karnakon.ir

گفت‌وگو با علی حسن‌پور | دندانپزشک‌ها واقعا پولدارن؟

نام نویسنده: غزاله کرمی

گفت‌وگو با علی حسن‌پور | دندانپزشک‌ها واقعا پولدارن؟

Rate this post

در این مطلب به محتوا و نکات گفتگوی دوم امین آرامش و علی حسن‌پور، درباره واقعیت‌های رشته‌ دندانپزشکی و سایر رشته‌های دانشگاهی مرتبط به رشته تجربی پرداختیم.

امین آرامش: سلام به علی حسن‌پور عزیز، دوباره خوش اومدی به کارنکن.

علی حسن‌پور: سلام، درود بر شما. چقدر همه چی عوض شده! داشتم همین الان می‌گفتم، بعد ۲-۳ سال همون آدما و همون فضا ولی با یه سری اطلاعات متفاوت و یه سری اتفاقاتی که افتاده. خیلی خوشحالم می‌بینمت.

امین آرامش: منم همینطور. بسیارم مشتاقم که ببینم ظرف این، فکر می‌کنم نزدیک ۲ سال، چه اتفاقاتی افتاده. ما الان داریم یه چند قسمت مخصوص برای کنکور ضبط می‌کنیم. گفتگو با تو از دو جنبه خیلی جالبه. من خیلی مشتاقم حرفاتو بشنوم هم به عنوان یه دندانپزشکی که الان دیگه وارد کار جدی شده. یعنی درسشو تموم کرده، طرحشو رفته، برای بقیه کار کرده، حالا مطب خودشم زده!

یعنی به نظرم تقریباً هر چیزی که می‌شده تو این حوزه تجربه کنی رو تجربه کردی. که البته بری جلوترم احتمالاً چیزای جدید دیگه‌ای هست، ولی به نوع نگاهت به ماجرای دندانپزشکی از همون اولِ اول تا الان، من حدس می‌زنم یه سری تغییر کرده و این چیزایی که جدیداً فهمیدی، کلی می‌تونه به بچه‌ها کمک کنه. از این جنبه خیلی جذابه.

از یه جنبه دیگه، تو داری یه کار بسیار باارزشی انجام میدی داخل کانال یوتیوبت، دنتاریست و داری با بچه‌های رشته‌های دیگه هم حرف می‌زنی. یعنی یه جورایی هم خودت دندانپزشکی، هم با ماجرای کنکور هنوزم یه خورده درگیر هستی و از این منظر داری کلی محتوای ارزشمند تولید می‌کنی. تجربیاتی هم اونور داری، اونم خیلی بازی رو جالب‌تر می‌کنه. تو هر دو جنبه من ازت کلی سؤال دارم.

امین آرامش: راجع به دندانپزشکی، علی، چه چیزهایی الان فهمیدی که قبلاً نمی‌فهمیدی؟ هم به نسبت ۲ سال پیش، هم به نسبت دوره دانشجویی.

علی حسن‌پور: حرف آخرشو همین اول بگم: پول خوبی از این راه دراومد برام توی زمان کم. شاید بعضی‌ها بگن چون کارم تو اینترنت دیده شده، سریع‌تر رشد کردم. اما واقعیت اینه که من دیدم همکارام هم – چه اونایی که قبلاً هیچ فعالیتی تو اینترنت نداشتن، چه اونایی که تازه شروع کرده بودن – به بازده و درآمدی رسیدن که شرایط زندگی‌شون رو کاملاً تغییر داد. حداقل با منی که مقطع قبلی زندگیم تو طرح بودم، تو روستا بودم، توی پانسیون ناجور بودم، این خیلی قابل لمس‌تره برام توی زندگی که در حال حاضر دارم.

وقتی دیگه خودم برای خودم کار می‌کردم و تحت عنوان کسی دیگه‌ای نبودم – یعنی رسماً شدم نفر اول تو کارم – همه مسئولیت‌ها افتاد روی دوشم. با بزرگ‌تر شدن کار و موفق‌تر شدن مالی، دغدغه‌ها، مشکلات و اعصاب‌خوردی‌ها هم بیشتر شد و شب‌ها خوابم کمتر شد. این تجربه کاملاً متفاوت بود با زمانی که تو دوره طرح بودم، برای کسی دیگه کار می‌کردم یا دانشجو بودم. و کم‌کم فهمیدم که این سختی‌ها هیچ‌وقت تموم نمی‌شن؛ فقط شکل و جنسشون از یه مرحله به مرحله دیگه تغییر می‌کنه.

امین آرامش: نمی‌دونم چقدر راحتی که عددی بگی؛ مثلاً الان چند سال از پایان طرحت گذشته و به‌عنوان دندانپزشک چقدر درآمد داری؟

علی حسن‌پور: من دقیقاً یک سال و دو هفته ایناست.

امین آرامش: مطبتو چند وقته که افتتاح کردی؟

علی حسن‌پور: دقیقاً تیر امسال افتتاح کردم.

امین آرامش: خب، تقریباً ۱۱-۱۲ ماه بعد از طرح. می‌تونی یه دونه مقایسه بکنی البته با آمار امروز دیگه، چون واقعاً امروز با فردا واقعاً فرق می‌کنه. زمان طرح تقریباً درآمد چقدر بوده، بعدش که برای بقیه کار می‌کردی و الان چقدره؟ نمی‌دونم چقدر راحتی می‌تونی بگی این اعداد رو.

علی حسن‌پور: ببین، یه جوری بخوام بهت بگم، قرار شد که مثلاً از «بستگی داره» و اینا فرار کنیم دیگه. هر چقدر می‌تونیم استفاده نکنیم از این حرفا که بچه‌ها بتونن یه درکی داشته باشن. ولی من فکر می‌کنم الان در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴ با دلار صد و خورده‌ای تومنی، یه دندونپزشک طرحی که بهش اجازه ندن بعدازظهر کار کنه، ماهی ۲۰ میلیون اینا درآمد داره.

یه دندونپزشک طرحی که بهش اجازه بدن بعدازظهر کار کنه، از جمله شرایطی که خود من داشتم، در حال حاضر ماهی بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ میلیون درآمد داره. یه دندونپزشکی که داره برای یکی دیگه کار می‌کنه و فول تایم کار می‌کنه و خوب کار می‌کنه و جنم نشون می‌ده و همه اون پارامترهای ایده‌آلو داره، بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون هم می‌تونه درآمد داشته باشه. و هر کسی که مطب داره از این عددها بالاتر.

امین آرامش: که البته فقط داری درآمدو می‌گی. تا الان در مورد مطب یه مقدار هزینه هم هست. در مورد اون سه تای قبلی هیچ‌گونه هزینه‌ای نبود دیگه. در مورد مطب احتمالاً از نمی‌دونم ماده اولیه تا پول اجاره و همه اینا هست.

علی حسن‌پور: درسته. ببین، اگه بخوایم دقیق بشیم، هزاران «بستگی داره» وجود داره که همه چی بهش بستگی داره. ولی اول می‌خوایم یه نگاه کلی داشته باشیم و بعد جزئیات رو بررسی کنیم. من الان تو یه شهر کوچیک و کم‌جمعیت هستم، شاید تعداد دندانپزشک‌ها کم باشه، پس قابل مقایسه با شهر بزرگ و پررقابتی نیست. من فقط درباره تجربه و اطلاعاتی حرف می‌زنم که خودم دیدم و می‌خوام همون رو مستقیم بگم، همین. در مورد مطب هم، اون درآمدی که گفتم فقط ورودیشه. دردسرها و هزینه‌هاش خودش یه بخش جداست و همش باید خرج بشه.

امین آرامش: ببین، یه چیزی گفتی لا‌به‌لای حرفات. گفتی یه دندونپزشکی که کار می‌کنه و “جنم داره” و یه چیزای دیگه هم داره. اون چیزای دیگه چیه؟ یعنی بذار سؤالم رو اینجوری بپرسم: برای دندونپزشک موفق بودن، حالا اگه معیار موفقیتو فقط درآمد در نظر بگیریم که البته جنبه‌های دیگه هم حتماً هست، برای دندونپزشک موفق بودن چقدر مهارت و سواد دندونپزشکی مهمه؟ چقدر چیزای دیگه مهمه؟

علی حسن‌پور: ببین، هر کسی موفقیت رو یه جور می‌بینه، ولی ما قراره از اون حرفای کلی و کلی‌گویی دور بمونیم و تمرکز کنیم روی مسائل مالی. من دارم می‌بینم کسایی که یه کمی دید اقتصادی بهتری دارن، یا درآمدی که از دندانپزشکی به دست آوردن رو جای دیگه‌ای سرمایه‌گذاری کردن، طبیعتاً به موفقیت مالی بیشتری می‌رسن نسبت به کسایی که فقط روی کار درمان تمرکز کردن.

اگه صرفاً موفقیت مالی مدنظر باشه، مثلاً ما تو آبادان یه داروخونه داریم که صاحبش واقعاً یه داروخونه بزرگ و عالیه. همیشه دم مطب وایمیسته، سیگار می‌کشه، داروسازش هم همینطور، همش پای تلفنه و با بقیه دعوا می‌کنه. همه می‌دونن که این آدم داره یه ملک بزرگ می‌خره و می‌سازه، با مهندساش چونه می‌زنه، یه ماشین خوب داره، خانمش هم داروخونه داره و شرایط زندگی‌شون واقعاً عالیه. خب، اون یه جنس آدمیه که من هیچ‌وقت نمی‌تونم باشم.

