همۀ ما وقتی به مرحلۀ شاغل شدن در زندگی رسیده و مشغولبهکار میشویم، ساعات زیادی در طول روز را در محیط کار و بین همکاران خود میگذرانیم. بنابراین بسیار مهم است که بتوانیم محل کارمان را به محیطی امن، شاد و پویا برای خود و اطرافیانمان تبدیل کنیم. تقویت مجموع مؤلفههایی که در مفهومی به نام هوش هیجانی در محیط کار گنجانده شدهاست، قطعأ میتواند تأثیر زیادی در بهبود عملکرد شغلی و پیشرفت در این مسیر داشتهباشد.
در این مطلب ابتدا به تعریف هوش هیجانی در محیط کار و ارتباط آن با ضریب هوشی میپردازیم. سپس نشانههای هوش هیجانی بالا را بیان میکنیم. اما اگر بعد از خواندن آنها احساس کردید در این زمینه دچار ضعف هستید، اصلا نگران نباشید! برای شما راهحلهایی در جهت بهبود عملکردتان نیز خواهیم داشت. اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که افکار ناامیدکنندهای دربارۀ شغل و محیط کاری خود به ذهنتان میرسد؛ بسیار امیدوار هستم که این مطلب بتواند به بهبود اوضاعواحوال کاری شما کمک کند.
در متن پیش رو موارد زیر را با هم مرور خواهیم کرد:
- تعریف و نقش هوش هیجانی در محیط کار و رابطه آن با بهرۀ هوشی (IQ)
- مؤلفههای اصلی هوش هیجانی (تعریف و نشانهها)
- چگونه میتوان مهارتهای هوش هیجانی در محیط کار را افزایش داد؟
- پیشنهاداتی به مدیران سازمانها برای بهبود مهارتهای هوش هیجانی خود و کارکنان
تعریف و نقش هوش هیجانی در محیط کار و رابطۀ آن با بهرۀ هوشی
هوش هیجانی چیست؟
انواع هوش و دستهبندیهای آن از دیدگاه روانشناسان مختلف، به شیوهای متفاوت بیان شده است. در این میان به نظر میرسد دو اصطلاح ضریب هوشی (IQ) و هوش هیجانی یا عاطفی (EQ) بیش از بقیه موارد مورد توجه قرار گرفته است.
IQ که به تعبیری هوش منطق و استدلال است. EQ نیز که به صورت توانایی شخص در شناخت و درک احساسات خود و دیگران و واکنش مناسب به هیجانات تعریف میشود.
در واقع هوش هیجانی مجموعهای از مهارتها و صفات روانشناختی است که برای موفقیت در زندگی شخصی و کاری ضروری میباشد. برخی از این مهارتها مانند خودآگاهی و خودانگیزشی در دوران کودکی تثبیت و یا تخریب میشوند. اما خبر خوب این است که هوش هیجانی را در بزرگسالی نیز میتوان آموخت. این فرایند آسان نیست. زمانبر است و به تمرین نیاز دارد. اما قطعاً شدنی است.
IQ یا EQ مسئله این است!
به عقیدۀ دنیل گلمن (روانشناسی که در زمینۀ هوش هیجانی تحقیقات زیادی انجام داده است)، بهرۀ هوشی (IQ) تنها 20درصد در موفقیتهای زندگی سهم دارد؛ درحالیکه هوش هیجانی نقش مهمتری در این حوزه ایفا میکند.
فردی با ضریب هوشی بالا در بهترین حالت شغلی پیدا خواهد کرد و یا کسبوکاری را آغاز میکند ولی برای موفقیت در مسیر شغلی به چیزی بیش از بهرۀ هوشی بالا نیاز دارد و آن هوش هیجانی یا عاطفی است.
ما بههیچوجه قصد نداریم مفهوم IQ را بیاهمیت نشان دهیم. واضح است که چنین نیست. باید گفت هوش هیجانی و بهرۀ هوشی استعدادهای متضادی نیستند؛ بلکه توانمندیهای متفاوتی هستند. یکی از آنها فکر میکند و دیگری احساس. رمز موفقیت ما در تلاش برای برقراری تعادل میان منطق و احساس است.
نقش مهارت های هوش هیجانی در محیط کار:
در ادامۀ این مطلب، اهمیت این مهارت و تاثیرات مثبتی که در پیشرفت شغلی دارد را با هم خواهیم خواند. اما بهطور خلاصه میتوان گفت: توانایی مدیریت و کنترل هیجانات خود و نیز درک عواطف و احساسات دیگران، منجر به کاهش استرسهای شغلی، ایجاد ارتباطی قوی و موثر با همکاران، انعطافپذیری بالا، سازگاری با تغییرات و رفع چالشهای احتمالی میشود.
مؤلفههای اصلی هوش هیجانی
مؤلفههای شاخصی در زمینۀ هوش هیجانی بالا وجود دارد که بهصورت مستقیم در موفقیت شغلی ما تأثیرگذار است. در ادامۀ مطلب ضمن تعریف هریک از این مهارتها، نشانههای آن را در افرادی با هوش هیجانی بالا در محیط کار، بیان میکنیم.
۱. خودآگاهی:
به معنای داشتن درکی عمیق از احساسات، عواطف، نقاط ضعف و قدرت خود است. افراد خودآگاه، واقعبین هستند. نه خیلی انتقادگرند و نه امیدواری زیاد دارند.
آنها میدانند احساساتشان چگونه خود و عملکرد شغلیشان را تحتتاثیر قرار میدهد. برای مثال یک فرد خودآگاه میداند مهلت زمان ناکافی برای ارائه یک پروژه، وی را در شرایط بدی قرار میدهد. بنابراین با برنامهریزی و زمانبندی مناسب، کار خود را بهموقع به انجام میرساند.
فرد خودآگاه درک عمیق و روشنی از اهداف و ارزشهای خود دارد. او میداند چه میخواهد و به کجا میرود. در واقع خط قرمزهای روشنی در زندگی و کار دارد که بههیچوجه حاضر به عبور از آنها نیست. مثال زیر را در نظر بگیرید:
فردی با خودآگاهی پایین یک پیشنهاد کاری را درحالیکه برخلاف اهداف و ارزشهایش میباشد را تنها بهدلیل درآمد بالا قبول میکند. اما بعداز مدتی فکر میکند کارش هیچ معنای ارزشمندی برای او ندارد و دائم احساس خستگی میکند.
چراکه چنین تصمیمگیریهایی که در نتیجۀ زیرپا گذاشتن ارزشهای شخصی افراد است، در بلندمدت منجر به آشفتگی درونی آنها میشود. در مقابل فردی با خودآگاهی بالا، شغل مناسب خود را انتخاب کرده و از آن انرژی میگیرد.
آگاهی از توانمندیها و نقاط ضعف در محیط کار چه اهمیتی دارد؟
اگر هوش هیجانی بالایی در محیط کار داشته باشیم، به دلیل خودآگاهی بالا، با خود درزمینۀ تواناییهایمان صادق هستیم. پس محدودیتها و نقاط قوت خود را میشناسیم و بهراحتی میتوانیم در مورد آن صحبت کنیم. با اشتیاق انتقادهای سازندۀ دیگران را پذیرفته و در جهت بهبود نواقص خود برمیآییم.
خودآگاهی موجب میشود تا کمتر شکست بخوریم؛ چراکه بهندرت پیشنهادهای بیش از ظرفیت خود را میپذیریم و ریسکپذیری حساب شده خواهیم داشت.
بهطور خلاصه باید گفت کلید موفقیت افراد خودآگاه در محیط کار این است که آنها در محدودۀ تواناییهای خود نقش بازی میکنند.
۳. خودتدبیری:
خودتدبیری همچون نوعی گفتگوی درونی است. فرد میتواند خلقوخو و احساسات خود را درک کرده، آن را کنترل سازد یا به شیوۀ مفید استفاده کند.
برای مثال مدیری را تصور کنید که کارکنانش دچار اشتباهی شدهاند؛ او که هوش هیجانی بالایی دارد، به جای عصبانیت و برخورد قهری با پرسنل خود، کمی تأمل میکند. او به بررسی دلایل ایجاد مشکل و نیز نقش احتمالی خود و کارمندان در بروز آن میپردازد. سپس با آنها تشکیل جلسه میدهد و با مشورت یکدیگر به راهحل مناسب رسیده و از بروز خطاهای آتی نیز جلوگیری میکنند.
وجود کارکنانی با خودتدبیری بالا چه اهمیتی دارد؟
- افرادی که احساس خود را در کنترل دارند، منطقی هستند. آنها قادرند محیطی سرشار از اعتماد و عدالت در محل کار خلق کرده، چالشها و درگیریها را کاهش داده و بهرهوری را بالا ببرند.
- خودتدبیری به دلایل رقابتی نیز در دنیای کاری اهمیت دارد. شرکتها و مؤسسات بهطور مستمر در حال تغییر و بهروزرسانی هستند. فناوری و تکنولوژیهای جدید به سرعت وارد فضای کسبوکار میشوند. در این شرایط افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند و بر احساسات خود مسلط هستند، وحشتزده نمیشوند و ضمن پذیرفتن تغییرات، بهدنبال اطلاعات بهروز هستند. تلاش میکنند تا آموزشهای جدید را به خوبی دریافت کرده و همگام با شرایط جدید حرکت میکنند.
۳. خودانگیزشی:
یکی دیگر از ویژگیهایی که میتواند هوش هیجانی بالا در محیط کار را نشان دهد، خودانگیزشی است. به معنای اشتیاق و تمایل به کارکردن به دلایلی فراتر از دستمزد عالی، مقام و موقعیت شغلی است. این موارد ممکن است برای برخی افراد عامل انگیزاننده محسوب شود، اما کسانی که هوش هیجانی بالایی دارند، اهداف درونی خود را با انرژی و پایداری زیاد دنبال کرده و با دستیابی به آنها انگیزه میگیرند. آنها از هیجانات خود در جهت رسیدن به اهدافشان استفاده میکنند. یکی از دلایل مهم برتری این افراد با سایرین، توانایی آنها در به تأخیر انداختن لذتهای زودگذر برای رسیدن به هدف اصلی خود است.
کارمندانی که انگیزۀ بالایی دارند، بهدنبال یافتن راههایی برای پیشرفت خود و سازمان هستند. عاشق یادگیری هستند. برای حل چالشهای موجود تلاش میکنند و به این موضوع که میتوانند کار خود را به طور عالی انجام دهند، افتخار میکنند.
۴. همدردی (همدلی):
به معنای پذیرش و درک احساسات دیگران و واکنش مناسب در مواجهه با آنها است. همۀ ما در زندگی عادی با این مفهوم روبهرو بودهایم و مثالهایی از همدلی دوستان، والدین یا معلم به ذهنمان میرسد. اما گویی سخن از این ویژگی در محیط کار کمی غریب به نظر میرسد. درحالیکه بسیار مهم است. اشخاصی که توانایی همدلی بالایی دارند، در محیط کار خوشبرخوردتر و محبوبتر هستند.
اهمیت همدلی در فضای کاری:
مدیری که به علت هوش هیجانی بالایش از حس همدلی خوبی برخوردار است، در تصمیمگیریها و چالشهای مختلفی که با آنها روبهرو می شود علاوهبر موقعیت خود، به احساسات و عواطف اعضای گروهش نیز توجه دارد. او صحبتها و دغدغههای همکاران خود را میشنود.
این ویژگی سبب ایجاد نوعی نزدیکی بین همکاران می شود که رها کردن محیط کار را برای آنها سخت میکند. زیرا برای همۀ کارمندان بسیار ارزشمند است که بدانند صدای آنها شنیده میشود و دغدغهها و نگرانیهایشان برای مدیران مجموعه اهمیت دارد.
۵. مهارتهای اجتماعی:
این مؤلفه توانایی برقراری روابط با دیگران را دربرمیگیرد. اما ارتباطی که هدفمند و انتخاب شخصی افراد است. افراد اجتماعی بهراحتی میتوانند زمینههای مشترکی برای شروع ارتباط با دیگران پیدا کنند. آنها بهخوبی از اهمیت نیاز به برقراری ارتباط با دیگران آگاه هستند و دارای دایرهی وسیعی از آشنایان هستند.
افرادی با مهارتهای اجتماعی بالا نسبت به سایرین چه برتریهایی در محل کار دارند؟
این مهارت به عنوان نقطه اوج ابعاد دیگر هوش هیجانی خوانده می شود. زیرا افرادی که مهارت اجتماعی بالایی دارند، با بهرهگیری مناسب از چهار ویژگی قبلی میتوانند روابط مؤثرتری با سایرین در محل کار ایجاد کرده، آنها را در زمینههای گوناگون متقاعد سازند و یا در مواقع لزوم از دیگران کمک بگیرند. همچنین بهخوبی میتوانند با کارمندان دیگر همکاری کرده و در کار تیمی موفق عمل میکنند.
حتما شما هم در محل کار خود با افرادی مواجه هستید که بهعلت توانایی بالایی که در برقراری ارتباط با دیگران دارند، بسیار سریعتر مسیر پیشرفت را طی کردهاند. آنها هرگاه در مسئلهای به کمک نیاز داشته باشند، به راحتی از این کاربرد هوش هیجانی در محیط کار استفاده میکنند و با کمک شبکهی ارتباطات خود، خواستههایشان را برآورده میسازند.
چگونه میتوان مهارتهای هوش هیجانی در محیط کار را افزایش داد؟
حالکه با مفهوم هوش هیجانی در محیط کار و ویژگیهای افراد برتر در این حوزه آشنا شدهاید، شاید از خود بپرسید اگر در این زمینه دچار ضعف هستید، برای تقویت هوش هیجانی در محیط کار، چه اقداماتی میتوانید انجام دهید؟
همانطور که پیشتر اشاره شد، توانمندی افراد در هریک از پنج مؤلفۀ اصلی هوش هیجانی، منجر به برتری آنها در محل کارشان میشود. بنابراین ابتدا باید ضعفهای خود در هریک از این زمینهها را شناخته و تمرین برای بهتر شدن را آغاز کنیم. در ادامۀ متن پیشنهادهایی برای تقویت هوش هیجانی در محیط کار ارائه شده است.
۱. خودآگاهی خود را بالا ببریم:
این امر سبب میشود اعتمادبهنفس ما افزایش یابد. چراکه با آگاهی از وضعیت درونی خود، راحتتر میتوانیم احساسات خود را کنترل کرده و تصمیمات صحیحتر بگیریم. خودشناسی کمک میکند نقصهای خود را ببینیم و کمتر از دیگران انتقاد کنیم. همچنین مسئولیت اشتباههای خود را به عهده گرفته و در جهت رفع آنها برآییم.
راهکارها:
- برای افزایش هوش هیجانی در محل کار و بهطور کلی در زندگی، باید کمی بیشتر به رفتارهای خود بیاندیشیم و در آنها دقیق شویم. بهعنوان مثال میتوانیم در پایان هر روز به عملکرد و برخوردهای خود فکر کنیم؛ آیا واکنشی داشتهایم که از انجام آن پشیمان هستیم یا خیر.
- در گفتوگوهای درونی با خودمان مهربان باشیم. (اشتباههای خود را ببخشیم و پیروزیها را جشن بگیریم.)
- از همکاران بازخورد بگیریم. ما میتوانیم اطرافیان و نزدیکان خود را مانند دوربینی در نظر بگیریم که رفتارهای روزمرۀ ما را رصد میکنند و کاملأ به آنها آگاهند. بنابراین قادرند در این زمینه به خوبی ما را قضاوت کرده و نقطه نظرات خود را بیان کنند.
- راه دیگری که برای شناخت بهتر خود پیشنهاد میشود، انجام تستهای خودشناسی است که به ما کمک میکنند تا حدی نقاط قوت و ضعف خود را بشناسیم و آنها را برطرف کنیم.
۲. مهارت خودتدبیری خود را افزایش دهیم:
همانطور که قبلتر اشاره شد، افرادی که هوش هیجانی بالایی در محیط کار دارند، میتوانند احساسات و عواطف خود را کنترل کنند و به مسائل و مشکلات واکنش مناسب نشان دهند.
راهکارها:
- هرگاه در محل کار با چالش جدید و دشواری روبهرو شدیم، کمی به خود فرصت داده و دربارۀ مسئله پیش رو فکر کنیم. بعد از بررسی همۀ جوانب، واکنش صحیح را نشان دهیم.
- هنگامی که شرایط کاری برایمان سخت میشود، درصورت امکان، کمی از کار فاصله گرفته و فعالیتهای مورد علاقۀ خود را انجام دهیم. بهطور روتین هرکس باید راهی برای مقابله با استرس در بیرون محل کار داشتهباشد. هریک از ما به شیوهای متفاوت استرس خود را کم کرده و به آرامش میرسیم. بنابراین باید مأمن آرامش خود را بیابید. (مانند: ورزش، صحبت با دوستان یا خانواده، گوش دادن به موسیقی، انجام یک فعالیت هنری و…)
۳. توانایی خودانگیزشی را در خود بالا ببریم:
افرادی که انگیزۀ بالایی دارند، علاقۀ زیادی به دستیابی به موفقیت دارند و با اشتیاق اهداف خود را دنبال میکنند.
- برای حفظ انگیزه باید تاحدامکان افکار منفی را از خود دور کرده و مثبتاندیشی را تمرین کنیم.
- در مواجهه با چالشهای کاری، به جای شکایت و منفیبافی بهدنبال راهحل باشیم.
- اگر ذاتأ فردی خوشبین نیستیم، یک راهحل برای افزایش هوش هیجانی، همنشینی با افراد مثبتاندیش است. واضح است که اطرافیان ما بهمرور میتوانند تأثیر زیادی بر ذهنیت و تفکر ما داشته باشند.
- بهتر است اهداف بلندمدت خود را به هدفهای کوچک خرد کنیم. این کار باعث میشود با رسیدن به هر دستاورد کوچک، نوعی احساس پیروزی در وجودمان ایجاد شود که موجب تقویت انگیزه میگردد. در این میان جایزۀ خود را فراموش نکنید!
۴. توانایی همدلی با دیگران در محل کار را تقویت کنیم:
همانطور که میدانید افراد با همدلی بالا، توانایی درک احساسات و عواطف همکاران خود را دارند و شنوندههای بسیارخوبی هستند.
- در مسائل و مشکلات کاری، باید تلاش کنیم بهخوبی حرفهای شخص مقابل خود را بشنویم، از دیدگاه او نیز مسئله را ببینیم و انگیزههای او را هم دریابیم.
- انتقادپذیر باشیم و در بحثهای کاری سعی کنیم بهخوبی از نظرات مخالف و سازنده استقبال کنیم. این ویژگی یکی از نشانههای بارز افرادی با هوش هیجانی بالا است.
- در مشاجرههای کاری بیشتر از اینکه به فکر پاسخدادن به طرف مقابل و برندهشدن باشیم، باید حرفهای او را بهخوبی بشنویم.
۵. مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنیم:
همانطور که پیشتر توضیح داده شد، برای برقراری ارتباط مناسب با دیگران، باید از مجموع چهار مهارت پیشین بهخوبی استفاده کرد.
هرچه در درک عواطف دیگران و کنترل ایمپالسهایی که ازطریق زبان بدن خود ارسال میکنیم، بهتر باشیم، میتوانیم تاثیرگذارتر بوده و کنترل بیشتری بر نظر دیگران داشته باشیم.
- راه نفوذ و تأثیرگذاری در افراد مختلف متفاوت است. باید با هرکس بر اساس نوع شخصیت، ویژگیهای فردی و موقعیت شغلی او در محل کار صحبت کنیم.
- به عنوان فردی با مهارت اجتماعی بالا، باید بهخوبی به حرفهای دیگران گوش داده و در پاسخ به سوالات مختلف اطلاعات دقیق و درستی ارائه کنیم. در این صورت بهعنوان نیرویی قابل اعتماد شناخته خواهیم شد که همهی افراد برای صحبت و حل مشکلات کاری، به ما مراجعه میکنند.
پیشنهاداتی به مدیران سازمانها در جهت تقویت هوش هیجانی خود و کارکنان:
بهعنوان مدیر یک گروه، باید سعی کنید برچسب «غیرقابل دسترسی» یا «به من نزدیک نشوید!» را از روی خود بردارید. دیدگاههای مختلف اعضای گروه و انتقادهای سازنده آنها را بشنوید. آنها باید بتوانند بدون ترس در مورد مسائل و مشکلات کاری با شما صحبت کنند.
موردی که شاید خودتان متوجه آن نباشید این است که شما بهعنوان رهبر یک گروه به الگویی از اخلاق و رفتار در بین کارکنان خود تبدیل خواهید شد. یک رهبر پرخاشگر و متکبر بهمرور نیروهایی شبیه به خود تربیت خواهد کرد.
راهکارهای پیشنهادی:
راهکارهای عملی جهت تقویت هوش هیجاني در محیط کار را که در کتاب کارکردن و کنارآمدن خواندهام را با شما به اشتراک میگذارم:
- اولین مورد این است که سازمانها میتوانند کارگاههای آموزشی مختلف، که با هدف اهمیت به رشد و بلوغ هیجانی طراحی شده باشد، برگزار کنند و هر شخص براساس نیاز خود میتواند در کارگاه موردنظرش شرکت کند.
- میتوان بهصورت ماهیانه هزینهای شبیه به یارانه بهمنظور دریافت خدمات رواندرمانی به کارمندان ارائه داد. شاید این موارد بهخصوص در کشور ما کمی ایدئال و دور از ذهن به نظر برسد. اما بههرحال میتواند بهمرور تاثیر زیادی در پیشرفت یک سازمان داشته باشد.
کلام آخر
در این مطلب تلاش گردید تا اهمیت و کاربردهای هوش هیجانی در محیط کار بهخوبی شرح دادهشود. توانایی کنترل مناسب و مهار هیجانات شدید به ما کمک میکند تا استعدادها و توانمندیهای خود را بهطور کامل بروز دهیم و از واکنشهای ناگهانی و بدون فکر که ممکن است ناشی از خشم و یا اضطراب شدید باشد، بپرهیزیم.
در ابعاد وسیعتر نیز میتوان گفت موفقیت یک سازمان، نه فقط با بهرۀ هوشی افراد، بلکه با میزان هوش هیجانی آنها مشخص میشود. تیمهای موفق براساس توانایی اعضا برای هماهنگی در کار گروهی، همکاری مؤثر و استفاده مناسب از استعداد هریک از افراد شکل میگیرند. بنابراین تلاش برای تقویت هوش هیجانی کارکنان، میتواند تا حدود زیادی موفقیت یک سازمان را تضمین نموده و آن را در مسیر پیشرفت قرار دهد.
مطالب مرتبط
همانطور که در متن ذکر شد، یکی از مؤلفههای هوش هیجانی، خودآگاهی است. تقویت این مهارت نرم، بر بسیاری از جنبههای زندگی ما تأثیر میگذارد. در واقع میتوان گفت: قدم اول برای رسیدن به موفقیت این است که خود و استعدادهایمان را بشناسیم. لینک زیر بهطور کامل به این موضوع پرداخته است.
در مورد مهارتهای اجتماعی و لزوم تقویت آن صحبت کردیم. برای این کار لازم است ابتدا اصول گفتوگو و ارتباط با دیگران را بیاموزیم. بایدها و نبایدهای یک ارتباط مؤثر را بشناسیم و بهدرستی و در جای مناسب به کار ببریم. برای دستیابی به این مهم، دو لینک کاربردی و مفید زیر به شما پیشنهاد میشود.
بهعنوان مدیر یک مجموعه، ممکن است در محل کار خود با اختلافنظرها و ناسازگاریهایی روبهرو شوید. لازم است بتوانید بهخوبی این چالشها را مدیریت کرده و پشتسر بگذارید. برای آشنایی با روشهای مدیریت تعارضهای شغلی، پیشنهاد میکنیم روی لینک پایین کلیک کنید.
آیا شما هم در محیط کار خود با چالشهایی روبهرو بودهاید که با کمک مهارتهای هوش هیجانی بتوانید آنها را پشتسر بگذارید؟
میتوانید تجربههای خود را اینجا با دیگران به اشتراک بگذارید.
مطلبی که خواندید، برایتان مفید بود؟ امیدوارم جوابتان مثبت باشد! اما درهرحال بسیار مشتاق خواندن نظرات شما هستم.