رهایی از سردرگمی شغلی با دوره جامع طراحی مسیر شغلی

05cd561c30ce09371833d5f2a171bd66_1200x628__1___1_-removebg-preview

آنباکسینگ مهارت خودآگاهی | از معرفی به زبان ساده تا فرمول رسيدن به اين كيميای زندگی

مهارت خودآگاهی
5/5 - (1 امتیاز)

سلام! خوش آمدید! مثل اینکه دستیابی به مهارت خودآگاهی برای شما هم دغدغه شده است!

باید بگویم که تنها نیستید!

در کل تاریخ بشریت، دغدغه رسیدن به خودآگاهی برای انسان‌ها وجود داشته است. نمونه‌اش را در فیلم زیر می‌توانید مشاهده کنید!

حالا چرا اینقدر برای آدم‌ها مهم بوده است؟

اگر شما هم در طول زندگی همه یا برخی از موارد زیر را تجربه کرده‌اید:

  • هدفتان از زندگی مشخص نیست؛
  • در تصمیم‌گیری‌هایی که برای ادامه مسیر زندگی است؛ دچار شک و تردید می‌شوید.
  • شناخت درستی از نقاط ضعف و قدرت خود ندارید؛
  • نمی دانید که در چه زمینه‌هایی استعداد دارید؛
  • در انتخاب شغل مناسب خود دچار شک و تردید هستید؛
  • به احساسات خود نمی‌توانید مسلط باشید؛
  • و …

کلید حل همه آن‌ها اینجاست!

در این مطلب مهارت‌ خودآگاهی را در قالب چند چیستان! به زیر ذره‌بین برده‌ و هر آنچه که برای رسیدن به آن نیاز است را در اختیار شما قرار داده‌ایم.

چگونه؟

در ابتدا خودآگاهی را به زبان ساده تعریف کرده‌ایم. زیرا باید بدانیم که توصیفی که ما از آن در ذهن داریم چقدر به واقعیت نزدیک است. چرا که لازمه دستیابی به هر چیزی، در قدم اول، شناخت درست آن است.

سپس، به کمک چند مثال به اهمیت آن در زندگی پی می‌بریم. در این قسمت از تجربیات خودم هم خواهم گفت!

بعد از آن هم در مورد انواع خودآگاهی صحبت می‌کنیم و در نهایت، بعد از اینکه کامل گرم شدیم، به سراغ تمرین‌های تقويت آن می‌رویم.

اما!

درست است که مهم‌ترین مهارت زندگی شناخت خود است ولی نباید از مهارتی مثل خلاقیت هم غافل شویم.

چرا؟

به خاطر‌ اینکه خودآگاهی باعث افزایش خلاقیت می‌شود و بالعکس.

چشم‌انداز مطلب

چیستان اول: مهارت خودآگاهی چیست؟

قبل از اینکه جواب این چیستان را بدهم چه خوب است که خودتان کمی در مورد آن فکر کنید.

به نظر شما:

  • مهارت خودآگاهی یعنی چه ؟‌
  • شخصی که از خودآگاهی خوبی برخوردار است؛ چه ویژگی‌هایی دارد؟

حالا که خوب به این پرسش‌ها فکر کردید؛ می‌خواهم تا تنور داغ است چند سؤال دیگر هم بپرسم.

بالاخره این فسفر‌ها باید سوزانده شود! و کجا بهتر از اینجا؟

لطفاً جمله‌های زیر را با دقت بخوانید:

  • به نظر من مهارت خودآگاهی یعنی شناخت شغل و حرفه مورد علاقه.
  • فکر می‌کنم مهارت خودآگاهی یعنی اینکه ما به شناخت درستی از استعداد‌ها و توانایی‌های خود برسیم.
  • خودآگاهی یعنی شناخت ارزش‌ها و اولویت‌های زندگی.
  • من فکر می‌کنم هرچقدر شخص شناخت بیشتری از احساسات و ویژگی‌های اخلاقی خودش داشته باشد از خودآگاهی بالاتری برخوردار است.

به نظر شما، کدام یک از جملات بالا تعریف کامل‌تری از مهارت خودآگاهی است؟

واقیعت این است که همه آن‌ها هم درست هستند و هم نادرست!

