رهایی از سردرگمی شغلی با دوره جامع طراحی مسیر شغلی

05cd561c30ce09371833d5f2a171bd66_1200x628__1___1_-removebg-preview

نظریه های هوش هیجانی – کامل ترین مرجع نظریه‌ها، مدل‎‌ها‌ و تحقیقات هوش هیجانی

نظریه های هوش هیجانی
3.3/5 - (7 امتیاز)

درصورتی که یکی از شرایط زیر را دارید، مطلب نظریه های هوش هیجانی را حتماً بخوانید:

  • می‌خواهید به صورت کامل و البته علمی به مطالعه این مفهوم بپردازید.
  • قصد تحقیق و ارائه مطلب را در این زمینه دارید.

از آنجایی که مطالب زرد و بی‌اساس در مورد هوش هیجانی و دیگر موضوعات مربوط به آن گسترش یافته است، تلاش ما پوشش همه‌جانبه این مفهوم مهم با استناد به علم و نظریه‌هاست.

قبل از هرچیز از شما دعوت می‌کنیم مطلب اخیر ما را با عنوان هوش هیجانی به زبان ساده مطالعه‌ کنید تا آمادگی ذهنی لازم را برای خواندن این مطلب داشته‌ باشید.

در 12 بخش می‌خوانید:

بخش اول: 4 بازه تاریخی نظریه های هوش هیجانی

هوش هیجانی قدمتی به درازای تاریخ زیست انسان دارد.

از کتب مقدس و فلاسفه یونان تا اندیشمندانی چون توماس جفرسون و روانشناسی حال حاضر، رویکرد هیجانی در منطق انسان را از ارکان وجودی برشمردند و از نقش هیجان در تفکر و رفتار انسان سخن گفتند.

تحقیقات و نظریه های هوش هیجانی از سال 1900 میلادی تاکنون به 4 بازه قابل‌ تقسیم است:

اول: دیدگاه ابتدایی دانشمندان

1900-1969

  • مطالعه هوش، هیجان و احساس مستقل از یکدیگر صورت می‌گرفت.
  • اولین آزمون‌ها در‌ زمینه هوش (هوش شناختی) طراحی شدند.
  • هوش، عامل تمایز توانایی‌ها و شایستگی‌های فردی قلمداد می‌شد.
  • پژوهش‌هایی در زمینه هیجان انجام شد؛ مثلاً بررسی واکنش‌های بیولوژیک بدن در مقابل شرایط تنش‌زا

دوم: جرقه نظریه های هوش هیجانی

1970-1989

  • پیشرفت تحقیقات در‌‌ پیوند هوش و احساس اتفاق افتاد و تأثیر عواطف بر فرآیند تفکر مورد آزمایش قرار گرفت.
  • پژوهشگران به بررسی قوانین‌ حاکم بر روند شکل‌گیری هیجان و عامل ایجاد آن پرداختند.
  • مفهوم هوش اجتماعی مطرح شد که مولفه‌هایی مانند مهارت اجتماعی و همدلی را در برداشت.

سوم: نظریه های هوش هیجانی ؛ شکل‌گیری و شهرت

1990-1997

  • اولین نظریه های هوش هیجانی ارائه شدند و توسعه پیدا کردند.
  • هوش هیجانی به عنوان یک هوش بنیادین استقلال پیدا کرد.
  • کتاب هوش هیجانی پرفروشترین کتاب سال 1995 آمریکا شد؛ این تاریخ، شهرت هوش هیجانی را به اوج رساند.
  • در کنار پژوهش‌های فراوان، به‌تبع، ادعاهای بی‌اساس بسیاری نیز در این حوزه انتشار یافت.

چهارم: ویرایش نظریه های هوش هیجانی و گسترش مفاهیم آن

1998 تاکنون

  • ویرایش نظریه های مربوط به هوش هیجانی و بروزرسانی تعاریف و مولفه‌ها
  • تهیه روش‌های جدید برای سنجش هوش هیجانی و تفسیر‌ آن

بخش دوم: شروع نظریه های مرتبط با هوش هیجانی

مدت زیادی از نظر روانشناسان و فلاسفه، هوش و هیجان دو مقوله مستقل بوده و حتی در‌ تضاد باهم عمل می‌کنند.

تعاریف نیز برای هر دو مفهوم بسیار محدود بود. هوش در یک بعد؛ آن‌ هم توانایی تفکر انتزاعی و استعدادشناختی خلاصه می‌شد.

هیجان نیز واکنش‌هایی طبقه‌بندی نشده به تحریکات محیطی فرض شده بود که باعث ممانعت از تفکر منطقی و به‌کارگیری هوش می‌شود. سیاروچی 2009

1. نظریه‌های هیجان

به عقیده افلاطون هیجانات، بعد ابتدایی و حیوانی انسان هستند که با تعقل و منطق ناسازگارند.

نظریه های مرتبط با هوش هیجانی
قسمت اول: هیجان

نظریه‌های فراوانی در زمینه هیجان ارائه‌ شده است. چارلز داروین اولین کسی است که به مطالعه سیستماتیک هیجان پرداخت.

او در سال 1872 بیان کرد: تکامل هیجانات به‌دلیل ذات سازش‌پذیرشان اتفاق افتاده است. و آن را عامل بقای حیوان و انسان می‌دانست.

فروید هیجانات را تضعیف‌کننده تفکر منطقی تلقی می‌کرد و از دیدگاه آرتور کاستلر خطاهای پیش آمده در رشد سیستم اعصاب مرکزی طی دوران جنینی، باعث ناتوانی ما در آگاهی به واکنش‌های هیجانی و مدیریت آن‌هاست. و آن را عامل تهدید حیات انسان به شمار آورد.

سیاروچی هیجان را نوعی “داده” معرفی‌ کرد که از آن‌ها برای قضاوت در مورد محیط پیرامون استفاده می‌کنیم.

دیدگاه فیزیولوژیک

طبق نظریه جیمز-لانگه؛ محرک بیرونی به واکنش فیزیولوژیکی بدن ختم می‌شود و پاسخ هیجانی ما به شیوه تفسیر این واکنش بستگی دارد. این نظریه همسو با نظریه دو عاملی شاختر-سینگر است.

البته نظریه کنون-بارد به مخالفت با این دیدگاه پرداخت؛ به عقیده آن‌ها پاسخ‌های هیجانی سریع‌تر از آن هستند که محصول تحلیل داده‌های فیزیولوژیک باشند.

به بیانی دیگر برای ما پاسخ هیجانی و واکنش فیزیولوژیکی هم‌زمان رخ می‌دهد.

مولفه‌های هیجان

چامرو در سال 2007 سه مولفه هیجان را مطرح کرد:

1. مولفه شناختی: باورها، تفکرات و توقعاتی که نوع و شدت هیجان را مشخص می‌کند.

2. مولفه فیزیولوژیک: تغییراتی دربدن که متعاقب هیجانات بروز می‌کند.

3. مولفه رفتاری: نمود بیرونی تغییرات بدن که در پی اتفاقات فیزولوژیک مربوط به هیجان دیده می‌شود.

مولفه های هیجان

سایر دیدگاه‌های مربوط به هیجان

خانم سوزان دون در نقد هیجان، آن را یک شمشیر دولبه معرفی می‌کند که می‌تواند عامل کاهش بهره‌وری، اشتباه در تصمیم‌گیری، ضعف در رهبری و مدیریت مشاغل و به طور کلی کاهش عملکرد انسان شود.

همچنین این پتانسیل را دارد که برعکس موارد فوق، بازدهی و توانایی‌های فردی و شغلی انسان را افزایش دهد.

هیجان‌ رخدادی با ماهیت عاطفی-تحریکی کوتاه‌مدت است که باعث سازگاری انسان در مواجهه با تغییر شرایط محیطی می‌شود. مارشال ریو (کتاب انگیزش و هیجان)

انسان همواره نیازمند تأمین نیازهای هیجانی-روانی است. این جمله مهمی از مقاله آبراهام مازلو در سال 1950 میلادی بود.

از اوایل دهه 80 بود که مفهوم هیجان از نظر اندیشمندان تغییر کرد؛ به این صورت که دیدگاه جدید، نقش تداخلی هیجان در تفکر و رفتار را رد و آن را به عنوان مفهومی که به هوش کمک می‌کند معرفی کرد.

حال بعد از بررسی نظریه‌ های مربوط به هیجان به بررسی تئوری‌ها در زمینه هوش خواهیم‌ پرداخت.

2. نظریه‌های هوش

نظریه‌های ابتدایی، هوش را صرفاً در زمینه تحصیلی بررسی می‌کردند.

به این شکل که داده‌های محدودی از پرسشنامه‌های کلامی و ریاضی بعلاوه‌ی چند آزمون استدلال، دریافت و تفسیر می‌شد؛ مانند آزمون طراحی‌شده‌ی آلفرد بینه که بسیار مورد نقد و ویرایش قرار گرفت.

رفته‌رفته با ارائه نظریه‌های جدید، مفهوم هوش و دامنه محتوایی آن گسترش یافت.

گالتون درسال 1883 مسئله تفاوت‌های فردی را مطرح کرد و اندازه گیری آن را مورد توجه قرار داد.

جیمز کتل با الهام گرفتن از کارهای گالتون، پژوهش‌هایی را در زمینه اندازه‌گیری سطح استعداد افراد انجام داد.

نظریه های مرتبط با هوش هیجانی
قسمت دوم: هوش

اسپیرمن و هوش عمومی

نظریه‌های این حیطه توسط چارلز اسپیرمن شروع شد. تئوری او بر این اساس بود: هوش هر فرد با یک عامل عمومی (g) و یک عامل اختصاصی (s) قابل تعریف است.

او با تحلیل عملکرد افراد در بخش‌های مختلف آزمون‌ هوش، به این نتیجه‌ رسید که هوش عمومی تقریباً بخش اصلی تفاوت توانایی‌های شناختی را باعث می‌شود و تعیین‌کننده‌ نمرات بخش‌های مختلف آزمون خواهد‌ بود.