دندانپزشک‌هایی هم داریم که سرمایه‌ای که از کار درمان به‌دست آوردن رو بردن جای دیگه، مثلاً ساخت و ساز و سرمایه‌گذاری کردن و به موفقیت مالی زیادی رسیدن. اما اگه تعریف موفقیت این باشه که حالت تو رشته خوب باشه و به‌تدریج پیشرفت کنی، من فکر می‌کنم اینکه کاری کنی که مراجعه‌کننده‌ها تجربه بهتری از درمان داشته باشن، باهات راحت باشن، کمی باهات رفیق بشن و فاصله بین خودشون و تو کم باشه، خیلی مهمه. این تجربه‌ها سریع دهان‌به‌دهان منتقل می‌شن، افراد تعریف می‌کنن و حتی مشتری‌های جدیدی به مجموعه‌ت اضافه می‌کنن. این باعث رونق مطب و پربیمار شدنش می‌شه.

ولی یه سری‌ها هستن که توجهی به این ویژگی‌ها ندارن و صرفاً فکر می‌کنن اگه کتاب‌ها رو حفظ کنن و از الف تا ی دندانپزشکی بلد باشن، حتماً درآمد بالا و مطب پررونقی خواهند داشت. من هر روز دارم می‌بینم که این اصلاً درست نیست. خیلی از دندانپزشک‌های با سواد و عالی وجود دارن که نمی‌تونن با بیمار ارتباط خوبی برقرار کنن و در نهایت، در حد استاد دانشگاه باقی می‌مونن و تو کار شخصی و مالی خودشون موفقیت چندانی به دست نمیارن.

امین آرامش: پس برای اینکه یه دندانپزشک بتونه پولدار بشه و درآمد زیادی داشته باشه، فقط به مهارت‌های دندانپزشکی خودش بسنده نمی‌کنه؛ بلکه با اون پول می‌شه کارهای دیگه‌ای هم کرد. ولی غیر از مهارت و دانش دندانپزشکی، ارتباط انسانی هم اهمیت داره. چیز دیگه‌ای هم هست که مهم باشه؟

علی حسن‌پور: ارتباط اجتماعی خیلی مهمه، چون کار ما با آدم‌ها سر و کار داره. اولین چیزی که به ذهنم میاد اینه که بتونی طرف رو جذب کنی. کار من هم که با بچه‌هاست، مادر و پدرشون دقیق نگاه می‌کنن ببینن رفتار من با بچه‌شون چطوریه. تو این فضا و روابط انسانی، مهارت خیلی می‌تونه کمک کنه.

مثلاً اینکه چقدر مدیریت بلدی. چیزی که خودم دارم یاد می‌گیرم اینه که وقتی تو جای خودت هستی، چطوری پرسنلت رو مدیریت کنی؛ یه جوری که نه سیخ بسوزه نه کباب. یا اینکه در مواقعی که بین بیمار و منشی مشکلی پیش میاد، بتونی وسط باشی و همه رو مدیریت کنی. این‌ها باعث می‌شه کسب‌وکار تو، سیستم مجموعه‌ت، درست و روان بچرخه.

این‌ها چیزایی هستن که قبل از اینکه مطب بزنی و قبل از اینکه جای خودت باشی، هیچ‌وقت بهشون فکر نمی‌کنی. کوله‌پشتی‌تو می‌گیری، می‌ری سر مریض و بیمارتو ویزیت می‌کنی، اما نمی‌دونی منشی بیمه‌ش چیه، یا اگه کولر بسوزه باید کیو خبر کنی، یا اداره آب و فاضلاب چه کار می‌کنه. این‌ها رو اصلاً نمی‌دونی. اما وقتی جای خودت هستی و همه چیز روی دوشت می‌افته، مسئولیتش با توست. مدیریت کردن این مسائل، علاوه بر مهارت‌های اجتماعی و ارتباطی که گفتم، یه مقدار مدیریت و رهبری هم لازم داره تا بتونی موفق‌تر عمل کنی.

امین آرامش: یعنی ممکنه یه دندانپزشک باشه که خیلی هم خوبه؛ سواد و مهارتش عالیه، حتی ارتباطش با بیمار هم بد نیست. ولی… به نظر من تا حدی باید مدیریت کسب‌وکار مطب رو هم بلد باشه. هم از همون چیزایی که تو گفتی و هم به‌نظرم بحث ریسک کردن. چون چیزی که من می‌بینم اینه که همیشه باید چک بدی، قسط بدی؛ خب این خودش یه جور ریسک کردن هم هست، نه؟

علی حسن‌پور: بله، واقعاً همش مدیریته. بعضی وقت‌ها هم شبیه قماره تو شرایطی که مملکت داره. یعنی پیش خودت می‌گی این حرکتو بزنم جواب می‌ده یا نه؟ بشه یا نشه؟ بله، ریسک‌پذیری هم لازم داره، مدیریت هم لازم داره. بارها شده من دفتر گذاشتم و ردیف کردم که مثلاً تا فلان تاریخ باید این‌قدر کار کنم تا این اتفاق بیفته، یا نذارم یه اتفاق دیگه بیفته. همه این‌ها رو می‌خواد.

باید اطلاعاتت قوی باشه، بتونی یه کم آینده رو پیش‌بینی کنی، با آدم‌هایی که جلوتر ازت هستن مشورت کنی، شرایطو بسنجی و بعد طبق اون قدم برداری. نه خیلی بی‌محابا ریسک کنی، نه اون‌قدر محافظه‌کار باشی که از دایره امن خودت بیرون نیای. اون مدیریتی هم که گفتم دقیقاً همین وسط‌هاست؛ اینکه بتونی درست وایسی و کاراتو جلو ببری.

امین آرامش: ببین علی، تو الان این چیزا رو خیلی بدیهی می‌دونی؛ چون یا از قبل تا حدی داشتی‌شون یا به مرور زمان مجبور شدی یادشون بگیری. ولی من دندانپزشک‌هایی رو می‌شناسم که تقریباً هم‌زمان با تو شروع کردن، یعنی یکی دو سال قبل، تو همون دوره طرح و تسک. اما چون اون جسارت ریسک کردن رو نداشتن که برن مطب بزنن، یونیت بخرن و یه مطب درست‌وحسابی راه بندازن، هنوز هم عقب موندن. اینا فکر می‌کنن همه چی فقط با دندونپزشک خوب بودن حل می‌شه. در حالی که همین مهارت‌های جانبی مثل ریسک‌پذیری، مدیریت و جسارت سرمایه‌گذاری هم لازمه؛ وگرنه درآمدت هیچ‌وقت زیاد نمی‌شه.

علی حسن‌پور: آره صد درصد. من همه این سختی‌ها و بدبختی‌هایی که برای خرید تک‌تک وسایل و تجهیزات کشیدم رو حتی مستند کردم؛ خیلی هم با جزئیات در موردش صحبت کردم. راست می‌گی، شاید الان برام بدیهی شده باشه، ولی واقعاً برای هر کدومش جون کندم تا به اینجا برسم. و قبول دارم که همه باید این مهارت‌ها و توانایی‌ها رو داشته باشن.

امین آرامش: خب، می‌خوام زودتر برسیم به همون بحث عدد و رقم و از این کلی‌گویی‌ها خارج بشیم. گفتی که با مطب‌داری، تو شرایط خاص خودت، می‌شه بالای ۴۰۰ میلیون درآمد داشت. حالا می‌خوام بدونم بخش هزینه‌ها چطوره؛ قسطات چقدره؟ الان ماهانه چقدر قسط می‌دی؟

علی حسن‌پور: ببین، اتفاقاً یه دفتر گذاشتم جلوم که دقیق‌تر بگم. مثلاً توی ماه مهر که داره میاد، من باید حدود ۱۷۵ میلیون تومن فقط قسط بدم. حالا این جدای از اجاره خونه خودم، اجاره مطب، قبض گاز و برق و این چیزاست. مثلاً همین یونیتی که خریدم حدود ۵۰۰ میلیون قیمت داشت. براش ۵–۶ تا چک حدود ۸۰ تومنی کشیدم. حالا یکی از اون چک‌ها ۸۰ تومنه، یکی دیگه ۵۰ تومن، یکی دیگه ۴۰ تومن، اینا رو که جمع کنی می‌شه همون حدود ۱۷۰–۱۸۰ تومن. به‌طور کلی توی شش ماه اخیر، میانگین خرج من برای اینجور قسط‌ها و پرداخت‌ها بین ۱۵۰ تا ۲۵۰ میلیون تومن در ماه بوده. چون خب طبیعتاً همه وسایل رو یکجا نمی‌تونستم نقدی بخرم، و از طرفی هم هیچ حمایتی اون‌طور که باید نبود.

امین آرامش: کمک مالی هم گرفتی از جایی؟ مثلاً از خانواده؟ البته می‌دونم هر چی باشه آدم همه‌چیزش رو مدیون خانواده‌ست، ولی منظورم کمک مالی مشخصه. می‌پرسم چون به نظرم این سؤال خیلی مهمه: آیا کسی که طرحشو تموم می‌کنه و بعدش مثلاً نزدیک یه سال برای بقیه کار می‌کنه، می‌تونه فقط با همون درآمد آینده و یه پس‌انداز محدود بره مطب بزنه؟ یا واقعاً بدون حمایت بیرونی (مثل خانواده) این کار شدنی نیست؟

علی حسن‌پور: به نظر من شدنیه. خانواده هم خیلی راغب بود که کمکم کنه، ولی من نخواستم. راستش خانواده ما اون‌جوری نبود که پول زیادی در گردش باشه که من راحت به پدرم بگم مثلاً خونه‌ای که با زحمت ۱۰ یا ۲۰ ساله به دست آورده رو بفروشه و بده به من برای مطب. نمی‌تونستم همچین باری روی دوشش بذارم. برای همین تصمیم گرفتم فقط با پس‌انداز خودم و درآمد آینده‌ام جلو برم و امتحان کنم ببینم میشه یا نه. برای من شد، و فکر می‌کنم الان هم بشه.

یعنی اگه کسی طرحش رو تو جای مناسبی انتخاب کنه که بعدش اجازه کار هم بهش بدن، می‌تونه تو اون مدت پس‌انداز خوبی جمع کنه. به شرط اینکه خرجش رو کنترل کنه. خودت دیدی من چه‌طور زندگی می‌کردم؛ خیلی ساده، بدون تجمل، فقط برای اینکه ذخیره کنم. بعد هم با همون پس‌انداز و درآمد یک سال کار توی کلینیک، می‌تونه وسایل رو قسطی بگیره و یه مطب جمع‌وجور راه بندازه.

اینم بگم که من خودم وسایل شیک‌تر و گرون‌تر گرفتم، مثلاً اروپایی، درحالی‌که نمونه‌های چینی هم بود که کار راه می‌انداخت. یعنی لازم نیست کسی برای شروع، هزینه‌های منو بکنه. با انتخاب‌های اقتصادی‌تر میشه خیلی هزینه‌ها رو پایین آورد و در نتیجه شانس شروع مطب خیلی بالاتر میره.

امین آرامش: منظورت اینه که باید چند ساعت در هفته کار کنه؟

علی حسن‌پور: ببین، مثلاً وقتی من طرح می‌رفتم، صبح‌ها از ۸ تا ۱ موظفی بودیم و باید کار می‌کردیم. بعد از ظهر هم از ساعت ۴:۳۰ ماشین می‌اومد دنبالم، می‌رفتیم کلینیک یکی دیگه و عملاً تا ۱۰–۱۱ شب اونجا بودم. یعنی عملاً دو شیفت کار می‌کردیم: صبح دولتی، عصر خصوصی. ولی وقتی بری سراغ مطب خودت، دیگه لازم نیست اینجوری دو شیفتِ فشرده کار کنی. ساعت کارت منطقی‌تر و معقول‌تر میشه.

امین آرامش: ببین یه چیزی هم گفتی در مورد اینکه جای درستو انتخاب کنه برای کار کردن و شهر و اینا. تو خودت از بین بچه‌های همدوره خودت کسیو می‌شناسی که تو این انتخابش خوب نبوده و الان به اندازه تو به درآمد نرسیده؟

علی حسن‌پور: واقعاً الی ماشاالله از هم‌دوره‌ای‌هامون خیلی‌هاشون الان اذیتن. مثلاً دو ساعت از شرق تهران میرن غرب کرج، تو اون ترافیک، فقط برای اینکه دو سه تا بیمار ببینن و دوباره برگردن. آخرش چی؟ نهایتاً همون درصدی که کلینیک بهشون میده، حتی کمتر از درصدی میشه که یه کلینیک تو یه شهر کوچیک‌تر میده. فقط به خاطر اینکه خواستن تو تهران یا شهر بزرگ بمونن، یا کنار خانواده‌هاشون باشن. انتخاب و اولویت خودشون بوده، ولی به نظرم همین بچه‌هایی که تو شهرای بزرگ موندن، خیلی سخت‌تر درگیر این مشکلات شدن. در حالی که ما که یه کم ریسک کردیم و رفتیم جاهایی که شاید انتخابش سخت‌تر بود، مسیرمون راحت‌تر جلو رفت.

امین آرامش: ببین، یه نکته دیگه هم هست که شاید خودت الان کامل درکش نکنی. ما با شرایط و امکانات کمتری زندگی می‌کنیم. نه اینکه تو الان امکانات زیادی داری – ماشاالله خونه‌ای که گرفتی، مطبی که زدی، همه‌چیو سعی کردی تو شرایط خوبی درست کنی – ولی چیزی که مهمه اینه که حتی وقتی اون روزها، تو دوره طرح، با امکانات محدود زندگی می‌کردی، بلد بودی از زندگی لذت ببری.

یه چیزی که کمتر دیده می‌شه اینه که خیلی‌ها حاضر نیستن از تهران برن چون فکر می‌کنن اگه سطح رفاهشون کمی پایین بیاد، فاجعه است. اما تو این توانایی رو داشتی که قبول کنی کمی پایین‌تر بیای، تحملش کنی و بعداً چیز بهتری به دست بیاری. این تفاوتی بود که تو داشتی و خیلی‌ها نداشتن.

علی حسن‌پور: امین جان، الان دارم از اون انعطاف‌پذیری که اون سال‌ها به خرج دادم لذت می‌برم. یعنی می‌بینم همون موقع‌هایی که رفاهم رو کمی عقب کشیدم و گفتم بذار این اتفاق بیفته تا دو سه سال دیگه، واقعاً نتیجه داد. خیلی باهات موافقم و توصیه می‌کنم به افراد که گاهی از خودشون عقب‌نشینی کنن؛ چون اگر بخوای خروجی متفاوت نسبت به هم‌دوره‌ای‌هات داشته باشی، باید انتخاب‌هایی بکنی که اونا نمی‌کنن.

مثلاً تو همون دوره طرح، تو یه دو راهی بودم: بمونم پیش خانواده‌ام تو یه شهر بزرگ، با رفاه معمولی، ماشین، بزرگراه و ساختمان‌های بلند، یا برم تو یه شهر یا روستایی که کسی انتخابش نمی‌کنه، با شرایط سخت‌تر. انتخاب من این بود که برم اونجا و همین باعث شد دریچه‌ای جدید از حرفه دندانپزشکی برام باز بشه. اگه اون موقع اون مسیر راحت‌تر رو انتخاب کرده بودم، الان کل محتوای این مکالمه و تجربه‌ها کاملاً متفاوت بود؛ شاید الان فقط ناله می‌کردیم و می‌گفتی ول کن اصلاً…

امین آرامش: می‌دونستی کی بود دقیقاً.

علی حسن‌پور: دقیقاً می‌دونستم که منفی‌ها کجا هستن. چون با هم‌دوره‌ای‌هام صحبت می‌کنم، می‌بینم اونایی که منفی هستن، شیپورشون بلندتره، صدای بیشتری دارن. اونایی که مثبت هستن و دارن کارشون پیش میره، معمولاً سکوت می‌کنن و می‌گن: «دعوا کنید با هم، من اینجا دارم پولم رو درمیارم، رفاهم رو دارم و با زن و بچه‌م مسافرت میرم.» اما اونایی که می‌خوان سر و صدا کنن، صدای بلندتری دارن و بیشتر شنیده میشن. من اصلاً کتمان نمی‌کنم؛ یعنی نمی‌گم شرایط بد نیست. واقعاً شرایط سخت شده، اما معمولاً اینطور هست که صدای منفی‌ها بیشتر به گوش می‌رسه.

امین آرامش: انتخاب‌های خودشونم نقش داشته.

علی حسن‌پور: انتخاب خود آدم هم نقش داره، ولی نمی‌خوام اینو بگم که همه تقصیرها به دوش دندانپزشک جوونه. طبیعتاً شرایط اقتصادی و حکمرانی و مسائل دیگه هم تاثیر داره؛ مثلاً دلار یک سال دو برابر شده، خب این که تقصیر ما نیست. اما چیزی که واضح هست اینه که صدای ناله‌ها همیشه بلندتر شنیده میشه تا صدای کسایی که راضی هستن. من به خاطر اون انتخاب‌هایی که اون سال‌ها داشتم، الان می‌تونم از رضایتم حرف بزنم. و البته می‌خوایم از بحث بستگی‌دارها هم صرف‌نظر کنیم، ولی همه می‌دونن که این داستان در نهایت برمی‌گرده به همون دو راهی‌هایی که آدم تو انتخاب مسیرش داشته و اینکه چه انتخابی کرده و چه نتیجه‌ای گرفته.

امین آرامش: الان که داشتی اینا رو می‌گفتی، داشتم به این فکر می‌کردم که سؤال «آیا با دندانپزشکی میشه پول خوب درآورد؟» واقعاً جوابش همون «بستگی داره» است. بستگی داره که تو فراتر از دیدن دندون چه کارایی بکنی. حتی تو همون دانشگاه داریم آدم‌هایی که درآمدشون الان احتمالاً ۵۰–۶۰ میلیون تومنه، و آدم‌هایی که بالای ۳۰۰–۴۰۰ میلیون تومن در میارن. البته دوباره یادآوری می‌کنم که این فقط یه معیار قابل اندازه‌گیریه و رضایت از شغل فقط به پول بستگی نداره. اما واقعاً درآمد دندانپزشکی بستگی به خیلی چیزها داره؛ خیلی، خیلی بستگی داره.

علی حسن‌پور: آره، مثلاً تو حرفه شما چند تا پادکست مثل شما هستن که واقعاً موفق باشن؟ طبیعتاً شما ویژگی‌هایی داشتید و همه کسایی که الان مخاطب دارن و شنیده می‌شن، انتخاب‌هایی داشتن و محتواهایی ساختن. این موضوع محدود به هیچ قشری نیست، حتی دندانپزشکی هم همینطوره.

اما الان اوضاع اینجوری شده که وقتی یه مطلب منتشر می‌شه، کامنت‌ها رو که باز می‌کنی، بیشترش منفیه. شرایط جامعه هم طبیعتاً دخیل هست، ولی به نظر می‌رسه صدای اونایی که ناامیدی پخش می‌کنن بلندتره. من نمی‌خوام امید بیخودی پخش کنم؛ فقط دارم از تجربه و شرایط خودم می‌گم. بعضی انتخاب‌ها رو داشتم، نتیجه‌ش شد این چیزا، و دیدم داده‌هایی دارم که می‌خوام خدمت شما ارائه کنم.

امین آرامش: عالی واقعاً دمت گرم. چند تا چیز بگو که بچه‌ها موقعی که دندونپزشکی رو انتخاب می‌کنن در مورد دندونپزشکی اونا رو نمی‌دونن.

علی حسن‌پور: در رابطه با قسمت تحصیلیش یا در مورد قسمت شغلش و اینا؟

امین آرامش: ببین، الان حتی فکر می‌کنم که نه، اصلاً موقع انتخاب رشته، نه کس دیگه، و نه حتی خود علی حسن‌پور – شاید اون موقع یا حتی قبل‌ترش – واقعاً نمی‌دونست که، همون طور که خودت اول گفتگو گفتی، می‌شه اینقدر ازش پول درآورد، البته اگر یه سری کارها رو اینطوری و اونطوری انجام بدی…

علی حسن‌پور: راستش، مسائل مالی برای من اون زمان انقدر شفاف نبود و فکر نمی‌کردم اینطور باشه. البته نمی‌خوام اینطوری برداشت بشه که درآمد همیشه خیلی بالاست؛ گردش مالی واقعاً بستگی به نوع درمان‌ها و انتخاب‌هایی داره که انجام می‌دی.

یه نکته دیگه هم هست: وقتی کار جلو رفت، فهمیدم که این شغل نیاز به ویژگی‌های دیگه‌ای هم داره که فراتر از کتاب و دانشگاه و درس‌خوندنه. تو دانشگاه اصلاً این دید رو نداشتم. بعداً فهمیدم که باید مدیریت بلد باشی، مردم‌داری بلد باشی و خیلی ویژگی‌های شخصیتی که تو هر شغلی مفیده، اینجا هم کاملاً خودش رو نشون میده.

استرس خیلی بالاست، مخصوصاً وقتی همه چیز با اسم و مسئولیت خودته. مثلاً نوشتن دارو با سرنسخه یکی دیگه یه چیزه، با سرنسخه خودت یه چیز دیگه‌ست. یا وقتی بچه‌ای از مطب تو میاد، مسئولیت اون کار روی دوشت میفته. وقتی با اسم یکی دیگه کار می‌کنی، فشار کمتره، اما با اسم خودت، بار سنگین‌تر میشه.

خلاصه اینکه، وقتی مسیر جلو رفت، فهمیدم برای موفق شدن باید ویژگی‌هایی داشته باشی که دانشگاه بهت یاد نمیده. زندگی و مسیر خودش بهت یاد میده. این چیزها معمولاً بچه‌ها نمی‌دونن و طبیعی هم هست که ندونن؛ خودشون تجربه می‌کنن و بعد یاد می‌گیرن.

امین آرامش: یعنی واقعاً هیچ راهی نیست که موقع انتخاب رشته، آدم تا حدی بفهمه؟ چون یه سؤال مهم اینه که دندانپزشکی با این ویژگی‌ها برای کی خوبه و برای کی مناسب نیست. شاید واقعاً برای بعضی‌ها این مسیر مناسب نباشه و نتونن با این ویژگی‌ها کنار بیان.

علی حسن‌پور: آره، راهش ۱۰۰٪ وجود داره. باید بشینی پای حرف آدم‌هایی که تجربه دارن و گوش بدی. همین‌جوری که الان ما داریم اطلاعاتمون رو به اینترنت اضافه می‌کنیم، باید کسی هم باشه که بشنوه، سرچ کنه، تحقیق کنه. مثلاً یه آدم ۱۸ ساله نمی‌تونه بفهمه زندگی یه دندانپزشک ۳۰ ساله چه جوریه، مگر اینکه پای حرفش بشینه، اطلاعات جمع کنه، سنجش درست داشته باشه و یه مقدار آگاهی رسانه‌ای هم داشته باشه؛ یعنی بفهمه کی چه حرفی رو با چه هدفی می‌زنه.

وقتی همه این‌ها رو کنار هم بذاره، می‌تونه دید درستی پیدا کنه و بعد ببینه با کاراکتر و شخصیت خودش و اون چیزی که برای خودش مهمه، سازگاره یا نه. عین کاری که الان ما داریم می‌کنیم.

امین آرامش: دقیقاً. ببین حالا با این چیزایی که الان گفتی، جواب این سوالمو بده: دندونپزشکی برای کی خوب نیست؟

علی حسن‌پور: دندانپزشکی برای کسایی مناسب نیست که تحمل زندگی پر استرس رو ندارن یا از تعامل با آدم‌ها فراری هستن. این شغل واقعاً استرس‌زاست و مدام باید با آدم‌های مختلف روبرو بشی، با داستان‌ها و نیازهای متفاوت. مثلاً تو یک شیفت ما که دندانپزشکیم، شاید ۵–۶ بیمار ببینیم، ولی یه پزشک ممکنه ۵۰ نفر با روایت‌ها و شرایط مختلف داشته باشه. برای هر کدوم باید پزشک خوبی باشی و مدیریت لازم داشته باشی.

اگه کسی حوصله این روابط انسانی و چالش‌ها رو نداشته باشه، این مسیر براش مناسب نیست. نمی‌تونی بداخلاق باشی و انتظار داشته باشی همه بیان پیشت خرج کنن؛ چون رقابت شدید شده و بیمارها گزینه‌های زیادی دارن. اگر رفتارت خوب نباشه، میرن پیش کسی که بهتره.

قدیم اینجوری نبود؛ یادم میاد وقتی بچه بودم و یه دندونم لق شده بود، مامانم منو برد پیش یه دندانپزشک تجربی. یه جاهاشو بی‌حس کرد، یه جاهاشو نکرد و کشید، اما کسی اعتراض نمی‌کرد. الان بچه‌ها خیلی دقیق آنالیز می‌کنن، رفتار تو رو می‌بینن و اگه راضی نباشن، میرن پیش دندانپزشک دیگه. پس جمع‌بندی اینه: اگه حوصله و علاقه به این روابط انسانی و مدیریت موقعیت‌ها رو نداری، وارد این شغل نشو. چون خوب نخواهی بود و بیمارها میرن پیش کس دیگه، در نتیجه تو بیکار می‌مونی.

امین آرامش: یعنی با این چیزایی که داری میگی، من الان دارم به این فکر می‌کنم که دندونپزشکی یه راهیه که آدم‌ها بدون سرمایه بتونن طبقه اجتماعیشونو عوض کنن. یعنی انگار از طریق درس میشه طبقه اجتماعی رو عوض کرد. درست متوجه شدم؟

علی حسن‌پور: ببین، برای ما انتخاب دیگه‌ای به جز درس خوندن وجود نداشت؛ آپشن دیگه‌ای نداشتیم. بله، از لحاظ طبقه اجتماعی هم تغییراتی ایجاد شد و حق با توئه، عوض شد. هر چی فکر می‌کنم، می‌بینم درست شد. درس خوندن کاری بود که بلد بودیم انجام بدیم و توش هم خوب بودیم. رفتیم کنکور، قبول شدیم دانشگاه، دوره طرح و مراحل مختلف رو پشت سر گذاشتیم و نهایتاً رسیدیم به مطب. بله، چنین مسیری برای ما اتفاق افتاد و واقعیت همینه.

امین آرامش: چه جالب واقعاً.

علی حسن‌پور: حالا سایر رشته‌ها رو نمی‌دونم. من فقط دارم در رابطه با رشته خودم نظر میدم.

امین آرامش: آره، البته با این توضیح که فقط خود درس دندونپزشکی هم کافی نبود، کلی چیز دیگه هم لازم بود که در موردش حرف زدی. تو رتبه کنکورت چند بود؟

علی حسن‌پور: ۱۶۰ یا ۱۶۵ فکر می‌کنم که رفتم دندونپزشکی شهید بهشتی.

امین آرامش: حالا اگه برگردی به همون موقع و همون رتبه رو بیاری، چه انتخابی می‌کنی؟

علی حسن‌پور: اصلاً ۱۰۰٪، چیز دیگه‌ای برای خودم متصور نیستم. هیچ چیز دیگه‌ای. نه اونقدر توش خوب بودم، نه بلدش بودم، نه علاقه داشتم، نه تحقیق کرده بودم، نه شرایطی داشتم که دستم باز باشه. حتی اگه ۱۰۰ بار برگردم عقب، با چیزی که الان می‌بینم، ۲۰۰٪ همین انتخاب رو می‌کنم.

البته دوباره می‌گم که من نقطه‌ی نمونه و مثال نیستم؛ یه اقبالی هم از طریق اینترنت و این اتفاقات پیش اومد. ولی من دارم فقط درباره یه آدم میانگین صحبت می‌کنم؛ مثلاً کسی که بغل کوچه بغلی خودش مطب زده و فعالیت اینترنتی هم نداشته. در مورد دکتر فلانی و تجربه‌های بزرگ‌تر که الان می‌بینم، اگر همین مسیر رو قرار بود انتخاب کنم—مثلاً طرح آبادان و همین اتفاقات—باز هم انتخابم دندانپزشکی بود. ۱۰۰٪.

ببین، مسئله اینه که… بذار یه چیزی بگم و ببخشید. اگه الان من یه دندانپزشک بیکار بودم که مثلاً تو شیراز مطب داشتم و افتاده بودم وسط ساختمون پزشک‌هایی که همه‌شون پرتجربه هستن و من هم تو اینترنت هیچ فعالیتی نداشتم و هر دو سه روز یکی دو تا مریض بیمه‌ای می‌اومد، خب اصلاً این حرف‌ها رو نمی‌زدم. پس تو تمام این گفتگو مدنظر داشته باشید که هر کسی داره از چارچوب و تجربه‌های خودش حرف می‌زنه. برای من بله، شرایط طوری بود که الان اگه برگردم عقب، ۱۰۰٪ همین انتخاب رو می‌کنم.

امین آرامش: یعنی داری می‌گی که حتی کسی که مطب می‌زنه، لزوماً درآمد بالایی نداره. اینکه قبلاً گفتی هر کسی مطب بزنه بالای فلان مبلغ درآمد داره، درست نیست. واقعیت اینه که درآمد خیلی بستگی به مارکتینگ، نحوه مدیریت و عوامل مختلف دیگه داره.

علی حسن‌پور: آره، ما قرار شد در مورد «بستگی داره» حرف نزنیم. ۱۰۰٪ البته شرایط متفاوت هست، ولی اگه بخوایم وارد «بستگی داره» بشیم، می‌تونه سه ساعت طول بکشه، چون می‌شه خیلی ریز شد و نظرات مختلف داد.

حالا همین محاوره‌ای که با هم داشتیم، می‌تونه ریلز بشه، بره اینستاگرام، صفحات پزشکی و اینا شیرش کنن و شاید بگن «این داره رویا می‌فروشه». ولی هیچ‌کس نمی‌دونه ما داریم یه سری اصول و چارچوب رو رعایت می‌کنیم. واقعیت اینه که دندانپزشک‌هایی هم هستن که شرایط سختی دارن، واقعاً اذیتن، مهارت‌ها و اسکیل‌هایی که لازمه رو ندارن یا اقبال باهاشون یار نبوده. شرایط جامعه هم پایدار نیست که آدم راحت هدف‌گذاری کنه و بهش برسه. من خودم ۱۰۰ مورد می‌شناسم که واقعاً مشکل دارن.

در گذشته، مثلاً ۲۰ سال پیش وقتی دلار زیر ۱۰۰ تومن بود، مطب زدن تقریباً مساوی بود با ماشین بعد از یه سال، خونه بعد از چند سال، تحصیل بچه‌ها خارج، ماشین‌ها و دارایی‌های دیگه. اما الان دیگه اون شرایط نیست. من خودم هنوز ماشینم همونیه که پدرم سال ۹۴ بهم هدیه داد، خونه هم ندارم، دارم تلاش می‌کنم تا پیشرفت کنم. من فقط دارم تجربه‌های واقعی خودم و اطرافیان رو توضیح می‌دم.

امین آرامش: پس کسی که میاد دندونپزشکی این رو بدونه که می‌شود باهاش به این درآمدها رسید ولی بستگی داره به اینکه خودت چقدر داری تلاش می‌کنی. در نهایت اینو بدونید که همه تو این مسیر پولدار نمی‌شن. فقط انتخاب درست کافی نیست؛ باید زمان و انرژی بذارید و علاوه بر دندونپزشک خوب بودن، کلی مهارت دیگه هم یاد بگیرید. همین موضوعه که مرز بین یه دندونپزشک معمولی و یه دندونپزشک موفق رو مشخص می‌کنه.

امین آرامش: شد تو این مسیر خودت رو با کسی که از مسیر درس به شغل نرسیده بود مقایسه کنی؟ مثلاً بگی فلانی درس نخونده، ولی انقدر داره پول درمیاره؟

علی حسن‌پور: آره، خیلی زیاد! کسی نمی‌تونه بگه من مقایسه نمی‌کنم، بالاخره آدمیزاده.

امین آرامش: بیشتر با کیا خودتو مقایسه کردی؟

علی حسن‌پور: مثلاً با بازاری‌ها، اونایی که دانشگاه نرفتن. چون آدم هی خودشو می‌بره زیر سؤال که “انتخابم درست بود؟” و اینا. ولی نهایتاً اینا یه دوره‌ای داره.

ببین، وقتی پول بیاد تو زندگیت، پول بچرخه (حالا کاری ندارم ورودیش چقدره و خروجیش چقدره)، خیلی چیزا کمرنگ میشه. این فکرای مقایسه و پشیمونی بیشتر وقتی میاد سراغ آدم که از لحاظ مالی تحت فشاره. من خودم دقیقاً دو سال پیش اینو حس کردم. وقتی تو جیبت پول نیست، وقتی قدرت مانور نداری، نمی‌تونی راحت خرید کنی یا خدمات بگیری، خب اعصاب خورد میشه. همون موقعه که مدام میگی انتخابم بسته‌ست، محدود شدم.

بعد که یه خورده این ماجراها رفع میشه – حالا فرقی هم نداره چه شغلی داشته باشی، نه فقط شغل ما (جو هم نباشه که من خیلی سفید نشونش بدم) – تو هر کاری اگه بری و جا بیفتی، دیگه این مقایسه‌ها میره کنار. اون سؤال “تا حالا شده خودتو مقایسه کنی؟” بیشتر مال اوایل طرح و دوران دانشجویی بود. الان دیگه من چرا باید مقایسه کنم؟ مثلاً همون داروسازی که مثال زدم، نشسته داره ملک معامله می‌کنه، نوش جونش. منم دارم اینجا تلاش می‌کنم زندگی خودمو بسازم. خلاصه، مقایسه دزد خوشبختیه. الان دیگه اصلاً سمتش نمی‌رم.

امین آرامش: یعنی اگه با اطلاعات الانت برگردی ۱۵ سالگی، بازم همین‌قدر که برای کنکور انرژی گذاشتی، بازم می‌ذاشتی؟

علی حسن‌پور: آخه من انتخاب دیگه‌ای داشتم؟ مثلاً من تو فوتبال خوب بودم؟

امین آرامش: مثلاً میرفتی تو بازار.

علی حسن‌پور: نداشتم این انتخابو. بابام بازاری بود؟ یا مثلاً عموم حجره داشت؟ شاید اگه اینجوری بود و اگه از بچگی لای اون فضا ورجه‌ورجه کرده بودم، شاید اون‌موقع اون مسیر انتخابم می‌شد. ولی وقتی نبود، تنها چیزی که من توش خوب بودم درس خوندن بود. تازه کسی هم زورم نکرده بود.

به خدا اگه الان از بابام بپرسی من طرحمو کجا گذروندم یا مطبم کجاست، دقیق نمی‌دونه! ترمای دانشگاه رو هم همین‌جوری حدودی می‌گفت، مثلاً هفت، نه، ده! کسی زورم نکرد یا پیگیر درس نبود. خودم بودم که درس می‌خوندم چون دوست داشتم و توش خوب بودم. وقتی تنها انتخاب و استعدادم همین بود، طبیعتاً مسیرم همون شد. حالا یکی دیگه رو می‌بینی آپشن داره؛ باباش بازاریه، زبان بلده یا تو ورزش قویه. خب اون می‌تونه گزینه‌هاشو تحلیل کنه. من نه.

امین آرامش: عالی عالی. خب از دندون‌پزشکی رد شیم، بریم سراغ اون سمت که شما درباره بقیه رشته‌ها هم با بقیه حرف زدی و تو این حوزه داری محتوا تولید می‌کنی. به نظرت بزرگ‌ترین دروغی که به بچه‌ها درباره کنکور گفته می‌شه چیه؟

علی حسن‌پور: به نظر من بزرگ‌ترین دروغ اینه که می‌گن بعد از کنکور یا بعد از ورود به شغل‌های پرطرفدار، درهای خوشبختی به روت باز می‌شه و زندگی خیلی آسون می‌شه. من که خودم تو حرفه خودم راضی‌ام، حتی من هم هیچ جا ندیدم که مسیر برام آسون شده باشه. زندگی سختی‌هاش کم نشده، فقط از یه شکل به شکل دیگه تبدیل شده.

قبلاً تو دانشگاه مثلاً استاد بالا سرمون بود، ولی حالا قضیه فرق کرده؛ الان مثلاً قبض برق اومده ۶ میلیون، باید پیگیری کنیم، بیمه فلان دستیارت قطع شده، یه بیمار هم اومده شاکی از حساب و کتابش. یعنی اینکه فکر کنی بعد از کنکور درهای آسونی زندگی به روت باز می‌شه، یه دید غیرواقعی بهت می‌ده.

فقط باید بدونی هر مسیری که انتخاب کنی، سختی‌های خودش رو داره. باید ببینی حاضری اون سختیا رو به جون بخری و تحمل کنی. چون کنار سختی‌ها، آسونی‌هایی هم هست. زندگی یعنی اینکه بین سختی‌ها و مشکلات، همون لحظه‌ها و روزنه‌ها رو پیدا کنی و نفس بکشی.

قرار نیست هیچ وقت سختی‌هاش کامل از بین بره. من الان راضی‌ام تو حرفه خودم، ولی خیلی وقت‌ها شب‌ها نخوابیدم، استرس داشتم، اذیت بودم، صبح مجبور بودم برم پیگیری. پس سختی‌ها همچنان هستن. حتی همون داروسازی که مثال زدم، داره پای گوشی ۱۰ تا ملک معامله می‌کنه، همش مشکل داره، مشکلاتش حتی بزرگ‌تر شده با درآمدی که داره. پس هر کسی بهت بگه بیا کنکور و بعدش زندگیت گل و بلبل می‌شه، همه می‌دونن که اینطوری نیست و منم می‌گم که نیست.

امین آرامش: کدوم رشته‌های تجربی خوبن ولی کمتر بهشون توجه شده؟

علی حسن‌پور: کدوم رشته‌ها؟ من رو دامپزشکی اخیراً خیلی فوکوس کردم و نور افتاده روش برام، هم دامپزشکی، هم فیزیوتراپی و رشته‌های اینجوری. مثلاً یه بار رفته بودم دبی با یه دامپزشکی مصاحبه کردم که انقدر از دامپزشکی پول درآورده بود کلاً باروبندیلشو بست، مهاجرت کرد به دبی! یا یه دامپزشکی بود رفته بود سمت چابهار، اونجا تو گله‌ها و دامداری‌ها کارهاشونو انجام می‌داد و به یه درآمد خوبی رسیده بود. وقتی داشت برا من توضیح می‌داد، من شاخ درآورده بودم که واقعاً؟ همچین پتانسیل خالی‌ای بود و کسی نمی‌دید؟

انقدر الی ماشاالله از اینا هست، منتها اون بنده خدا انتخابش این بود که از تهران رفت اونجا این کارو کرد. آیا افرادی هستن مثل اون فرد که انقدر ریسک پذیر باشن، انقدر عقب‌نشینی کنن از اون رفاهی که همون موقع داشتن برای یک قدم بزرگ‌تر؟ اینا تعیین می‌کنه که ۵ سال دیگه توی حرفه خودت رضایت داشته باشی یا نه. اینکه بری یه رشته رو انتخابش کنی و صرفاً تو انتخاب رشته تیکشو بزنی، مساویه با همه اون آمال و آرزوها و اینایی که خواستی، اینجوری نیست.

امین آرامش: چه نکته درستی! یعنی این سؤال که الان رشته‌های پولساز چیه، تقریباً الان هیچ پاسخی نداره.

علی حسن‌پور: دقیقاً! هیچ رشته‌ای نیست که با صرف قبول شدن تو اون رشته، تو دیگه حتماً پولدار بشی. باید کلی کار اضافه‌تر هم بکنی. حالا بعضی رشته‌ها مثلاً پتانسیل ۱۰ داره، بعضیا پتانسیل ۵ داره. اونم داریم میگیم به صورت میانگینه دیگه.

امین آرامش: دقیقاً. آره.

علی حسن‌پور: من دامپزشکی برام باحال بود. هم دیدم خیلی گسترده‌ست، هم جای خالی زیاد داره که کسی پرش نکرده و باز همون بستگی داره.

امین آرامش: من می‌خوام بچه‌ها رو دعوت کنم که برن ویدئوهای تو درباره رشته‌های مختلف رو ببینن. می‌تونی یه لیست کوتاه از ویدئوهایی که الان داری بگی؟ چون توضیح کاملش رو لازم نیست اینجا بگیم، بهتره بچه‌ها خودشون برن و اون‌ها رو به صورت مفصل ببینن.

علی حسن‌پور: آره، آره. من در مورد پزشکی ویدئو ساختم، در مورد دندانپزشکی ساختم، داروسازی ساختم، دامپزشکی هم ساختم. تقریباً برای همه رشته‌های علوم پزشکی ویدئو دارم. ولی بیشتر سعی کردم با کسایی صحبت کنم که تازه رفتن توی بازار کار، چون حرف‌هاشون بیشتر به شرایط الان می‌خوره؛ از جنس همین دلار صد تومنی و دغدغه‌های دهه هشتادی و نودی. به نظرم اونایی که خیلی قبل‌تر بارشون رو بستن، دیگه دید دقیقی از وضعیت الان ندارن. بچه‌ها می‌تونن این ویدئوها رو ببینن و استفاده کنن.

امین آرامش: خیلی عالی. حتماً بده لینکش رو بذاریم ما توی کپشن اینجا. البته اگر دنتاریست رو سرچ کنن بهش می‌رسن. و اینکه الان برید تو مطب یه دندونپزشکی که ۳۰ ساله داره کار می‌کنه، مریضاشو بشمری و بعد بگی این احتمالاً انقدر درآمد داره، پس این رشته پولسازه‌! الان با این توضیحات ما کاملاً معلوم شد که این روش درستی برای جمع کردن اطلاعات نیست.

علی حسن‌پور: اصلاً نیستش. هر چقدر هم بخوایم از این بستگی‌داره‌ها فرار کنیم، می‌بینیم که نمی‌شه. بچه‌ها بعد از اینکه وارد این رشته‌ها می‌شن، خودشون متوجه می‌شن. نگاه می‌کنن به کسایی که یه خورده جلوتر از خودشونن، می‌بینن کی موفقه، کی موفق نیست. بعد خودشون مقایسه می‌کنن و می‌بینن اون بابا یه سری اتفاق‌ها، یه سری مهارت‌ها کسب کرده، یه سری رفتارها و کارهایی می‌کنه که نسبت به هم‌دوره خودش تونسته موفق‌تر باشه.

امین آرامش: ببین نکته بسیار مهم اینه که بچه‌ها این دسته مهارت‌ها رو به رسمیت بشناسن. بگن آقا، من یه دندونپزشک خوب می‌شم ولی مهارت ارتباطیم ضعف داره، تحمل ریسکم ضعف داره، اینا رو برم یاد بگیرم. من دیدم بچه‌هایی که تو اینا ضعف دارن، ولی طرف رفته دندونپزشک شده. اینایی که دارم میگم الان قشنگ دو تا آدم تو ذهنمه. دندونپزشک بسیار خوبیه، ولی برا اینا وقت نذاشته و داره فحش می‌ده که “چه جامعه‌ایه!” نه اینکه جامعه خوبه، جامعه افتضاحه ماشالله، تو این هیچ بحثی نیست. ولی می‌خوام بگم اون مهارت‌ها رو اصلاً به رسمیت نشناختی! اینو دیگه خیلی گفتیم و تکرارش نکنیم.

امین آرامش: این داستان سهمیه بومی و تعهدی چیه؟ اگه خودت برگردی به عقب و فقط به صورت تعهدی قبول شی، میری این کارو بکنی؟

علی حسن‌پور: ببین، تعهدی واقعاً نمی‌شه براش یه نسخه پیچید. خیلی بستگی داره. تعهدی یعنی چی؟ یعنی مثلاً انتخاب رشته می‌کنی، فرضاً میای دانشگاه می‌خونی، ولی باید بری یک و نیم برابر، دو برابر، حالا هر چند برابر طول مدت، تو فلان شهر کار کنی، تو بیمارستان‌های همونجا. فقط پروانه همون جاها رو داری.

فرضاً اگه به من می‌گفتن تو بیا دانشگاه شهید بهشتی بخون، بعدش قراره ۱۰ سال بری تو آبادان کار کنی، من الان مشکلی نداشتم. چون همین‌جوری الان ۱۰ سال دارم کار می‌کنم تو آبادان، مسئله‌ای اصلاً نداشتم. خیلی هم اینجا رو دوست دارم، خودم رو متعلق به اینجا می‌دونم. ولی ممکنه به یه آقای دکتر ایکس دیگه می‌گفتن، اون موقع خب دوست نداشت بیاد اینجا.

بستگی داره که خودت رو توی ۱۰ سال آینده چه شکلی می‌بینی. اون شهری که قراره بهش تعهد بدی، آیا واقعاً با زندگی کردن توش راحتی؟ توی مدت طولانی، با کار و شرایط کاری اونجا، با مارکتینگش، بهت می‌خوره یا نه؟ مثلاً اگر با علم الان من، سال ۹۴ به من می‌گفتن «دندون بهشتی رو بزن، ولی باید ۱۰ سال تعهد آبادان بدی»، من این کار رو می‌کردم، چون می‌دیدم زندگیم اونجا خوب می‌شد. بنابراین باید برن تحقیق کنن و ببینن آیا شرایط اون انتخاب واقعاً بهشون می‌خوره یا نه.

امین آرامش: پس تو ترجیحت اینه که انتخاب نکنن؟

علی حسن‌پور: من ترجیحم اینه که انتخاب نکنن بچه‌ها، به نظرم آزادی عمل داشته باشن. با توجه به ناپایداری شرایط جامعه، یه دفعه‌ای دیدی یه چیزی شد، کلاً همه چی بهم ریخت. خب تو یه سال بعدت نمی‌دونی چی میشه. بنابراین اینکه قفل و زنجیر شی به یه جایی، من خودم خیلی پسندم نیست حداقل، شاید پسند بچه‌ها باشه.

امین آرامش: دارم فکر می‌کنم چقدر فرآیند تصمیم‌گیری برای انتخاب رشته رو سرسری رد می‌کنن. یعنی همه‌مون همین‌طوری بودیم واقعاً. همین بحث ساده که مثلاً تعهدی برم یا نرم، خودش کلی اطلاعات می‌خواد؛ باید بری با آدم‌های مختلف درباره دندونپزشکی یا پزشکی حرف بزنی. ولی طرف کل سال فقط درس می‌خونه، هیچ چیزی هم در مورد این رشته‌ها نمی‌دونه. بعد از کنکور هم استراحت می‌کنه، نتایج میاد، توی چهار پنج روز یه انتخاب می‌کنه و تمام. واقعاً برای این انتخاب مهم خیلی کم وقت گذاشته میشه. نمی‌دونم چقدر با من موافقی.

علی حسن‌پور: آره دیگه، اینجاست که اهمیت سرچ کردن معلوم میشه. ولی بدبختی اینه که حتی وقتی سرچ می‌کنی، خیلی وقت‌ها محتوایی می‌بینی که لزوماً اطلاعات درست نمی‌ده. طرف می‌خواد دوره خودش رو بفروشه، یه سری چیزا سرهم می‌کنه و بهت تحویل میده. برای همین باید زیاد سرچ کنی، پای صحبت آدم‌های مختلف بشینی، تحقیق درست انجام بدی و همون‌طور که گفتم، یه مقدار هم سواد رسانه‌ای داشته باشی؛ بفهمی کسی که داره چیزی میگه، آیا منفعتی از انتخاب تو می‌بره یا نه.

همین خودش یه هنره و کار بچه‌ها رو سخت‌تر می‌کنه. انتخاب‌ها خیلی زیاد شده، اما بچه‌ها باید پای حرف آدم‌های مختلفی که مسیرهای متفاوت رفتن بشینن، بعد ببینن کدوم شرایط به خودشون می‌خوره و بر اساس همون انتخاب کنن.

امین آرامش: عالی، بریم سراغ چند تا سؤال پایانی. تو این سال‌ها، چه وقتی که جدی‌تر در حال و هوای کنکور بودی و یه کانال داشتی و کلی به بچه‌ها کمک می‌کردی، چه حالا که با تولید محتوا دوباره داری بهشون کمک می‌کنی، اگه بخوای چند حرف بزنی با کسایی که رتبه‌شون اون چیزی نشده که انتظار داشتن، بهشون چی می‌گی؟ مخصوصاً در مورد اینکه پشت کنکور بمونن یا نه؟

علی حسن‌پور: من می‌تونم یه سری مصداق بهشون بدم. چون اصولاً توی این بازه، آدم توی اوج ناراحتی خودش قرار داره و هر حرفی ممکنه براش کلیشه‌ای به نظر بیاد. کسی که تازه رتبه‌شو دیده و نتیجه‌ش خوب نشده، معمولاً توی یه دایره تنهایی و تاریکی قرار می‌گیره و خیلی پذیرای فکر منطقی هم نیست. اما اگه این ویدئو رو یه مقدار بعدتر ببینه، وقتی از زمان اعلام نتایج گذشته، من چند تا سؤال ازش می‌پرسم. می‌گم: در یه سری شرایط، یه شانس دیگه به خودت بده تا بتونی خودت رو در ماجرای کنکور دوباره محک بزنی.

  • اگر انتخاب کسی اینه که زندگی دانشگاهی و موفقیت‌های تحصیلی و مسیرهایی که از درس خوندن به دست میاد رو دنبال کنه، در این شرایط پشت کنکور موندن شاید بد نباشه.
  • اگر کسی احساس می‌کنه سال اول که کنکور داده، کلیت مطلب رو بلد بوده و بر موضوعات احاطه داشته، فقط برای مرور کردن، آزمون دادن و جمع‌بندی وقت کم آورده ـ یعنی اسکلت اصلی کار رو بلد بوده ولی برای بسته‌بندی و محک زدن خودش فرصت کافی نداشته ـ این هم می‌تونه دلیل خوبی باشه برای اینکه یه شانس دیگه به خودش بده.
  • اگر در سال گذشته یه اتفاق ناگوار روحی یا خانوادگی افتاده؛ مثلاً فوت یکی از اقوام، ورشکستگی مالی، یا حتی طلاق و مشکلاتی از این دست که یک‌باره و استثنایی بودن و قرار نیست در سال بعد تکرار بشن، باز هم می‌تونه دلیل خوبی باشه برای اینکه فرد یک بار دیگه به خودش فرصت بده.
  • اگر اختلاف رتبه‌ای که آورده با اون هدف و رشته‌ای که در ذهنش داشته خیلی زیاد و معنادار نیست، باز هم میشه به جبران فکر کرد و شاید ارزشش رو داشته باشه که یه سال دیگه تلاش کنه.
  • و نهایتاً، اگر کسی دقیقاً مثل خود من عاشق یه رشته خاصه ـ اون‌قدر که انگار فقط همون مسیر رو می‌بینه و هیچ گزینه دیگه‌ای تو ذهنش نداره ـ و این علاقه‌اش از سر جو‌زدگی یا چشم و هم‌چشمی نیست، بلکه واقعاً انتخاب قلبیشه، در کنار شرایطی که بالاتر گفتم، می‌تونه یک شانس دیگه به خودش بده.

بعد از اینکه از اون حالت ناراحتی بعد از کنکور گذشتن و تونستن منطقی فکر کنن، باید به خودشون نگاه کنن و ببینن چطور هستن. یعنی: اگر به یه رشته خاص علاقه دارن، ادامه بدن؛ اگر نه، رتبه‌شون هر چی هم شده، ولش کنن و رد بشن. اگر علاقه دارن، ببینن اختلاف رتبه‌ای که آوردن با هدفشون چقدر معنی‌داره. اگر اختلاف خیلی زیاد و معناداره، شاید دوباره کنسل کنن؛ اما اگر قابل جبران باشه، می‌تونه یک فرصت باشه.

ببینن سال گذشته تمام تلاشتون رو کردین یا نه؟ آیا جای جبران برای سال جدید هست؟ اگر تمام تلاش رو کردی و می‌دونی همه پتانسیلت رو گذاشتی و همون رتبه رو گرفتی، به نظرم سال بعد نمونه، چون سال جدید چیز جدیدی بهت اضافه نمی‌کنه. ولی اگر می‌تونی یه لیست مشخص کنی—مثلاً کارهایی که امسال انجام ندادی و قراره سال بعد انجامشون بدی—اون موقع ارزش داره که دوباره بمونی.

و نهایتاً، انگیزه و توان واقعی برای یک سال خوندن داری؟ چون ۳۶۵ روز سال رو شامل میشه. اگر واقعاً انگیزه و توان داری، یک سال دیگه بمون؛ در غیر این صورت رد شو. به این فکر کن که خیلی‌ها الان رتبه کنکورشون یادشون نیست، ولی ماشین و خونه و زندگی خوبی دارن، سختی کشیدن ولی مسیر زندگی‌شون رو پیدا کردن. پس خیلی نگران نباش که «کنکور نشد، دیگه نشد». ۱۰ سال دیگه اصلاً یادت نمیاد چی شد. مثلاً الان یادت میاد تو پنجم دبستان معدلت چند بود؟ من یادمه، ۲۰ بود! تو یادت میاد؟

امین آرامش: آره ۲۰ بود مال من هم از قضا.

علی حسن‌پور: ولی مثلاً دوم دبستانم نه، خلاصه یه مقطعیه که رد میشه دیگه. من رتبه علوم پایه‌م هم یادم نمیاد. علوم پایه همون دو سال اول دانشگاه، یادم نمیاد نمره‌م چند شد. اینجوری!

امین آرامش: ببین، یاد یه حرف یکی از بچه‌ها افتادم. می‌گفت من رفتم بازار موبایل، حالا مثلاً همین دانشگاه خوب هم درس خونده بود، امیرکبیر. می‌گفت ما رفتیم اونجا، بعد یه ژستی گرفتیم که مثلاً «من فلان دانشگاه درس خوندم، رتبه کنکورم این بود». بعد طرف می‌پرسه: «اون دانشگاه دولتیه یا آزاده؟» یعنی خیلی‌ها اصلاً تو این فازا نیستن.

این رو دارم به عنوان تأیید می‌گم: خیلی از شغل‌ها هستن با درآمد خوب و شرایط خوب که واقعاً هیچ ربطی به درس ندارن. شاید مثلاً تو باید بری سراغ همون‌ها. پس جمله‌ای که می‌گن «حتماً راه شغل از دانشگاه می‌گذره» برای همه غلطه، و اینکه «حتماً نباید از دانشگاه بگذره» هم غلطه. واقعاً بستگی داره به آدمش. اینجوری فکر نکن که اگه نشد، به آخر دنیا رسیدی.

علی حسن‌پور: دقیقاً. تو یه شرایط جامعه‌ای هم هستیم که حتی «بستگی داره»‌ها هم همیشه درست درنمیاد. یعنی آدم بخواد بگه «آقا این کارو بکن، بستگی داره به تو، بستگی داره به اون…»، همین پیش‌بینی‌ها هم ممکنه غلط از آب دربیاد. یه نکته دیگه هم هست: ما کلاً بچه‌ها ۱۲ سال می‌ریم تو مسیر مدرسه و درس، و طبیعتاً در پایان اون مسیر، ایستگاه دوازدهم، این مرحله مثل قسمت آخر یه فیلمه؛ خیلی هیجان، نگاه، تنش و نور روشه. ولی بعد که رد میشه، تازه آدم می‌فهمه که چیزهای دیگه‌ای هم وجود داشتن که ذهنش خیلی روش بسته بود، به خاطر فشارهایی که اطرافش بود.

من پیشنهاد می‌کنم به خودشون یه تنفس بدن و اون چیزی که مثل حالت اینفوگرافیک هست، یعنی دو شاخه‌ای که گفتم، تو خودشون آنالیز کنن. ببینن جوابشون به اون سؤال آره هست یا نه، و بعد انتخاب درست و منطقی انجام بدن. در هر صورت، آدم موفق کنکوری داریم، آدم غیرموفق کنکوری داریم، آدم ناموفق کنکوری هم داریم و آدم ناموفق غیرکنکوری هم داریم. یعنی هر چهار جایگاه وجود داره و در هر حالتی میشه سرنوشت‌های مختلفی داشت.

امین آرامش: با علی ۱۸ ساله حرف بزنی بهش چی میگی؟

علی حسن‌پور: من میگم واقعاً کارت درسته، اصلاً لازم نیست هیچی! ترکیب برنده رو دست نزن. همین مسیر رو برو جلو. من خب واقعاً درس‌خون بودم و درس دوست داشتم.

امین آرامش: به غیر از اینکه میگی این کارت درسته، همین رو برو، جنبه دیگه‌ای تو زندگی نیست که بخوای بهش چیزی بگی؟

علی حسن‌پور: یه جنبه دیگه هم هست. من آدم قانع و سازگارم. دیدی همون حرفی که زدی، مثلاً گفتی «شرایط زندگی تو روستا جوری بود که هر کسی می‌دید می‌گفت واقعاً تو چجوری ساختی با این شرایط؟» خب، من داشتم لذت می‌بردم. نگاه می‌کنم به گذشته خودم، خیلی جاها نبوده که رضایت نداشته باشم یا یه حرکت اشتباه زده باشم و بگم «وای، دوباره از این ریلزهای اینستاگرام که می‌تونی روش یه آهنگ غمگین بذاری، ترند میشه، این کارو نکن تو ۱۸ سالگی». نه، واقعاً همچین چیزی نداشتم.

از نظر هر کاری کردم اوکی بود و راحت بودم باهاش. حتی اشتباه‌هایی که می‌کردم نهایتاً باعث شد یه سری گزینه‌ها تو ذهنم حذف بشه یا یه سری مسیرها رو نرفتم و تهش به نفعم شد. همه چی خوبه، قربون دستت، دمت گرم. همین‌جوری برو جلو. این حرف من به علی ۱۸ ساله‌ست.

امین آرامش: عالی. داری تلاشت رو می‌کنی ولی میشه که کم بیاری، ناامید هم بشی این روزا؟

علی حسن‌پور: آره، خیلی. همیشه این قسمتی که قشنگه رو آدم تو اینستاگرام شیر می‌کنه یا می‌بینه. ببین، هر کسی ناراحتی داره، علامت سؤال‌هایی براش پیش میاد. به قول شما، وقتی مسائل اقتصادی فشار میاره، خیلی اذیت میشه. به هر حال من هم سعی می‌کنم مدیریت کنم. نگاه می‌کنم ببینم چه گذشته‌ای اومدم و چه آینده‌ای در انتظارمه. سعی می‌کنم تو مسیر درست خودم بمونم و بر اساس قطارهایی که رو ریل دارن می‌رن، نذارم باد تکونش بده. اتفاقاً چیزی نیست که بخوای جلوگیری کنی، اما مدیریت خودت یه هنر هست که آدم باید داشته باشه.

سعی می‌کنم بیشتر خودم رو با خودم مقایسه کنم. همون حرفی که زدم، اگه بخوام خودم رو با بقیه بسنجمو ببینم این چیزو داره و من ندارم، یا فلان چیزو دارم و اون نداره، سعی می‌کنم خوشبختی خودم رو از خودم نبرم. سعی می‌کنم زندگی راحت امروز خودم رو داشته باشم و فردا یه کمی به امروز اضافه کنم، همین.

امین آرامش: عالی. به عنوان سؤال آخر، یوتیوب چی میگه تو زندگی تو به عنوان یه دندونپزشک که الان دیگه میشه گفت موفق؟

علی حسن‌پور: خیلی محبت داری. اگر واقعاً می‌شد به ۱۸ سالگی برگردم، شاید یه چیزی به خودم بگم: برو دنبال یوتیوب و اینا زودتر شروع کن. یعنی چنلت رو زودتر افتتاح کن و کارتو شروع کن. چون من سال آخر دانشگاه، روزای آخرش، تازه چنلم رو باز کردم و فکر می‌کنم اگر زودتر این کارو کرده بودم، موفق‌تر می‌شدم، چون پتانسیل رسانه‌ای شدن رو تو خودم می‌دیدم.

من خیلی ارتباط‌های خوب تو یوتیوب گرفتم. یکی‌ش هم آشنایی با شما بود و تونستم حرفم رو به گوش خیلی‌ها برسونم. می‌دونم اصولاً کسایی که تو یوتیوب میان، آدمای هوشمندین. مخاطبش فرق داره با بقیه بخش‌های اینترنت. اونا نمی‌خوان فقط ریلز و اکسپلور ببینن، دنبال یه چیزی هستن، می‌نشینن پاش، ۴۰-۵۰ دقیقه ویدیو رو می‌بینن، یادداشت می‌کنن و گین می‌کنن.

با آدمای درست‌حسابی اینترنت منو آشنا کرد، چه از لحاظ کانتنت کریتورها و چه مخاطبا. این قسمت برای من خیلی جذاب بود. امیدوارم الان که حالم خوبه، همین‌جوری هفته‌ای یه بار ویدیوها رو بذارم، نه اینکه هی هایپ بشم و دوباره برم تو تاریکی مشکلات مطب و اینا.

امین آرامش: خب چیش جالبه برات که می‌ذاری؟ بحث درآمدیش که الان با این عددی که داری میگی احتمالاً بحث درآمدیش خیلی مهم نباشه، ولی چیه پس؟

علی حسن‌پور: والا، نمی‌دونم به خدا. به هرکی می‌گم، میگه «نه، تو اگه پول نباشه برا چی باید این کارو کنی؟» می‌گم بابا چی بگم آخه. مثلاً درآمد ماه گذشته من از یوتیوب اندازه سه تا روکش شد که تو یه نصف روز می‌ذارم. خب بنابراین خیلی درآمدی نداره. خوشحالیم فقط از اینه که یه مسیری داشتم و یه سریا همراهم بودن. همین‌جوری که دارم جلو می‌رم، نور می‌ندازم و می‌بینم جلو چه اتفاقیه، برا اون پشت‌سری‌ها هم میگم «نگاه کنید، اینجوریه، اینجوریه». فقط همینه. هیچ ارضای مالی برای من نداره.

مثلاً وقتی یکی میاد جلو میگه «من از دهم داشتم ویدیوهای تو رو می‌دیدم، الان سال سوم دندونپزشکی‌م»، یه حس عجیب و غریبه. نمی‌تونی با هیچ چیز عوضش کنی. می‌گی تمام اون موقع‌هایی که تا نصف شب بیدار موندم، ویدیو ادیت کردم یا حرص خوردم که ویدیوم ۹ از ۱۰ شد، ارزشش داشت. حداقل یه چند نفر یه سری اطلاعات گرفتن.

یوتیوب برای من خوبی‌ش اینه که با آدمای درست آشنام کرد و انرژی مثبتشون حال خودم رو هم خوب کرد و به زندگی خودم برگشت. شاید یکی از دلایلی که انتخاب‌هام خوب بود و اقبال بهم شد، همین انرژی‌های مثبت افرادی بود که برام فرستادن. خیلی به این فکر می‌کنم و باور دارم. حتی وقتی گره‌هایی توی زندگی‌م بود که نمی‌فهمیدم از کجا باز شد، انگار چرخ‌دنده‌ها دوباره روغن‌کاری شد و زندگی رفت جلو. مطمئنم کسایی از دور برام انرژی فرستادن، همون‌هایی که دعا به جون همه می‌کنن. همین‌که اطلاعات خوب آدم رو کسی استفاده کنه و دعا کنه، چقدر حس خوبی داره. لزوماً نباید دلار در بیاره.

امین آرامش: دقیقاً دقیقاً. دمت گرم علی، مرسی بابت این گفتگوی بسیار خوب. من همه سؤالاتم تموم شد. چیزی هست بخوای تو انتها بگی که من نپرسیدم؟

علی حسن‌پور: امیدوارم کسایی که این صحبت‌ها رو شنیدن، واقعاً چیزی دستگیرشون بشه. دوباره تأکید می‌کنم که حتی توی چیزی مثل «دو بعلاوه دو مساوی چهار» هم آدم باید کمی شک کنه. تمام حرف‌هایی که هر کسی می‌زنه، از دیدگاه خودش هست؛ بستگی داره به انتخاب‌هایی که کرده، گذشته‌ای که داشته، جاهایی که به خاطر رفاه خودش عقب‌نشینی کرده و انتخاب‌هایی که داشته و به دستاوردهایی رسیده.

امین آرامش: و بعد هم، اگه تو بر اساس اطلاعاتی که شنیدی، در نظر نگیری که اون آدم چه نفعی از گفتن اینا داشته و صرفاً بر اساس حرف‌هاش تصمیم بگیری، بعداً ممکنه نتیجه بد بشه و یقه هیچ‌کس رو نتونی بگیری. یعنی یه عمر رو بر اساس اون حرف گذاشتی و این مسئولیت تو دوش خودته که تفکر انتقادی داشته باشی و سعی کنی درست بشنوی.
مرسی علی جان، دمت گرم با این گفت‌وگو.

پیشنهاد می‌کنیم تماشای این گفتگوی جذاب رو در یوتیوب از دست ندید:

آنچه در این مقاله میخوانیم

One thought on “گفت‌وگو با علی حسن‌پور | دندانپزشک‌ها واقعا پولدارن؟

  1. MIM میگوید:

    امین جان، این مصاحبه عالیه! ولی می‌خوام بگم این دفعه‌ها دندانپزشکی مثل یه آپارات شدن، ولی خب اینجوری نیست، اصلاً… هرچند که دکتر علی هم دیگه همون‌قدر پول نداره که یه هفتگه یه هواپیمای خارجی ببره و یه هفته رو تو دبی بگذرون، ولی خب این هم جزو اصول و چارچوبه. اینجوری که می‌بینی، آره.MIM

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تو ٣ دقیقه ببین در کدوم مهارت‌های شغلی‌ قوی هستی و کجاها میتونی بهتر بشی👇

انتخاب مسیر شغلی با ۷۰ درصد تخفیف!

همین حالا راه خود را پیدا کنید:

– شروع مسیر شغلی 🧑‍🎓

– درآمد مطمئن 💼

– شغل آزاد 💎

– پرطرفدارهای کارنکن 🚩