اجازه بدهید بیشتر توضیح بدهم!

اگر دقت کنید می‌بینید که هر شخض از یک زاویه‌ای به آن نگاه می‌کند. یکی از دید شغلی یکی از لحاظ روانشناسی و… ولی هیچکدام جامع نیستند.

پس توصیف کامل آن چیست؟

موافق هستید با یک مثال برای خودآگاهی جواب بدهیم؟!

خودآگاهی به زبان ساده با رسم شکل

به تصویر زیر نگاه کنید!

مثال برای خودآگاهی

فرض کنید یک نفر این هدیه را به شما می‌دهد. چه‌کار می‌کنید؟

مطمئناً بازش می‌کنید و ویژگی‌های آن را بررسی می‌کنید. مثلاً اگر دوستتان ساعتی به شما هدیه بدهد، به شکل، اندازه، جنس، امکانات و یا حتی برند آن توجه می‌کنید.

از این صحبت‌ها به چی می‌خواهم برسم؟

شما در واقع آن ساعت را در مرکز توجه قرار داده‌اید.

حالا تصور کنید به جای ساعت، این کار را با خودتان انجام دهید؟

یعنی روبه‌روی یک آینه قرار بگیرید و در مورد کسی که در آن می‌بینید سؤالات زیر را بپرسید:

  • چه ویژگی‌های اخلاقی و شخصیتی دارد؟
  • چه مهارت‌ها و توانمندی‌هایی دارد؟
  • ارزش‌های او در زندگی چیست؟
  • چگونه به احساسات خود مسلط می‌شود؟
  • در تصمیم گیری‌ها چگونه عمل می‌کند؟
  • و…

در واقع شما با این کار، در مسیر افزایش مهارت‌ خودآگاهی قدم بر‌ می‌دارید.

اما باید حواسمان باشد که آن را با خودشناسی اشتباه نگیریم!

مهارت خودآگاهی همان خودشناسی نیست!

حرف آخر را همین اول می‌گویم!

خودشناسی زیرمجموعه‌ای از خودآگاهی است.

چطور؟

با خودشناسی به حقیقت هایی مثل موارد زیر در مورد خودمان پی می‌بریم:

  • برون‌گرا یا درون‌گرا هستم؛
  • مهارت‌های عملی من خوب است یا نه؛
  • ماجراجو هستم یا نیستم؛
  • و…

ولی در مهارت خودآگاهی به موارد زیر توجه می‌کنیم:

  • الان به خاطر فلان مسئله عصبانی هستم.
  • امروز همان آدم همیشگی نبودم.
  • و…

یعنی ما در خودآگاهی علاوه‌بر اینکه تلاش می‌کنیم تا به شناخت درستی از ویژگی‌های کلی خود برسیم، به وضعیت حال‌حاضر خود هم توجه می‌کنیم.

خوب!

  • این چیز‌ها برای آدم نان و آب نمی‌شود.
  • اصلاً یادگیری این مهارت به چه دردی می‌خورد؟

اتفاقاً هم نان می‌شود هم آب!

چیستان دوم: اهمیت مهارت‌ خودآگاهی چیست؟

جواب این چیستان را خودم می‌دهم!

بعضی وقت‌ها بهتر است به جای ماهیگیری صرفاً همان ماهی را بدهی!

اهمیت مهارت خودآگاهی

من کیستم؟

سؤال بالا پرسشی است به قدمت بشریت!

اما چرا؟

چرا اینقدر این آگاهی از خود مهم است؟

۱- مهارت خودآگاهی خشت اول توسعه‌ فردی است.

توسعه فردی به زبان ساده یعنی چه کارهایی انجام دهیم تا استعداد‌ها و توانایی‌های ما پرورش یابد.

قدم اول برای این کار چیست؟

واضح است که قبل از هر چیزی باید بدانیم که در چه زمینه‌هایی استعداد داریم. این شناخت را خودآگاهی به ما می‌دهد.

پس در واقع ما انسان‌ها با یادگرفتن مهارت خودآگاهی به شناخت مناسبی از خود می‌رسیم و سپس برمبنای این شناخت، به سراغ پروبال دادن به استعدادهایمان می‌رویم.

