مهارت یادگیری فعال (Active Learning)، دومین مهارت برتر در سال 2025 از نگاه مجمع جهانی اقتصاد و یکی از 4 ترند اصلی در 2030.
طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد در سال آینده حداقل 50% از کارکنان تمامی شرکتها نیاز به یادگیری یک مهارت کاملا جدید دارند.
در دنیای در حال تغییرات سریع امروز، یادگیری فعال دیگر یک مهارت نیست بلکه یک ضرورت است. اما یادگیری فعال چیست؟
راهبردهای یادگیری فعال کدام هستند؟
اصلا فرآیند صحیح یادگیری چطور اتفاق میافتد؟ چگونه یادگیری ماندگارتر و عمیقتر داشتهباشیم؟ چطور همه چیز را سریعتر یاد بگیریم؟
در این متن سعی شده است پاسخ جامعی به این سوالات داده شود. همچنین 3 دزد اصلی یادگیری و 5 راهبرد یادگیری فعال شرح داده شده است.
حواست باشد در طول متن از مراجع، دورههای یادگیری مهارت و کتابهایی که معرفی شدهاند غافل نشوی.
آنچه در این مطلب میخوانید:
چرا مهارت یادگیری فعال از نون شب واجبتر است؟
بهتر است قبل از این که به بررسی یادگیری فعال بپردازیم، بگوییم اصلا اهمیت آن چیست. بیایید در سه جنبه این موضوع را بررسی کنیم.
1. تغییرات سریع دنیا
15 سال پیش را تصور کن. 15 سال پیش تلگرامی نبود، اینستاگرام نبود اصلا انقدر گوشیهای هوشمند وجود نداشت. در این 15 سال شغلهایی مثل آژانسداری، کفاشی، لحافزنی و… حذف شدهاند و مشاغل دیگری نیز حذف خواهند شد. تازه شک نکن تغییرات در 15 سال بعدی بسیار سریع تر از 15 سال قبل خواهد بود.
{مطالب مرتبط: یادبود شغل هایی که از بین رفته اند–30 تا از شغلهایی که در آینده از بین میروند.}
طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد (World Economic forum)، حداقل 50% از تمام کارکنان، در پنج سال آینده نیاز به یادگیری یک مهارت کاملا جدید دارند.
دقت کنید یادگیری یک مهارت جدید، منظور از جدید، تازگی داشتن برای یادگیرنده است. هرچند که ممکن است مهارت مورد نیاز کاملا یک مهارت نوپا در دنیا باشد.
دلایل این امر به راحتی قابل تشخیص است:
- تغییر شغلهای فعلی و حتی بوجود آمدن شغلهای جدید
- کوچک شدن دنیا و نزدیک شدن فرهنگها
- ایجاد نیازهای جدید بازار تقاضا
- افزایش گزینههای روی میز
- افزایش جمعیت و…
قطعاً در دنیای در حال تغییرات پیوسته، یادگیری فعال و سریع، مهارتی ارزشمند است.
حتی بسیاری از دانشگاههای مطرح دنیا، این حقیقت را پذیرفتهاند و در کنار دوره های چند ساله مانند کارشناسی، دوره های کوتاه و فشرده چند ماههای نیز برگزار میکنند.
نگو که نمیدانستی میتوانی دورههای بهترین دانشگاهها را در سایتهایی مثل Coursera، Udemy و Edx به رایگان شرکت کنی و مدرک بگیری!
{مطالب مرتبط: معرفی مراجع آنلاین آموزشی}
2. حجم اطلاعات در دسترس
به راحتی میتوان پذیرفت دسترسی به منابع آموزشی انسان امروز اصلا قابل مقایسه با انسان همین پنجاه سال پیش نیست. بینهایت اطلاعات و منابع آموزشی این فرصت را به ما میدهند که دست بازی برای انتخاب داشته باشیم.
این که امروز مسئلهی شغل مورد علاقه این قدر ترند شده دقیقاً به همین خاطر هست که تا حد زیادی ما واقعاً فضای حرکت و انتخاب داریم به عبارتی امکان آن وجود دارد. اگر توجه کنید شغل مورد علاقه، آنچنان موضوعیتی برای پدربزرگان شما نداشتهاست.
البته شاید الان با خود فکر کنید که چقدر بد که در گذشته انسانها به ناچار شغلی برمیگزیدند. اما باید اضافه کرد دقیقاً چون امکان یادگیری شغل مورد علاقه را نداشتند دغدغه و حسرت آن نیز نبود.
پس نیازی به دلسوزی نیست یا دلتان آن قدرهاهم نسوزد. بعدتر درمورد این که اصلا افزایش منابع چه تاثیراتی بر یادگیری دارد صحبت خواهیم کرد.
اگر درگیر مسئله انتخاب شغل و مسیر شغلی هستید حتماً پیشنهاد میکنم سری به دوره کارنکن بزنید:
3. دسترسی آسان به بانک استعدادها
وقتی از دسترسی به استعدادها صحبت میکنیم دقیقاً منظورمان یادگیرندههایی هستند که خوب یاد گرفتهاند و توانایی ایجاد خروجی دارند.
خودتان را به جای کارفرما بگذارید با وجود دسترسی به بانک عظیمی از استعدادها، چه کسانی را انتخاب میکنید؟
یادگیری عمیق یک مهارت، میسر نمیشود مگر با یادگیری فعال. تذکر مهم این است که یادگیری فعال صرفا یک فرمول نیست بلکه یک رویکرد و سیستم است. خود یادگیری فعال یک مهارت است و باید فعالانه آن را آموخت.
اما اصلا یادگیری چطور صورت میگیرد؟ سطوح مختلف یادگیری کدامند؟
در ادامه برای بررسی این دو سوال همراه بمانید.
حالِ یادگیریتان چطور است؟
حقیقت یادگیری در دنیای امروز:
- سالهای فراوان تحصیل مدرسه و دانشگاه
- وجود مقالات وکتابهای فراوان در تمامی شاخهها
- دورههای آموزشی آنلاین و حضوری
- کارگاهها، سمینارها و رویداد های فراوان
- سخنرانیها، پادکستها، سایتها و…
با وجود همه اینها انگار در یادگیری تغییر زیادی نکردهایم. دورههای زیادی شرکت میکنیم اما به محض برخورد با مسئله در دنیای واقعی احساس میکنیم نمیتوانیم آن را حل کنیم.
برای یادگیری زبان انگلیسی، کلاسها و دورههای زیادی ثبت نام کردیم ولی هنگام صحبتکردن واقعی خیلی مشکل داریم.
بارها شروع به یادگیری نرم افزاری مثل فتوشاپ میکنیم. ویدیوهای زیادی از اساتید مختلف میبینیم ولی هر بار از طراحی یک پوستر تبلیغاتی برای تمرین فرار میکنیم.
ساعت ده صبح به زور بلند میشویم و کتاب باشگاه پنج صبحیها را میخوانیم.
انگار ما ساکن در کنار رودخانهایم و در حال هلاک شدن از تشنگی.اما چرا؟
چرا با وجود این همه منابع یادگیری رخ نمیدهد؟
مقصر کیست؟
بله من هم با شما موافقم که سیستم آموزشی، اساتید و معلمان بیتقصیر نیستند.
باید پذیرفت که سیستم آموزش رسمی یعنی مدرسه و دانشگاه دیگر جایگاه قبلی خودشان را در مقام آموزش، از دست دادهاند. تعارف نداریم خیلی از درسهایی که در دانشگاه میخوانیم هیچ کاربردی در دنیای واقعی ندارند. اما نقش یادگیرنده چه؟
به قول {مارک تواین} : هرگز اجازه نمیدهم مدرسه رفتنم در آموزش من تداخلی ایجاد کند.
ای کاش زودتر میدانستم چیزهایی هست که در دانشگاه به تو نمیگویند.
یادگیری ورود اطلاعات نیست!
علت پیشرفت کم در یادگیری انسان امروز به چیستی فرآیند یادگیری برمیگردد. یادگیری به هیچ عنوان برابر با ورود اطلاعات به ذهن نیست.
خواندن کتابهای فراوان، گوش دادن سخنرانیها و پادکستها، کلاسهای زیاد رفتن و یا صرف شرکت در یک دورهی آموزشی الزاماً یادگیری حاصل نمیشود.
پس چگونه یاد میگیریم؟
اجازه دهید با یک مثال ادامه دهیم:
به رباتهای تصویر زیر نگاه کنید. فرض کنید این رباتها اهل شهر فرنگ هستند.
همانطور که در تصویر نوشته شده برخی از این بزرگواران ساکن شمال شهر و برخی ساکن جنوب شهر میباشند.
لطفا کمی پایین تر بروید و به تصویر بعد نگاه کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
آیا میتوانید به طور کامل مشخص کنید هر کدام از این بزرگواران در تصویر زیر متعلق به کدام منطقهاند؟
احتمالاً خیر….
حال به تصویر اول باز گردید و فرض کنید میخواهید وجه تمایز بین ساکنین این دو منطقه را پیدا کنید.
با کمی دقت متوجه میشوید که تفاوت میان آنها در نوع چشمهایشان است. چشمان ساکنان جنوب شهر دایروی و شمالیها چشمان مثلثی دارند.
همانند این مثال، صرفاً با ورود اطلاعات (دیدن تصویر در مرحله اول)، یادگیری حاصل نخواهد شد بلکه یادگیری با:
- توضیح دادن
- طبقه بندی کردن
- فکر کردن
- و آموزش و توضیح به دیگران
کامل میشود.
تصور اشتباهی که درمورد یادگیری وجود دارد این است که آدمها بر این باورند که ذهن مانند انباری ست که باید مطالب و مفاهیم را به گونهای مناسب در آن بچینند. در صورتی که دقیقن یادگیری در بیرون کشیدن و استفاده کردن واقعی از مطالب فهمیده شده است.
یک ضربالمثل انگلیسی به زیبایی به این مفهوم اشاره میکند:
یا ازش استفاده کن یا از دستش بده Use it or lose it
همانند عضلات بدن که به تمرینات منظم واکنش نشان میدهند، مغز نیز در صورت بهرهبرداری تقویت و در صورت رها شدن ضعیف میشود. این دقیقاً با مفهوم یادگیری فعال، هماهنگ است.
با این تفاسیر اکنون که اهمیت بالای یادگیری فعال مشخص شد نوبت به گسترش و توضیح نظریه یادگیری فعال، راهبردهای یادگیری فعال و چالشهای آن میرسد.
یادگیری فعال چیست؟
شاید بهترین پاسخ به این سوال با تعریف مخالف آن یعنی یادگیری منفعل (passive learning) بدست آید. یادگیری غیرفعال، همان روش آموزش سنتی است. کلاس درسی را در نظر بگیرید که معلم میآید راجعبه مبحثی صحبت میکند خودش مسئله طرح میکند و خودش هم آن را حل میکند.
یادگیری منفعل، معلم محور است. این بدان معناست که یادگیرندهها گوش میدهند، میخوانند، مینویسند و در نهایت اثبات نمایشی را تجربه میکنند. در صورتی که:
نظریه یادگیری فعال:
نظریه یادگیری فعال مجموعهای از تکنیکها، راهبردها و روشها برای آموختن هرچه عمیقتر مهارت هاست.
طبق این نظریه:
روش یادگیری فعال یعنی مشارکت و همکاری با دیگران به منظور بهینه سازی هرچه بیشتر برای درک مفاهیم دنیای واقعی.
نکته ای که باید خیلی به آن توجه کرد مفهوم در ارتباط بودن با دیگران در یادگیری فعال است. یادگیری فعال حتماً در ارتباط با جامعه و دنیای واقعی است.
بیایید مقایسه ای بهتر داشته باشیم:
یادگیری فعال در برابر یادگیری منفعل
به هرم یادگیری در شکل زیر توجه کنید. طبق این هرم هر چه از بالا به طبقات پایینتر برویم یادگیری عمیقتر و ماندگارتر خواهد شد. به طوری که آموزش یک مهارت به دیگران در بالاترین سطح، 90% یادگیری را شامل میشود.
همان طور که میبینید قسمت زرد رنگ مربوط به یادگیری غیر فعال و قسمت آبی مربوط به آموزش یادگیری فعال است.
مرز بین یادگیری فعال و یادگیری منفعل چیست؟
صادقانه نمیتوان خیلی مرز دقیق و مشخصی میان این دو روش مشخص کرد. در بسیاری از مواقع در ابتدای مسیر یادگیری، روشهای یادگیری منفعل میتوانند اصطکاک کمتری داشته باشند.
البته این را در نظر بگیرید که همین خواندن، نوشتن و گوش دادن باید صحیح و فعالانه انجام شود.شروع با یادگیری منفعل مشکلی ندارد بلکه مشکل ماندن در آن است.
هر آن ممکن است رویکرد شما از یادگیری فعال به غیرفعال تغییر کند یا بالعکس. مثلا هنگام بحث گروهی اگر شما خوب به دیگران گوش نکنید و وارد بحث نشوید یادگیری شما غیر فعال است.
واقعاً مرز مشخصی وجود ندارد؛ اما میتوانم معیاری به شما پیشنهاد دهم تا میزان یادگیری خود را بسنجید. این معیار چیزی نیست جزء آموزش به دیگران به خصوص به یک کودک.
بله، سعی کنید راجعبه چیزی که آموختهاید به یک نفر توضیح دهید، درست مثل یک معلم. بهترین حالت این هست که به یک فرد واقعی به خصوص به یک کودک توضیح دهید ولی میتوانید فردی را تصور کنید.
یادگیری از طریق آموزش به دیگران به روش فاینمن معروف است.
چرا یادگیری منفعل مرسومتر است؟
قطعاً یادگیری فعال موثرتر و ماندگارتر است. اما به دلایل زیر آموزش غیرفعال مرسومتر است:
- روش یادگیری فعال سختتر است
- مهارت یادگیری فعال چالشی تر است
- سیتم آموزش رسمی ما را این طور بار آورده است.
- گاهی یادگیری فعال گرانتر است.
و..
جدای از اینها، یادگیری منفعل ما را فریب میدهد:
یادگیری منفعل حرکت است و یادگیری فعال عمل است.
میان حرکت و عمل تفاوت قائل شوید. شاید مشابه به نظر برسند اما یکسان نیستند. وقتی در حرکت هستید، در حال برنامهریزی و ساخت طرحواره هستید؛ این کارها لازم هستند اما به خودی خود به نتیجه حاصل نمیشوند. عمل ایده ایست که به نتیجه منجر خواهد شد.
این مفهوم به خوبی در کتاب عادتهای اتمی پوشش داده شده است.
اگر به دنبال یک برنامه رژیمی بروم و کتابهایی هم برای آن بخوانم حرکت کردهام. اما اگر در واقعیت یک وعدهی سالم بخورم، عمل کردهام.
مهم نیست چندبار با مربی ورزشی خود صحبت کردهاید. چیزی که بدن شما را میسازد فقط اقدام به ورزش است.
در واقع حرکت به خودی خود نتیجه ندارد ولی عمل حتماً همراه با نتیجه و خروجی است.
خب اگر حرکت نتیجه ندارد، پس چرا سراغش میرویم؟
چون حرکت به ما حس رشد میدهد. امان از این حس فریبدهنده. حرکت بدون این که برای ما خطر حس شکست را ایجاد کند به ما حس پیشرفت میدهد.
به همین خاطر هست که بیشتر به یادگیری منفعل تمایل داریم. حرکت لازم است اما ماندن در آن و اجتناب از عمل، سمی مهلک است.
چرا در یادگیری فعال مشکل داریم؟
موضوع این است که وقتی سعی میکنیم چیز جدیدی را یاد بگیریم ذهن ما دو سوال طرح میکند: اول: آیا میتوانم موضوع را بفهمم؟ دوم: فهمیدن و دانستن این، به چه دردم میخورد؟
اگر ذهنیت ما نتواند پاسخ مناسبی برای این دو سوال داشته باشد به خاطر سپردن مسئله بسیار دشوار میشود. این پاسخ به شدت به آموختههای قبلی ما بستگی دارد. اگر ورودی جدید، ارتباطی با آموختهها و تجارب قبلی برقرار نکند، مغز تمایلی برای پذیرفتن نشان نمیدهد.
از نظر عصبشناسی نیز یادگیری با ایجاد مسیرهای عصبی در مغز همراه هست. دقیقاً به همین خاطر است که یادگیری یک زبان جدید، نواختن یک ساز یا اجرای حرکاتی که آموخته و تجربه قبلی از آنها نداریم، دشواری بسیاری دارند. زیرا حواس ما باید از مسیرهایی عبور کنند که هنوز ساخته نشدهاند و جا نیفتادهاند.
درست به همین علت است که به قول استاد امین آرامش، در ابتدای یادگیری نه تنها لذت یادگیری نیست بلکه خفت ندانستن هم هست. باید سریع ازین خفت بگذریم.
اگر زودتر به اولین خروجی و دستاورد برسیم، جان میگیریم و باقی مسیر را هم میرویم. یادگیری چریکی به قلم استاد آرامش رویکردیست که در ظرف 20 ساعت در هر مهارتی ما را به اولین خروجی میرساند.
سه دزد یادگیری فعال خود را بشناسید:
در ادامه راجعبه دزدهای یادگیری حرف زدیم و بعدش راهبردهای یادگیری فعال ارائه خواهند شد.
1. بمباران مجازی (information overload)
- اخبار مختلف سیاسی، اقتصادی و..
- دانستنیهای فراوان در حوضههای مختلف
- کلیپهای جذاب اینستاگرام و دیگر شبکهها
- فیلم و سریالهای پر رنگ و لعاب
- اخبار سلبریتیها و مدلها
- تغییر دائم ترندها
حجم اطلاعات در اختیار ما به شدت بالاست. انرژی ما تخلیه شده دیگر ذهن ما نمیگذارد خوش باشیم. همین شدهاست که شلوغی ذهن، مدام ما را به رنجش دیروز میبرد. آن را آرام میکنیم ما را به ترس فردا میبرد. ترس فردا را آرام میکنیم، ما را به جهنم مقایسه با دیگران میاندازد.
راه چاره چیست؟
ساده است. در گام اول دنبال نکنید!
اخبار را دنبال نکنید. مدلها، بلاگرها و سلبریتیهایی که به شما حس بد میدهند را دنبال نکنید. درگیر سریالهای فانتزی و حواشی نشوید.
راه دوم: بلند بلند روی کاغذ بنویسید! نوشتن معجزه میکند.
هرچه در سر دارید، احساسات، مشکلات، ایدهها، برنامه ها و افکار شلوغتان را در دفترچه ای بنویسید. اصلا روی کاغذ با خود همدردی یا گلایه کنید.باور کنید نوشتن معجزه میکند.
2. حواسپرتی (distractibility)
حواس پرتی)، یعنی تغییر دائمی توجه از فعالیتی به فعالیت دیگر.
اگر در هنگام انجام کارها دائم پرش فکری دارید و حواستان پرت میشود. اگر حداکثر بیش از نیمساعت نمیتوانید روی یک موضوع تمرکز کنید. تنها نیستید خیلی ها درگیر این مشکل هستند.
واقعیت این است که اجداد ما این مشکل را خیلی کمتر داشتند. اما بشر امروز نمیتواند مدت زیادی روی یک موضوع تمرکز کند دلیلش هم همین بمباران اطلاعاتی و حجم عظیم اطلاعاتی ست که در اختیار ماست.
حواس پرتی انصافاً دزد ماهری ست. راه حل چیست؟
تکنیکی که میخواهم به شماپیشنهاد کنم، تجربهی شخصی خودم هست و واقعاً نتیجه گرفتم. احتمالاً نام این تکنیک را شنیده باشید، این تکنیک پومودورو نام دارد.
مراحل این تکنیک به طور خلاصه:
- از قبل موضوع را دقیق و کامل مشخص کنید (مثلا خواندن زبان انگلیسی از کتاب فلان، درس 10، بخش لغات)
- عوامل حواسپرتی کامل حذف (گوشی خاموش توی کشو یا در اتاقی دیگر)
- یک دفترچه کنار دستتان برای نوشتن هر حاشیه ای که به ذهنتان میآید داشته باشید.
- 25 دقیقه مطالعه با تمرکز
- حتماً پس از 25 دقیقه مطالعه، 5 دقیقه استراحت آزاد (حتی اگر میتوانستید بیش از 25 دقیقه ادامه دهید دست نگه دارید و 5 دقیقه استراحت کنید)
- 25 دقیقه بعدی و دوباره 5 دقیقه استراحت
- تا 3 یا 4 بار تکرار کنید. پس از مدتی بازگشت تمرکز و حس خوب افزایش بهرهبری مبارکتان باشد.
درست مثل مقابله با با بمباران اطلاعاتی، راه حل دیگر نوشتن است. نوشتن واقعاً حلال نود درصد مشکلات است.
3. چند وظیفهگی (multitasking)
انجام دو یا چند کار به صورت همزمان تعریف چند وظیفهگی ست. انجام چند کار باهم یعنی هنر خراب کردن همه کارها باهم.
مغز انسان نمیتواند به صورت همزمان بر دو یا چند موضوع تمرکز کند. تفاوتی میان زن و مرد هم نیست و این که میگویند زنها بهتر میتوانند بر یک موضوع تمرکز کنند، افسانه ای بیش نیست.
یک مثال ساده بزنم: از یک تا ده بشمارید بعد نام و نام خانوادگی خودتان را تلفظ کنید چقدر زمان برد؟
حالا این بار از یک تا ده به صورت یک شماره و یک حرف از نامتان را بلند بلند بگویید. تفاوت را خواهید دید.
خوشبختانه مقابله با این دزد راحتتر است کافی ست جانسخت نباشید و قبول کنید نمیتوانید کارها را با هم انجام بدهید.
5 مورد از بهترین راهبردهای یادگیری فعال
1. واقعی یاد بگیرید.
منظور از یادگیری واقعی، قرار گرفتن در موقعیتها در دنیای واقعی است. اگر زبان میخوانید فرصتهای صحبت کردن با دیگران را دریابید. اگر مدتی ست ویدیوهای آموزش فتوشاپ را تماشا میکنید نوبت تمرین واقعی مثل طراحی یک کارت ویزیت یا پوستر تبلیغاتی ست.
لطفا ایدهآل گرا نباشید و اهمیت شروع ناقص را دریابید. خیلی از شرکتها و برندهای بزرگ در ابتدا صرفاً شروع کردند و در ادامه بهتر شدند و نواقص را اصلاح کردند.
یادم میآید زمانی با دوستی ایدهای در بستر پیج اینستاگرامی داشتیم. یک روز فکر میکردیم اسم آن چه باشد، روز دیگر دربارهی مشکلات احتمالی بحث میکردیم و حتماً حدس میزنید روزهای بعد درگیر رنگ غالب صفحه و … بودیم.
پس از مدتی دیگر خبری از شوق و حرارت روزهای اول نبود، سرد شدیم و آن صفحه هرگز حتی ثبت هم نشد. مدت کوتاهی بعد صفحهای با همان ایدهی خودمان دیدیم که اتفاقاً خیلی خوب کارشان گرفته بود و ای کاشهایی که مانند تازیانه بر گرده خود میزدیم.
2. منابع یادگیری را محدود کنید.
منبع یادگیری را انتخاب و بقیه را بیرحمانه حذف کنید.
تا به حال تجربه کردید که چرا خیلی نمیتوان از اینساگرام یاد گرفت؟ شاید صفحات به شدت مفید و آموزشی دنبال کنید ولی بعد از دو ساعت چرخیدن در این صفحات، چیز زیادی متوجه نشدهاید. حتی احساس سردرگمی بیشتر میشود.
علت دقیقا زیاد بودن منابع در این بستر است. شما از صفحه ای به صفحه دیگر و از پستی به پستی دیگر فازتان تغییر میکند. پس لطفا منابع خود را برای آموزش محدود کنید. نگران نباشید چیزی از دست نخواهید داد. انواع کانالهای آموزشی تلگرامتان را به خاطر آورید از چندتای آن استفاده کردید؟
3. تبرت را تیز کن
این جمله به آبراهام لینکلن نسبت داده میشود. وی اظهار داشت اگر 6 ساعت برای قطع یک درخت زمان داشته باشد، 4 ساعت اول را فقط صرف تیز کردن تبر میکند.
این مفهوم به آمادگی اشاره دارد. اگر دانشجو یا دانشآموز هستید حتماً پیش مطالعه قبل از کلاس را امتحان کنید.
در تمام زمینهها خواندن تجارب دیگران در ارتباط با مهارت شما بسیار مفید خواهد بود. پیشنهاد میکنم سری به پادکست کارنکن بزنید.
4. هدف یادگیری خود را مشخص کنید
شاید در نگاه اول این مورد را بسیار بدیهی و ساده حساب کنید. اما همیشه باید از خود بپرسیم چرا؟ چه دستاوردی برایم دارد؟ آیا نیاز هست؟
خیلی اوقات ما صرفاً دنبال چیزی میرویم که دیگران میروند. باید توجه کنیم یادگیری مهارت باید کاربردی و مبتنی بر نیاز باشد.
باید بدانیم اهداف یادگیری، سطوح مختلفی دارند:
این طبقهبندی به سطوح یادگیری بلوم معروف است. قبل از یادگیری هدف خود را بدانیم. اینطور نباشد که انتظار نقد و ارزیابی بعد از یک هفته وزنهزدن یا خلق پس از یک ماه کلاس موسیقی داشتهباشیم.
5. آموزش دهید
کمی قبل تر در هرم یادگیری دیدیم که عمیقترین سطح یادگیری فعال، آموزش به دیگران است. شاید با خود بگویید نه، من صلاحیت آموزش دادن را ندارم و باعث گمراهی بقیه میشوم.
اما منظور از آموزش دادن برگزاری کلاس و فروش دوره نیست. یا مثل دوستان عزیزی که بعد از یک ماه تمرین بدنسازی، شروع به برنامه نوشتن برای دیگران میکنند. همین که سعی کنید آموختههای خود را با دیگران به اشتراک بگذارید کار را برای شما در میآورد.
در ضمن یادگیری به شیوه آموزش خود یک روش مستقل به نام روش فاینمن است.
در ضمن همیشه یادتان باشد به قول C.s Lewis:
شما هیچوقت از متخصص و مرشد یاد نمیگیرید بلکه از کسانی که یک یا چند قدم از شما جلوترند، بهترین چیزها را یاد میگیرید.
تذکر: خطر سقوط در چاه یادگیری
آدمهای زیادی را میبینم که در حال گذراندن دورهی هشتم، نهم یا دهم مهارت هستند دریغ از ایجاد یک خروجی و کسب درآمد. مشکل آنها در یادگیری نیست اتفاقاً استاد یادگیری شدهاند. آنها معتاد یادگیری شدهاند. انگار یادشان رفته که یادگیری هدف نهایی نیست بلکه هدف، کار واقعی و کسب درآمد از آن مهارت است. معتقدم یادگیری، اعتیادی دارد که در نگاه اول بدی آن به چشم نمیآید.
پاراگراف قبل برشی از صحبتهای استاد امین آرامش درمورد یاد نگرفتن بود. چهار دقیقه ارزشمند در این باره را بشنوید:
پیشنهادی برای تو دارم:
سئو، هنر قرار گرفتن در لینک یک گوگل مثل داشتن یک مغازهی بر خیابان اصلی بازار!
یادتان باشد در دنیای سریع امروز، موضوع مهم، یادگیری تجربه محور، واقعی و سریع است. درست مثل دورهی تولید محتوا و سئوی کارنکن که ظرف مدت 8 هفته، به خروجی و بازار کار وصل میشوید:
و در نهایت؛
هیچوقت یادگیری را رها نکنید. اگر فکر میکنید نیازی به یادگیری مهارت جدید ندارید، به خصوص اگر دانشجو هستید. اگر هر ترم با یک خرده مهارت (حتی بیربط به رشتهتان) کشتی نمیگیرید، خیلی کار خطرناکی میکنید. در دوران دانشجویی این کار خطرناک را من انجام دادم شما نباید!
به من گفتند متمرکز روی رشتهات باش، حاشیه نرو و ازین شاخه به آن شاخه نشو. به نظر من که این مدل ذهنی دیگر جواب نمیدهد. نظر شما چیست؟
خوشحال میشوم از تجربیات یادگیری خود بگویید تا بقیه استفاده کنند.
جامع و واقعی همینه
مفید بود
بسیار عالی بود
سپاس از توجه شما
خیلی عالی بود مطلبتون
خیلی مفید و با زبانی صریح که باعث میشد آدم بتونه باحوصله و بدون خستگی تمام مطلب رو دنبال کنه.
خوشحالم که مطلب براتون مفید بود. ممنون از بازخوردتون
عالی بود
ممنون از مطلب خوبتون. کارنکن همیشه واقعی و صمیمی مینویسه
بخش دزدها واقعا درست بود ممنون از مطلب خوبتون
خیلی خوب بود
اما یه سوال این که بخوایم تو یه بازه زمانی دو یا یه دوره رو باهم استارت بزنیم چند وظیفه گی میشه؟ مثلا شرکت در یک دوره و در کنارش رسیدن به درس های دانشگاه؟ یا مثلا همزمان کار در کنار دانشگاه خب اینا هم چندوظیفه گیه ؟
دقیقاً به قید همزمان توجه کن.
چند وظیفهگی یعنی انجام چندکار به طور همزمان، وگرنه این که شما تاظهر مثلا به درسهای دانشگاه برسید و بعدازظرها کار کنید یا ورزش کنید اصلا چند وظیفهگی نیست.
علی حدس میزنم موضوع در نظر شما بحث مهم تمرکز و توقع در یادگیریه و تمرکز یعنی حذف گزینههای دیگهای که الزاماً بد نیستن
از طرفی باید توقعمون رو مدیریت کنیم این که بخوایم چندین کار مختلف رو یاد بگیریم و در چند دوره شرکت کنیم نتیجه اینه که همهشون ناقص و خراب بشن.
خیلی خوب بود. واقعا بزرگ ترین مشکل یادگیری که دارم حواس پرتیه
قبلاً از نوشتن افکارم هم استفاده کردم اما خیلی تاثیری نداشت و بعد مدت کوتاهی رهاش کردم
سپاس.
موضوع دقیقن همینه که زود رها میکنیم قبل از موعد برداشت محصول
ادم ها تغییرات خوبی ایجاد میکنیم اما به محض ندیدن نتایج اون رو رها میکنیم. نوشتن رو دوباره شروع کن و یادت باشه کمی با نظم و سازمان بافته باشه و چیزهایی رو بنویس که واقعا برات مهمن قرار نیست کل روز رو بیاریم رو کاغذ، خسته کننده و فرسایشی میشه
برای حواس پرتی حتما از پومودورو استفاده کن
بسیار عالی .
خیلی عالی بود، مچکر
بخش دزدهای یادگیری برام خیلی جذاب بود.
قسمت تذکر هم مشکل اکثر یادگیرنده هاست . هیچ وقت نمیتونیم صد از صد مهارتی رو یاد بگیریم و بعد دست بکار شیم. یک بخش عمده ای از یادگیری تازه وقتی شروع میشه که با مهارتی که کسب کردیم شروع به کسب درآمد کنیم.
خوش حالم که مطلب براتون مفید بود. خیلی اوقات فراموش میکنیم که اصلا هدفمون از یادگیری، بدست آوردن خروجی و کسب درآمد هست. یادگیریزدایی یا (unlearning) مهارتیه که تازه سر و کله اش پیدا شده و به همین موضوع اشاره داره.
انشاالله همیشه موفق باشی