اولین سوالم اینه که اصلاً چرا باید برای انتخاب رشته از مشاور کمک بگیریم؟ مگه جز اینه که آدم ترجیحاتش رو میشناسه و بعد با کمک مشاور، بهترین رشته رو برای خودش پیدا میکنه؟ یه عده هم که از بالا شروع میکنن به زدن رشتهها و میگن “بالاخره یکیش که در میاد دیگه!”
بهروز نظری: بذارید یه سوال بپرسم: امین، چطوره که یکی با رتبه 3400 یه رشتهای قبول میشه که یکی با رتبه 2100 قبول نمیشه؟ این امکان داره به خاطر بومیگزینیه که الان خیلی فرق کرده. اگه دانشآموز ندونه کدوم رشتهها پذیرش بومی دارن (استان، قطب یا ناحیه)، ممکنه خیلی از شانسهاش رو از دست بده. شاید بگی خب همه رو به ترتیب لیست میکنم، ولی شانس قبولیت تو خیلیها پایین میاد.
مثلاً، اگه 100 تا دانشگاه پرستاری اصفهان رو داشته باشن، اولش که یه بخشی میره برای سهمیهها. 70 تا صندلی برای سهمیه مناطق میمونه. این 70 تا قبل از اینکه بین سهمیه مناطق تقسیم بشه، بومیگزینی میشه. پرستاری اصفهان (روزانه) بومی استانیه، یعنی از این 70 تا صندلی (چون رشته غیرپرطرفداره)، 56 تاش میره برای اصفهانیها. 24 تا میمونه. حالا اون 24 تا هم تقسیم میشه.
آریان حیدری: ببین، خودت میتونی این کارها رو بکنی، ولی خیلی باید زحمت بکشی.
امین آرامش: آقا من میخوام برم پرستاری، پولشم خوبه! شما میگی پرستاری اصفهان، درصد کمی از ظرفیت اسمیاش عملاً به من (که اهل اصفهان نیستم) میرسه. آره، من از بالا شروع میکنم، اصفهان نشد، یزد رو میزنم.
بهروز نظری: دفترچه رشتههای تجربی 17 هزار کد داره! چطور میخوای اون 150 تا رو انتخاب کنی که شانس قبولیت خوب باشه؟ اینجا مشاور به کمکت میاد چون به داستان سال قبل و حدود قبولیها اشراف داره. میگه این شانس قبولیت کمه، اگه میخوای، اینو با اون جایگزین کن. دانشآموز میگه من اینو بیشتر دوست دارم، ولی مشاور میگه اگه اینو بذاری ممکنه مردود بشی، ولی اون یکی رو بزنی قبول میشی.
آریان حیدری: این کار سختیه. حالا اگه نگیم مافیا وارد شده و این رو سختش کرده، همین دفترچه چقدر سخته! که تو خودت هر سال رشتهمحورش میکنی. برمیدارید میریزید تو اکسل، رشتهمحورش میکنید. الان دفترچه بر اساس دانشگاهه، اصلاً همونو ورق بزنی، زمان انتخاب رشته تموم میشه.
بهروز نظری: من یه سوال میپرسم، الان تو اگه بری کتابها رو بخونی، میتونی بری از خودت دفاع کنی؟ کاری نداره که.
امین آرامش: یه تعدادی مهارت داره، ولی ممکنه این مثال دقیقاً با موضوع ما منطبق نباشه. آقا من مثلاً میخواستم مکانیک قبول شم، از بالا اینا رو زدم، اومدم پایین.
بهروز نظری: ممکنه مردود بشی. مثلاً سال 94 یا 98 بود، یادم نیست دقیقاً کدوم سال، که بومیگزینی اومده بود، طرف با همین منوال 10 تا زده بود قبول نشده بود، 20 تا زده بود و رفته بودن جلو. سازمان سنجش یک بار فرصت داد که اینا دوباره انتخاب رشته کنن. اولین باری که بومیگزینی بود، فکر کنم 94 بود. این بومیگزینیها و سهمیهها روی شانس قبولی تاثیر میذاره. فقط این نیست که تو میگی “یک رو باید از دو بیشتر دوست داشته باشی، دو رو از سه بیشتر، سه رو از چهار…”.
امین آرامش: تهش هم یه چیزی میزنی که قبول بشی.
چالشهای انتخاب رشته
بهروز نظری: آره این درسته، ولی من الان اینطوری نگاه میکنم: کسی که داره انتخاب رشته میکنه، من در واقع سه بخشش میکنم. یه بخشش رو میبرم سمت همین بحث طراحی مسیر شغلی. اصلاً در مورد رشتهها، آقا الان من بیمسنجی کسی حاضره بره بخونه؟ بیم به معنی هراس! خب، مثلاً ببینید، انقدر تو ذهن این بچهها چهار پنج تا رشته رو کردن بدیهیات، آگاهیشون، علاقهای که دارن، مبتنی بر هیجانه، مبتنی بر شناخت نیست. حتی عدم علاقهای هم که دارن، مبتنی بر شناخت نیست، مبتنی بر عدم شناخته.
مثلاً توی انتخاب رشته برای گروه تجربی، 157 رشته بچهها میتونن بخونن! نه کد رشتهمحلها، یعنی رشته وجود داره اینا رو تو دانشگاه. برای رشته ریاضی 156 تا، برای انسانی 111 تا، برای هنر 40 تا، برای زبان 10 تا. من واقعاً میگم اگه یه بچهای که الان داره تو گروه تجربی درس میخونه، بگیم رشتههایی که میتونی دانشگاه بخونی چی میگه؟ دندون، دارو، پزشکی، دامپزشکی، فیزیو، پرستاری، علوم آزمایشگاهی، نمیدونم بیناییسنجی، شنواییسنجی، کار درمانی… دیگه تهش هم هفت هشت تا بهش اضافه کنه. من میگم آقا تو یه بار اینا رو بخون، نگو نمیخوام که حداقل 6 سال بعد نگی “آه، من نمیدونستم یه همچین رشتهای هم وجود داره.”
امین آرامش: مسئله اینه که این تصمیمی که داری میگیری، میدونی شبیه چیه؟ شبیه اینه که حالا نمیدونم چقدر مثالم دقیق باشه… شما یه نفر رو برای رابطه عاطفی بیاری بگی چهار پنج روز وقت داری مثلاً اینو انتخاب بکنی یا نکنی. میگی داداش این نیاز به بررسی بیشتر، خیلی بیشتر داره.
بهروز نظری: برای همینه که ما خودمون بلافاصله بعد کنکور شروع میکنیم. یک ماه آینده ما همین الان شروع کردیم.
آریان حیدری: بازم دیره! خب اینم مشکله سنجش. تو الان نگاه کن یه تراز میخواد بده، پدر بچه رو در میاره. یه تراز کنکور اردیبهشت جدا میده، یه تراز تیر جدا میده، یه تراز سوابق تحصیلی. بچه داره امتحان نهایی میده، شب امتحان عربیاش، تراز کنکور اردیبهشتش رو میده! همین قلمچی صبح بچه آزمون میده، بعد از ظهر رتبه، تراز، همه چیزش رو بهش میده. بعد از ظهر جمعه!
امین آرامش: چرا اینا نمیدن؟
آریان حیدری: من نمیدونم، این ایرادهایی که میگید هست، ولی تقصیر ما نیست.
امین آرامش: خب آقا بیا یه کاری کنیم. یه لیست بدید از اشتباهات رایج آدمها موقع انتخاب رشته.
توصیههای طلایی برای انتخاب رشته
آریان حیدری: من هفت هشت تا توصیه بکنم که بچه خوبه انجام بده، بهروز بره تو اون فضایی که نباید انجام بده.
یکی اینکه بچهها باید دروس اصلی اون رشتهای که میخوان رو بشناسن. مثلاً بچهها میگن خب دیگه آقا ما که میخوایم بریم دندانپزشکی و دیگه ریاضی نداریم. در حالی که بچه میخواد بره اونجا فیزیکی داره که نور باید توش بخونه، نوره دوباره توش اون زاویه تابش، بازتابش با سینوس کسینوس داره. بچهها اصلاً با آنچه در دانشگاه باید راجع به اون رشته مد نظرشون بخونن، خیلی وقتها آشنا نیستن. حتماً روی این، بچهها فوکوس بکنن. چون بعضی از بچهها یه گاردی نسبت به یه سری درس دارن و اصلاً نمیدونن که این درس تو اون رشته مد نظرشون هست. این یک.
دو اینکه بچهها مهارتهای نرم که کنار اون تحصیلات آکادمیک دانشگاهشون باید یاد بگیرن رو فراموش نکنن. ببین همه ما رفتیم مهندسی کامپیوتر خوندیم دانشگاه مثلاً امیرکبیر. من به عنوان ضعیفترین آدم اون جمع تو حوزه مهندسی کامپیوتر که از یه جایی به بعد احساس کردم اصلاً این مسیر من نیست و اشتباهی بود. حالا حرف تو حرف شد، من تو انتخاب رشتم که خودم کرده بودم این اشتباه رو کردم و راهمو جدا کردم و اومدم تو کنکور. اصلاً به خاطر همین بود، چون من دیدم اصلاً اون بازی من نیست. خیلیها مهندسی کامپیوتر خوندیم، اما بچههایی موفق بودن که در کنارش بیرون رفتن کدنویسی.
ببین واقعیتی که هست، یه جای صحبتهای مجید حسینی اگه درست باشه اینه که دانشگاه خیلی قرار نیست به شما چیزی یاد بده. خود دانشگاه به مفهوم مستقلش واقعاً خیلی قرار نیست چیزی بهمون یاد بده. پس یه سری مهارتهایی مثل مهارتهای نرم، فنون مذاکره و خیلی خیلی مسائل دیگه که تو هر رشته لازمه، بچهها باید بهش دقت کنن.
امین آرامش: آخه موقع انتخاب رشته، الان به چه کارش میاد این؟ حالا بعد که هر جایی بره اونجا یاد میگیره.
آریان حیدری: میگم این نیست که شما بگین من فقط میرم مهندسی کامپیوتر میخونم، پس لزوماً کدنویس موفقی میشم. مثل اینکه خیلی وقتها یه سری کدرشتهها و یه سری رشتهها بعداً آزمونهای مجدد دارن. باز بچه به این فکر نمیکنه. مثلاً علوم پایهای. خیلی از همکلاسیهای خانم من 2 سال موندن پشت علوم پایه. یعنی بچهای که دندون قبول شده، 2 سالم درس خونده، پشت علوم پایه گیر میکنه، یه سال 2 سال در جا میزنه.
امین آرامش: حالا تیکه دردناک داستان میدونی چیه؟ من اینو وقتی فهمیدم و بهش فکر کردم گفتم چرا؟ ببین، من فهمیدم خیلی از اینایی که از کلاس دهم دارن تلاش میکنن، خودشون و خانوادهشون، تیمی که این بچه پزشکی قبول شه، حتی نمیدونن مراحل درس خوندن تو رشته پزشکی چیاست. خیلی چیز عجیبیه. یعنی تو داری برای یه چیزی تلاش میکنی که حتی نمیدونی توش چیه. دو قدم جلوترش چیه؟ یه دوره اولیه داری، علوم پایه داری، اینترنی داری، بعدش تخصص داری و همه اینا رو نمیدونن. واقعاً این خیلی پدیده عجیب و غریبیه.
آریان حیدری: یا یه رتبه برتر انسانی که با بدبختی حقوق قبول میشه، اگه پس فردا آزمون کانون وکلا قبول نشه، چه فایدهای داره اصلاً تو حقوق بهشتی؟
امین آرامش: من یه چیزی به ذهنم رسید. ببین، به نظرم برن با 5 تا آدمی که تو این حوزه تو مقاطع مختلفن، گفتگو کنن، واقعیتش رو بشنون. اونی که مثلاً تازه دانشجو شده، اونی که سال آخرشه، اونی که داره کار میکنه، اونی که چند سال گذشته. اینا رو اگه بتونن پیدا کنن به یه طریقی، حالا فکر کنم تو اینترنت هم کلی تجربه اینجوری هست.
بهروز نظری: ما یه دایرةالمعارف معرفی رشته داریم به بچههای خودمون میدیم. روی 10 تا شاخص بررسی کردیم. همین مهارت نرم و آزمونهای دیگهای که باید بدن، تمام این رشتههایی که گفتم، اون 157 تاست. اینا همه رو بخونه، اصلاً بره ببینه این رشته یعنی چی. کاردانی پروتز دندان چیه؟ کاردانی علوم دامی مثلاً با دامپزشکی چه فرقی میکنه؟ اینو بخونم دامپزشک میشم یا نه؟ اینا رو ما همه آماده کردیم، میدیم که بعداً بذارین.
امین آرامش: آره، حتماً لینکشو میذاریم. خب، دیگه چی؟
آریان حیدری: چالشها و سختیهایی که تو رشته ممکنه وجود داشته باشه، حالا چه در زمان تحصیل، چه به لحاظ شغلی. یعنی بچهها خیلی وقتها اینو نمیبینن. یا مثلاً اون فضای کار، چه به مفهوم بازار کاری که اون رشته داره، چه به مفهوم محیط کاری که تو اون رشتهست، باز بچهها دقت نمیکنن. کجا قراره کار کنی؟ مثلاً راجع به رشته خود شما یا بهروز، مهندسی مکانیک، همیشه خیلی از بچهها تو ذهنشونه که تو چال تعمیر باید برن کار کنن. در حالی که مثلاً واقعاً اینجوری نیست دیگه.
بچه نمیشناسه جنس محیط کار رو. نمیدونه فضای کار رو. بازار کارشو نمیدونه از دو منظر. ببین، خیلی وقتها اینم جزو اشتباهیه که بچهها زیاد مرتکب میشن. مثلاً به طور میانگین میرن حقوق ماهانه اون رشته رو در میارن ولی به میزان تقاضایی که برای اون رشته وجود داره دقت نمیکنن. یعنی چه بسا رشتهای که حقوق مزایای خوبی داره، تقاضا براش زیاد نیست. به خاطر اینکه عرضه توش خیلی زیاد بوده. یا بالعکس، حقوقهایی که حقوق خیلی جذاب نیست در نگاه اول ولی تقاضا برای اون شغل وجود داره. بچهها توجه نمیکنن.
یا مثلاً تو مقوله مهاجرت. رشتهای که بچه انتخاب میکنه، اگر نیمنگاهی به مهاجرت داره، بچه باید به اون مهاجرت هم نگاه بکنه. حالا چه از نوع تحصیلش که من قراره اینجا مثلاً لیسانس بگیرم برم فوق لیسانس بخونم اون طرف، یا نه قراره برم اون طرف کار بکنم. اینا المانهاییه که حالا کلی باید صحبت بکنیم دیگه. وقتمونم زیاد نیست. این تک کلمهها رو من دوست داشتم بچهها بشنون و بهش دقت بکنن و بهش فکر بکنن موقع انتخاب رشته.
انتخاب رشته و واقعیتهای جامعه
بهروز نظری: چیزهایی که به نظرم آریان داره در موردش گفتگو میکنه، در مورد خود رشته هست. من دوست دارم به نقل از محمدرضا شعبانعلی که خدا حفظش بکنه انشاءالله برای این کشور، دو تا نکته بگم. یکیش در مورد همین مهاجرت. تو همین پادکست خودت هم گفت دیگه، اگه بخوان یه شاخص برای اینکه نشون بدن کشور داره درست کار میکنه یا نه، میل به مهاجرت در مردمه. یه موقعست میل به مهاجرت از روی اجباره، یه موقعست برای اینکه برم توی چیزی توسعه پیدا کنم. و این متأسفانه در کشور زیاده و من تو انتخاب رشته اینو خیلی میبینم.
ما اهداف زیادی برای انتخاب رشته داریم. من الان از تجربم بخوام بگم، هفت تا هدف رو میتونم نام ببرم: اولیش پوله. خیلیها میگن “آقا من میخوام پول دربیارم، کدوم رشته رو برم؟” منم بهشون میگم که مسیر دانشگاه طولانیتره، اگه میخوای پولدار شی شاید از مسیر غیر دانشگاهی زودتر بهش برسی.
دومیش مهاجرته. این روزا خیلیها به خاطر مهاجرت رشته انتخاب میکنن. اگه از من بپرسی مهندسی پزشکی خوبه یا نه، میگم با چه هدفی؟ اگه بخوای تو ایران بمونی، طبق آماری که جابینجا منتشر کرده، مهندسی پزشکی کمتقاضاترین رشته مهندسی تو ایران بوده. اما اگه بخوای مهاجرت کنی، خیلی هم خوبه. از پاییز امسال قرار شده برم تو یکی از مدارس علامه به بچههای کلاس نهم درس بدم. قبل از اینکه برم، یه جلسهای باهاشون گذاشتم تا راجع به همین موضوع انتخاب مسیر صحبت کنم. دیدم بچهی کلاس نهم داره فکر میکنه که چه رشتهای رو انتخاب کنه تا بتونه بهتر مهاجرت کنه. این واقعاً یه فاجعهست!
سومیش جایگاه اجتماعیه. خیلیها دنبال شأن اجتماعی هستن. من همیشه ازشون سؤال میپرسم: “پدر من تا پنجم ابتدایی درس خونده. طبق الگوی فکری شما باید بیسواد باشه، پس کی اینو کرده تو کلهی شما؟” اما متاسفانه هست. خود ما هم اینجوری هستیم؛ اگه کسی پزشک باشه یه نگاه متفاوتتری بهش داریم، اگه تو دانشگاه خوب باشه یه نگاه متفاوتتری داریم.
چهارمیش فرار از سربازیه. پسر میاد میگه “آقا فقط یه چیزی بزن برم دانشگاه، حالا بعداً یه فکری میکنم.” پنجمیش سرگرمیه. من دانشآموز داشتم که ازدواج کرده بود و میگفت “من تو خونه بیکارم، برم اینجا سرم گرم بشه، چی قبول شم؟ صبح برم دانشگاه.” ششمیش مدرک گرفتنه. خیلیها میرن فقط مدرک بگیرن. میگه “من تو ادارهای کار میکنم، اگه یه مدرک بگیرم حقوقم میره بالاتر.”
هفتمیش هم کمک به خلقالله. میگن “ما میخوایم بریم یه گرهای رو باز کنیم.” که من همیشه میگم اون آدمای خوب دیگه تو قطعه شهدا خوابیدن. دیگه شبیه اونا خیلی کم پیدا میشه که واقعاً خالصانه بخوان برای کشورشون کاری بکنن. نمیگم نیستن، ولی خیلی کمن. من میگم هدف از انتخاب رشته خیلی مهمه. بعضیها میگن همهی اینا رو میخوایم. میگم “کاش اینجوری بود و ما همه رو انتخاب میکردیم. ولی تو نمیتونی با یه آدمی که میخوای باهاش ازدواج کنی، همهی ویژگیها رو داشته باشه. ممکنه بعضیا بیشتر داشته باشن، بعضیا کمتر، ولی همش نمیشه.”
رود روبیکان کنکور
بهروز نظری: حالا یه داستان دیگه که تو دورهی هدفگذاری شعبانعلی میگه، تعریف میکنم. خیلی قشنگه به اسم رود روبیکان. میگه یه روزی یه شوالیه و سزار تو روم باستان لشکرکشی میکرده و پادشاه هم ازش ذوق میکرده. خیلی هم آدم محبوبی شده بود. یه روز وزیر میاد میگه “آقا این خیلی دیگه محبوبیتش بالا رفته، نکنه یه روز بر علیه خودت قیام کنه؟” پادشاه میترسه و بهش میگه چیکار کنه. وزیر میگه “یه نامه بزن برگرده.” نامه رو به دستش میرسونن و شوالیه میخونه و میگه “چرا به من گفته برگرد؟” میگه “سپاهت رو تقسیم کن و خودت هم برگرد. زمین بهت میدیم، مزارع بهت میدیم، دام بهت میدیم و بمون.” شوالیه فکر میکنه و خودش متوجه میشه که پادشاه احتمالاً ترسیده. بعد میگه “اگه من برگردم، این که همینجوری منو ول نمیکنه. شاید یه شب بیاد زمانی که من خوابم، سر منو ببره. پس من باید یه تصمیمی بگیرم.”
جملهای که میخوام راجع به انتخاب رشته بگم، این یه تیکهشه. میگه “اینجا باید یه تصمیمی بگیرم.” میگه “آقا من قیام میکنم بر علیه کشورم.” و میاد تمام سربازاشو جمع میکنه. خیلی هم محبوب بوده. اونجا یه رودی بوده به اسم رود روبیکان. وقتی از رود روبیکان رد میشه، یه آقایی اونجا نشسته بوده میگه “سزار نکن این کارو.” میگه “تاس دیگه ریخته شد. از اینجا به بعد یا پادشاه میشم یا میمیرم.”
اما جالبیش چیه؟ میگه “آقا من برای پادشاه شدن تصمیم نگرفتم، اون موقع که داشتم تصمیم میگرفتم برای مردنم بوده. آقا من برای مردن تصمیم گرفتم، برای پادشاه شدن که تصمیم نمیخواستم.” الان هم بچهها که دارن انتخاب رشته میکنن، باید برای سختیش انتخاب رشته بکنن، نه برای خوشیش. مشکل اینه که همه اون قسمت خوبشو میبینن، بعد میخوان انتخاب رشته بکنن. من میگم سختیهایی که تو مسیرت داری چیه؟ پس فردا شغلی که میخوای بری توش چه سختیهایی داره؟ مسیر تحصیلت، محیط شغلیت، آیا تو حاضری بابت اونا تصمیمگیری بکنی؟
خیلیها یه رشتهای رو دوست دارن، ولی وقتی باهاشون گفتگو میکنی، نمیتونن. من دانشآموز داشتم تو انتخاب رشته میگفت “من میخوام فیزیک بخونم.” این خوب بود. برای من جالب بود. با رتبه ۴۰۰ و خوردهای که میتونست مثلاً مکانیک یا مهندسی بره. وقتی بهش گفتم که “آقا برو برای من چهار صفحه در مورد فیزیک همین پشت بشین بنویس بیار.” دیدم نوشت. گفتم “آه این میتونه.” این آدم تونست و رفت استرالیا، مهاجرت کرد. همون ادامه تحصیلش رفت فیزیک شریف و مهاجرت کرد.
تو انتخاب رشته، هدف از ورود مهمه. اینکه تو اون بازه پنج روزه میتونم این کارو بکنم یا نه. برای همین ما میگیم دایرهالمعارفه. میگیم یه فرمی بذار جلوی خودت. تو گوگل هم هست، تو خود دفترچه سازمان سنجش، صفحه ۴۵ و ۴۶ این فرم هست که آقا تمام رشتههایی که میتونی بری اینه. اینو برم، من حتماً لینکش رو میدم که اگه کسی اینو دید، دوست داشت روی هر کدوم از اینا کلیک کنه. مثلاً “آقا من میخوام برم ببینم مهندس انرژی چیه. من تا حالا نشنیدمش. برم ببینم علوم مهندسی آب چیکار میکنن.”
مسئله کشور ما آبه دیگه. آقا الان چیکار باید بکنیم؟ چه افرادی باید تو این حوزه بیان درس بخونن؟ اینقدر تو کلهی اینا یه سری رشتهها رو کردن. معلمها، مشاورها. در طول سال روز معلمها، مثلاً روز دکتر رو به دانشآموزاش تبریک گفته، روز مهندس رو به دانشآموزاش تبریک گفته. من به بچهها میگم “نذارین کسی بهتون اتی کت بچسبونه، بعداً آسیبهای زیادی میبینید.”
اشتباهات و باورهای غلط
امین آرامش: در مورد اشتباهات و نکاتی که در مورد انتخاب رشته میخوایم بگیم، چیز دیگهای هست؟
بهروز نظری: من چند تا نکته بگم در مورد انتخاب رشته. اگه کسی میخواد انتخاب رشته کنه، چه با مشاور، چه خودش، باید حواسش باشه. اگه خودش میخواد انجام بده، حتماً دفترچه رو خوب بخونه، بومیگزینیها رو چک کنه. ولی اینو بدونین که انتخاب رشته یه ساعته نیست که بری یه جا و تموم شه! من دیدم خیلیا میرن پیش مشاور، مشاور میپرسه چه رشتهای دوست داری، چه دانشگاهی، بعد ۱۵۰ تا رو مینویسه میده دستشون. این کارو خودتون انجام بدین بهتر از اینه که همچین مشاورهای بگیرین!
نکته بعدی اینه که حتماً به اون چیزی که آریان هم گفت توجه کنین: اگه یه رشتهای رو انتخاب میکنی، بدون که اگه میخوای تو اون شغل کار کنی، دقیقاً چه کاری میتونی انجام بدی. مثلاً با لیسانس علوم آزمایشگاهی نمیتونی آزمایشگاه بزنی! این کار یه دکتر پاتولوژیسته. حتی اگه دکترای علوم آزمایشگاهی هم بگیری، نرو بگو من خودم آزمایشگاه میزنم، این شدنی نیست. یعنی باید اطلاعاتتونو کامل کنین. راهش هم اینه که برین با آدمهایی که تو اون حوزه هستن حرف بزنین.
امین آرامش: یا حداقل در مورد رشتههایی که انتخاب کردن، سرچ کنین، به نظرم خیلی از اینا رو میشه پیدا کرد.
بهروز نظری: یه نکته دیگهای هم هست که بچهها خیلی در موردش صحبت میکنن و مشاورای کنکور یا بهتر بگیم کلاشهای کنکور روش مانور میدن: لیسانس به پزشکی. خیلیا به این امید میرن سمت پرستاری. شما میدونین که پرستارا بعد از درسشون میتونن یه آزمون بدن که وارد پزشکی بشن. اینقدر شرایطش سخته که اگه یه دانشآموز برای رتبه تک رقمی کنکور سال بعد بمونه و تلاش کنه، آسونتره تا بخواد اون آزمونو قبول شه! کلاً شرط ورود داره: باید جزو ۱۰ نفر اول ورودی باشی و معدلت فلان باشه، بعد یه آزمون بسیار سخت میگیرن. اگه تونستی، میتونی ادامه بدی بیای پزشکی. خیلیا بچهها رو میفرستن سمت پرستاری به هوای پزشکی. یا بعضیا میگن برو دانشگاه، تغییر رشته میدی. تغییر رشته اولاً نداریم. اگه هم داشته باشیم، میتونی دو رشتهای بشی در دانشگاه خودت، اونم رشته معادل یا پایینتر. به هوای تغییر رشته نرین. مثلاً من برم شیمی دارویی بخونم بعد داروساز میشم؟ اصلاً اینا ربطی به هم ندارن.
امین آرامش: البته اونم تو بعضی دانشگاههای خاصه دیگه. من خودم از اونایی بودم که رتبهام جوری بود که میخواستم مکانیک قبول شم. اون سالها مکانیک تو بورس بود و باید دیگه ماکسیمم تا ۱۵۰-۲۰۰ قبول میشدن مکانیک امیرکبیر. من تو تهران فقط فکر کنم مکانیک خواجه نصیر رو میتونستم بیام. رفتم هوافضای امیرکبیر چون فهمیدم میشه دو رشتهای کرد و بعد رفتم اونجا دو رشتهای کردم. به سادگی میتونی یکی رو پیدا کنی بپرسی، سرچ کنی. نمیدونم چرا این کارو نمیکنن. مثلاً همین پرستاری که میگی، خب چرا نمیرن ته و توشو دربیارن؟
بهروز نظری: ببین، من حقم میدم به دانشآموز. از یه طرف واقعاً استرس داره، یک سال تلاش کرده، جوابش یهو اومده. و دانشآموز تو ۵ روز باید بشینه انتخاب رشته کنه. برای همین من میگم آقا بعد کنکور شروع کن حداقل. بازم دیره ولی شروع کن حداقل رشتهها رو بخون. اصلاً مهم نیست که قبولی. ولی همه میخوان بدونن با این تراز چی قبول میشم؟ با این رتبه تکراریترین سوال اینه. بابا اینو ولش کن، برو انتخاباتو بزن. حالا که چی قبول شدی؟
امین آرامش: چرا انقدر براشون مهمه؟ چون من دیدم یه وسواسی دارن که با این درصدا ترازم چند میشه و باز یه عده از همونم سوءاستفاده میکنن . یعنی یه پولی میگیری، یه تخمینی میزنی.
آریان حیدری: اگه یه جا سازمان سنجش بیاد یه جا تراز آخرو بده، رتبه معلوم باشه، دیگه این چیزا اتفاق نمیافته. یعنی ببین، باز برمیگردیم به همون حرف من. خودشون یه فضایی ایجاد میکنن که این اتفاقا بیفته. خیلی وقتا ناآگاهن، من نمیگم حتی سوء نیتم وجود داره، واقعاً نمیدونن اصلاً انگار این طرف میز چه خبره.
سهمیهها
آریان حیدری: در مورد سهمیهها هم ببین، خیلی داره سر و صداش تو جامعه زیاد میشه. بعد اصلاً در ناخودآگاه بچه شده یه دستاویزی برای تلاش نکردن که آقا نه، هر کی سهمیه داره، فلانه. ببین مثلاً خب اینو باید زودتر یه فکری براش بکنن. مثلاً این ماجرای سهمیهها. خب این الان واقعیه. یعنی ما برخلاف اون چیزی که خیلیا میگن (باز بر اثر ناآگاهیه یا به خاطر روحیه دادن واهی به بچه ست) میگن نه، سهمیهها یه چیز اضافهست، یه صندلی.
نه، واقعاً سهمیهها از ظرفیت واقعی دانشگاه کسر میشه. یعنی سهمیه ۲۵ درصدی که ما الان برای ایثارگران داریم، شما فرض کن ورودی اون رشته دانشگاه ۱۰۰ تا صندلی بوده، آقا ۲۵ تاش رزروه برای ایثارگر. واقعاً از سهمیه کم میشه. یعنی عملاً بچهها رو ۷۰ تا صندلی رقابت میکنن. سهمیهها واقعاً وجود داره. ولی یک بار نمیشینن تعیین تکلیفش کنن. الان همین وزیر علوم، از وقتی که اومده، همین وزیر علوم فعلی داره میگه آقا راجع به سهمیهها باید یه فکری بکنیم. خب آقا یه سال شد.
به نظر من اصلاً درست نیست. توی برنامه دیگه صحبت شده بود، یادم نیست کجا گفتم. از من پرسیدن این سهمیهها رو قبول داری؟ گفتم من کسی که پدرش رفته یه زمانی جونشو گذاشته کف دستش برای مملکت، حتماً که خیلی قابل احترامه و حتماً من هم بودم یک سری آپشنهایی به این آدم میدادم. اما راهش این نیست. ببین مثلاً من اگه بودم (آقا یکی بیاد حرف منو بشنوه)، من اگه بودم به جای اینکه این سهمیه رو در اختیار بچه بذارم (حالا الان خیلیا میان میگن چون یه شرطی هم داره، میان میگن ۷۵ درصد نمره قبولی نفر آخرو باید آورده باشه ولی اصلاً چنین چیزی نیست.)
خب در ذاتش ناعدالتی وجود داره. بچههای دیگه رو بیانگیزه میکنه. خود این بچهها رو بیانگیزه میکنه. بعد بچه میگه خب آقا این هست، من میرم. خیلیاشون بعداً انصراف میدن. یعنی اون سهمیه رو سوخت میکنن.،خیلی از اینایی که این سهمیه رو استفاده میکنن. آقا راهش این نیست. راهش اینه که این بچه خانواده شهید، خانواده ایثارگران که خیلی هم محترمه، بیاد در کنار بقیه بچهها رقابت بکنه. اتفاقاً طعم رقابت رو بچشه. اتفاقاً وقتی قبول شد طعم موفقیت خودشو بچشه، اگر نشد طعم شکست رو بچشه. اما دولت اگه راست میگه بیاد امکانات نشون بده. آقا من بچه معمولی باید برم مثلاً ۲۰ میلیون پول کلاس کنکور بدم. شما ایشونو کلاس کنکورشو خودت از جیب خودت بده آقای دولت. مگه پدرش نرفته شهید شده؟ مگه جونشو برای مملکت نذاشته؟ شرایطو براش فراهم کن.
اونم آزمون آزمایشی بتونه شرکت کنه، اونم کلاس کنکور بتونه بده، لوازم تحریر بتونی براش فراهم بکنی. ولی بشینه در کنار بقیه بچهها رقابت کنه. من پدرم باید برام بگیره، اون پدرش شهید شده. ولی دولتم اونجایی که میخواد خرج کنه، میکشه عقب دیگه. اونجایی که سهمیه هست و میگه بده چون چیزی نیست براش. هم اون بچه سوخت میشه، هم خشم ایجاد میکنه تو جامعه. یعنی باز یکی از چیزایی که تو کنکور تکلیفش معلوم نیست، به نظر منم هیچوقت معلوم نخواهد شد، همین سهمیههاست.
بهروز نظری: ولی سهمیه المپیادیا خوبه. این تنها سهمیهایه که واقعاً حقشونه.
امین آرامش: در مورد انتخاب رشته چیز دیگهای هست که بخوایم بگیم؟
بهروز نظری: ببینید توی انتخاب رشته، من دوست دارم یه چیزی هم بگم اینجا. خیلیا بهش دقت نمیکنن. با توجه به شهریههایی که الان به جز دانشگاه روزانه (خب همون دانشگاه قدیمیو بهش میگن ملی و دولتی و سراسری و اینا)، ما دورههای دیگهای داریم و ظرفیتشونم خیلی زیاد شده: پردیس خودگردان، شهریه پرداز، آزاد (خود آزاد دوباره یه پردیس خودگردان داره که بیشتر پول میگیره)، غیرانتفاعی، پیام نور، مجازی، نوبت دوم یا شبانه. اینا همش هست. خیلیا به خاطر اینکه فکر میکنن روزانه رایگانه، میگن بچهام بره یه شهر دیگهای درس بخونه ولی رایگان باشه، تا اینکه پردیس خودگردان شهر خودم بخونه. حالا به جز دانشگاه آزاد که امسال خیلی گرون شده، معمولاً حالا پزشکی، دندون، دارو که گرونتره، معمولاً هزینه پردیس تو اینا سالی ۱۲۰ میلیون میشه، ماهی ۱۰ تومن.
میخوام بگم تو دنیای امروز هزینه زندگی یه آدم تو یه شهر دیگه ماهی ۶-۷ تومن هست. ولی اگه این تو شهر خودش بمونه، امکان کار کردن داره. به هوای رایگان نفرستینش توی شهر دیگهای بمونه. تو شهر خودش بعداً پردیس بخونه بهتره. چون من میدونم بعضیا این امکانو دارن. بابائه میگه من ندارم. میگم خب تو که باید هزینه بدی. به هر حال هزینه رفت و آمد بین دو تا شهر هست. دوری هست. خوابگاه که من میدونم تا پنجشنبه ظهر میده، جمعه پنجشنبه هست. تو جمعه رو بهت غذا نمیده، غذاشو باید درست کنه بخوره. حمل و نقل…
میخوام بگم اینکه به اسم رایگانه، حواستون باشه که تو یه شهر دیگه بعضاً هزینه یه آدم دیگه ۵-۶ میلیون تومن در ماه هست. امکان کار کردن داره که همون سالی ۶۰ میلیون میشه. بمونه کنار خودش بهتره. یکی میگه خب اینجام بمونه هزینه داره. نه، من هزینه تحصیل رو نمیگم. تو بمونی اونجا مثلاً کتاب بخری، اینجام باید بخری. اگه دندونپزشکیه که مواد باید بخری، اینجا باید بخری. اون هزینه، هزینه اضافهای که دارن متحمل میشن خانوادهها در مورد اون حتماً فکر بکنن.
امین آرامش: فکر کنم چون به هر حال به طور ویژه نمیشد راجع به بعضی از رشتهها حرف بزنیم. در حد همین حرفای عمومی به نظرم نکات خوبی گفتیم برای کسی که الان میخواد انتخاب رشته کنه. از موضوع انتخاب رشته رد شیم بریم سراغ چند تا سؤال پایانی با شما.
حاشیههای شغل کنکوری
امین آرامش: دو عزیز که مافیای کنکور نیستید، شده تا حالا یه تلاشی بکنید که بقیه نخوان بفهمن شما تو حوزه کنکور دارید کار میکنید؟
آریان حیدری: ایشون که اصلاً دوست نداره.
بهروز نظری: من کنکورو دوست ندارم.
امین آرامش: چرا؟
بهروز نظری: نمیدونم، شاید دلم میخواد خوب به نظر برسم و احساس میکنم کنکور باعث میشه آدم خوب به نظر نرسه. ذات و طبیعت همهی انسانها اینه که خوب به نظر برسن. شاید درونش اینه. حالا هر چیز دیگهای بگم، دارم خوشگلش میکنم اون بیرون. من از همون اول افتادم تو حوزهی آموزش و انتخابم نبود. بعنوان شغل دانشجویی شروع شد، بعد دیدم دوست دارم. نمیدونم چی بود که تو این شغل دوست داشتم.
وقتی میرفتم سر کلاس، خب به هر حال تو میری سر کلاس، یه عالم آدم نشستن پای صحبتات، تو هم شغلت ویترینه. ۲۰ سال پیش که من سر کلاس میرفتم، نگاه این شکلی بودش که اینها به جز پدر و نمیدونم عمو و پسرعمه و اینا کس دیگهای ندیده بودن. ما هم میرفتیم حالا چه کلاس دخترونه، چه کلاس پسرونه، یه توجهی میگرفتیم و این هی منو نگه میداشت اونجا. از یه جایی دلم میخواست ولی یواش یواش چیزی که میفهمیدم این بود که بچهها خیلی زیر کنکور له میشن. این رو باید پذیرفت. خیلیا شده به خاطر کنکور خودکشی کردن، به خاطر نتایج کنکور خودکشی کردن، به هر حال باید بپذیریم.
آریان حیدری: همین دو سه روز پیش یه دختر اهوازی بعد از اعلام نتیجه فرهنگیان خودکشی کرد.
بهروز نظری: برای همینه که انقدر این شغل این شکلیه. حالا چرا من این توام؟ برای همین من اصلاً لاین تربیت مشاوره رو راه انداختم. شروع کردم مجموعه داری کردن و تو مجموعههام سعی کردم حداقل مردم رو خفه نکنم. اگر کسی اعتراض داره، بذارم صحبت بکنه، بشنومشون. من آموزش رو خیلی دوست دارم. میگم آموزش شاهرگ رشد هر کشوریه ولی بپذیریم که آموزش کشور ما مریض و بیماره، سیستم رسمیش رو دارم میگم. حالا این مافیاش رو که داری میگی، من میگم بریم اونور آموزش و پرورش رو ببینیم.
آموزش و پرورشی که پول نداره، آموزشی که معلمش انگیزه نداره. اون وقت آموزشی که دانشآموز نشسته معلمش رو داره تو مدرسه میبینه میگه اگه قراره ته آموزش این باشه من نمیشم. برای همین من گفتم دوست دارم آدمای برتر تو این حوزه بیان ولی از مسیرش. نه اینجوری بیان کاسبی بکنن به خاطر اینکه کلی آدم تو این حوزه هستن که دارن کار میکنن و برای همین من از چسبیدن این اسمش خیلی بدم میومده. یعنی اگه مثلاً کسی بیاد رو صفحهی من پژوهشگر بازی آموزش، اون رو برای خوشگلی شاید نوشتم، شاید اون چیزیه که دارم تو این حوزه کار میکنم.
یه روز یادمه خانم آریان، یه جملهای به من گفتش که هر چقدر که خودت رو دور کنی از کنکور، آدمای دیگهای هستن که نمیتونن به آدمها کمک کنن و پررنگترن در ذهن بچهها و اصلاً اون یکی از دلایلی بود که من یه ذره چسبیدم به این کار. در واقع من خیلی دوست داشتم اگه به پادکست میام به عنوان یه کارآفرین بیام نه به عنوان معلم کنکور. به هر حال چه خوشم میاد چه خوشم نمیاد ۲۰ ساله تو این حوزه آموزش دارم کار میکنم و خیلی جاها که میرم میگم تو حوزه آموزش فعالم.
آریان حیدری: من ابایی از گفتنش ندارم. همین رو میگم. چون میگم خب وقتی من هستم، پس باید همینی که هستم رو بگم. اما خب حرف بهروز درسته. یعنی واقعاً نگاه سنگین رو حس میکنم. یعنی وقتی مثلاً زندگیت رو میبینن یا لایف استایلت رو میبینن و تو میگی معلمم، فکر میکنن که خب نه این پوششته، مگه میشه یه معلمی این مدلی باشه؟ حتماً یه شغل دیگهای اون پشت وجود داره. نگاه جامعه نگاه خوبی نیست. واقعاً بارها شده من با خانمم مثلاً جایی رفتیم اصلاً براشون سؤال بوده که مگه میشه یه دندانپزشک با یه معلم ازدواج کرده باشه؟ حالا فارغ از اینکه ما اون موقعی که با هم بودیم نه من معلم کنکور بودم نه ایشون دندانپزشک بود. ولی نگاهها نگاه سنگینیه.
خیلی جاها هم درسته. یعنی این حق وجود داره. ببین مثلاً یکی از چیزایی که من فکر میکردم شما میپرسی ولی خدا رو شکر نپرسیدی، یه زمان خیلی راجع به معلمای کنکور و بحث روابط نامتعارفشون با دانشآموزاشون بولد شده بود. اوایل به خصوص که یوتیوب داشت جا میافتاد تو ایران، یکی از مسائل خیلی مطرح تو یوتیوب همین موضوع بود که خدا رو شکر حالا با آنلاین شدن کلاسا این ارتباطه کمتر شد. یعنی یه جاهایی هم درسته واقعاً اینها وجود داشته و نگاه جامعه نگاه بدی شده نسبت به موضوع معلمی، بالاخص معلم کنکور. ولی خب به هر حال مثل همه شغلای دیگه این سختیاشه، حتماً خوبیایی هم داره.
امین آرامش: میبینی که ۵ سال دیگه، ۱۰ سال دیگه همچنان داری همین کارو میکنی؟
آریان حیدری: نه.
امین آرامش: چرا؟
آریان حیدری: عرض کردم تو صحبتم یه کششی داره. یعنی واقعاً اگر بخوای تو سطح اول کار بکنی و مقبولیت خوبی داشته باشی، فکر میکنم بیشتر از چهل و پنج، شش نمیشه موند. من به عنوان معلم عرض میکنم که یه جوون ۲۰ ساله بیاد جای من، نزدیکتر باشه تفکراتش، افکارش، گویشش به این نسل حتماً براشون جذابتره. من در خودم بیشتر از ۵، ۶ سال رو نمیبینم.
امین آرامش: فکر کردی که چیکار کنی بعدش؟
آریان حیدری: من خب یه کارای دیگهای همین الانش دارم میکنم با همون دورنما که یعنی روزی که از آموزش و کنکور اومدم بیرون چه مسیری رو ادامه بدم. این رو نمیدونم ولی خب میگن یه اعتیادی هم داره دیگه. یعنی این توجهی که بهروز میگه، نمیدونم واقعاً بتونم این رو بذارمش کنار یا نه. خودم فکرم اینه که بله.
امین آرامش: شما چی؟
بهروز نظری: خب من چند تا کار همزمان دارم میکنم. چند تا مجموعه داریم. یه مجموعه استاد تو حوزهی تربیت مشاوره، یعنی در بحث آموزش و تمام معلمان، مشاوران و مدیران آموزشی که مجموعهایه که خودم هم خیلی دوسش دارم و تو اون حوزه کار میکنیم. یه مجموعهای هم توی اصفهان هست به اسم پارسای اصفهان، اونجا هم مرکز مشاورهشون رو راهاندازی کردیم و فضای کاری رو میبریم جلو. دوباره یه مجموعه دیگه تو تهران به اسم کارپل تو بحث سواد شغلی و این فضاها هست. یه شغل موروثی هم به ما رسید که نمایشگاه سرویس خواب و مبلمان و اینا بود که وقتی پدر همسرم فوت کرد دیگه مسئولیتش افتاد گردن من چون پسری نداشتن. البته الان خانم و خواهر خانمم بیشتر دارن میچرخونن. به واسطه اون من ارتباطم افتاد با این بحث صنف مبلمان و صنف چوب و بحث مال و بعد رفتم شدم عضو هیئت مدیره بازار مبل خلیج فارس.
آریان حیدری: رفتی شدی مافیای چوب!
بهروز نظری: آره، مافیای چوب! بعضی وقتها به بچهها میگم چه شغلهایی وجود داره. مثلاً حوزهی مالهای تجاری یه دنیای خیلی بزرگه و کلی شغل توش هست؛ از لیزینگ گرفته تا مدیریت مال. دیدم چه دنیای گستردهایه، ولی با همهی اینها هنوز هم آموزش رو بیشتر دوست دارم.
اون جملهی اولم رو همیشه باور دارم: واقعاً پای آبادانی ایران از راه توانمندسازی نوجوانها و جوانهاست و من زندگیم رو زیر همین پرچم میگذرونم. یادمه یه خانمی بعد از جلسهای بهم گفت: «تو واقعاً توی ایران زندگی میکنی؟» گفتم: «چطور؟» گفت: «خیلی خوشحالی، چرا همهچیز برات اینقدر خوبه؟» با اینکه توی یکی دو سال اخیر اتفاقات خیلی سختی برام افتاده، اما بازم حس میکنم همین سختیها باعث شده عمیقتر بفهمم آبادانی یعنی چی. آبادانی فقط عمران و ساختوساز نیست؛ من دارم از آبادانی فکر و نگرش آدمها حرف میزنم. وقتی بتونم دیدگاه یه نفر رو تغییر بدم، شاید اون آدم دیگه هیچوقت سمت خودکشی نره، شاید بفهمه کنکور همهچیز نیست. اگه رتبه نگرفت، دنیا براش تموم نشده. یاد میگیره خودش رو بازیابی کنه، از زمین خوردن بلند شه و ادامه بده.
همین باعث شد کمکم بیشتر برم سراغ سنهای پایینتر. الان مثلاً بچههای ششم دبستان توی مجموعهم هستن و باهاشون گفتگو میکنم. یه بار بهشون ۶ کلاه تفکر رو درس دادم و بعد گفتم بیایم قانون جذب رو هم با همین ۶ کلاه بررسی کنیم. نتیجه فوقالعاده بود، واقعاً شاهکار. کار کردن با این بچهها برای من خیلی لذتبخشه. برای همین هم زندگیم رو وقف همین بچهها کردم.
آریان حیدری: یکی از روحیههای کارمونم اینه دیگه. چون با یه قشر سنی که همیشه جوون و شاداب و پر انرژین در ارتباطی، واقعاً روحیههامون خیلی خوبه. با وجود تمام مشکلات، یکی از خوبیهای کارمونم حتماً همینه. روحیههامون همیشه خیلی خوبه.
بهروز نظری: من توی این ۲۰ سال، اونقدر دانشآموز داشتم که وقتی مثلاً یه بیماری گرفتم، حجم پیامهایی که برام اومد باورکردنی نبود. یکی میگفت «من برات دارو از خارج کشور میفرستم»، یکی دیگه میگفت «من فلان جا آشنا دارم، مشکلت رو حل میکنم». این همون کامیونیتی جذابه که برام ارزشمنده. خدا رو شکر میکنم که حداقل آدمهایی که من رو از نزدیک میشناسن، حس خوبی بهم دارن. اونها ما رو «مافیا» صدا نمیکنن.
رتبههای برتر و بازیهای پشت پرده
آریان حیدری: یا باز یه موضوعی که این روزا خیلی داغه مثلاً بحث رتبههای برتره. که چند سالیه خیلی رایج شده که مؤسسات میرن مثلاً پول میدن به اینا میخرنشون بعد اینا مدیر برنامه هم دارن.
امین آرامش: چقدر اینا در میارن مثلاً؟
آریان حیدری: خیلی میتونن در بیارن. با ۳۴ میلیون فکر کنم بشه یه کادر آموزش خوب جمع کرد، یه کنکور خوب داد، شاید تا سه چهار میلیارد بتونن از توش در بیارن دوباره. این اتفاقا میفته که نگاه جامعه منفی میشه دیگه. میدونی؟
ما توی مؤسسهای که آنلاین تدریس میکردیم، رتبهی یک داشتیم، رتبهی یک انسانی. من این خاطره از اون سال یادمه. ببین، خیلی وقتا رتبه برترا، همهی کلاسا رو با تو نیستن. چون خیلی از این بچهها اصلاً جنسشون کلاس رفتن نیست. ولی این واقعاً دانشآموز ما بود. یعنی جزء معدود رتبه برترایی بود که در طول سال با ما بود. نکته و تست با ما بود. همایش با ما بود. اصلاً هیچ دورهای نشد ما تو مؤسسه برگزار کنیم این با ما نباشه. بعد که نتایج اومد خوشحال و شاداب بچههای مؤسسه بهش زنگ زدن که آقا بیا یه مصاحبه بگیر. گفت من انقدر میگیرم. گفتیم خب چرا؟ گفت چون فلان جا به من زنگ زدن. اگه ندید من اونو میرم.
بالعکسش هم اتفاق میفته. مثلاً دانشآموز میاد حالا نه یه کلاس مثلاً سه تا همایش سه روز پیش ما بوده یا کلاس نهایی پیش ما بوده، میاد مصاحبهش رو میگیره، بعداً یه مؤسسه دیگهای بهش زنگ میزنه میره اونجا. بعد از زبونش میکشن میگه من هر مصاحبهای تا الان داشتمم تکذیب میکنم. یعنی قبلیهاشم عملاً تکذیب میشه. بابا تو دانشآموز بودی خودت اومدی اینجا. میخوام بگم مردم حق دارن که فکر میکنن. اینها هم هست.
بهروز نظری: یه موضوع دیگه هم در مورد رتبهبرترها هست. میگن بعضی از اینها مدیر برنامه دارن. یعنی همین که رتبه اعلام میشه، یکی سریع بهشون زنگ میزنه و میگه: «با هیچکس مصاحبه نکن، بذار من همهی قراردادها رو برات ببندم. کجا کلاس رفتی، کجا آزمون دادی، همهچی رو من مشخص میکنم.» در واقع فقط مشاوره میدن. خب حالا بنده خدا یه سکه هم بهش بده! البته نمیشه زحمات اون دانشآموز رو کتمان کرد؛ بالاخره یه سال تلاش کرده. هرچند همهشون اینجوری نیستن، بعضیا این سیستم رو دارن.
آریان حیدری: ما با کادو دادن مشکل نداریم. اصلاً چه اشکالی داره؟ رتبه برتره، یه هدیهای آدم میده. اصلاً خودمون دوست داریم بره. ولی اینکه این شکلی بشه که اگر ندید من میرم جای دیگه، این عجیبه دیگه.
بهروز نظری: الان قلمچی دوباره همون بچههایی رو که رتبهی خوب میارن، بورسیه میکنه. حتی دانشگاهشون هم بورسیهشون میکنه. هزینهی کتابهاشون رو میده و تا آخر تحصیل کمکهزینه بهشون پرداخت میکنه. سیستمشون اینجوریه.
سؤالات پایانی
امین آرامش: چند تا سؤال پایانی. لطفاً کوتاه جواب بدید. چیز دیگهای هست راجع به یک فعال حوزهی کنکور که آدمها اونو ندونن و شما دوست داری اونو بگی؟
آریان حیدری: ببین، کلاً معلمی خیلی کار سختیه، یعنی واقعاً انتها نداره. اگه بخوای جدی واردش بشی، دیگه روز و شب برات فرقی نمیکنه. مثلاً خودم حس میکنم هیچوقت ذهنم خالی نمیشه. نمیتونی یه مسافرت درست بری یا یه شام بیدغدغه کنار خانواده بخوری.
یه خلبان رو در نظر بگیر. وقتی پرواز رو روی باند میشونه، دیگه کارش تمومه، رها میشه. یا یه پزشک، وقتی از اتاق عمل بیرون میاد، اون عمل دیگه تموم شده. ولی برای معلم اینجوری نیست. هیچوقت تموم نمیشه. از کلاس که میای بیرون، تازه کلی کار دیگه داری؛ آزمونها هست، شبکهی دانشآموزی هست، تصحیح هست، طراحی سؤال هست… یکی از چیزهایی که همیشه اذیتم میکنه همینه؛ این شغل هیچوقت واقعاً تموم نمیشه.
البته بستگی به خودت داره. میتونی روزی ۶ ساعت استراحت کنی، اما اگه واقعاً بخوای توی این شغل چیزی بشی و خودت رو نگه داری، میتونی ۲۴ ساعته هم درگیرش باشی. من همیشه آرزو داشتم شغلم طوری باشه که مثلاً ۸ ساعت بیوقفه تلاش کنم، ولی بعدش ۲۰ ساعت فارغ از دغدغههای دنیا باشم. اما این شغل اصلاً اینطوری نیست، واقعاً نیست.
بهروز نظری: من اگه بخوام بگم، هنوز هم هر هفته بین اصفهان رفتوآمد دارم. پروازهایی که داریم واقعاً قدیمیان. هر بار که سوار هواپیما میشم – جدا از اینکه خودم ترس از پرواز دارم – تکونهای شدید و اینکه هواپیماها مال ۳۰، ۴۰، حتی ۵۰ سال قبلن، همیشه با خودم میگم: کاش یه روزی هواپیماهای درست و حسابی وارد این کشور بشن. واقعاً این دیگه حداقلیه که آدم انتظار داره. من و خیلی از معلمها هم به خاطر این رفتوآمدها به ما میگن «معلم پروازی».
شاید اغراق نباشه اگه بگم بالای ۱۵۰۰ بار پرواز کردم. انقدر پروازهای سخت و بد داشتم که حساب نداره. ببین، فقط در طول یک سال، حدود ۵۰ هفته من رفتوآمد اصفهان داشتم. یعنی توی این ۱۰ سال، فقط برای اصفهان چیزی حدود ۵۰۰ بار رفت و برگشت داشتم؛ یعنی ۱۰۰۰ پرواز! این به جز شهرهای دیگهایه که یه دوره زیاد میرفتم. واقعاً نمیدونم اینو چطور باید برای کسی توضیح بدم. همیشه آخر هر پرواز برمیگردم خونه و به خانمم میگم: «دیگه نمیرم! دیگه پرواز نمیکنم!» ولی باز مجبورم دوباره برم. این تکونهای شدید، این شرایط سخت پرواز و حتی بعضی وقتها نحوهی خلبانی، واقعاً آدم رو خسته میکنه.
اشکالی هم نداره، به هر حال انتخاب خودمون بوده و میریم. اما اگه کسی بخواد واقعاً بدونه، باید بگم این رفتوآمدها همیشه یه بخشی بوده که من رو اذیت کرده. هم سختی پروازها و هم نگاه بعضیها مثل همون نگاهی که جامعه به بحث کنکور داره، این موضوع هم برای من همیشه جای فکر و صحبت داشته.
آریان حیدری: یه نکته دیگه هم هست، به لحاظ بیزینسی. توی کار آموزش خیلی وقتها پیش میاد که بچههایی که با ما کنکور خوندن، سال بعد خودشون میان و میگن دوست دارن وارد همین شغل بشن. اما یکی از بدیهای بزرگ این کار اینه که هر سال باید از صفر شروع کنی. مثلاً توی یه رستوران خوب، وقتی اسمش در میره، دیگه نیاز به تبلیغ زیادی نداره. مشتری که یه بار میاد و راضی میشه، دفعه دوم و سوم هم خودش برمیگرده. ولی این شغل لعنتی هر سال از اول، از اول شروع میشه.
بهروز نظری: اما چیزی که برای من جذابه اینه که آدمها هیچوقت تکراری نیستن. کار تکراریه، ولی هر بار با یه آدم متفاوت همون حرفها رو میزنیم. بعضی وقتها حتی من میدونم کجا باید طنز به کار ببرم تا بچهها بخندن. این طنز طوری طراحی شده که دو بار هم که بشینه، بازم جذاب باشه. باید بتونی این طنز رو درست بچرخونی و ارائه بدی، و همین آدمها همیشه برای من جذاب بودن.
امین آرامش: دردناکترین چیزی که راجع به کنکور شما رو اذیت میکنه؟
آریان حیدری: من چیزی اذیتم نمیکنه.
بهروز نظری: من همش اذیتم میکنه ولی دوسش دارم دیگه. آموزش رو دوست دارم.
امین آرامش: کدوم جمله رو در مورد کنکور خیلی میگن ولی دروغ محضه؟
آریان حیدری: مافیا.
بهروز نظری: اینکه همه چی کنکوره. ولی به نظرم اینجوری نیست.
امین آرامش: یک جمله به والدینی که الان بچهشون درگیر کنکوره بخوای بگی چی میگی؟
بهروز نظری: یه جمله هست که میگن: «بچههاتون رو یتیم کنین قبل از اینکه یتیم بشن.» تو کنکورم بذارین خودشون مسیرشون رو پیدا بکنن. شما فقط اگه توان مالی دارین، کمک مالی بکنین، اما اگه خیلی دغدغه دارید که چرا ترازش رشد نمیکنه، روش دیگهای هست: کنار بچهت بشین، تحلیل آزمون یاد بگیرین و باهاش بررسی کنین. نگو «چرا رشد نمیکنی؟» بلکه علمی و مهارتی بررسی کنین که برای پیشرفت چه کاری باید انجام بده.
واقعاً باید برن و یاد بگیرن چه ویژگیهایی یه پدر یا مادر آموزشی موفق داره. بعضی وقتها پدر میگه: «من انقدر پول میدم، همه چیزش رو فراهم میکنم.» من میگم: «خب، اصلاً آیا همیشه پولدارتر بودن باعث موفقیت بیشتر میشه؟» اثر پول و هزینه آموزش هست، ولی اصلیترین نکته اینه که خودت همراه باشی، محیط مناسبی توی خونه بسازی و روش درست عمل کنی. به نظر من، والدین هم باید یاد بگیرن که در حوزه آموزش چطور باید عمل کنن.
امین آرامش: شما چیزی میخوای بگی؟
آریان حیدری: نظر من اینه که اگر انتخاب مسیر آکادمیک از طرف خود بچه بوده، والدین باید تا جایی که میتونن ازش حمایت کنن. و اینو از تجربهی خودم میگم: من خیلی هم سختگیری میکنم به بچه خودم، اما وقتی مسیرش انتخاب خودش باشه. اگر مسیر چیز دیگهای باشه، دیگه ضرورتی به سختگیری و فشار نیست.
امین آرامش: یک جمله به بچهای که الان درگیر انتخاب رشته است.
بهروز نظری: روی بدیهیات کرخ شده انتخاب رشته نکن. یک بار حداقل خیلی کوتاه رشتهها رو ببین و بعد بگو خوشم نمیاد.
امین آرامش: شما چی؟
آریان حیدری: من نمیدونم چقدر این توصیه جدیترین توصیه منه یا نه، ولی چون خودم خاطرهی خوبی ازش ندارم، واقعاً توصیه میکنم که موقع انتخاب رشته چندین المان رو در نظر بگیرن. ما هم در موردش صحبت کردیم، اما مهمترین توصیه من اینه که علاقهمندیشون رو در اولویت قرار بدن.
واقعاً مسیر زندگی آدمها عوض میشه اگر فقط بخوان بر اساس رتبه تصمیم بگیرن و علاقهمندیهاشون رو نادیده بگیرن. من خودم سر این موضوع اذیت شدم؛ اومدنم به فضای کنکور به خاطر همین اشتباه بود که توی انتخاب رشته علاقهمندیم رو ندیدم. به همین خاطر همیشه به بچهها توصیه میکنم به علاقهمندیهاشون توجه کنن.
امین آرامش: مرسی که گفتی، ولی به نظرم دربارهی موضوع علاقه نکتهی درستی بود. وقتی شما به یه کاری علاقه نداشته باشی، هرچقدر هم پول داشته باشه یا شأن اجتماعی بالایی داشته باشه، حتماً روی رضایتت از اون شغل اثر میذاره. شغل بخش زیادی از زندگی ماست. اما مسئله اینه که این علاقه رو چطور بفهمیم. واقعاً به این سادگی نیست که با یه بررسی سطحی بشه فهمید. من سؤالم تموم شد اگر نکتهای در انتها شما دارین بفرمایید.
آریان حیدری: من نکته خاصی ندارم. مرسی از شما. ممنونم. انشاءالله که بحثمون مفید بوده باشه برای بچهها و خانوادههاشون و یکم شناخت واقعیتری نسبت به این فضای آموزش و کنکور داشته باشن.
بهروز نظری: من الان نزدیک به ۲۵۰ نفر توی مجموعههام دارن کار میکنن. تمام تلاشم این بوده که یه خدمت خوب ارائه بدیم؛ خودم و تمام بچههایی که توی مجموعهمون هستن، هدفمون اینه که هم کیفیت آموزش بالا باشه و هم درآمد داشته باشیم. همونطور که قبلاً هم گفتم، من آبادانی ایران رو از راه توانمندسازی نوجوانان و جوانان دنبال میکنم. کارآفرینی هم بخش مهمی از این مسیر هست. میدونم آدمهایی که توی سیستم ما زحمت میکشن، دارن برای فرزند یک خانواده کار میکنن؛ کسی که مهمترین سرمایهی والدینشه. خیلیها میگن: «چرا زکات علمت رو نمیدی؟» من معتقدم هر کسی که دانشی داره، باید اون رو به اشتراک بذاره و کمک کنه.
آریان حیدری: با این جمله پدر ما رو درآوردن. “زکات علم آموختنه. چرا پول میگیره؟” “پس آدمایی که تو آموزش فعالن از کجا باید بیارن بخورن؟ همش باید زکات بدن که؟
بهروز نظری: میدونی، نگاه من اینه که به آدمهایی که توی مجموعهم کار میکنن، تعهد دارم. تعهد دارم که حقوق خوبی براشون تأمین کنم تا اونا هم رضایت از زندگیشون داشته باشن و اکثراً هم جوونن. برای همین وقتی وقت و انرژی میذارم، نگاه من به آموزش اینه که تمام وقت زندگی و عمرم رو حداقل تا اینجا صرف این کار کردم.
انتخابم اینه که برای بچهها وقت بذارم؛ برای کسایی که ۱۵، ۱۶ سالشونه و در اوج هیجانات و غلیانهای روحیشون هستن، وقتی ارتباطشون با والدین کمی کمرنگتر میشه، ما اونجا هستیم تا کمک کنیم. هدفمون اینه که بچهها بتونن با خودشناسی، مشکلاتشون رو بشناسن. انسان مدام در حال رشد و تغییره؛ حتی الان که به بچهها میگم علاقهشون ممکنه بعداً تغییر کنه، هیچ اشکالی نداره.
همونطور که شعبانعلی توی پادکست خودتون میگه، تا ۳۰–۳۵ سالگی سرگردانی رو به رسمیت بشناسید. یعنی قرار نیست ۱۸ سالگی یا حتی ۲۵ سالگی همهچیز رو پیدا کنین؛ مسیر آدم مدام تغییر میکنه و هر وقت خواست، میتونه مسیرش رو عوض کنه و توی کامیونیتی خودش حرکت کنه. نگاه من اینه که ما که توی این حوزه کار میکنیم، کمک کنیم که بچهها سره رو از ناسره تشخیص بدن و امیدوارم همهی آدمها این توانایی رو پیدا کنن.
امین آرامش: دم شما گرم. مرسی که اومدین به کارنکن.
پیشنهاد میکنیم تماشای این گفتگوی جذاب رو در یوتیوب از دست ندید:
فکر میکنید مهمترین نکته در انتخاب رشته چیه؟ چه اشتباهاتی رو نباید انجام داد؟ منتظر نظرات و تجربیات ارزشمند شما هستیم!
One thought on “گفتوگو با آریان حیدری و بهروز نظری | مافیای کنکور کیه؟”
ببینم این داستانها رو خوندم، واقعاً سختگیرانه نگاه میکنم به کنکور. این که میگن یه شغل موروثی و اونها که سود میبرن مافیا هستن، میدونم خیلیا اینجوری فکر میکنن. اما این که همهاش رو بدبین باشیم و بگیم تهش هیچی نیست، به نفع کیه؟ به نظر من این مسیر مثل هر چیزی دیگهای، مثلاً فوتبال یا هنر، سخته و ناعادلانهست، ولی نباید کاملش رو نادیده گرفت. بهتره بهش یه نگاه واقعبینانه داشتی و سعی کردی راههای دیگهای رو هم به بچهها نشون بدی، نه که فقط تمرکزت رو صرف شکایت از کنکور باشه.