ما در این مطلب صرفاً به مرحله اول توسعه فردی یعنی خودآگاهی می‌پردازیم اما اگر تمایل دارید که در مورد قدم‌های بعدی هم آگاهی کسب کنید، پیشنهاد می‌کنم مطلب زیر را از دست ندهید.

حیف است وقتی قرار است از ظرفیت‌ها و توانایی‌های خود آگاه شویم، از آن‌ها برای پیشرفت در زندگی استفاده نکنیم!

۲- مهارت خودآگاهی باعث تقویت هوش‌هیجانی می‌شود.

قبل از اینکه به تأثیر مهارت خودآگاهی بر هوش هیجانی بپردازیم، باید بدانیم که اصلاً منظور از این هوش چیست؟

موافقید؟

به صورت کلی، هوش هیجانی به دو مورد زیر خلاصه می‌شود:

  • توانایی مدیریت احساسات خود
  • همدلی و درک احساسات اطرافیان

اما چگونه خودآگاهی می‌تواند به ما در دستیابی به آن‌ها کمک کند؟

قبل از اینکه اين سؤال را جواب دهیم، اگر تمایل دارید که:

  • اطلاعات بیشتری راجع به هوش هیجانی به دست آورید؛
  • ببینید که در چه سطحی قرار دارید؛
  • و از راه‌های تقویت آن آگاه شوید؛

بر روی لینک‌های زیر کلیک کنید!

خوب! کجا بودیم؟

داشتیم می‌گفتیم که خودآگاهی چه ربطی به توانایی کنترل احساسات و همدلی با اطرافیان دارد.

اهمیت مهارت خودآگاهی در مدیریت احساسات

بیایید با یک مثال این موضوع را بررسی کنیم.

دو شخص را فرض کنید که هرکدام در شرایط استرس‌زا قرار گرفته‌اند. مثلا:

  • هر دو با ماشین تصادف کرده‌اند؛
  • یا با همکارانشان اختلاف پیدا کرده‌اند؛
  • و یا حتی جزئی‌تر، مثلاً به محل کارشان، دیر رسیده‌اند؛
  • و…

یکی از آن‌ها از مهارت خودآگاهی خوبی برخوردار است ولی نفر دوم نه.

حدس می‌زنید واکنش آنٰها در این موقعیت‌ها چگونه است؟

مسلماً شخصی که بر روی این مهارت کارکرده است، شناخت و تسلط بیشتری نسبت به احساساتش دارد.

یعنی چی شناخت بیشتری نسبت به احساسات خویش دارد؟

عصبانیت یا استرس را که همه می‌شناسیم!

نفر اول می‌داند که:

  • چه عواملی باعث بروز این احساس شده‌اند؛
  • در چه موقعیت‌ها و شرایطی معمولاً دچار استرس می‌شود؛
  • این هیجانات چه تأثیری بر رفتار او دارد؛
  • در این مواقع، چه رفتاری از خود نشان می‌دهد؛
  • و آيا این عکس‌العمل درست است یا نه.

اما نفر دوم؟

واکنش‌ها و عکس‌العمل‌های این اشخاص در مواجه به احساسات مختلف به صورت ناخودآگاه است و به سختی می‌توانند بر روی آن کنترل داشته باشند.

اهمیت مهارت خودآگاهی در همدلی و درک احساسات دیگران

درک احساسات خود و همدلی با دیگران ارتباط مستقیمی با یک‌دیگر دارند. به این صورت که هرچه شخص از هیجانات خود بیشتر آگاه باشد، بهتر می‌تواند شرایط دیگران را در همان موقعیت‌ها درک کند یا به اصطلاح، خودش را جای آن‌ها بگذارد.

به دنبال افزایش قدرت همدلی و هم‌دردی با دیگران، توانایی ارتباط مؤثر با دیگران هم در شخص تقویت می‌شود.

احتمالاً شما هم با من موافقید که داشتن ارتباط مؤثر و مفید با جامعه، یکی از پیش‌نیازهای موفقیت در زندگی هر شخصی است!

بیشتر بخوانید: تقویت مهارت ارتباط موثر | بایدها و نبایدها در برقراری ارتباط با دیگران

یادمان نرود کجای بحث بودیم!

ابتدا در مورد این صبحت کردیم که مهارت خودآگاهی چیست و چه تفاوتی با خودشناسی دارد.

سپس به اهمیت این مهارت پرداختیم و گفتیم که:

  • در رشد فردی اثر گذار است.
  • باعث تقویت هوش هیجانی می‌شود؛ که این کار را از دو طریق کنترل احساسات خود و افزایش قدرت همدلی با دیگران انجام می‌دهد.

با هم به سراغ ادامه مزیت‌ها برویم.

تاثیر مهارت خودآگاهی در زندگی

۳- مهارت خودآگاهی باعث تقویت تفکر انتقادی می‌شود.

شاید باورتان نشود ولی خودآگاهی بر بهبود مهارت تفکر انتقادی هم اثرگذار است.

دلیلش هم مشخص است. در مهارت خودآگاهی شما به‌طور صادقانه خودتان را زیر ذره‌بین می‌برید و از احساسات گرفته تا رفتارتان را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهید؛ به‌بیان دیگر، از زاویه دیگری به خودتان نگاه می‌کنید. با این کار به شکل ناخودآگاه یک مهارت دیگر به اسم تفکر انتقادی را هم در خود پرورش می‌دهید.

یک چیز جالب!

خود این تفکر انتقادی هم باعث حرکت در مسیر توسعه فردی می‌شود. پس در واقع خودآگاهی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر‌مستقیم باعث رشد فردی می‌شود.

۴- مهارت خودآگاهی شاه کلید تقویت قدرت تصمیم‌گیری است

احتمالاً برای شما هم زیاد اتفاق افتاده است که در تصمیم‌گیری‌ها دچار تردید شوید و نتوانید بین چند راه یکی را انتخاب کنید.

در این جور مواقع چه کار می‌کنید؟

قضیه از این قرار است که همه ما در طول زندگی با دوراهی‌های مختلفی در مسیر زندگی و یا شغلی خود مواجه می‌شویم و اغلب برای حل آن به سراغ راهکار‌های زیر می‌رویم:

  • زمان زیادی را مورد مزیت‌ها و معایب گزینه‌های مختلف فکر می‌کنیم.
  • تحقیق می‌کنیم.
  • و حتی با دیگران مشورت می‌کنیم.

ولی مسئله اصلی اینجاست که نمی‌توانیم صرفاً بر اساس حرف فلان شخص معتبر، دست به انتخاب بزنیم.

کار درست این است که توصیه‌های بقیه را بشنویم ولی در نهایت همه این‌ها را باید از صافی خودآگاهی عبور دهیم.

یعنی چی؟

مثال و ما ادراک مثال!

فرض کنید شما قصد دارید شغل مناسب خود را پیدا کنید!

چیزی که در جامعه به عنوان ارزش شناخته می‌شود این است که برای خودت کارکنی يا به اصطلاح آقای خودت باشی.

ولی به این مسئله توجه نمی‌شود که شخصیت، روحیه، استعداد‌ و علایق افراد با هم متفاوت است و دیدگاه‌های مختلفی نسبت به زندگی دارند.

در اینجا اگر به خودآگاهی خوبی رسیده باشید، می‌توانید تصمیم‌ها را به خوبی شخصی‌سازی کنید و درصد‌ خطای آن‌ها را پایین بیاوردید.

یک مثال دیگر!

یک شخص را فرض کنید که تازه فارغ التحصیل شده‌است و به‌دنبال شغل است. از قضا از خودآگاهی خوبی هم برخوردار است.

به نظر شما چه ویژگی‌هایی دارد؟

من فکر می‌کنم این آدم:

  • شناخت خوبی از توانایی‌هایش دارد و آن‌ها را تقویت کرده‌است. الان هم می‌خواهد محصولات این بذری که کاشته است و در یک حرفه به تخصص رسیده است را درو کند.
  • از نقاط ضعف و قدرتش به خوبی آگاه است.
  • بر روی احساسات خود مسلط است و توانایی مدیریت آن‌ها را در شرایط مختلف دارد.
  • از همه مهم‌تر با توجه به شناختی که از خود دارد، می‌داند که از بین موقعیت‌های شغلی موجود، کدام مناسب‌تر است و کدام‌یک با شخصیت او سازگار نیست.

حالا که از تاثیر خودآگاهی در زندگی و اهمیت آن آگاه شدیم، دیگر وقت آن است که فرمول رسیدن به این کیمیای زندگی را بیان کنیم.

اما!

اگر قرار به یادگیری راه‌های افزایش مهارت خودآگاهی است، باید ابتدا انواع آن را بشناسیم.

چیستان سوم: انواع خودآگاهی چیست؟

به صورت کلی، ما خودآگاهی را به دو دسته می‌توانیم تقسیم کنیم.

نوع اول و نوع دوم! ( جواد خیابانی افکت)

خودآگاهی درونی

در این دسته از مهارت خودآگاهی بر روی موارد زیر کار می‌شود:

  • نقاط ضعف و قوت
  • احساسات مختلف، منشأ آن‌ها و عکس‌العمل ما.
  • اخلاق و روحیاتمان.
  • علایق و استعداد‌ها.
  • و هر چیزی که مربوط به شخص خودمان است.

جالب است بدانید که خودآگاهی درونی با رضایت شغلی، کنترل احساسات و احساس شادی رابطه مستقیم دارد که در نهایت، همه این‌ها منجر به افزایش کیفیت زندگی می‌شود.

خودآگاهی بیرونی

در این نوع مهارت به بررسی موارد زیر می‌پردازیم:

  • رفتار ما در قبال دیگران.
  • درک نظرات بقیه درمورد خودمان.


آيا مي‌دانستيد؟!

خودآگاهی بیرونی بر روی قدرت رهبری هم تأثیرگذار است؟

مثلاً فرض کنید اگر شما شخصی باشید که نسبت به انتقاد، زودرنج هستید و واکنش شدید نشان می‌دهید، احتمالاً نخواهید توانست که یک تیم همدل ایجاد کنید.

در اینجا مهارت خودآگاهی به شما کمک خواهدکرد تا بر روی احساسات خود مسلط باشید و هوش هیجانی خود را تقویت کنید.

خوب! بالاخره به چیستان آخر رسیدیم!

چیستان چهارم: نقشه راه رسیدن به گنج مهارت خودآگاهی چیست؟

در این بخش می‌خواهیم در مورد راه‌های افزایش مهارت خودآگاهی صحبت کنیم.

چگونه به خودآگاهی برسیم

تمرین اول: سفری به درون شخصیت خود

  • به چه کاری علاقه دارم؟
  • ویژگی‌های خوب یا بد من چیست؟
  • در چه زمینه‌هایی استعداد دارم؟
  • نقاط ضعف و قدرت من چیست؟
  • ارزش‌هایم در زندگی چیست؟
  • چه هدفی را باید در زندگی دنبال کنم؟
  • و..

تلاش برای رسیدن به جواب این پرسش‌ها و به طور‌کلی شناخت بیشتر خود، کمک شایانی به تقویت مهارت خودآگاهی می‌کند.

طبیعتاً جواب درست یا غلط برای آن‌ها وجود ندارد و هرکس با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و ذاتی خود پاسخ می‌دهد. ولی حواسمان باشد که این شناخت به دور از واقعیت نباشد. یعنی هر ویژگی خوب یا بدی که داریم بپذیریم و به تقویت یا اصلاح آن‌ بپردازیم.

برای اینکه به شناخت نسبی از خود برسید، می‌توانید از تست‌های شخصیت شناسی معتبر زیر استفاده کنید.

اما!

توجه کنید که در باتلاق این تست‌ها گیر نیفتید!

کمکی که این جور آزمون‌ها می‌توانند برای ما داشته باشند این است که یک دیدکلی راجع به خودمان در اختیار می‌گذارند ولی اصلاً و ابداً نباید صرفاً به همین‌ها اکتفا کنید!

اگر این‌ها کافی نیستند پس چه کار دیگری باید انجام دهیم؟

بازکردن دفترخاطرات ذهن به همراه ثبت تجربیات جدید!

مطمئناً من و شما اگر یک زمانی را اختصاص دهیم و به خاطرات و تجربیات خود رجوع کنیم، می‌توانیم به اطلاعات خوبی دست پیدا کنیم.

به فرض مثال، اگر نمی‌دانید که به چه کاری علاقه دارید بهتر است رجوع کنید به تجربیات قبلی خود!

مثلاً من تابستان فلان سال سر کاری رفتم ولی متوجه شدم که به آن سبک از شغل‌ها علاقه ندارم یا بالعکس.

با این کار گزینه‌های خود را محدود می‌کنید اما برای رسیدن به یک پاسخ شفاف راجع به شغل خود، باید یک قدم دیگر را هم طی کنید.

آن چند گزینه باقی‌مانده را امتحان کنید!

فرض کنید که شما احساس می‌کنید به کار تدوین و فیلم‌برداری علاقه دارید ولی مطمئن نیستید؛ چه کار می‌کنید؟

شما باید فضای کاری آن را حتی به صورت كوتاه مدت تجربه کنید!

هرچه قدر این تجربه‌ها بیشتر شود، خودآگاهی هم به دنبال آن بالاتر می‌رود و در نهایت تصمیم‌‌های صحیح‌تری در زندگی اتخاذ می‌کنید.

همه چیز مثل دومینو بر هم اثرگذار هستند!

توجه داشته باشید که نه تنها برای شغل، بلکه برای جواب به بقیه سؤالاتی که در ابتدای این بخش مطرح شد هم می‌توانید از این الگو استفاده کنید.

بسوزه پدر تجربه!

می‌خواهم از تجربه‌ای که خودم در این مورد داشتم صحبت کنم.

حدوداً هجده یا نوزده‌ساله بودم. بعد از کنکور بود و زمان انتخاب رشته. طبق نظر اطرافیان و علی‌رغم میل باطنی به رشته‌ای رفتم که حدس می‌زدم علاقه‌ای ندارم اما باز هم مطمئن نبودم.

حدود دو سه ترم که گذشت، متوجه شدم که نه، این جا جای من نیست!

اما مشکلی که وجود داشت این بود که نمی‌دانستم باید چکار کنم! مسیر درست برای من چیست؟ در واقع پلن دیگری نداشتم.

چیکار کردم؟

رفتم سراغ تست‌های شخصیت شناسی!

اوایل خوب بود و اطلاعات مفیدی به من می‌داد که خودم به آن‌ها توجه نکرده بودم.

ولی!

مسئله اینجا بود که کافی نبود و من هم‌چنان دچار تردید بودم.

یک دفتر برداشتم و هر کاری را که احتمال می‌دادم به آن علاقه دارم نوشتم. بعد با استفاده از تجربیاتی که تا آن زمان داشتم شروع به حذف کردن کردم تا اینکه گزینه‌ها محدود شد.

با این چند انتخاب باقی مانده چکار کردم؟

یکی یکی تا آن‌جایی که امکان‌پذیر بود امتحان کردم و نکته جالب ماجرا اینجا بود که نه تنها من را به تصمیم نهایی نزدیک‌تر می‌کرد بلکه به شناخت بیشتری هم در مورد خودم می‌رسیدم که اين شناخت را در هیچ تست شخصیت‌شناسی نمی‌توان پیدا کرد.

یادمان نرود کجا بودیم!

داشتیم در مورد این صحبت می‌کردیم که چگونه به خودآگاهی برسیم و گفتیم که تمرین اول، شناخت بیشتر شخصیتمان است. اين كار را با استفاده از :

  • تست‌های شخصیت‌شناسی
  • تحلیل کردن تجربیات قبلی
  • تجربیات جدید

انجام مي‌دهيم.

تمرین دوم افزایش مهارت خودآگاهی : افسار اسب احساسات را به دست بگیریم.

به شکل زیر نگاه کنید!

افزایش مهارت خودآگاهی از طریق پردازش احساسات

مغز انسان مثل منشور است!

داده‌های مختلف که در اینجا حکم نور را دارند، دریافت می‌کند و آن را طبق قواعد خاصی، پردازش می‌کند؛ سپس خروجی می‌دهد.

این خروجی در واقع همان افکار ما هستند!

حالا این افکار، خود، باعث بروز هیجانات مثبت یا منفی و رفتار‌های مختلف در ما می‌شوند.

آيا مغز همه انسان‌ها، مثل هم پردازش می‌کند؟

قطعا نه! به خاطر همین است که آدم‌ها در یک موقعیت‌ یکسان، واکنش‌های مختلفی نشان می‌دهند.

مثلاً فرض کنید دو نفر شغل خود را از دست می‌دهند. نفر اول در ذهن خود این اتفاق را این‌گونه تفسیر می‌کند که بسیار خوب من توانایی لازم برای به دست آوردن شغل جدید را دارم ولی نفر دوم فکر می‌کند که برای همیشه قرار است بیکار بماند.

  • آيا واکنشی که این اشخاص نشان می‌دهند یکسان است؟
  • آیا هر دو نفر یک احساس را با شدت یکسان تجربه می‌کنند؟

گفتیم که این پردازش طبق قواعد خاصی اتفاق می‌افتد. افراد در دوران کودکی طی برخورد با خانواده، دوستان، نزدیکان و جامعه، به یک سری باور‌ها درمورد خودشان می‌رسند. مثلاً فرد از خانواده حمایت و محبت کافی را دریافت نمی‌کند؛ پس به این باور می‌رسد که دوست‌داشتنی نیست.

حال از آنجایی که باور‌های منفی منجر به احساسات منفی هم می‌شوند، ذهن برای فرار از این فشار روانی، شرط تعیین می‌کند. به عنوان نمونه اگر من در همه کار‌ها اول باشم دوست‌داشتنی خواهم‌بود.

اگر زمانی این شرط محقق نشود، مثلاً آن شخص در یک کار شکست بخورد، چه می‌شود؟

آفرین! دوباره افکار ناشی از آن باور‌های بنیادین بر‌می‌گردد و به شکل هیجانات منفی بروز می‌کند.

انسان‌ها با به دست آوردن مهارت خودآگاهی ، می‌توانند به این افکار منفی و هیجانات ناشی از آن تسلط پیدا کنند.

دست به قلم شوید

برای تسلط بر این افکار و هیجانات ناشی از آن می‌خواهم یک تمرین معرفی کنم.

در این تمرین شما باید در انتهای هر روز احساسات مختلفی را که تجربه کردید موشکافی کنید.

چگونه؟!

اولین کاری که باید انجام دهید، این است که یک دفتر جدا برای آن کنار بگذارید.

بعد از آن مراحل زیر را انجام دهید:

چگونه به خودآگاهی برسیم : فرمول طلایی شناخت و تسلط بر احساسات

  1. شناسایی نور وارد شده به منشور ذهن: منشأ احساس

    در اولین گام باید به سراغ عامل آن احساس برویم. مثلاً شما امروز چون باید در محل کار کنفرانس می‌دادید، دچار استرس شدید.

  2. شناسایی خروجی منشور ذهن: بروز احساسات

    در این بخش باید فکر کنید که آن احساس چه تأثیری بر شما گذاشت. به فرض مثال: تپش قلب پیدا کردم، عرق کردم یا تمرکزم پایین آمد.

  3. شناسایی تحلیلی که ذهن از موقعیت داشته است: افکار

    در این بخش که شاید مهم‌ترین هم هست به این موضوع فکر کنید که چه افکاری در ذهن شما گذشته است که باعث شد با قرارگیری در آن موقیعت، دچار اضطراب شوید. مثلاً ترس فراموش‌کردن بخشی از مطلب یا تپق زدن.

اگر طولانی مدت این مراحل را انجام دهید، در مقابل هیجانات منفی دیگر منفعل نخواهید بود!

و اما تمرین آخر!

تمرین سوم تقویت مهارت خودآگاهی: دیگران در مورد من چه فکری می‌کنند؟

احتمالاً جملات زیر را زیاد شنیده‌اید:

  • حالا بقیه چه فکری در مورد من می‌کنند؟
  • مردم چه می‌گویند؟

به احتمال زیاد نسبت به آن‌ها گارد دارید. درست است؟

در این بخش می‌خواهم دست روی همین موضوع بگذارم!

اینکه لزوماً این سؤالات بد نیستند و اگر درست از آن‌ها استفاده شود، می‌توانند کمک زیادی به ما کنند.

آخرین تمرین برای افزایش مهارت خودآگاهی، پرسیدن نظرات دیگران درمورد خودتان است. از آن‌ها بخواهید که دیدگاهشان را در مورد شما بدون تعارف و با صداقت کامل بیان کنند.

اما!

توجه کنید که در انتخاب آن افراد دقت زیادی به خرج بدهید. یعنی کسی باشد که اگر هم قرار است نقاط ضعف شما را گوشزد کند از روی دوستی و با نیت درست انجام دهد نه با هدف آسیب‌زدن به شما.

تقریبا به اواخر مطلبمان رسیده‌ایم!

به پایان آمد این دفتر…

همان‌طور که در ابتدای صحبت‌هایم اشاره کردم، یکی از مهم‌ترین مهارت‌‌ های زندگی مهارت خودآگاهی است. گفتیم که مهارت‌ خودآگاهی یعنی توانایی تمرکز بر خود (مثال کادو) و در مورد تفاوت آن با خودشناسی صحبت کردیم.

سپس به سراغ فواید آن رفتیم و در مورد تأثیر آن بر رشد فردی و هوش هیجانی بحث کردیم. اگر یادتان باشد اشاره کردیم که تأثیر خودآگاهی بر درک احساسات دیگران و همدلی و هم‌چنین مدیریت احساسات خود منجر به تقویت این هوش می‌شود.

از نقش این مهارت مهم در بهبود تصمیم‌گیری، ارتباط مؤثر و هم‌چنین تفکر انتقادی هم غافل نشویم.

بعد از آن در مورد انواع خودآگاهی صحبت کردیم و در آخر هم به سراغ مراحل رسیدن به خودآگاهی رفتیم که به طور خلاصه شامل سه مرحله زیر بود:

  1. شخصیت خود را از طریق تست‌ها و تجربیات مختلف بیشتر بشناسیم.
  2. با ثبت احساسات، آن‌ها را به کنترل خود درآوریم.
  3. نظرات افراد نزدیک‌مان را در مورد خود جویا شویم.

… حکایت هم‌چنان باقی است

همان‌طور که بارها گفته شد، در بین مهارت‌ های زندگی مهارت خودآگاهی یکی از مهم‌ترین‌ها است ولی به این معنا نیست که از بقیه مهارت‌هایی که در زندگی به ما کمک می‌کنند، غافل شویم.

یکی از آن‌ها که خیلی از ما احتمالاً با آن چالش داریم، مدیریت زمان است.

اگر:

  • نمی‌توانید کار‌های خود را سر موقع انجام دهید؛
  • به اصطلاح، دقیقه نودی هستید؛
  • یا اتلاف وقت زیادی دارید؛
  • یا سر کار خود مشکل کمبود زمان دارید؛
  • و احساس می‌کنید که از تايم خود به شکل بهینه استفاده نمی‌کنید؛

دوای درد شما در لینک زیر است!

مهارت بعدی که می‌خواهم معرفی کنم مربوط به پدر و مادرها یا کسانی است که کارشان به نحوی با بچه‌ها در ارتباط است.

اگر می‌خواهید بدانید که چگونه می‌توانید به بهترین شکل با بچه‌ها ارتباط بگیرید یا اگر دغدغه رشد و تربیت درست فرزند خود را دارید، پیشنهاد می‌کنم مطلب زیر را از دست ندهید.

در این نوشته سعی شد كه معرفی کامل و جامعی از مهارت خودآگاهی صورت گیرد اما مطمئناً شما می‌توانید به کامل‌تر شدن آن کمک زیادی کنید. اگر تجربه‌ای از تاثیر خودآگاهی در زندگی خود دارید یا راهکارهای دیگری برای بهبود آن می‌شناسید و… حتما آن را در قسمت کامنت‌ها با ما به اشتراک بگذارید.



کانال یوتیوب پادکست رادیو کارنکن
اینستاگرام پادکست رادیو کارنکن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *