معمولاً پسرها در سنین خاصی از خود میپرسند دانشگاه بریم بهتره یا سربازی؟ در حالت کلیتر سؤال دیگری وجود دارد مبنی بر اینکه دانشگاه رفتن خوبه یا بد ؟
پرسیدن سؤالات خوب در مقیاس درست، یکی از مهارتهای حیاتی در زندگی است. پس اینکه دانشگاه خوب است یا بد اساساً سؤال درستی نیست!
ارزشها و نگرش هر کدام از ما، فرهنگ و محیطی که در آن رشد کردهایم، ژنتیک، امکانات، طبقه اجتماعی و … در مقیاس و تعریف ما از خوب یا بد تأثیر دارد.
در نتیجه با در نظر گرفتن فاکتورهای مختلف و شرایط متفاوت، برای هر دانشآموز و دانشجویی پاسخ این سؤال که آیا دانشگاه رفتن خوبه متغیر است!
من در این مطلب میخواهم کمی در مورد همین موضوع صحبت کنم. اگر شما هم دغدغه این را دارید که ایا دانشگاه رفتن خوب است؟ آیا به دانشگاه برویم یا نه؟ با من همراه باشید.
مطالب پیش رو:
سؤال « آیا دانشگاه رفتن خوبه » از کجا نشأت میگیرد؟
یکی از علتهای به وجود آمدن این سؤال این است که درصد قابل توجهی از جامعه، دو دههی اول عمر خودشان را با پیروی از سیستم آموزشی در مدرسه و دانشگاهها میگذرانند. امّا نتیجهی نهایی از نظر درآمدی، علمی و کیفیت زندگی با در نظر گرفتن این حجم از زمانی که گذاشته شده و انتظار میرفته، همخوانی ندارد.
حقیقتی که به طور عمومی در بین جامعه پذیرفته شده و آمار برعکسش را نشان میدهد این است که، آموزش در واقع برای افرادی که آن را دریافت میکنند بسیار مؤثر و در وهلهی بعد مفید است.
دلیل اینکه شواهد و نتایج آماری مبتنی بر این است که تحصیلات، مفید واقع نشدهاند، این است که متأسفانه آموزش مانند دارو نیست. وقتی شما دارویی را مصرف میکنید، یک هفته یا مدتی بعد احساس بهتری خواهید داشت. امّا وقتی شما در معرض آموزش هستید در آیندهای دور ممکن است فرصت و جایگاه شغلی و درآمدی به خاطر این تحصیلات بدست بیاورید.
یکی از اشتباهاتی که مسیر زندگی بسیاری از افراد را تغییر داده است و در نتیجهاش این افراد از فرصتهای بزرگی که میتوانستند داشته باشند بازماندهاند این است که تمام زمان، مسیر زندگی و تصمیمات خود را مبتنی بر این آموزش گذاشتهاند.
اعتماد کورکورانه به سیستم
نکتهای که به آن توجه نمیشود این است که کیفیت و محتواهایی (و کاربرد آنها) که آموزش داده میشوند، در هر منطقه و سیستمی متفاوت هستند امّا به طور عمومی تحت نظر دولتاند.
از بُعد دیگر در اکثر دانشگاهها محتواهای تدریس شده، دانشجویان را برای زندگی در جامعه آماده نمیکنند.
همچنین امروزه با ساخته شدن بسترهای آموزشی رایگان مثل سایتهای khanAcademy, MIT, Udemy, Coursera و … درصد قابلتوجهی از محتواهای آموزشی تدریس شده در بهترین دانشگاهها، در هر سحطی در دسترس عموم قرار دارد.
پس نکتهای که باید به آن توجه داشته باشید این است که محیط دانشگاه، ارزش تجربه کردن را برای اکثر افراد، با توجه به اهداف و انگیزههاشان دارد. امّا نه به این معنی که دو دهه از زندگی خود را به این هدف اختصاص بدهید.
تحصیلات و مدرک: تلهایی که انسان برای خودش ساخته!
روزی روزگاری پادشاهی بسیار مغرور، خودخواه و جاهطلب بود که از هر چیزی بهترینش را میخواست.
یک روز تصمیم گرفت بهترین لباس از بهترین پارچهای که در تمام سرزمینها یافت میشود را داشته باشد. خب در آن زمان گوگلی نبود که سرچی انجام بدهد. پس به تمام خیاطان نامه فرستاد که بهترین مدلها، از بهترین پارچههای خودتان را نزد من بیاورید.
خیاطان همگی آمدند و مدلهای خودشان را ارائه دادند. امّا پادشاه از هیچکدام خوشش نیامد تا اینکه دو مرد با پادشاه ملاقات کردند. آنها گفتند ما میتوانیم از جادوییترین و شگفتانگیزترین پارچه، لباسی بینظیر برای شما بدوزیم.
امپراطور هیجانزده شد چون همان چیزی بود که میخواست، بهترین بهترینها. پادشاه دستور داد صندوقی از طلا و سکه بیاورند و به این دو مرد بدهند. پس هر دو سکهها را گرفتند و دو هفته وقت خواستند تا لباس پادشاه را آماده کنند.
فقط اینکه در مدت این دو هفته اصلاً کاری نکردند، چون از اول این دو نفر خیاط نبودند و تخصصی در این حیطه نداشتند!
بعد از دو هفته به کاخ سلطنتی نزد امپراطور رفتند و گفتند قربان ما شگفتانگیزترین و جادوییترین لباس بیهمتا را برای شما آوردیم، فقط نکته مهمی دربارهی این لباس وجود دارد.
چون لباس از پارچهای جادویی درست شده، فقط کسانی که شایسته و خردمند هستند میتوانند زیبایی این پارچه و خیرهکنندهترین لباسی که تا به حال دیدهاند را ببینند.
امّا کسانی که عاقل نبوده و شایستهی جایگاهشان نیستند و درونشان پستی و حقارت نهفته است، هیچ چیزی نخواهند دید.
حقیقتی که مخدوش میشود!
به این ترتیب یکی از آن دو مرد دستش را در کیسه میکند که لباس جادویی را نشان دهد. وقتی دستش را از کیسه بیرون میآورد هیچ چیزی در دست او نبود.
همه درباریان با عصبانیت لبخند میزدند، چون همه آنها در آن لحظه فکر میکردند من تنها کسی هستم که هیچ چیزی نمیبینم! هیج کدام چیزی نگفتند چون نمیخواستند نالایق و حقیر تلقی شوند و از جایگاه خودشان برکنار شوند.
در همین حین هم امپراطور نمیخواست در مقابل کارمندان کاخ سلطنتی ابهت خود را از دست دهد. پس گفت این زیباترین و خیرهکنندهترین لباسی است که تا به حال دیدهام.
پادشاه هیجان زده شد و وانمود کرد که دارد آن لباس با پارچهای جادویی را میپوشد. سپس دستور داد صندوقهایی از طلا و سکه به این دو مرد بدهند. آنها هم با خوشحالی قصر را ترک کردند.
در نهایت پادشاه گفت میخواهم تمام مردم این لباس شگفتانگیز و زیبا را ببینند. پس یک رژه راه انداخت و همگی به سمت شهر حرکت کردند.
امپراطور با هیاهو و هیجان راه میرفت و با موسیقی همراهی میکرد. تمام مردم سعی میکردند با لبخندهایی عصبی، خودشان را خوشحال نشان دهند و تشویق کنند. تا اینکه یک پسر بچه با صدای بلند و قهقهه گفت: مامان پادشاه برهنه است و تمام جمعیت از خنده منفجر شد.
همه میدانند حقیقت را اما جسارت ابراز ندارند!
این داستانی قدیمی از هانس کریستین اندرسن بود.
امپراطوری که برهنه است و لباسی ندارد، تمثیلی از چیزی است که همه میدانند درست نیست امّا هیچکس تصدیق نمیکند که حقیقت ندارد.
و در لحظه آخر که پسرک کوچک اشاره میکند که پادشاه برهنه است و همه از خنده منفجر میشود دو اتفاق رخ میدهد:
۱ـ بیداری شخصی؛ هر یک از افراد در درون با خوشان میگویند من که لباسی نمیبینم و پادشاه برهنه است!
در این مرحله، نتیجهگیری بر اساس تجربیات و افکار شخصی صورت میگیرد.
۲ـ بیداری عمومی؛ که همگی میخندند و اظهار میکنند که امپراطور لباسی بر تن ندارد.
در این مرحله هر شخص به نتیجهگیریهای خود مطمئن است و به اندازه کافی نسبت به آن احساس قوی دارد پس آن را اعلام می کند و میتواند با استدلالهای کافی از آنچه که فکر میکند درست است، زمانی که دیگران مخالفت میکنند، حمایت کند.
در این داستان امپراطور میتواند تمثیلی از مردم باشد. امّا اغلب منظور، ایدهها یا مؤسسات هستند و بزرگترین امپراطوری در دنیای امروز و دنیای مدرن، آموزش عالی و دانشگاه است.
در ادامه سعی میکنم به این سؤال که دانشگاه رفتن خوبه یا بد پاسخ بدهم.
حقایقی دربارهی اینکه دانشگاه خوب است یا بد ؟
ما تمام زندگی خودمان را در محور دانشگاه قرار میدهیم.
هجده سال اول زندگی، تلاش و هدفگذاریمان برای این است که وارد دانشگاه شویم. ده سال بعد هم صرف گذراندن امتحانات (برای اکثر کسانی که خارج از ایران درس میخوانند پرداخت قسطهای شهریه) میشود. در نهایت، ده سال بعد هم صرف کار کردن خواهد شد که فرزندانمان از تحصیلات خوبی برخوردار شوند.
آیا تمام دنیا متوجه شدهاند که آموزش در سیستم و ساختار درستی قرار ندارد؟ نه هنوز.
امّا به زودی با وجود تمام آموزشهای آنلاین، دانشگاهها ورشکسته خواهند شد.
وقتی شما به این فکر میکنید که ایا دانشگاه رفتن خوب است ؟ و یا اینکه آیا دانشگاه بروم یا نه ؟ باید بدانید با عواقب تصمیمتان در مورد دنیایی که براساس آیندهنگری، حداقل تا ۴ یا ۷ سال دیگر وجود خواهد داشت، روبهرو هستید.
معمولاً اکثر افراد با اطلاعات و آمار از زندگی حال حاضر(با فرض اینکه صحیح هستند)، مسیر آینده خودشان را مشخص میکنند.
همیشه وقتی صحبت از درس خواندن، مدرسه و دانشگاه میشود میشنویم که ۲۰ـ۳۰ سال اول زندگیات را وقف این سیستم و مسیر کن و بعد از آن هر کاری خواستی انجام بده.
در حالی که زمان، ارزشمندترین سرمایهای است که ما در حال حاضر در اختیار داریم. امّا هیچ وقت از زاویهای دیگر نگاه نمیکنیم و نمیپرسیم که این زمان، در قبالِ آموزشِ چه مفاهیم و مهارتهایی پرداخت میشود؟
از خود بپرسیم آیا اختصاص دادن ۱۰۰٪ زمان، به دانشگاه و آموزش عالی با توجه به هدفی که داریم ارزشش را دارد؟
حقایقی دربارهی دانشگاه
همانطور که میدانید نرخ اشتغال بعد از فارغالتحصیلی تعریف چندانی ندارد.
ما حقایق زیادی را دربارهی ارزش دانشگاه میدانیم که با آمار و واقعیت همخوانی ندارند، امّا اکثراً مبنای تصمیمگیری قرار داده میشوند.
برای مثال، دروغ درآمد مادامالعمر و ارزش و جایگاه اجتماعی برای فارغ التحصیلان دانشگاه. این دروغ بیان میکند که اگر به دانشگاه بروید، در طول زندگی درآمد بیشتری خواهید داشت!
در واقع این مزیت، طوری بیان شده که دقیق امّا بسیار گمراهکننده است.
فرض کنید شما به یک ساختمان پزشکان میروید. تمام پزشکان در این ساختمان حدود X تومان درآمد دارند، امّا یکی از پزشکان 100X به نسبت بقیه درآمد دارد.
از لحاظ آماری میتوان گفت، پزشکان چند ده برابر آنچه در واقعیت وجود دارد درآمد دارند. آمار به این صورت میتواند بسیار گولزننده باشد!
در واقع شما بر اساس مهارتها از ابعاد مختلف، تجربه، دانش و… و همچنین ویژگیهای شخصی خودتان این موقعیتها را به دست میآورید. دانشگاه در قبال این زمانی که برایش گذاشته میشود این مهارتها و ویژگیها را در شما ایجاد نمیکند.
تجربه کردن محیط دانشگاه، تأسیسات و امکاناتی که در اختیار دانشجویان میگذارد از مزیتهای دانشگاه است. ولی دیگر حقایق و تصورات جا افتاده در باب دانشگاه، ناشی از ضعف در مهارت تفکر نقادانه هر کدام از ماست. پیشنهاد میکنم حتماً کتاب همه دروغ میگویند را مطالعه کنید. این کتاب توضیح میدهد چگونه در نظر گرفتن آمار به این روش باعث میشود ما به نتیجهگیریهای اشتباه برسیم.
دانشگاه از دید جامعهشناسی (دانشگاه رفتن خوبه یا بد)
در زمانی که من این متن را مینویسم، دو نفر از اساتید برجسته محمد فاضلی و آرش اباذری از دانشگاه اخراج شدند. این اخراج، من را نسبت به آیندهی سیستم آموزشی در مؤسسات عالی نگران کرده است.
به شخصه درسهای بسیاری از این دو یاد گرفتهام. پیشنهاد میکنم پادکست دغدغه ایران را حتماً گوش کنید.
اگر میخواهید مسیر شغلی و زندگی خودتان را طراحی کنید و دنبال یادگیری مهارتهای مختلف هستید، احتمالاً به نقدها و مطالب Propaganda دربارهی کنکور یا دانشگاه بر میخورید.
خواسته یا ناخواسته ما در معرض بمباران اطلاعاتی هستیم. واجب است که نقش دانشگاه را در جامعه و زندگی هر فرد در ایران بدانیم.
ویدئوی زیر از دکتر یوسف اباذری دربارهی نقش دانشگاه در جامعه است. (پیشنهاد میکنم حتماً سخنرانیها و کتابهای ایشان را دنبال کنید.)
دانشگاه رفتن خوبه یا بد؟ چه مهارتهایی در این سیستم آموزش داده نمیشود؟
اکثر دانشجویان با این دیدگاه به دانشگاه میروند که آیندهای درخشان داشته باشند و به قول معروف برای خودشان کسی بشوند.
بدیهی است که وقتی کسی با این نگرش وارد یکی از بهترین دانشگاهها شود و در مسیر تعیینشده برای بهترین بودن تلاش کند و موفق هم شود، انگار در جزیرهی آرامش و لذت زندگی کرده است. غافل از اینکه هزینهای بابت این پیروزی پرداخته است.
در واقع در قبال عمر، زمان، هزینهی مادی و … است که شما اجازه دارید تا این حس آسودگی در مورد هویت داشتن در جامعه را داشته باشید.
اگر با این دیدگاه وارد دانشگاه شوید که شما را تبدیل به یک متخصص میکند، عاقبت شما پاراگراف بالا خواهد بود.
انتخابی که شما در مسیر زندگی و دانشجویی دارید، یادگیری مهارتهای مختلف و مفید است. برای شروع، بهترین پیشنهاد خواندن کتابهای باارزش است نه کتابهای زرد و پاپ ساینس.
فرق خیلی زیادی است که دانشجویی در دانشگاه، علم و علمآموزی یاد بگیرد و یا صرفاً مطالبی به او تلقین شود.
اگر انگلیسیتان خوب است، در ویدئوی زیر توصیههای دکتر جوردن پیترسون دربارهی اینکه «چطور خودمان را آموزش دهیم» را ببینید.
برای یاد گرفتن اثربخش، نیاز به مجهز بودن به مهارت مهمی به نام «یادگیری» داریم. در کارنکن فایل آموزشی مفیدی درباره این موضوع داریم که از لینک زیر میتوانید آن را تهیه کنید:
نقش دانشگاه در مسیر زندگی و مسیر فردی
خیلی از ویژگیها و شرایطی که ما در زندگی داریم به صورت شانسی هستند و ما نقشی در وجود آنها نداشتیم. در مقابل تمام این جبرها هر کدام از ما به میزان مختلفی آزادی داریم. بعضی از ما هم باید برای به دست آوردن سادهترین اختیارات و آزادیها بجنگیم.
هر کدام از ما با فلسفههای مختلف به زندگی خودمان معنا میدهیم. چیزی که به طور قطع وجود دارد این است که بدون احساس مسئولیت نسبت به این مقدار از آزادی که داریم، تنها چیزی که برای ما باقی میماند رنج و درد و ناامیدی است.
باور کردن شعارهایی مثل «در نهایت تمام افراد اگر به اهداف خود مصمم باشند میتوانند به محدودیتها و موانع در مسیر زندگیشان غلبه کنند» فقط درد و رنج و تلاش در مسیر اشتباه را برای هر کدام از ما به همراه میآورد.
به نظر من عزم راسخ، مؤلفهی تعیینکننده و اولیه هر فرد در موفقیت است. امّا برخی از مؤلفهها در سطح اجتماع را هم نباید بیتأثیر یا نادیده گرفت.
پس برای هر کدام از ما ضروری است که بایستیم و مسئولیت تصمیمات و مسیری که در پیش گرفتیم را بر عهده بگیریم.
از نگاه دیگر، این موضوع وجود دارد که کنترل خیلی از مسائل و اتفاقات، ظلمهای سیستمی و سرنوشت و … در دست ما نیست.
امّا نگرشی که ما را در بهترین موقعیت استراتژیک در زندگی قرار میدهد، این است که من در چه حوزهها و ویژگیهایی باید تغییر و پیشرفت کنم. همچنین چگونه میتوانم این ویژگیها را تصحیح کنم.
نکتهی مهم این است که همهی ما ویژگیهایی داریم که ما را از مسیری که میتوانیم در آن قرار بگیریم دور نگه میدارند. ما باید این ویژگیها را شناسایی و به درستی هدفگذاری کنیم. قدمهای کوچک تعیین کنیم و خودمان را در مسیر تغییر قرار بدهیم.
کلام آخر دربارهی اینکه دانشگاه رفتن خوبه یا بد
جواب قطعی، کوتاه و سادهای برای اینکه آیا دانشگاه بروم یا نه ؟ وجود ندارد. این جواب با توجه به ویژگیهای هر فرد و اهدافش متغیر است.
امّا در هر بازهای از زندگیتان که هستید، بهترین تصمیمی که میتوانید بگیرید یادگیری تفکر نقادانه و تفکر سیستمی، ایجاد و تقویت ویژگیهایی مثل سختکوشی و مسئولیت پذیری است.
مطالعه مباحث بیان شده در این مطلب نیز، شاید به شما کمک کرده باشد که بتوانید برای پاسخ دادن به سؤالهای « ایا دانشگاه خوبه » و « آیا دانشگاه بروم » شفافتر از پیش بیندیشید.
مطالب بیشتر برای پاسخ به سؤالهای مهم شما
در این مطلب در مورد پاسخ به سؤال آیا به دانشگاه بروم ؟ صحبت کردیم. مطمئناً اگر از افراد مختلف بپرسید دانشگاه رفتن خوبه یا بد ، پاسخهای متنوعی دریافت میکنید. این نشاندهنده تنوع در دیدگاههاست. توصیه میکنم در این راستا، حتماً مطلب زیر را هم مطالعه کنید:
برای خیلی از افراد، بعد از گذشتن از سد سوال دانشگاه خوبه یا نه؟ وقتی که تصمیم به رفتن به دانشگاه میگیرند، سوالات دیگری پیش میآید. اینکه دانشگاه آزاد مناسب است یا دانشگاه غیرانتفاعی آنها را به هدف میتواند برساند؟ در دو مطلب زیر پاسخ این سوالات را خواهید یافت:
امّا بحث دانشگاه یکی از مواردیست که ما در طول زندگی خود با آن مواجه میشویم. در هر مرحله از زندگی، انسانها از خود سؤالهای مختلفی میپرسند. مثلاً:
امیدوارم مطالب بالا براتون مفید بوده باشه و در مسیری پربار و پر تجربه قرار بگیرید و به اهدافتون برسید.
به نظر شما بالاخره دانشگاه رفتن خوبه یا بد؟
آیا عامل طلایی موفقیت و درآمد بالا، به ورود به دانشگاههای عالی گره خورده؟
خیلی خوب درموردش نوشتین. ممنونم از این قلم زیباتون
عالی بود، واقعیت درباره ی دانشگاهها با رویاهایی که بچگی هامون وقفش میکنیم یکی نیست