از طرفی تفاوت‌هایی نیز به‌ دلیل توانایی خاص فرد (s) در قسمت‌هایی از آزمون می‌تواند اتفاق بیفتد.

اسپیرمن اعتقاد داشت عملکرد خوب یا بد افراد در چند زمینه و این همبستگی عملکردی، به صورت کلی به‌خاطر تفاوت در عامل g افراد است.

طراحی تست هوش ریون (Raven) تلاشی برای اندازه‌گیری عامل g است.

پیشنهاد می‌کنیم این تست را که به سنجش هوش جاری و تفکر انتزاعی می‌پردازد، انجام دهید.

گلیفورد در نقد تئوری فوق بیان کرد: اسپیرمن بیش از حد به تفکر منطقی بها داده و برای نوآوری اهمیتی قائل‌ نشده است.

نظریه توانایی‌های اولیه

لوئیس ترستون تفاوت نظرش با اسپیرمن را این طور بیان کرد: عامل واحد و یکپارچه‌ای به نام g وجود ندارد؛ بلکه از چند توانایی مستقل شکل گرفته‌ است.

او 7 توانایی اولیه را پیشنهاد کرد:

1. مهارت عددی: درک و به‌کارگیری اعداد

2. توانایی کلامی: فهم معنی واژگان و سازماندهی آن‌ها

3. درک فضایی: درک موقعیت فضایی اجسام و توانایی تجسم کردن تغییر وضعیت آن‌ها

4. قدرت استدلالی: نحوه برخورد با مسائل، قدرت استدلال استقرایی

5. حافظه: توانایی به خاطر سپردن اعداد، کلمات و… همچنین توانایی یادآوری آن‌ها

6. توانایی درک سریع: سرعت در درک و تشخیص الگوهای تصویری

7. روان‌بودن کلام: تفکر سریع برای استفاده از واژگان

نقش مهم ترستون در پیشرفت نظریه‌های هوش، توصیف سیستم چند عاملی در مقابل یک هوش واحد بود.

البته ایرادی که برای نظریه وی مطرح شده این است که او این 7 توانایی را جداگانه بیان کرده است، درحالی که همبستگی عوامل و به عبارتی عامل g در آن‌ها وجود دارد.

هوش متبلور، هوش سیال

ریموند کتل با همکاری جان هورن نظریه‌ای را مابین دو تئوری قبل پیشنهاد کردند.

آنها هوش را بیشتر از یک عامل ترسیم کردند اما اینکه چند توانایی آن را تشکیل دهد را نیز نادرست می‌پنداشتند.

نظریه آن‌ها به وجود دو هوش اشاره دارد:

1. هوش متبلور: توانایی‌های شناختی حاصل ذخیره دانش و مهارت

2. هوش سیال: توانایی جذب دانش جدید و طرح روش‌های تازه حل‌ مسئله

پژوهش‌ها نشان می‌دهد که بین این دو عامل همبستگی وجود دارد؛ از طرفی هوش متبلور برعکس هوش سیال با افزایش سن افزایش می‌یابد.

در مقاله‌ای تست هوش کتل را (که از مشهورترین تست های تصویری است) با توضیحات کامل ارائه دادیم.

شما می‌توانید میزان هوش عمومی خود را درقالب نمره IQ بسنجید.

نظریه ساخت ذهنی

گیلفورد به هیچ عنوان عامل g را چه به عنوان عامل واحد و چه به عنوان عاملی که به بخش‌های مختلف تقسیم شود قبول نداشت.

اگر محدودیت زمانی ندارید پیشنهاد می‌کنیم، مقاله کاملی را که از آشنایی با گیلفورد تا بررسی مفصل نظریه او آماده کردیم را از دست ندهید.

او هوش را شامل 3 طبقه اصلی می‌دانست، که هرکدام تعدادی زیرطبقه دارند و در کنش با هم 150 عامل را به وجود می‌آورند.

1. عملیات فکری: فرایند ذهنی که فرد انجام می‌دهد و شامل مولفه‌های زیر است:

  • شناخت: آگاه شدن به موضوع

  • تفکر واگرا: تولید پاسخ‌های متفاوت

  • تفکر همگرا: رسیدن به یک پاسخ واحد و صحیح

  • به‌خاطرسپردن و یادآوری: بازیابی از حافظه

  • ارزشیابی: قضاوت درباره درست یا غلط و مفید یا مضربودن موضوع

2. محتوای ورودی: مواردی که عملیات روی آن‌ها انجام می‌شود:

  • شکلی: اطلاعات تصویری

  • نمادی: داده‌های قالبی مثل اعداد

  • معنایی: اطلاعات به شکل معانی واژگان

  • رفتاری: اطلاعات هیجانی و عاطفی

3. فرآورده: محصول عملیاتی که بر محتوا انجام شده‌است، موارد زیر را دربردارد:

  • واحد‌ها: بسته‌های تک و جداگانه اطلاعات

  • گروه‌ها: بسته‌هایی که بر اساس اشتراک طبقه‌بندی شدند

  • روابط: ارتباط بین بسته‌های اطلاعاتی

  • سیستم‌ها: سازه‌ها و سازمان‌هایی برپایه اطلاعات

  • دگرگونی‌ها: تغییر داده‌ها

  • ضمنی‌ها: نتیجه‌گیری بر پایه اطلاعات

اگر چه نظریه گیلفورد به تفکر واگرا، الهام‌بخش حیطه‌هایی مثل تفکر نقادانه و خلاقیت شد، اما ایرادی که داشت کاربردی نبودن آن در اندازه‌گیری هوش و طرح پرسشنامه‌های این حوزه بود.‌

هوش 3 وجهی

رابرت استرنبرگ نظریه‌ای با تعریف سه نوع هوش ارائه کرد:

  • هوش تحلیلی: معادل توانایی تحصیلی؛ جذب دانش و توانایی ارتباط دادن داده‌ها

  • هوش خلاق: توانایی کشف راه‌حل‌های جدید و کارآمد برای مسائل و چالش‌ها

  • هوش عملی: توانایی درک محیط و اجرای رفتار سودآور در آن

نظریه‌ی هوش گاردنر

هاوارد گاردنر در سال 1998 نظریه بسیار مهمی را با عنوان هوش چندگانه ارائه‌ کرد.

از دیدگاه او، افراد بسته به محیطی که درآن رشد می‌کنند و نیازی که احساس می‌کنند، شکلی از هوش را مورد استفاده قرار داده و بروز می‌دهند.

هوش 9 گانه گاردنر

در آخرین بازبینی، گاردنر 9 نوع هوش را پیشنهاد کرد.

شما می‌توانید با کلیک بر روی هر کدام، مطلب کاملی را در نقد و بررسی آن مطالعه کنید.

1. زبانی-کلامی: توانمندی به‌کارگیری راحت کلمات، درک عمیق‌ترین معانی

2. منطقی-ریاضی: توانایی کشف الگوها، استدلال منطقی و حل‌مسئله

3. دیداری-فضایی: توانایی تفکر از طریق تجسم تصویری، درک الگوهای دیداری

4. موسیقیایی: استعداد درک موسیقی، تمایز آهنگ‌ها و تشخیص زیر و بم بودن آن‌ها

5. بدنی-حرکتی: توانایی کنترل حرکات بدن و هماهنگی بین آن‌ها، تسلط به حرکات هنگام به‌کارگیری اشیاء

6. میان‌فردی: درک عواطف و منظور دیگران، توانایی نفوذ و مدیریت افکار آن‌ها، مهارت در برقراری ارتباط

7. درون‌فردی: توانایی شناخت احساسات، افکار و هیجانات خود

8. طبیعت‌گرایی: توانایی شناخت و طبقه‌بندی پدیده‌های طبیعی، و ارتباط برقرار کردن بین آن‌ها

9. هستی‌گرایی: استعداد فرد در طرح و بررسی پرسش‌های عمیق پیرامون فلسفه وجودی

سه هوش اول با توانایی‌های ارائه شده ترستون شباهت دارد و موارد 6 و 7 بخشی است که با مهارت‌های مربوط به هوش هیجانی هم‌پوشانی دارد.

به عقیده او هر نوع هوش مربوط به بخش خاصی از مغز است و البته هر کدام با بخش‌های دیگر هوش در تعامل هستند.

بر مبنای این نظریه که از کامل‌ترین نظریات حوزه هوش است. می‌توانید انواع هوش را در خودتان بسنجید.

جرقه نظریه های هوش هیجانی؛ چالش هوش

طی سال‌های 1900 الی 1920 پژوهشگران در جریان مطالعه توانایی‌های هوش، به یکسری محدودیت‌ و تناقض برخوردند، از این رو تلاش‌ بسیاری برای شناخت حوزه‌های مختلف هوش صورت گرفت.

در اوایل دهه هشتاد میلادی، با داده‌های مختلفی از جمله نظریه‌های هوش گاردنر، استرنبرگ و بررسی عملکرد خوب افرادی با نمرات IQ متوسط، دیدگاه تک‌بعدی به هوش دچار تغییر‌ شد.

از طرفی کسلر معتقد بود توانایی‌های عاطفی بخش مهمی از هوش‌ است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت.

سیاروچی نیز بیان می‌کند هیجانات لزوماً تداخلی در فرایند تفکر ایجاد نمی‌کنند؛ بلکه هوش اطلاعاتی را منتقل کرده تا براساس آن در مورد محیط قضاوت بهتری داشته باشد.

از کجا به نظریه های هوش هیجانی رسیدیم؟

شکل گیری نظریه های هوش هیجانی

ادوارد ثراندیک درسال 1920 اصطلاح هوش اجتماعی را مطرح نمود.

در تعریف او هوش اجتماعی توانایی تعامل با دیگران، درک آن‌ها و مدیریت افراد با هدف رفتار هوشمندانه در روابط انسانی است.

از دیدگاه ثراندیک این استعداد، بخش مهمی از هوش است که البته اکتسابی و قابل یادگیری است.

17 سال بعد با الهام از این تئوری، استرن و رابرت ثراندیک سه حیطه مرتبط با هوش اجتماعی را مطرح کردند و مفهوم قبلی را بسط‌ دادند.

با این حال، متاسفانه این موضوع مدت‌ها مورد بی‌توجهی قرار گرفت تا جایی که سال 1960 در کتابی پیرامون آزمون‌های هوش، مفهوم هوش اجتماعی “بی‌ارزش” قلمداد شد.

کرانباخ بیان کرد این هوش را نه می‌توان تعریف کرد و نه می‌توان سنجید. اما سال 1960 با ارائه نظریه ساخت ذهنی گیلفورد، این مفهوم دوباره جان گرفت.

مهم‌ترین گام در تغییر رویه‌ها، سال 1983 توسط گاردنر مبنی بر هوش چندگانه برداشته شد.

به طور مشخص دو هوش میان‌فردی و درون‌فردی که او از انواع هوش به شمار آورده بود؛ الهام‌بخش نظریه‌ های هوش هیجانی شد.

بخش چهارم: شکل‌گیری نظریه های هوش هیجانی

کمی بالاتر اشاره کردیم که نظریه هوش اجتماعی و از طرفی معرفی مدل‌های چندبعدی از هوش، به طرح و شکل‌گیری نظریه های هوش هیجانی ختم شد.

نقطه صفر

لئونل نخستین بار در سال 1966 اصطلاح هوش هیجانی را به زبان آلمانی مطرح کرد.

روون بار-آن (Reuven Bar-on) اولین فردی است که مخفف واژه Emotional Quotient” (EQ) ” را به کاربرد و در رساله دکتری خود مفهوم هوش هیجانی را مستقل از هوش شناختی تعریف کرد.

او از سال 1980 به طراحی اولین آزمون هوش هیجانی (EQ-I) در پاسخ به این سوال که “چرا افرادی با وجود هوش عمومی بالا موفق نیستند؟” پرداخت.

هوش هیجانی از دیدگاه او به عنوان مجموعه‌ای از توانایی‌هایی است که بر عملکرد ما در جهت سازش با محیط اثر می‌گذارند.

بار-آن اعتقاد داشت IQ و EQ سهم یکسانی در هوش کلی فرد دارند.

بنیان‌گذاران هوش هیجانی

سال 1990 نخستین نظریه از نظریه‌ های هوش هیجانی توسط پیتر سالووی و جان مایر ارائه شد، که بیشترین اثرگذاری را در این علم رقم زد.

در تعریف آن‌ها هوش هیجانی توانایی شناخت و احاطه بر عواطف خود و دیگران، تمایز بین آن‌ها و استفاده از داده‌های احساسی برای اداره فکر و رفتار است.

سالووی و مایر سه معنی برای هوش هیجانی ارائه دادند:

  • توانمندی ذهنی: به عنوان هوشی جداگانه برای پردازش اطلاعات هیجانی به کار می‌رود.

  • شیوه تفکر در یک دوره: به عنوان ویژگی‌های فرهنگی، فکری و عاطفی در یک عصر معرفی می‌شود.

  • شخصیت: یکی از بناهای هویت فردی درنظر گرفته می‌شود؛ مثل قابلیت‌های اجتماعی فرد، روحیات، خلق وخو و…
جان مایر

هوش هیجانی:

  • توانایی استدلال صحیح درباره عواطف خود

  • و به کار گرفتن هیجانات جهت ارتقای فرایند تفکر است.



دکتر جان مایر (John D.Mayer)

پیتر سالووی

هوش هیجانی:

  • توانایی ابراز احساسات، درک عواطف خود و دیگران

  • همدلی با افراد و مدیریت مناسب خلق و خو است.



دکتر پیتر سالووی (Peter Salovey)

از دیدگاه این دو اندیشمند مفهوم هیجان در تضاد مفهوم هوش قرار نمی‌گیرد؛ بلکه آن‌ها یکی از ارکان اصلی هوش هستند.

همچنین بیان می‌کنند: هیجان‌ها برای سامان‌بخشی فرایند‌های شناختی و متعاقب آن رفتار انسان، به صورت سازگارانه و منعطف عمل می‌کنند.

هوش هیجانی در اوج

معروف‌ترین شخص‌ در این حوزه که هوش هیجانی را برای عموم تعریف و تشریح کرد، دانیل گلمن(Daniel Goleman) دانشمند و نویسنده آمریکایی است.

پرفروش‌ترین کتاب آمریکا در سال 1995 (بیش از 5 میلیون نسخه!) با عنوان هوش هیجانی نوشته اوست.

گلمن در تجاری‌سازی این مفهوم نقش به‌سزایی داشت.

سال 1996 وی در مصاحبه‌ای هوش هیجانی را این‌گونه شرح می‌دهد:

هوش هیجانی رویکرد دیگری از هوش است و شامل شناسایی عواطف خود و به‌‌کاربردن آن‌ها برای تصمیم‌گیری کارآمد می‌باشد، همچنین توانایی مدیریت وضعیت روانی و تکانش‌هاست.

وقتی در مورد هوش هیجانی صحبت می‌کنیم منظور توانایی حفظ انگیزه در برابر سختی‌هاست، قدرتی که اجازه نمی‌دهد مانعی در فرایند تفکر ایجاد شود و درکی که باعث امیدواری و همدلی می‌شود.

در ویدئویی با گلمن و دیدگاه او آشنا شوید:

بازه‌های زمانی ویدئو چیزی که ارائه می‌شود
از ثانیه 40 تا 1:30تعریف هوش هیجانی و مولفه های آن
از 1:31 تا 3:16اهمیت EQ؛ او هم‌کلاسی متوسطش را مثال می‌زند که چطور یک مدیرعامل موفق شد
از 3:17 تا آخرهوش هیجانی افزایش می‌یابد؟ به چه شکل؟ راهکار ساده گلمن

از دیدگاه او IQ یا همان هوش شناختی، توانایی حل مسئله سازش‌پذیر در جهت رسیدن به اهداف و ارتقای همسو با محیط است.

اما نقش این هوش در موفقیت و رسیدن به اهداف، در خوشبینانه‌ترین حالت 25 درصد و در بدترین حالت 4 درصد است، مابقی به توانایی‌های دیگر شخص بستگی دارند و آینده افراد در بسیاری از شرایط مربوط به مهارت‌هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می‌دهد.

توانایی‌هایی که به عقیده او از هوش هیجانی منشأ می‌گیرند:

  • خودانگیزشی

  • اراده و تلاش در موقعیت‌های پرفشار

  • مدیریت تکانش

  • به تاخیر انداختن خواسته‌ها

  • مهار استرس در فرایند تفکر

  • همدلی

  • امیدواری

کلمه هوش هیجانی Emotional intelligence(EI) و بهره هیجانی Emotional quotient(EQ) در سال 1995 میلادی از طرف جامعه دیالکت آمریکا به عنوان پرکاربردترین واژه و مفهوم جدید انتخاب شدند.

از دیدگاه سایر اندیشمندان

از نظر برادبری و گریوز هوش هیجانی توانایی آگاهی و درک هیجانات در خود و دیگری می‌باشد؛ همچنین توانمندی اداره اعمال و رابطه‌ها از راه همین آگاهی است.

به عقیده استیوهین، هوش هیجانی توانایی مهار عواطف و برقراری تعادل بین احساس و منطق است. طوری که بیشترین بازدهی را برای ما به ارمغان آورد.

در کتاب “هوش هیجانی برای همه” نوشته هیمن اشتین، هوش هیجانی به این شکل تعریف می‌شود:

توانایی وقوف به هرآنچه در ما حس خوب و بد ایجاد می‌کند و توانمندی تغییر و تبدیل حال بد به خوب است.

وی سینگر هوش هیجانی را توانایی به‌کارگیری هوشمندانه عواطف تعریف می‌کند.

به عبارتی دیگر آن را استعداد استفاده آگاهانه از احساسات در جهت تحقق اهداف در نظر می‌گیرد.

از نظر دیوید کارسو هوش هیجانی نقطه برخورد عقل و احساس است و این یعنی برتری عواطف به تعقل مطرح نیست؛ اساساً هوش هیجانی ضد هوش نیست.

حال بعد از واکاوی هیجان، هوش و روند شکل‌گیری نظریه های هوش هیجانی به بررسی مدل‌های هوش هیجانی می‌پردازیم.

بخش پنجم: مدل‌های هوش هیجانی

به طور کلی سه مدل به عنوان مهم‌ترین مدل های هوش هیجانی ارائه شده است:

  1. مدل توانمندی

  2. مدل ترکیبی (شامل مدل بار-آن و گلمن)

  3. مدل رفتاری

مدل هوش هیجانی مایر و سالووی (توانمندی)

هوش هیجانی در این مدل به عنوان یک توانایی ذهنی حقیقی در نظر گرفته شده است؛ هوشی که هیجان را دربردارد. مایر و سالووی در این مدل هوش هیجانی را نوعی توانایی 4 مولفه‌ای ترسیم کرده‌اند:

1. شناخت هیجان

شامل مهارت‌هایی همچون :

  • تشخیص صحیح نوع احساس در خود و دیگران: هر حس تگ مخصوص خود را دارد، رمزگشایی پیام‌های هیجانی
    افراد با تکیه بر حالات چهره، حرکات بدن، تن صدا و دیگر مرسومات فرهنگی تشخیص داده‌ می‌شود.

  • ابراز هیجان‌ها به شکل متناسب و متمایز: بسته به شرایط و افراد، نوع پاسخ هیجانی و شدت آن متفاوت است.

2. ساده‌سازی فرایند تفکر به‌وسیله هیجان

این مولفه به نوعی دخیل‌کردن هیجان در فرایند‌های شناختی مثل خلاقیت و حل مسئله است.

توانایی درک چگونگی ورود یک هیجان به سیستم شناختی و اثری که بر فرایند تفکر، استدلال، تصمیم گیری، نوآوری و انگیزش فرد می‌گذارد.

شناخت می‌تواند با هیجان مثبت و منفی همراه شود و نتیجه عملکرد شناختی نیز همسو با نوع هیجان خواهدبود. به‌طور مثال: خشم می‌تواند به‌عنوان یک هیجان منفی، باعث اختلال در شناخت و عملکرد ذهنی شود.

از طرفی مدیریت سیستم شناختی، مثل تعیین اولویت در توجه به موضوعات، از قابلیت‌های مهم هیجان است.

پس به‌طور خلاصه این شاخه هیجان را به‌عنوان ابزاری برای انجام وظایف شناختی و پیشبرد اهداف معرفی می‌کند.

3. درک و فهم هیجان‌ها

  • درک هیجان‌های پیچیده

  • تفریق هیجان‌های پیاپی از یکدیگر

  • فهم چگونگی تغییر در هیجان‌ها

  • علت‌یابی برای هیجان‌ها

این شاخه به توانایی بیان هیجان با کلمات دقیق و مناسب، ایجاد تمایز بین هیجان‌ها و تشخیص تغییرات در آن‌ها می‌پردازد.

4. تنظیم و مدیریت هیجان‌ها

  • کنترل تکانش‌ها و مهارت تعویق انداختن هیجانات

  • برقراری تعامل با یک هیجان معین و درک آن بر اساس کاربردی که در یک موقعیت معین دارد.

  • کنترل متفکرانه هیجان در دیگران

  • تعدیل و تغییر هیجان‌های منفی به‌دور از اعمال سرکوب

  • افزایش و نگهداری هیجان‌های مثبت بدون اغراق کردن

این شاخه نیازمند ایجاد نظم به شکلی هنرمندانه و هوشمندانه در کنترل متناسب هیجان‌هاست.

سازگاری، سامان‌بخشی و جهت‌دهی هیجان‌ها باید با تعامل و فکر، به‌دور از اجبار و سرکوب انجام شود.

مدل هوش هیجانی گلمن (عملکرد)

دانیل گلمن با الهام از نظریه های هوش هیجانی مایر و سالووی و بر مبنای تعاریف آن‌ها، نظریه خود را ارائه داد.

سپس به توسعه تئوری خود پرداخت و چندین بار اقدام به بروز‌رسانی آن کرد.

هر چند هم‌پوشانی و شباهت بین نظریه‌ سالووی و او قابل چشم‌پوشی نیست، اما تفاوت‌های مهمی را بین آن‌ها می‌توان یافت. از طرفی گلمن مواردی را نیز اضافه کرده است؛ مثل خویشتن‌داری، شوق و علاقه، پایداری.

مدل ارائه شده گلمن بر 5 مولفه استوار است:

خودآگاهی

توانایی شناسایی و درک حالات هیجانی و عواطف خود

این اطلاعات به شما در تصمیم‌گیری درست و موثر برای خود و دیگران و همچنین رسیدن به موفقیت کمک خواهد کرد.

خودنظم‌دهی

  • توانایی تنظیم عواطف
  • به‌کارگیری هیجان‌ها و انتخاب هیجان مناسب در جهت رسیدن به اهداف
  • توانایی مدیریت و تعدیل وضعیت هیجانی توسط خود

خود انگیزشی

  • استفاده از هیجان‌ها در جهت اقدامات مثبت و سودمند
  • این مهارت باعث استمرار بر انجام وظایف، حتی در شرایط سخت و پرتنش می‌شود.

همدلی

  • درک عواطف و دغدغه‌های دیگران
  • توجه و اهمیت به آن‌ها
  • اقدام متناسب و واکنش صحیح در مقابل آن‌ها
  • همدلی لزوماً به معنای موافقت با نظر دیگران نیست؛ بلکه درک شرایط از دیدگاه افراد است که باعث بهبود روابط، حل مسئله و اعتمادسازی می‌شود.

مدیریت روابط

  • تلاش برای ارتقای مهارت‌های اجتماعی

  • توانایی تفکیک و شناخت عواطف دیگران

  • تلاش برای تقویت رابطه از طریق همدلی، ابراز صمیمیت، توجه و قدردانی
نظریه های هوش هیجانی ، مدل گلمن

مدل هوش هیجانی بار-آن (E-Bar-On یا شایستگی)

بار-آن معتقد بود هوش هیجانی مجموعه‌ای از مهارت‌های غیرشناختی است که باعث انعطاف و سازش موثر فرد در برابر فشارهای محیطی و دستیابی به موفقیت می‌شود.

مدل بار-آن

به عقیده او هوش هیجانی بیشتر یک مسیر و فرایند است تا چیزی از جنس مقصد و نتیجه.

بار-آن این قابلیت را آموزش پذیر، قابل تغییر و اصلاح تعریف کرده است.





مدل ارائه شده وی شامل 5 مهارت زیر است:

1. درون‌فردی

  • خودآگاهی: شناخت، واکاوی و علت‌یابی عواطف و هیجانات خود

  • قاطعیت: پایبندی به تصمیم با پذیرش خسارات احتمالی و توانایی بیان سالم عواطف، افکار و باورهای خود

  • عزت نفس: احترام به خود به عنوان انسانی ارزشمند، پذیرش و دوست داشتن خود همان طور که هستیم

  • استقلال: متکی به توانایی خود بودن و عدم وابستگی به دیگران، به عبارتی خودهدایتگری و خودکنترلی

  • خودشکوفایی: تلاش برای رشد استعدادهای خود از طریق برنامه‌ای مدون که البته در گرو خودشناسی است

2. میان‌فردی

  • همدلی: درک احساس دیگران از راه شناخت آن‌ها، اهمیت دادن به دغدغه‌ اطرافیان

  • برقراری رابطه: ایجاد صمیمیت و دوستی با دیگران، حفظ ارتباط به‌وسیله مهارت‌های اجتماعی

  • احساس مسئولیت: تلاش برای ارتقای روحیه همکاری، مشارکت و کمک به افراد در گروه‌های اجتماعی

3. سازگاری

  • واقع‌گرایی: توانایی تطبیق آنچه تجربه می‌شود و آنچه واقعاً وجود دارد، که از طریق تحقیق درمورد شواهد موجود و اثبات حس و ادراک به‌دست می‌آید

  • حل مسئله: شناخت چالش، تعیین راه‌حل‌های مختلف و تصمیم قاطعانه برای انجام یکی از آن‌ها

  • انعطاف‌پذیری: درک تغییر مداوم شرایط، توانایی سازگار کردن افکار و احساسات با شرایط جدید

4. کنترل شرایط سخت

  • تاب‌آوری: مقاومت دربرابر موقعیت‌های پرفشار و مشکل‌آفرین به‌همراه سازش موثر، بدون از پای‌درآمدن و ناامیدی

  • کنترل تکانه: به تاخیر انداختن وسوسه انجام عمل نامتناسب به‌جهت کامروایی؛ نوعی خویشتن‌داری و مهار عواطف

5. خلق و خوی عمومی

  • مثبت‌اندیشی: نگرش امیدوارانه به زندگی و روشن دیدن مسیر حتی به هنگام بدشانسی؛ به عبارتی زیبا دیدن واقعیت

  • رضایت: خرسندی از زندگی، لذت بردن از زیست خود در کنار دیگران

مدل هوش هیجانی کوپروساواف

شامل 4 مولفه است:

1. دانش هیجانی: آگاهی فرد از سازوکار هیجانی خود و ماهیت هیجان‌ها

2. تناسب هیجان‌ها: کنترل شدت هیجان و احساس، انعطاف‌پذیری هیجانی

3. عمق عواطف: ارتقا دادن به هیجانات، عمیق شدن در استعدادهای هوش هیجانی خود برای رسیدن به اهداف

4. کیمیاگری هیجانی: به‌کارگیری هیجانات برای خلاقیت و شهود، کشف راه‌های استفاده از عواطف

مدل هوش هیجانی کنستانتیوس

کنستانتینوسV.پتریدس، روانشناس یونانی-انگلیسی، یک مدل رفتاری مبتنی بر شخصیت را که باعث تمایز بین مدل ویژگی و مدل توانمندی است، پیشنهاد داد.

او اعتقاد داشت هوش هیجانی، سیستم ادراک عواطف در لایه‌های زیرین شخصیت انسان است.

برخلاف نظریه مبتنی بر توانایی مایر و سالووی، عوامل این تئوری قابل اندازی‌گیری و گزارش هستند.

آزمون هوش هیجانی (TEIQue) برنامه عملی مدل اوست، که از 4 مولفه تشکیل شده است:

1. به‌زیستی

2. مهارت اجتماعی

3. خودکنترلی

4. کارآمدی عاطفی

مدل هوش هیجانی دولویکس و هیگس

دولویکس و هیگس در سال 1999 از طریق پژوهش‌های تجربی، مدل هوش هیجانی خود را با مولفه‌های زیر ترسیم کردند:

  • خودآگاهی: شناخت احساسات خود و توانایی تشخیص راه‌حل‌های مدیریت هیجان

  • سازش هیجانی: انعطاف موثر در برابر تغییرات و پویایی شرایط

  • خودانگیزی: ایجاد و نگهداری انرژی در جهت پیشبرد اهداف

  • مهارت بین‌فردی: توجه به عواطف دیگران و به‌کارگیری مهارت‌های اجتماعی در جهت مدیریت هیجان آن‌ها

  • اثرگذاری: توانایی نفوذ، تغییر و هدایت نظرات افراد

  • زیرکی: بینش هیجانی در مواجهه با ابهامات

  • صداقت: اقدمات صحیح در مقابل چالش‌ها به‌وسیله پایبندی به وظیفه

تا اینجا شما نظریه های مربوط به هوش هیجانی و مدل‌های ارائه شده در این زمینه را مطالعه کردید.

بخش ششم: ویژگی‌های هوش‌هیجانی

در خلال ارائه نظریه های هوش هیجانی ، دانشمندان ویژگی‌هایی را برای این هوش برشمردند.

مایر 4 قابلیت هوش هیجانی را عنوان کرد:

1. پذیرش تفاوت‌ها

در محیط جمعی و سازمانی که مخلوطی از فرهنگ‌ها، اعتقادات و افکار متفاوت است؛ لازمه پیشبرد اهداف گروه، پذیرش تفاوت‌ها بر پایه هوش هیجانی است؛ چون هوش هیجانی بر احترام تاکید دارد و وارد چرایی موضوعات نمی‌شود.

2. توانایی بازگشت

مهم است که بعد از موانع، حوادث ناراحت‌کننده و شکست‌ها بتوانیم به حالت اول بازگردیم.

از نظر آل سیبرت، شخصیت چند ظرفیتی این توانایی را به ارمغان می‌آورد، که لازمه آن استفاده از تمام قسمت‌های مغز است؛ طوری که هم قوه منطق و هم هیجان را به‌کار ببریم.

به کمک شخصیتی با ابعاد مختلف، بسته به شرایط می‌توان گاهی مقاومت کرد و گاهی انعطاف به خرج‌داد.

3. منعطف بودن

انعطاف، در نظر داشتن برنامه جایگزین در رسیدن به اهداف مهم است. شرایط گاهی اجازه عملی ساختن اولویت اول ذهنی‌ما را نمی‌دهد، اینجا تغییر در رفتار و تفکرات کمک‌کننده خواهد بود.

4. خوش‌بینی

می‌توان خوش‌بینی را عامل فعال‌کننده همه قابلیت‌های هوش هیجانی در نظر گرفت.

از مزیت‌های مثبت‌اندیشی متعادل می‌توان به: افزایش بازدهی در کارها، موفقیت در مذاکره، ارائه با کیفیت مطالب و مدیریت جلسات اشاره کرد.

خوشبینی در کنار کسب دانش، تجربه و ارتقای مهارت‌ها از مولفه‌های زیربنایی موفقیت می‌باشد.

بخش هفتم: مزیت‌های هوش هیجانی

به‌صورت کاربردی، نظریه های هوش هیجانی برای ما چه سود و آورده‌ای دارد؟

6 مزیت هوش هیجانی را بررسی خواهیم‌کرد:

1. هوش هیجانی عامل ارتقا شخصیت

توماس چامورو در سال 2007، ویژگی‌های شخصیتی که با میزان هوش هیجانی هم‌راستا هستند را ارائه داد:

  • ثابت‌قدم بودن در کارها

  • احساس مسئولیت

  • سازش و انعطاف

  • میزان برونگرایی

از نظر دی و کارول رابطه مثبتی بین هوش هیجانی و کیفیت تصمیم گیری وجود دارد و درک هیجانی می‌تواند عملکرد بهتری را در تصمیم‌گیری رقم بزند.

به کارگیری نظریه های هوش هیجانی در ارتقا شخصیت

گلمن اعتقاد دارد رفتار کارآمد و رضایت از زندگی، از مزایای هوش هیجانی است.

افرادی که کنترلی بر عواطف خود ندارند همواره درگیری‌های روانی را تجربه می‌کنند و این منجر به از بین رفتن بازدهی در کار و اختلال در فرآیند تفکر می‌شود.

جک بلاک 8 ویژگی شخصیتی که در افراد با هوش هیجانی بالا دیده می‌شود را ذکر می‌کند:

  • تعهد اجتماعی

  • مقاومت در برابر افکار منفی

  • بالا بودن کیفیت روابط

  • مسئولیت‌پذیری

  • همدلی و دلسوزی

  • احاطه بر احساسات خود

  • مثبت‌اندیشی

  • گروه‌گرایی

2. موفقیت در گرو هوش هیجانی

چرا افراد با هوش هیجانی بالا موفق‌ترند؟

طی تحقیق دانیل گلمن درباره عملکرد مدیران در سازمان‌ها، مزیت‌های حاصل از هوش هیجانی را عامل ارتقا عملکرد، مدیریت کارآمد و کسب موفقیت می‌داند.

8 قابلیتی که از نظر گلمن درنتیجه به‌کارگیری هوش هیجانی حاصل می‌شود:

  1. خودآگاهی

  2. ابتکار

  3. مهارت تصمیم‌گیری

  4. همدلی

  5. ارتباط موثر

  6. اثرگذاری

  7. سازگاری

  8. خودتنظیمی

وانگ لاو بیان می‌کند که هوش هیجانی با 3 مورد رابطه مستقیم دارد:

  • عملکرد شغلی

  • رضایت کاری

  • مسئولیت‌پذیری

عملکرد تحصیلی چه ارتباطی با مولفه‌های هوش هیجانی دارد؟

عوامل مختلفی در عملکرد تحصیلی اثرگذار است که یکی از مهم‌ترین آن‌ها هوش هیجانی است.

همه ما افرادی را درپیرامون خود دیده‌ایم که با وجود IQ بالا، در کسب موفقیت تحصیلی عملکرد مطلوبی ندارند.

تحقیقات نیز با طرح همین دست سوالات و ابهامات مرتبط، به بررسی چرایی این موضوع پرداخته است.

اثر هوش هیجانی در پیشرفت تحصیلی

استنبرگ و واگنر در یک مطالعه دانشجویی، رابطه مثبت هوش هیجانی با عملکرد تحصیلی و سازگاری با دانشگاه را نشان دادند.

در تحقیقی انجمن روانپزشکی آمریکا، به بررسی تجارب زنان موفق در تحصیل، از مناطق محروم پرداخت.

این پژوهش دو ساله نشان داد که آن‌ها در مولفه‌های مختلف هوش هیجانی عملکرد خوبی داشتند و این توانایی، رابطه مستقیمی با موفقیت در تحصیل دارد.

مهارت‌های EQ، تاثیری طولانی‌مدت بر موفقیت تحصیلی دارد. الیاس و همکاران 1991

پارکر پژوهشی با موضوع هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی در 667 دانش آموز دبیرستانی انجام داد.

نتایج این تحقیق نشان داد: بین نمرات مولفه‌هایی از هوش هیجانی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان رابطه مستقیمی وجود دارد.

حال که نقش EQ در تحصیلات برای‌تان شفاف شد. نوشته‌ای به‌همراه یک مستند آماده کرده‌ایم تا از تمام ابعاد هوش هیجانی در پیشرفت تحصیلی آگاه شوید.

3. نظریه های هوش هیجانی و سازمان‌ها

گلمن که طرفدار سرسخت هوش هیجانی است، در تجاری‌سازی و نفوذ هوش هیجانی به مدیریت و علوم سازمانی نقش به‌سزایی داشت.

او بیان می‌کند: قوانین حیطه‌ی کار، پویا و همواره در حال تغییر است و عملکرد ما دائماً با معیارهای تازه‌ای سنجیده خواهد شد.

مواردی مثل تخصص، میزان آموزشی که دیدیم و هوشمندی ما مثل قبل اهمیت ندارد و حالا چیزی که ارزشمند است توانایی ما در مدیریت خود و دیگران است.

او پیش‌بینی می‌کند درآینده‌ای نه چندان دور سازمان‌ها اهمیت ارتقای هوش هیجانی در محیط کاری متوجه خواهند شد تا به‌وسیله آن به افزایش بازدهی عملکرد و رضایت مشتریان برسند.

سازمان‌ها و نظریه های هوش هیجانی

عملکرد شغلی تحت تاثیر هوش هیجانی است

در تحقیق سال 2008 راندریا بیان شد: شرکت‌های بزرگ بین‌المللی، افرادی با نمره‌ی هوش هیجانی بالای 110 را استخدام می‌کنند، آن‌ها هوش هیجانی را از هوش شناختی مهم‌تر می‌دانند؛ زیرا به عقیده آن‌ها EQ بالا، باعث خودکنترلی و برخورداری از مهارت اجتماعی بالاتری می‌شود. درنتیجه در انجام مسئولیت‌ها موفق‌ترند.

در مطالعه ویرجنیا نتیجه‌گیری شد که اهمیت EQ در مشاغل، 2 برابر هوش شناختی و مهارت‌های تخصصی است.

عوامل موثر در تمایز عملکرد شغلی افراد تا 85 درصد به هوش هیجانی مربوط است و صرفاً 15 درصد به IQ برمی‌گردد.

ویلیام بنیس نقش هوش هیجانی نسبت به هوش شناختی (IQ) در مدیریت سازمان‌ها را بیشتر ارزیابی می‌کند.

از نظر او IQ برای هر فرد ثابت است. درحالی که هوش هیجانی تعلیم‌پذیر است و می‌توان آن را توسعه داد، درنتیجه موفقیت با هوش هیجانی همبستگی دارد.

او بیان می‌کند که هوش هیجانی به ما توانایی پیش‌بینی انحراف مسیر را در آینده می‌دهد و می‌توان به کمک آن از خطاها پیشگیری و آن‌ها را مدیریت کرد.

تحقیقی در دانشگاه کوئیزلند توسط گریتس و همکاران نشان داد، افرادی که از نظر هوش هیجانی نمره مطلوبی ندارند و عملکرد شغلی آن‌ها ضعیف است، صرفاً با ارتقای هوش هیجانی می‌توانند خودشان را به همکارانی که در این دو زمینه بهترین هستند، برسانند.

همچنین با مطالعه سازمانی متوجه شدند؛ 90 درصد افرادی که عملکرد شغلی بسیار خوبی دارند، هوش هیجانی آن‌ها نیز بالاست.

در چین پژوهشی درباره رابطه هوش هیجانی و عملکرد شغلی انجام شد. نتیجه نشان داد هوش هیجانی رابطه مستقیمی با عملکرد شغلی و توانایی روانی دارد. (کنیتس و همکاران 2007)

مذاکره در کسب وکار و ارتباط آن با EQ

مهارت حیاتی و مهمی که گاهی عامل اصلی ترفیع شغلی یا توسعه کسب وکار خصوصی بوده، قدرت و مهارت مذاکره است که هم‌پوشانی قابل توجهی با مولفه‌های هوش هیجانی دارد.

بنا بر اهمیت موضوع مذاکره و ارتباط آن با هوش هیجانی، مطلب جداگانه‌ای را در نظر گرفتیم.

برای آگاهی از اهمیت آن و اینکه چطور مهارت خود را در مذاکره بالا ببرید حتماً کلیک کنید.

رهبران تجاری و هوش هیجانی

ابتدا در ویدئویی از Harvard Business Review به بررسی موارد زیر می‌پردازیم:

بازه‌های زمانی ویدئومطالبی که ارائه می‌شود
از اول تا ثانیه 26 علت تمایز رهبران بزرگ و معمولی + تحقیق گلمن
از ثانیه 27 تا دقیقه 2مروری بر اجزای هوش هیجانی
از دقیقه 2 تا آخر3 گام عملی افزایش EQ در مدیران کسب و کار

دانیل گلمن علاوه بر تأکید به اهمیت هوش هیجانی در تمام رده‌های سازمانی، آن را برای رده‌های مدیریتی ضروری‌تر می‌داند. به عبارتی هر چه به رده‌های بالاتر سازمان برویم هوش هیجانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.

مدیران در موارد زیر نقش حیاتی دارند:

  • تعامل داخل و خارج سازمانی

  • معرفی سازمان به جامعه

  • ایجاد انگیزه در کارکنان

  • ایجاد همدلی در بخش‌های سازمان

از دید او تمام مولفه‌های فوق به‌وسیله هوش هیجانی محقق خواهد شد.

تحقیقات تصدیق می‌کنند که تفاوت مدیران ممتاز با مدیران متوسط در مهارت‌های هوش هیجانی آن‌هاست.

مک کللند با بررسی عملکرد مدیران ارشد یک شرکت به این نتیجه می‌رسد:

مدیرانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردار بودند، عملکرد بخش تحت‌ نظر آن‌ها در زمینه مالی، 15 الی 20 درصد افزایش سود سالانه را نشان‌ داد.

مدیران با هوش هیجانی پایین اما، عملکرد نامطلوبی را با رشد سود سالانه صفر ثبت‌ کردند.

تحقیقات در موضوع هوش هیجانی و عملکرد مدیران بسیار است و ما چند نمونه مهم از آن‌ها را ارائه‌ دادیم.

نکته مهم:

توضیح مفصلی با موضوع کاربرد هوش هیجانی در مدیریت آماده کردیم. اگر در جایگاه مدیر و صاحب کسب و کار هستید یا قرار است باشید، این مطلب را با دقت بخوانید.

4. ارتقای سلامت

ما با به‌کارگیری درست هیجان و مهارت‌های هوش هیجانی، می‌توانیم فرایندهای حل مسئله را به درستی طی‌کرده و مشکلات‌مان را حل کنیم. همچنین می‌توانیم از فشارهای بعدی جلوگیری کنیم.

اگر این توانایی استفاده نشود؛ با فرار از مشکلات و سرکوب عواطف، به‌سرعت باعث تبدیل آن‌ها به تنش روانی، استرس و اضطراب خواهیم شد.

ارتقا سلامت و نظریه های هوش هیجانی

بُعدجسمی

باید توجه داشت که استرس در دراز‌مدت می‌تواند باعث پیامدهای زیر شود:

  • افزایش فشار خون و متعاقب آن مشکلات قلبی عروقی

  • سرکوب سیستم ایمنی

  • افزایش احتمال سکته مغزی

  • تسریع روند پیری

  • بالا رفتن درصد ناباروری

  • افزایش احتمال سرطان (خصوصا سرطان سینه)

  • اختلال در خواب

هانت و اوانز پژوهشی را در دانشگاه هاروارد به منظور بررسی اثر هوش هیجانی بر جسم انجام‌ دادند.

آن‌ها اعتقاد داشتند به‌کارگیری هوش هیجانی در شرایط استرس‌زا مانند بیماری و حوادث روحی ناخوشایند، می‌تواند به هضم احساس و فرایند تفکر کمک‌کند.

طی این تحقیق، عکس‌برداری از مغز صورت گرفت و رابطه عملکرد هوش هیجانی و تغییرات فیزیکی در مغز آشکار شد.

به این صورت که ترافیک فعالیت الکتریکی بین مراکز منطق و مراکز هیجان در مغز، باعث تغییر اندازه و ساختمان آن‌ها می‌شود.

بُعد روانی

در آزمایش سیاروچی و همکارانش بیان شد: هوش هیجانی تعدیل‌کننده استرس و عوامل دخیل در بهداشت روانی است.

از دیدگاه آن‌ها، سطح افسردگی و استرس در گروه برخوردار از میزان مناسب هوش هیجانی، پایین است.

در پژوهش دیگری او نشان داد که هوش هیجانی با توانایی انعطاف و سازش در شرایط تنش‌زا رابطه مستقیم دارد و افراد با هوش هیجانی پایین‌تر در این محیط‌ها بیشتر دچار افسردگی، ناامیدی و اضطراب می‌شوند.

او اضافه کرد: کسانی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند با استفاده از مهارت‌های هیجانی، کمتر درگیر موارد فوق می‌شوند. از نظر او هوش هیجانی به فهم و پیش‌بینی اتفاقات مختلف زندگی کمک خواهد کرد.

آستین و همکاران نشان دادند رابطه مستقیم بین هوش هیجانی و موارد زیر برقرار است:

  • سطح کیفی زندگی

  • گسترش روابط و افزایش کیفیت آن‌ها

و رابطه‌ای معکوس با این حالات دارد:

  • افسردگی

  • پریشانی

شات و مالوف نیز در سال 2007، به‌وسیله تفسیر تست بار-آن گرفته‌شده از دانشجویان، رابطه مستقیم بین سلامت روان و میزان هوش هیجانی را تصدیق کردند.

نیکولز سالوسکی با پژوهشی دریافت؛ افراد با هوش هیجانی بالا، تنش ذهنی کمتری را تحمل می‌کنند و از وضعیت جسمی و روانی مطلوب‌تری برخوردارند.

5. اثر هوش هیجانی در رفتار

اثر EQ در رفتار

خالد و همکارانش سال 2009 در نتیجه پژوهشی بیان کردند: هوش هیجانی باعث اجتناب از رفتارسوء می‌شود و افرادی با هوش هیجانی بالا کمتر مرتکب خطاهای رفتاری، مصرف مواد مخدر و الکل خواهند شد.

همچنین رفتار اخلاقی در سازمان‌ها نیز تحت تاثیر هوش هیجانی قرار می‌گیرد، مانند:

  • ترجیح ضوابط به روابط

  • تعهد کاری

  • وقت‌شناسی و پرهیز از تأخیر

  • ترک نکردن بی مورد محل کار

  • هدر ندادن امکانات سازمان

  • محافظت از اسرار سازمان

  • دوری از چاپلوسی و ریاکاری

  • حفظ اموال سازمان

این اثرات هوش هیجانی، ناشی از مدیریت تنش روانی، تصمیم‌گیری درست و سازگاری بیشتر با هنجارها و قوانین است.

از نظر سالووی هیجانات منفی نیازمند توجه و ارزیابی هستند. زمانی که میزان خودآگاهی پایین باشد یا سرکوب احساس جای مدیریت و تلاش برای پیداکردن راه‌حل را بگیرد؛ منجر به تحریف در ارزیابی واقعی مشکل و پاسخ هیجانی نامناسب خواهد شد؛ که درنتیجه بازدهی کاری فرد را کاهش می‌دهد.

سوئیفت نیز در یک پژوهش پیشگیری از خشونت نشان‌ داد که هر چه درک ومدیریت احساسات به درستی صورت گیرد، پرخاشگری کمتری را شاهد هستیم.

6. خلاقیت و نظریه های هوش هیجانی

2 رویکرد در تأیید و رد رابطه خلاقیت با هوش هیجانی وجود دارد که به بررسی آن‌ها خواهیم پرداخت:

رویکرد مثبت

به عقیده سالووی، مایر و کاروسو هیجانات در ساختار شناختی افراد تأثیر گذاشته و در آن تغییر ایجاد می‌کنند.

این تغییر، پردازش ابعاد مختلف یک مسئله را ممکن می‌سازد و از این جهت فرد می‌تواند عمیق‌تر و خلاقانه‌تر بیندیشد.

آیسن بیان می‌کند: هوش هیجانی باعث ارتقای روحیه مثبت در فرد می‌شود. روحیه مثبت نیز زمینه‌ای برای افزایش نوآوری است. پس می‌توان نتیجه گرفت هوش هیجانی از عوامل افزایش خلاقیت است.

سال 2001 باتاستینی سه گروه دانش‌آموز را مورد بررسی قرار داد و بیان‌کرد: بین هوش هیجانی و خلاقیت رابطه مستقیم وجود دارد.

او اضافه کرد: هوش هیجانی باعث تقویت تفکر خلاق و دستیابی به راه‌حل‌های جدید می‌شود.

در هنگ کنگ نیز پژوهش چان علاوه بر تأیید رابطه مستقیم نوآوری و هوش هیجانی بیان کرد: سن و جنسیت تغییری در نمرات ایجاد نکردند.

نظریه های مربوط به هوش هیجانی 
دو رویکرد درباره خلاقیت

رویکرد منفی

تحقیقات دیگری وجود دارد که یا رابطه معنادار بین این دو مفهوم را تایید نمی‌کنند و یا از تأثیر منفی هوش هیجانی بر خلاقیت سخن گفته‌‌اند.

گاستلو و هنسن درسال 2004 با بررسی نمرات آزمون هوش هیجانی و تفکر واگرا که جنبه‌ای از خلاقیت را نشان‌می‌دهد به این نتیجه رسیدند که رابطه‌ای بین این دو مفهوم وجود ندارد.

سه سال بعد ایوکویک و همکارانش نیز با بررسی نتایج سه مطالعه، تحقیق قبلی را تأیید کردند.

زنانسنی و لوبارت طی 2 مطالعه نشان دادند افرادی که در بخش شناخت دیداری هیجانات نمرات بالایی کسب کردند در رابطه با تفکر خلاق ضعیف عمل می‌کنند.

هوش هیجانی در هر سن چه کاربردهایی دارد؟

مزیت‌های EQ موارد بیشتری را نیز پوشش می‌دهد که نمی‌توان همه را در یک مطلب نوشت.

تیم کارنکن بصورت اختصاصی کاربردهای هوش هیجانی را در برهه‌های مختلف زندگی بررسی کرده است.


حتماً بخوانید:

حالا که مزایای شگفت‌انگیز هوش هیجانی را مطالعه کردید. به مبحث سنجش این هوش با تکیه بر تحقیقات و نظریه های هوش هیجانی خواهیم پرداخت.

بخش هشتم: آزمون‌های هوش هیجانی

3 نوع آزمون برای ارزیابی توانایی‌ها و مهارت‌های هوش هیجانی وجود دارد:

  1. خودارزیابی

  2. سنجش عملکرد

  3. بازخوردی
تست های EQ

1. روش خودارزیابی

در این نوع آزمون‌ها، جملاتی (براساس مولفه های هوش هیجانی) فرد را با موقعیت‌های مختلف روبرو می‌کند و از او می‌خواهد گزینه‌ای را انتخاب‌ کند که نزدیک‌ترین توصیف را از خصوصیت او دارد و یا اینکه میزان موافقت یا مخالفت خود را درمورد آن جمله تعیین کند.

البته دقیق‌بودن نتیجه این آزمون به خودشناسی فرد بستگی دارد.

نقد این روش

محققان عقیده دارند که افراد در ارزیابی توانایی‌های خود عملکرد مطلوبی ندارند.

عده‌ای از روانشناسان بیان می‌کنند که همبستگی ضعیفی بین نتایج آزمون‌های مبتنی بر خودارزیابی هوش هیجانی و تست IQ وجود دارد؛ از این رو این شیوه را غیرمطمئن معرفی می‌کنند.

اما باز هم نمی‌توان نتایج این روش از آزمون‌ها را نادیده‌گرفت.

انواع آزمون شناخته‌شده با الگوی خودارزیابی:

بار-آن

EQI معروف‌ترین پرسشنامه در این زمینه است که در آن افراد به خودارزیابی در زمینه توانایی‌های غیرشناختی می‌پردازند.

انجام این تست می‌تواند دید بهتری از مباحث تئوری هوش هیجانی به شما بدهد.


دعوت می‌کنیم سطح EQ خود را با جزئیات کامل بسنجید.

گلمن

این آزمون توسط دکتر منصوری در سال 1380 هنجاریابی و با فرهنگ ایرانی منطبق شده‌ است.

پیشنهاد می‌کنیم تست گلمن را که از مهم‌ترین افراد این حوزه و بنیان‌گذار هوش هیجانی تجاری است، از دست ندهید.

شات

این تست با نام مخفف ( SSEIT) بر اساس مدل توانمندی سالووی و مایر طراحی شده است.

برای انجام آزمونی بر اساس اولین نظریه های هوش هیجانی کلیک کنید:

سایر تست‌ها:

  • برادبری و گریوز

  • ونگ و لاو

  • شرینگ

  • پترایدز فارنهام

  • ماورولی (صفت)

2. سنجش عملکرد

در این روش آزمون، با مولفه‌هایی عملکرد شخص به صورت کمی اندازه‌گیری می‌شود.

به این شکل که هوش هیجانی فرد بر اساس موارد زیر سنجیده می‌شود:

  • توانایی حل‌ مسائل طراحی شده
  • سرعت عملکرد
  • درست‌بودن راه‌حل‌ها

آزمون سالووی، مایر و کارسو از این الگو تبعیت می‌کند. این آزمون شامل 8 نوع مسئله مرتبط به مهارت‌های هوش هیجانی است.

3. روش بازخوردی

این روش بر مبنای بازخوردی است که افراد درمورد شما می‌دهند و به دو روش قابل انجام‌است:

روش اول:

یک گروه گزینش نشده، فرد را مشاهده کرده و به سوالاتی هدفمند درباره او پاسخ می‌دهند.

روش دوم:

از کسانی که نزدیک به فرد هستند، مانند رئیس، همکار، مشتری و… درمورد هیجانات فرد سوال می‌شود.

باید درنظر داشت که الگوی بازخورد تنها برای سنجش رفتار مفید است و ابعاد درونی فرد مورد ارزیابی قرار نمی‌گیرد که این مورد به‌عنوان یک ایراد مطرح است و باید رفع شود.

بخش نهم: آموزش و ارتقای هوش هیجانی

اساساً می‌توان هوش هیجانی را افزایش داد؟

پاسخ این سوال را جان مایر می‌دهد: هوش هیجانی یک ظرفیت روانی برای فهم و استفاده از هیجانات است و افراد ظرفیت‌های متفاوتی دارند.

این ظرفیت دو قسمتی است: یک قسمت غریزی و دیگری اکتسابی و حاصل تجربه است.

افراد می‌توانند قسمت اکتسابی ظرفیت‌شان را به وسیله تلاش و تمرین مهارت‌های هوش هیجانی افزایش دهند.

همچنین سالووی باور دارد: مهارت‌هایی که زیرمجموعه‌ای از هوش هیجانی هستند را می‌توان آموزش داد و آموخت. این یادگیری می‌تواند در قالب مشاوره و روان‌درمانی باشد.

نظریه های هوش هیجانی مربوط به آموزش و ارتقا EQ

در همین راستا جیمز پون اشاره می‌کند که هوش هیجانی به صورت ژنتیکی ثابت نیست و می‌توان آن را افزایش داد.

پیشنهاد او افزایش سرمایه‌گذاری در این حوزه است، زیرا با آگاهی فرد از مزیت‌های هوش هیجانی، موفقیت او در قالب روابط، کارگروهی و زندگی شغلی ارتقا می‌یابد که این مصداق پیشرفت اجتماعی است.

از نظر بار-آن هوش هیجانی با گذشت زمان رشد می‌کند. برنامه‌ریزی و روان‌درمانی از روش‌های ارتقای آن است.

چی-سونگ ونگ در سال 2007 پنج مهارت از هوش هیجانی را که به عقیده او آموختنی است نام برد:

  1. برقراری ارتباط

  2. همکاری

  3. گوش دادن موثر

  4. مهارت حل‌کردن تعارض بین‌فردی

  5. مدیریت تنش‌های عصبی

پینی در نتیجه رساله دکتری خود توصیه کرد: برای ارتقا هوش هیجانی باید با روان‌درمانی به آزادسازی هیجان کودکان کمک کرد.

بهترین سن!

با این گفته از دانیل گلمن شروع می‌کنیم: بهترین سن برای یادگیری قابلیت‌های هوش هیجانی، 40 الی 50 سال است!

منظور گلمن از این جمله این بود که این مهارت‌ها قابل یادگیری و تمرین است و محدودیتی وجود ندارد.

او بیان می‌کند: مدرسه‌ها کاربردی برای تعلیم هوش هیجانی ندارند و صرفاً برای درس‌هایی نظیر تاریخ ، جغرافی، ریاضی و درس‌های دیگر برنامه‌ریزی شده‌اند.

این نقص آموزشی مدارس است؛ زیرا از نظر او مهارت مدیریت عواطف، تقسیم وظایف در گروه، همکاری و هدایت گروه در وبینار یا سمینار رشد نمی‌کند چون این مهارت‌ها چیزی از جنس تغییر رفتار هستند.

گلمن همچنین اشاره می‌کند سازمان‌ها نیز برنامه مشخصی برای ارتقای هوش هیجانی کارکنان در نظر نگرفته‌اند.

از آن سو بار-آن نشان داد سن و جنسیت در تفاوت سطح هوش هیجانی نقش دارد. از نظر او هوش هیجانی حداقل تا سنین میانسالی قابل ارتقا است.

طبق نمودار سهمی، او میزان EQ این رده سنی (حدود50 سال) را بالاترین میزان هوش هیجانی می‌پندارد به عبارتی سطح هوش هیجانی جوانان و مسن‌تر‌ها پایین‌تر از میانسالان در نظر گرفته شده است‌.

چطور هوش هیجانی خود را ارتقا دهیم؟

باز هم به نظریه‌ها و مقالات رجوع می‌کنیم.

مطلب علمی دیگری در این باره نوشته‌ایم، از شما دعوت می‌کنیم از طریق کلیک روی این لینک، روش‌های افزایش هوش هیجانی را مطالعه و تمرین کنید.

بخش دهم: نظریه های مرتبط با هوش هیجانی

زنان یا مردان؟ کدام یک هوش هیجانی بالاتری دارند؟

اول به این نکته باید اشاره کنیم که طی تحقیقات بارت و بلیس درسال 2009 مشخص شد که زنان بیشتر از مردان هیجان خود را بروز می‌دهند.

دکتر بکر و همکارانش نیز ثابت‌کردند؛ زنان هیجانات را با شدت بیشتری نسبت به مردان تجربه می‌کنند.

آن‌ها زمان بیشتری هیجان را حفظ کرده و تمام هیجانات مثبت و منفی به‌غیر از خشم را بیشتر از مردان ابراز می‌کنند.

در زمینه مقایسه نمرات هوش هیجانی، تاپیا طی تحقیق مقایسه ای در سال 1999 بیان کرد: به‌طور کلی هوش هیجانی دختران دانش آموز بیشتر از پسران است.

آلمران و پانماکی نیز همبستگی جنسیت با EQ را تأیید کرده و هوش هیجانی دختران را بالاتر از پسران می‌دانند.

جاسووک در سال 2005 تفاوت‌های امواج مغزی مربوط به هوش هیجانی را بررسی کرد. او نشان‌داد که این فعالیت‌ها بسته به جنسیت افراد متفاوت است.

مقایسه هوش هیجانی در مردان و زنان

مقایسه مولفه‌های EQ

سوتارسو با ارائه جزئیات بیشتر، این مقایسه را در نمرات بخش‌های مختلف هوش هیجانی بین دانشجویان دختر و پسر انجام داد.

نتیجه به این صورت بود: دختران در بخش همدلی و خودآگاهی بالاتر بودند اما در بخش استقلال که از مولفه‌های هوش هیجانی است، تفاوت معناداری پیدا نشد.

بار-آن در سال 1997 طی تحقیقی نشان داد: زنان در مهارت‌های میان‌فردی، خودآگاهی هیجانی، مسئولیت پذیری و مردان در زمینه‌های درون‌فردی، اداره‌کردن هیجانات، عزت نفس، مثبت‌اندیشی و سازگاری نمرات بالاتری را کسب‌کردند.

سال2007 پتریچ و همکاران نیز درنتیجه تحقیق‌شان اعلام کردند: توانایی میان‌فردی و توانایی تنظیم عواطف دختران بیشتر از پسران است، اما در مولفه شادمانی، پسران نمرات بهتری کسب کردند.

در ایران اما با توجه به تفاوت‌های فرهنگی و هنجارهای اجتماعی، نتایج کمی متفاوت است.

آقاجانی و همکارانش تحقیقی را به منظور مقایسه‌ی هوش هیجانی دختران و پسران تیز هوش انجام دادند و نتایج فوق را تصدیق کردند.

با این حال زارع در سال 1380 بیان کرد: تفاوت چشمگیری بین هوش هیجانی کلی در دختران و پسران دبیرستانی مشاهده نشد. اما دختران در خودآگاهی، همدلی روابط میان‌فردی و مسئولیت‌پذیری بالاتر از پسران قرار گرفتند. از آن سو پسرها در مولفه‌هایی مثل قاطعیت و جراتمندی، عزت نفس، استقلال، سازگاری و خوش‌بینی نمرات بالاتری را نسبت به دخترها ثبت کردند.

هوش هیجانی و مغز

در نظریه‌های قدیمی حوزه مغز و اعصاب فرایندهای عاطفی و شناختی جدا معرفی می‌شدند.

دکتر آرون باربی نشان داد که هوش شناختی (هوش عمومی) و هوش هیجانی توسط “یک” سیستم عصبی مدیریت می‌شوند.

این سیستم به ترکیب داده‌های عاطفی و شناختی می‌پردازد.

نظریه های هوش هیجانی مرتبط با سیستم عصبی

در مطالعه دیگری او به مقایسه افراد با آسیب مغزی کانونی و افراد سالم پرداخت.

دکتر باربی متوجه شد صدمه به شبکه شناختی-اجتماعی که در قشر گیجگاهی سمت چپ واقع شده است، موجب کارکرد نادرست هوش هیجانی در افراد می‌شود.

او همچنین نشان‌داد بخش قشری اربیتوفرونتال (orbitofrontal) مغز، نقش به‌سزایی در پردازش احساسی، همدلی، درک اجتماعی و مدیریت رفتار اجتماعی دارد.

اکثر مطالبی که تاکنون مطالعه کردید حاصل پژوهش دانشمندان خارج از این مرز و بوم بود. حال نظریه های هوش هیجانی را در ایران جستجو خواهیم کرد.

بخش یازدهم: نظریه های هوش هیجانی ایران

توجه داشته باشید بنا بر گستردگی تحقیقات، تنها به ذکر چند مورد می‌پردازیم. برای مطالعه بیشتر به سایت sid.ir مراجعه فرمایید.

هوش هیجانی و شخصیت

دکتر بشات در پژوهشی رابطه ابعاد شخصیت و هوش هیجانی دانشجویان دانشگاه تهران را بررسی‌ کرد.

در نتیجه‌گیری او آمده‌ است: هوش هیجانی با ابعاد زیر رابطه مثبت دارد:

  • برون‌گرایی

  • تجربه‌پذیری

  • هم‌سازی

  • وظیفه‌شناسی

و با روان‌رنجوری (نوروزگرایی) رابطه منفی دارد.

هوش هیجانی و روابط

در پژوهش دیگری دکتر بشارت اثر هوش هیجانی بر کیفیت روابط را مورد تحقیق قرار داد.

او بیان کرد: بین هوش هیجانی با تعارض بین‌فردی رابطه منفی وجود دارد و برعکس، با 5 مورد همبستگی مثبت دارد:

  1. قاطعیت

  2. صمیمیت

  3. مسئولیت‌پذیری

  4. همدلی

  5. سازگاری

  6. خشنودی از زندگی

  7. تقویت شیوه‌های رویارویی کارآمد با افراد

هوش هیجانی و طرز تفکر

پژوهش دکتر محمودی و همکاران نشان داد: سبک فکری افراد می‌تواند میزان هوش هیجانی را پیش‌بینی کند و آموزش‌های مبتنی بر رشد تفکر می‌تواند باعث ارتقای هوش هیجانی شود.

هوش هیجانی و سلامت روان

طی طرح پژوهشی افراد در جلسات آموزش هفتگی مهارت‌های هوش هیجانی شرکت کردند.

یافته‌های این تحقیق نشان می‌دهد که آموزش مهارت‌های هوش هیجانی در ارتقای سلامت روان تاثیرگذار بود. (دکتر اسماعیلی و همکاران)

هوش هیجانی و رضایت شغلی

طی پژوهشی از دکتر اعتباریان هوش هیجانی و میزان رضایت شغلی کارکنان اداره آموزش پرورش شهرستان ابرکوه اندازه‌گیری‌ شد.

یافته‌ها نشان داد که ارتباط معناداری بین دو مولفه از هوش هیجانی (خودتنظیمی و مهارت اجتماعی) و رضایت شغلی وجود دارد.

تحقیقات جالب دلبستگی

هوش هیجانی و انواع دلبستگی

دکتر ذراتی و همکاران در نتیجه پژوهش مربوط به هوش هیجانی و سبک‌های دلبستگی بیان کردند:

فارغ از جنسیت، رابطه مستقیمی بین انتخاب سبک دلبستگی امن و هوش هیجانی وجود دارد.


‌از آن‌سو هوش هیجانی با سبک دلبستگی ناامن، مضطرب- دوسوگرا رابطه عکس دارد.

این یعنی می‌توان با تشخیص الگوی دلبستگی فرد، هوش هیجانی او و مولفه‌های آن را پیش بینی‌کرد.

ایشان اضافه کردند، نقش رابطه کودک با والدین در رشد قابلیت‌های هیجانی کودک اهمیت دارد و می‌تواند به آن‌ها مهارت‌های خودآموزی، دگرشناختی و تعاملات اجتماعی را آموزش دهد.

هوش هیجانی و کیفیت دلبستگی

دکتر منصوری و همکاران طی تحقیقی در دانش آموزان عادی و تیزهوش به این نتیجه رسیدند که بین هوش هیجانی و کیفیت دلبستگی رابطه مستقیم وجود دارد.

دلبستگی در تیزهوشان بیشتر به گروه همسالان و در دانش آموزان عادی به خانواده است.

دختران در این آزمون هوش هیجانی بالاتری را نسبت به پسران نشان دادند.

بخش دوازدهم: فراتر از نظریه های هوش هیجانی

بعد از خواندن مطلب نظریه های مرتبط با هوش هیجانی پیشنهاد می‌شود دانش خود را دراین زمینه گسترش دهید.

هوش هیجانی پایین

شاید برای شما خیلی از رفتارها در خودتان و دیگران جای سوال دارد.

در کنار تست‌های هوش هیجانی، می‌توانید نشانه‌های رفتاری خود و محیط را رصد کنید و با نگاه منتقدانه اتفاقات را بررسی کنید.

پدر،مادرها ومعلم‌ها بخوانند

بهترین سن برای رشد شخصیتی افراد دوران کودکی است و شما به عنوان یک والد مسئولیت‌پذیر می‌توانید به‌وسیله بازی، مهارت‌های هوش هیجانی را در فرزند خود ارتقا دهید.

مراحلی از کودکی و دوره نوجوانی سنین حساس مواجهه با محیط است.

این مطلب راهکارهای پرورشی لازم را به شما ارائه خواهد داد تا تعامل درستی با فرزند و دانش آموز خود داشته‌ باشید.

نکته مهمی که خوب است بدانید:

معیار یادگیری، درگیری ذهن با مطلب است.

نوشتن به‌عنوان یک راه کارآمد و اثبات شده برای در آوردن مغز از انفعال پیشنهاد می‌شود.

پس بنویسید! سه تمرین مشارکتی برای شما در نظر گرفتیم، به دلخواه انتخاب کنید:

1.از نظر شما حق با کدام جبهه است؟ آیا هوش هیجانی باعث رشد خلاقیت است یا عامل افت آن؟

2.درباره برتری هوش هیجانی بر IQ می‌توانید مثال بزنید؟ برای خواننده‌های بعد از شما نیز این مثال‌ها ارزشمند است.

3.شما چه فکر می‌کنید؟ در ایران زنان هوش هیجانی بالاتری دارند یا مردان؟

در آخر اضافه کنم، توجه و نظر شما قدردانی از تلاش تیم ما و تشویق برای نوشتن موثرتر و باکیفیت‌تر تیم کارنکن است. متشکرم



کانال یوتیوب پادکست رادیو کارنکن
اینستاگرام پادکست رادیو کارنکن

2 دیدگاه برای “نظریه های هوش هیجانی – کامل ترین مرجع نظریه‌ها، مدل‎‌ها‌ و تحقیقات هوش هیجانی

  1. شاهسوند گفته:

    با سلام. متشکرم از نگارش این مقاله که به شکل مروری روند شکل گیری نظریه های هوش هیجانی را بررسی کرد.موفق و پایدار باشید

  2. پوریا گفته:

    درمورد سوال اول از نظر من نظریه های هوش هیجانی به درک بهتر مسئله کمک میکنن و این حتی اگه مفید نباشه واسه خلاقیت در مسئله قطعا مضر نیست.
    ممنونم که وقت گذاشتین کامل و مستند بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *